کد خبر: ۴۵۳۲۳۹
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار:
حداقل یک آیه در روز/ 3 اسفند 95/

چنین باوری شرک نیست!

وهابیت علیه شیعه اشکال می‌کند که شما به خاطر احترام و تقدسی که برای پیامبر ص و اهل بیت باور دارید، دچار شرک شده‌اید! این آیه بخوبی نشان می‌دهد که نه‌تنها چنین باوری شرک نیست، بلکه کسانی که جای گرفتن یک ولیّ خدا در یک سرزمین را باعث قداست آن سرزمین نمی‌دانند، در مقابل نص قرآن ایستاده‌اند.
و خداوند مانع به نتیجه رسیدن اعمال کافران شدگروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر می کند.

به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز 3 اسفند به آیه 2 سوره بلد پرداخته شده و در آن آمده است:

وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ  
سوره بلد (90) آیه 2

ترجمه
و تو در این سرزمین جای گرفته‌ای

نکات ترجمه ای
«حِلّ»
از ماده «حلل» است. اصل این ماده را به معنای «گشودن» و «باز کردن» (باز کردن گره؛ طه/27) دانسته‌اند؛ و «حلال» (در مقابل «حرام») را از این جهت حلال گفته‌اند که وقتی چیزی حلال است، گویی گره آن را گشوده و در آن اجازه تصرف داده‌ شده است. «فرود آمدن و در جایی اقامت کردن» را هم «حلول» (و مکان آن را «محل») گویند از این جهت که وقتی مسافر در جایی فرود می‌آید بارهایش را باز می‌کند؛ و کم‌کم در مورد هر نزول و جای گرفتنی به کار رفته است. به زن و شوهر هم «حلیله» و «حلیل» (جمع آن: «حلائل»؛ نساء/23) می‌گویند از این جهت که هر یک بر دیگری حلال شده است ؛ و برخی گفته‌اند: علاوه بر زن و شوهر، به هر همنشینی حلیل و حلیله گویند از این جهت که در یک محل قرار گرفته‌اند. «محله» هم مکانی است که یک گروهی در آنجا جای گرفته‌اند. (معجم المقاييس اللغة، ج‏2، ص20-22؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص251-252)

«الْبَلَدِ»
بسیاری از اهل لغت گفته‌اند به هر مکان معین شده‌ای از زمین «بلد» گفته می‌شود، خواه آباد باشد یا خیر، عده‌ای در آن ساکن باشند یا خیر (كتاب العين، ج‏8، ص42؛ المحيط في اللغة، ج‏9، ص313؛ كتاب الماء، ج‏1، ص142) البته برخی آن را هر مکانی دانسته‌اند که محدود آن به خاطر اقامت عده‌ای که ساکن آن هستند، معین شده باشد (مفردات ألفاظ القرآن، ص142)؛ و برخی بین این دو سخن جمع کرده، گفته‌اند که اصل «بلد» همان مطلب اول است، اما کم‌کم به شهرها از این جهت که محدوده معینی است که با سکونت عده‌ای حدودش معلوم شده «بلد» گفته شده است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏1، ص328) لذا بسیاری از مترجمان قرآن کریم کلمه «شهر» را (که غالبا برای ترجمه «مدینة» استفاده می‌شود) در ترجمه «بلد» استفاده کرده‌اند؛ که در این صورت باید آن را از حیث «شهر جغرافیایی» در نظر گرفت؛ اما از آنجا که استعمال کلمه «شهر» در فارسی، به نحوی است که غالبا در مقابل ده و روستا، به کار می‌رود، اما «بلد» در مورد ده و روستا هم صادق است، لذا ترجمه «سرزمین» را برای آن قرار دادیم. (هرچند کلمه «سرزمین» هم این مشکل را دارد که غالبا برای وسعت‌های خیلی زیاد استعمال می‌شود).
برخی اصل این کلمه را به معنای «صدر: سینه» دانسته‌اند؛ چنانکه «بلدة الناقة» به معنای «سینه شتر» است و «تبلّد الرجل» زمانی گفته می‌شود که شخصی هنگام تحیر در کاری، دست را روی سینه اش قرار دهد؛ و «بَلَد» هم یه سینه و مرکز شهرها گفته می‌شود (یا شهری که در مرکز شهرهای دیگر قرار دارد) (معجم المقاييس اللغة، ج‏1، ص298)
این ماده 19 بار در قرآن کریم به کار رفته است که در تمام استعمالاتش در همان معنای «سرزمین» بوده است؛ ولو که گاه این سرزمین را برخی به معنای کنایه از نفس انسانی (نفوس پاک و خبیث) دانسته‌اند

حدیث
1) از امام صادق ع روایت شده است: در جاهلیت [ماه] محرم را بزرگ می‌شمردند و [به خاطر شدت احترام آن] بدان سوگند نمی‌خوردند و همین طور ماه رجب را؛ و در این دو ماه متعرض هیچکس نمی‌شدند، چه کسی که می‌آمد و چه کسی که می‌رفت، حتی اگر آن کس پدرش را کشته بود؛ و همچنین متعرض هیچ حیوان و گوسفند و شتر و غیر اینها که از حرم خارج می‌شد، نمی‌شدند؛ در چنین اوضاع و احوالی خداوند به پیامبرش فرمود: «نه، سوگند می‌خورم به این سرزمین، در حالی که تو در این سرزمین جای گرفته‌ای» آنها از شدت جهالتشان به جایی رسیدند که [با اینکه در آن ماه‌ها سوگند نمی‌خوردند و همچنین در این ماه‌ها و در حرم، متعرض هیچکس نمی‌شدند] کشتن پیامبر ص را بر خود حلال کردند و ایام آن ماه [حرام] را این گونه بزرگ داشتند که در آن سوگند خوردند [که پیامبر ص را به قتل برسانند] و خواستند بدان وفا کنند!
الكافي، ج‏7، ص450
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع ... وَ كَانَتِ الْجَاهِلِيَّةُ يُعَظِّمُونَ الْمُحَرَّمَ وَ لَا يُقْسِمُونَ بِهِ وَ لَا بِشَهْرِ رَجَبٍ وَ لَا يَعْرِضُونَ فِيهِمَا لِمَنْ كَانَ فِيهِمَا ذَاهِباً أَوْ جَائِياً وَ إِنْ كَانَ قَدْ قَتَلَ أَبَاهُ وَ لَا لِشَيْ‏ءٍ يَخْرُجُ مِنَ الْحَرَمِ دَابَّةً أَوْ شَاةً أَوْ بَعِيراً أَوْ غَيْرَ ذَلِكَ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِنَبِيِّهِ ص «لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ» قَالَ فَبَلَغَ مِنْ جَهْلِهِمْ أَنَّهُمُ اسْتَحَلُّوا قَتْلَ النَّبِيِّ ص وَ عَظَّمُوا أَيَّامَ الشَّهْرِ حَيْثُ يُقْسِمُونَ بِهِ فَيَفُونَ.

2) از رسول خدا ص در روز فتح مکه روایت شده است: بدرستی که خداوند این سرزمین را از روزی که آسمانها و زمین را آفرید، حرمت نهاد و این حرمت خدا تا روز قیامت باقی است؛ و جنگ در آن برای هیچکس قبل و بعد از من حلال نشد، و برای من هم تنها ساعتی از روز حلال شد، پس این سرزمین حرام است به حرمت الهی تا روز قیامت ...
صحیح بخاری، ج3، ص14؛ ج4، ص104؛ مجمع البيان، ج‏10، ص747
حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ و عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، حَدَّثَنَا جَرِيرٌ، عَنْ مَنْصُورٍ، عَنْ مُجَاهِدٍ، عَنْ طَاوُسٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آله و سَلَّمَ يَوْمَ فَتْحِ مَكَّةَ: إِنَّ هَذَا البَلَدَ حَرَّمَهُ اللَّهُ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضَ، فَهُوَ حَرَامٌ بِحُرْمَةِ اللَّهِ إِلَى يَوْمِ القِيَامَةِ، وَإِنَّهُ لَمْ يَحِلَّ القِتَالُ فِيهِ لِأَحَدٍ قَبْلِي، وَلَمْ يَحِلَّ لِي إِلَّا سَاعَةً مِنْ نَهَارٍ، فَهُوَ حَرَامٌ بِحُرْمَةِ اللَّهِ إِلَى يَوْمِ القِيَامَةِ ...

تدبر
1️⃣ «حل» چنانکه در «نکات ترجمه» گذشت، هم به معنای «جای گرفتن» و «سکنی گزیدن» به کار می‌رود و هم در معنای «حلال» در مقابل «حرام».
این آیه از مصادیق بارز «استعمال یک لفظ در چند معنا»ست؛ چرا که مفسران شیعه و سنی، عموما هر دو معنا را برای این آیه گفته‌اند : (مجمع‌البیان، ج10، ص797؛ المیزان، ج20، ص219-220؛  الدر المنثور، ج6، ص351-352)
یک معنای آیه این است که «در حالی که کسی مثل تو در این سرزمین جای گرفته است»
معنای دوم آن است که «در حالی که تو کسی هستی که این سرزمین برایت حلال شد»؛ که این معنا با توجه به آن است که خداوند به او برای فتح مکه اجازه جهاد داد؛ و با اینکه مکه «حرم» است و جنگیدن در آن حرام است، اما برای ایشان برای چند ساعتی جنگیدن حلال شد.

2️⃣ اینکه تو در این سرزمین جای گزیده‌ای به این سرزمین شرافت و ارزش می‌دهد (تفسیر بیضاوی، ج5، ص313؛ الطراز الأول، ج‏5، ص247)
نکته تخصصی انسان‌شناسی
انسانی که در مسیر صحیح خود قرار گرفته باشد، به مقام خلیفة‌اللهی می‌رسد و بی‌تردید مهمترین مصداق خلیفة‌الله، شخص پیامبر اکرم ص می‌باشد. مکه محلی است که بیت الله الحرام در آن قرار داده شده؛ اما با همه عظمت و احترامی که این خانه دارد؛ حضور شخص پیامبر اکرم ص به آن شرافتی ویژه می‌دهد؛ تا جایی که اگر حرمت ایشان نادیده گرفته شود، دیگر این مکان حرمتی نخواهد داشت؛ چنانکه برخی معنای این دو آیه را این طور دانسته‌اند که «سوگند نمی‌خورم به این سرزمین، چون وقتی تو در این سرزمین هستی و حرمت تو را زیرپا گذاشتند، دیگر حرمتی برای این سرزمین نمانده است» (دیدگاه ابومسلم، و روایتی از امام صادق ع؛ به نقل مجمع البيان، ج‏10، ص747)
پاسخ به یک شبهه وهابیت
وهابیت علیه شیعه اشکال می‌کند که شما به خاطر احترام و تقدسی که برای پیامبر ص و اهل بیت باور دارید، دچار شرک شده‌اید!
این آیه بخوبی نشان می‌دهد که نه‌تنها چنین باوری شرک نیست، بلکه کسانی که جای گرفتن یک ولیّ خدا در یک سرزمین را باعث قداست آن سرزمین نمی‌دانند، در مقابل نص قرآن ایستاده‌اند.
منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۲
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۳:۱۲ - ۱۳۹۵/۱۲/۰۵
0
0
ما لکم کیف تحکمون؟؟؟!!!
---
خداوند اگر واقعیتی را گوشزد کند با علم و حکمت و تدبیر فراگیر خود به تمامی جزئیات آن واقعیت و تمامی جزئیات گذشته و حال و آینده ی محیط آن و تمام جزئیات تاثیر گذاری و تاثیر پذیری مثبت و منفی این واقعیت در همه ی زمانها و مکانها ، این واقعیت را گوشزد می کند.
آیا بشر با دانش ناچیز آکنده از نادرست و درست معلوم و نامعلوم خود می تواند خود را با خدا مقایسه کند و با تقلید از گفته های خداوند از تخیلات ذهن خود برای خود ودیگران اعتقاد مشابه بسازد و به دین بیافزاید و به ساخته و پرداخته های ذهن خود تقدس بخشد و دیگران را به باور به این اعتقاد وادار سازد؟؟؟!!!
آیا اعتقادهای دین اصیل الهی که برای مصون نگه داشتن آنها از تحریف خداوند ده ها هزار پیامبر به سوی بشر فرستاد و رنجهای عظیمی که این بندگان مقرب برای تبلیغ و دفاع از احکام و اعتقادات دین الهی کشیدند اینگونه بی اهمیت شده که آیات قرآن به دست بشر برای اعتقاد افزایی به دین بهانه و ابزار قرار گیرد؟؟؟!!!
خود خدا پنداری انحرافی بشر با مقایسه ای سر تا پا خطا آن قدر پیش می رود که در تعیین دین و احکام و اعتقادات دینی ، بشر خود را بجای خدا بپندارد و دین را با انبوه ساخته و پرداخته های ذهن ناقص خود فربه و بغرنج سازد.
پیامبر شناسی و انسان شناسی قرآن حد و مرزها را میان خداوند جهان هستی و بشر از جمله پیامبران با بیاناتی سرشت نشین و شفاف و قابل درک که حتی با محسوسات مادی اثبات پذیر اند بگونه ای خدشه ناپذیر و غیر قابل تردید مشخص ساخته است تا هیچ بشری به خود جرئت و جسارت ندهد با تشبیه به داده های قرآن برای خود و دیگران بنام دین و مذهب اعتقاد بسازد.
هیچ دلیلی در قرآن نیست که ثابت کند بشر با طی کردن مراتب کمال ویژگیهای منحصر به خداوند را کسب می کند و این که باید با چنین بشری خدا گونه برخورد و تعامل کرد ؛ چنان که با حکم عقل و اصول استدلال عقلی نیز اثبات چنین و یژگیهایی برای بشر حتی برای مقربان درگاه الهی امکان پذیر نیست بلکه قرآن با صراحت وجود چنین ویژگیهایی را حتی نزد پیامبران شدیدا نفی می کند.
به کار گیری لفظ باور فقط برای آفریدگان عاقل که به جزئیات حقایق جهان احاطه ندارند جایز است و برای خداوند جهان آفرینش که محیط به تمامی جزئیات حقایق جهان است کاربرد لفظ علم جایز است و کاربرد باور با هیچ توجیه و بهانه ای برای خداوند امکان پذیر نیست.
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین