به گزارش بولتن نیوز، «آتشسوزیها» عنوان نمایشنامهای است از وجدی معود که بهتازگی با ترجمه محمدرضا خاکی توسط روزبهان منتشر شده است. وجدی معود در لبنان متولد شده اما کودکیاش را در پاریس گذرانده و بعد به مونترال کانادا رفته و درآخر باز هم به فرانسه برگشته است. شهرت این نویسنده لبنانیتبار، بهواسطه نوشتن نمایشنامههایی است که در بسیاری از کشورهای جهان اجرا شده و به این واسطه او به یکی از نویسندگان مهم فرانسویزبان بدل شده است. «آتشسوزیها» درواقع دومین قسمت از یک چهارگانه نمایشی است که بخش اول آن با عنوان «ساحلی» در سال ١٩٩٧ به روی صحنه رفت. «آتشسوزیها» بخش دیگری از این چهارگانه است که بیآنکه ادامه روایت «ساحلی» باشد، به طرح پرسشهایی درباره هویت پرداخته است. نویسنده در یادداشتی در ابتدای کتاب در اینمورد نوشته: «پرسشهایم را در این مسیر ادامه دادم، بیآنکه بدانم ادامهاش چه خواهد شد یا اینکه آن را کی و چگونه ادامه خواهم داد، یا اینکه به کجا خواهد رفت و دقیقا چگونه به پایان خواهد رسید. فقط این را میدانم که مدتزمانی نگذشت که کلمهای همه فکر من را به خود مشغول کرد، کلمهای که میتوانست عنوانی برای نمایشی، یا نامی برای صحنه یا دکوری شود. این کلمه، به من الهامی شهودی میداد. الهامی رویاگونه که تعیینکننده عنوان جنگلها برای قسمت سوم این چهارگانه نمایشی شد. همانند ساحلی، آتشسوزیها هم نمیتوانست بدون همکاری بازیگران پدید آید. هم روش نوشتن نمایشنامه و هم شیوه اجرای آن نیز، کماکان، در ادامه ساحلی شکل گرفت و متن این نمایشنامه هم با کمک بازیگران، و به موازات تمرینها، در طول یک زمان دهماهه، پدید آمد و نوشته شد.» وجدی معود درباره اهمیت حضور بازیگران در نمایشنامههایش نوشته: «میخواهم تاکید کنم که در خلق این اثر، حضور بازیگران تا حد بسیار زیادی، ضروری و حیاتی بود. اگر ردا گرینیک در این پروژه شرکت نمیکرد، پرسوناژ سیمون هرگز بوکسور نمیشد. بدون حضور ماری کلود لانگلوا، پرسوناژ سودا هم شخصیتی تا اینحد عصبانی از کار درنمیآمد و اگر با اریک برنیه کار نمیکردم، و به احتمال بسیار زیاد، پرسوناژ نیهاد هم آوازخوان نمیشد. این امر آشکارکننده این حقیقت است، به همان اندازه که پرسوناژ در اختیار بازیگر است، بازیگر نیز در اختیار پرسوناژ است و هیچ فاصله فضای روحی خاصی، میان بازیگر و نقش وجود ندارد. تنها چیزی که باعث میشود تا بازیگر و نقش کاملا اشتباه گرفته نشوند، عامل داستان، وانمودسازی و تخیلیبودن آن است؛ بنابراین، قبل از اینکه حتی یک سطر از این نمایشنامه نوشته شود، با هم از دلگرمی سخن گفتیم و از صحنه به عنوان مکانی بیرحم اما تسلیبخش و دلگرمکننده حرف زدیم؛ یک دلگرمی بیترحم.» معود میگوید که نوشتن این نمایشنامهها برایش مثل قدمنهادن در یک تونل بوده است که صدای بازیگرها او را هدایت میکرده است. «یک روز این سؤال پیش آمد: میل دارید که روی صحنه چه کنید؟ چه بگویید؟ چه عملی، چه رویایی، چه خیالی را میخواهید به اجرا درآورید؟ همهچیز امکان داشت. از بازیگوشانهترین تا جدیترین فکرها، از مسخره و نامتعارفترین، تا معمولی و قراردادیترین چیزها. همهچیز ممکن بود و هزینهای هم نداشت.»
آمريكا دیوانه شده است
«اتفاق میافتد» نمایشنامهای است از دیوید هئر که با ترجمه حسن کامشاد در نشر روزبهان به چاپ رسیده است. نمایشنامهای سیاسی – تاریخی که موضوع محوری آن حمله نظامی آمريكا به عراق است و شخصیتهای واقعی دنیای سیاست نظیر بوش و رامسفلد و بلر و ... نیز جزو شخصیتهای این نمایشنامه هستند. در یادداشتی کوتاه که خود دیوید هئر درباره این نمایشنامه نوشته و در آغاز آن آمده است درباره نمایشنامه «اتفاق میافتد» چنین میخوانیم: «اتفاق میافتد» یک نمایشنامه تاریخی است و بر تاریخ بسیار متأخر تمرکز دارد. صحت رویدادهای آن به تایید منابع گوناگون خصوصی و دولتی رسیده است. آنچه رخ داد، رخ داد. هیچ روایت نادرستی، دانسته در آن راه نیافته است. صحنههای سخنرانی کلمهبهکلمه عین گفتههای اشخاص است. آنجا که درها پشت سرانِ جهان و مشاورانشان بسته میشود، من از نیروی تخیلم بهره گرفتهام. این البته یک نمایشنامه است، نه نوعی مستند؛ و امیدوارم محرکه آن، نهفقط شخصیتها و خود داستان بلکه به همان اندازه موضوعات آن باشد. وظیفه دارم از همه کسانی – برخی خود در کانون این حوادثاند و دیگران در حاشیه- سپاسگزاری کنم که آنهمه از وقت و دانش خود را با گشادهدستی در اختیار من گذاشتند و به فهم و شناختم یاری رساندند.» مترجم به متن این نمایشنامه مقدمه و موخرهای هم افزوده است که خواندنشان خواننده را در درک بهتر نمایشنامه یاری میکند. مقدمه کتاب مقالهای است با عنوان «آمريكا دیوانه شده است» به قلم جان لوکاره، نویسنده انگلیسی، که چنانکه مترجم توضیح داده است «در ١٥ ژانویه ٢٠٠٣ – یعنی دو ماه و چند روز پیش از تجاوز به خاک عراق – در روزنامه تایمز لندن» چاپ شده است. موخره کتاب نیز مقالهای است با عنوان «بوش و بلر باید محاکمه شوند» از دزموند توتو، اسقف اعظم آفریقایجنوبی و برنده جایزه صلح نوبل كه در دوم سپتامبر ٢٠١٢ در روزنامه آبزرور نوشته است. آنچه در پی میآید بخشی است از مقاله «آمريكا دیوانه شده است» جان لوکاره که بهعنوان مقدمه در سرآغاز ترجمه فارسی نمایشنامه «اتفاق میافتد» آمده است: «این جنگ قریبالوقوع سالها پیش از حمله بنلادن طرحریزی شده بود، ولی او بود که آن را میسر ساخت. اگر بنلادن نبود، حالا همچنان دارودسته بوش در تلاش توجیه این مسئله غامض بودند که چه شد اصلا انتخاب شدند: رسوایی انرون، رفتار شرمآور ریختن پول به جیب پولداران، بیتوجهی فجیع آن شرکت در حق تهیدستان جهان و محیط زیست و بسیاری از معاهدات بینالمللی که یکطرفه زیر پا گذاشت. بوش و اطرافیان باید در ضمن به ما بگویند چرا از اسرائیل و نادیدهگرفتن پیدرپی قطعنامههای سازمان ملل از سوی آن کشور پشتیبانی میکنند. اما بنلادن – سهل و آسان – بر تمام این مشکلات سرپوش گذاشت. اکنون اوضاع بر وفق مراد بوش و یاران است...»
منبع: شرق