حسن همایون از انتشار مجموعه شعر جدیدش با نام «آشویتس خصوصی من» خبر داد.
به گزارش بولتن نیوز، این شاعر در آستانهی انتشار «آشویتس خصوصی من» در نشر چشمه، در یادداشتی ضمن تشریح زمینههای شکلگیری شعرهای این کتاب، توضیحی کلی دربارهی فضای تازهترین سرودههایش داده است.
او نوشته است: آدرنو میگوید: «بعد از آشویتس شعر گفتن بدویت و بربریت است». این گفته ناظر بر آن است که «آشویتس» دیگر نباید تکرار شود و نه تنها آدرنو بلکه عموم متفکران و روشنفکران قرن بیستم که انتظار آن داشتند «آشویتس» دیگر تکرار نشود در یک اشتباه بزرگ بودند؛ آشویتس در روزگار جنگ دوم جهانی تمام نشد و پس از آن در روزگار جنگ سرد و جهان درگیر دعوا بر سر غنائم جنگ و رقابت بر سر شکل دادن خاورمیانهی جدید و سهمخواهی از این خطهی خونخیز و دینخیز جهان، آشویتس هر بار به نحوی بازتولید شد و این توحش و گسست در مدنیت با فاجعهی غمانگیز سوریه عملا به اوج رسیده است. کتاب «آشویتس خصوصی من» ناظر بر این فجایع بیپایان است، بدون اینکه بخواهد نامی ببرد از سوریه و دمشق و حلب و بغداد و کابل، بیروت و بیتالمقدس و آنکارا و... .
پرسش از اینکه آشویتس دیگری در راه است؟! و طرح آن در تیتر این نوشتار لابد برای دامن زدن به حساسیت عمومی و تحریک کنجکاوی مخاطب است! به واقع شکل صحیح این گزاره باید خبری باشد نه پرسشی! باید بگوییم آهای مردم! آشویتس دیگری در راه است و نباید بپرسیم از بیشمار جماعت وبگرد در جهان پُر از نوتیفیکیشن که آیا آشویتس دیگری در راه است؟! هرچند این گزاره در شکل خبری یا پرسشیاش ناظر بر آن گفتهی معروف هولدرین متفکر و شاعر همعصر هگل است که میگوید «ما درد نمیکشیم، زیرا کسی نیست که درد را هشدار دهد».
گزارهی «آشویتس دیگری در راه است» هشدار میدهد؛ اما از قرار هشدارهای متعدد ناشی از آسیبهای اجتماعی و ... هیچکدام توجهی برنمیانگیزند و صرفا از طرف تودهی مخاطبها به عنوان محتوای خبری مصرف میشوند و از سویی سیاستمداران هم به ابزاری برای منازعات بیپایان قدرت فروکاسته و مصرف میشوند؛ در چنین وضعیت ملتهبی هشدار هزارباره مبنی بر وقوع آشویتسهای تازه به شکلهای دیگر کاری است که ادبیات میبایست متعهد به انجام آن باشد! ادبیات نمیتواند به هراسها و آسیبها و رنجها؛ آنچه از آن به عنوان «امر واقع» یاد میشود، بیاعتنا باشد؛ هرچند ادبیات خلاق و منتقد کارش رونویسی از وقایع و گزارش ِ صرف نیست! و روایت ِ «امر واقع» متوقف نمیشود! مجموعهی شعر «آشویتس خصوصی من» هم متاثر از همهی این هراسها و رنجها و از همپاشیدنها خلق شده است و تلاشم بر آن بوده است به هیچ تنابندهای باج ندهم نه بخش عمدهای از مخاطبهای کاهل این سالهای ادبیات فارسی که کمترین تلاشی برای افزایش سطح سلیقه و ذائقهشان نمیکنند و نه سازوکار نظارت بر چاپ و نشر کتاب در ایران! در فرایند این خلق به کجا رسیدهام دیگر دخلی به من ندارد.
شعرهای «آشویتس خصوصی من» در فاصلهی سالهای ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۴ خلق شده است. ایدهی خلق و روایت این شعرها از همان نخستین اظهارنظرهای محمود احمدینژاد در مجمع عمومی سازمان ملل متحد شکل گرفت؛ او که به بزرگترین مجمعی از سیاستمدران جهان میرفت و به عنوان مجری قانون اساسی سوگند یاد کرده بود از منافع ملت ایران دفاع کند، عملاٌ با اظهارنظرهایش دربارهی هولوکاست عملاٌ زمینههای انزوا و تحریم و ایرانهراسی در جهان و به حاشیه راندن ایران عزیز ما از عرصهی مناسبات جهانی را رقم میزد و به اذعان بسیاری از کارشناسان با این دست رفتارها و نطقهای هیجانی عملاٌ به تحقق اهداف استراتژیک کشور غاصب اسرائیل یعنی دامن زدن بر ایرانهراسی کمک میکرد! من هم مانند بسیاری از شهروندان ِ ایرانی در همهی این سالها نگران ایران بوده و هستم و مدام به این مسائل فکر میکردم. به اینکه سیاستهای اشتباه آن دولت خیلی راحت فرصتهای طلایی و ازشمندی را برای اجماع جهانی علیه ایران به دشمنهایمان در منطقهی خاورمیانه و جهان تقدیم کرد. همهی این کارها را احمدینژاد و کارگزاران سیاست خارجی او به شکل غمانگیزی کاملا درست انجام میدادند. در چنین فضایی بود که نوشتن شعرهای نخست این مجموعه را آغاز کردم؛ هرچند عملا در این شعرها نه حرفی از اوست و نه رژیم غاصب اسرائیل و نه قطعنامههای پیاپی شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران و نه تحریمهای کمرشکن آمریکایی و قرار هم نیست به این صراحت و آشکارا از این دست مسائل در ادبیات و هنر و ساحت خلاقیت هنری و زیباییشناسی مدرن حرفی به میان بیاید؛ اما میتوانم ادعا کنم این شعرها بازتاب همین رنجها و اندوهها و زخمها و دردهاست و داوری اینکه تا چه پایه موفق بوده است بر عهدهی من نیست؛ با شماست! ادبیات متعهد است به نقد کردن و ادبیات منفعل ادبیات نیست و «آشویتس خصوصی ِ من» نقدی است بر آنچه بر سر ما رفته است و میرود!
«آشویتس خصوصی من» در سه فصل «شکنجهشدهها»، «عاشقانههایی ناتمام برای آنا» و «خردهروایتهایی از هراس و انزوا» تدوین شده است؛ عنوانهای فصلها قراردادی است و لزوما به این معنا نیست که فصل دوم اثر روایتی صرفا عاشقانه است و دیگر فصلها نه! زیرا به اعتقاد من نویسنده دوگانهی شعرهای اجتماعی و شعرهای عاشقانه که در فضای ادبیات ما رایج شده است، آدرس غلط دادن به مخاطب است و این دوگانهی مُضحک ریشه در نقدهای ذوقی دارد. بر این اساس شعرهای فصل «شکنجهشدهها» همانقدر عاشقانه است که اجتماعی است و شعرهای فصل «عاشقانههای ناتمام برای آنا» همانقدر سیاسی است که شعرهای فصل «خردهروایتهایی از هراس و انزوا».
شعرهای «قبرستان در مه»، «آشویتس خصوصیِ من»، «سلول انفرادی خاورمیانه»، «هراس اپیزودیک»، «قانون جنگل»، «دیالوگ»، «سربازهای کاغذی»، «زخمها و سنگها»، «سهشنبهی سیاه»، «صدایِ مشکوک به جهان»، «میان تاریکیِ آبها و سنگها»، «فال خون»، «کاغذهای خونآلود» و «بازپرس ویژهی قتل» عنوان برخی شعرهای فصل نخست است. همچنین در فصل «عاشقانههایی ناتمام برای آنا» شعرهایی چون «جادهی سرد و برفی»، «ابدیت و یک روز»، «شبهای روشن»، «یک در میان»، «روایت اپیزودیک مردی عاشق به یک بندر»، «از منظومهی عاشقانههایی ناتمام»، «خون و عشق»، «استحالهی مرگ»، «ابزورد»، «خزان بیپایان زن»، «کابوسهای بیداری»، «داخائو» و «کابوس بیپایان از هر کجا آغاز میشد فرق نمیکرد» ارائه شده است. در فصل سوم این مجموعه شعرهایی از جمله «خردهروایتهایی از هراس و انزوا» نیز شعرهای «خاطرات انهدام»، «خردهروایت زندان»، «خردهروایتهایی منثور از یک زن محزون در ده بهعلاوهی هفت»، «اپیزود» و «خردهروایتهایی از حکومت نظامی» ارائه شده است.
حسن همایون، شاعر و روزنامهنگار، پیشتر کتاب «برف تا کمر در تاریکی نشسته» را منتشر کرده است. همچنین شعرهایی از این شاعر در کنار سرودههایی از دیگران در کتابهای «به نفع کلمات» و «آدمبرفی شاد» (شامل آثار برگزیده جایزه کتاب سال شعر خبرنگاران) منتشر شده است.