کد خبر: ۴۴۸۸۱۱
تاریخ انتشار:
گفت‌و‌گو با حجت‌الاسلام محمدرضا زائری

هنوز در تشخیص اولویت ها مشکل داریم

اگر در دادگاهی در قم یا مشهد حق بی‌گناهی پایمال شود این بیشتر هتک حرمت امام رضا(ع) است تا برگزاری کنسرت موسیقی
گروه فرهنگ و هنر: نرسیده به چهارراه سرچشمه تهران است؛ انتهای یک کوچه نه چندان طولانی. از لابه‌لای شلوغی بازار و رفت و آمدمردم و کسبه بالاخره سردرش پیدا می‌شود.مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی معروف به سرچشمه. محل سابق دفتر حزب جمهوری اسلامی اینجاست. همان دفتری که 35 سال پیش منفجر شد وحالا مجموعه‌ای است فرهنگی با یک موزه که در مکان دفتر حزب بنا شده است.

هنوز در تشخیص اولویت ها مشکل داریم

به گزارش بولتن نیوز، مدیرمجموعه اینجا را پایگاهی برای شناخت افکار و اندیشه‌های شهید بهشتی معرفی می‌کند ومی گوید:«شناخت ارزش های بنیادین انقلاب اسلامی در گرو شناخت شهید بهشتی است. با زبان و ادبیات نو که آن هم کار آسانی نیست.» تمام دغدغه‌اش همین است؛ معرفی افکار و اندیشه‌های شهید بهشتی که در گفت‌و‌گویی صمیمانه در این باره سخن می‌گوید. از مشکلات اداره این مجموعه می‌گوید از فشارها و هجمه‌ها از کمبود اعتبار و جامعه‌ای که با افکار شهید بهشتی هنوز بیگانه است.

مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی در سال 91 ساخته شد،‌ فعالیت این مجموعه از چه زمانی آغاز شد؟
فاز اول مجموعه در سال 91 ساخته شد و در ابتدای سال 92 و همزمان با سالگرد انفجار هفتم تیر فعالیت جدی خود را آغاز کرد.ساخت این مجموعه از سال ها پیش آغاز شده بود. یک مجمع عمومی در بنیاد هفتم تیر با حضور بازماندگان حادثه هفتم تیر و اعضای سابق حزب جمهوری اسلامی تشکیل شده بود که چند سال پیگیر ساخت و آماده‌سازی و طراحی مجموعه بودند.تقریباً از سال 85 کارها انجام شده بود و تا سال 91 به پایان رسید. قرار بود بنا به تأکید رهبر معظم انقلاب که دبیر کل حزب جمهوری اسلامی بودند، در محل وقوع انفجار هفتم تیر و قتلگاه شهدای حزب جمهوری اسلامی بنای یادبودی ساخته شود که هم جنبه معنوی و روحانی مکان شهادت این چهره‌های برجسته انقلاب را مورد توجه قراردهد و هم یک مجموعه فرهنگی باشد که جنبه نمایشگاهی و موزه‌ای داشته باشد برای بازدید و ترویج افکار و اندیشه‌های شهید بهشتی و یارانشان.

مردم اطلاع چندانی از مجتمع فرهنگی سرچشمه و امکانات آن ندارند چه برنامه‌ای برای اطلاع‌رسانی به مردم و جذب مخاطب دارید؟
زحمت شما و همراهی شما برای این است که بخشی از مخاطب با فعالیت‌های مرکز ما آشنا شود. فعالیت‌های دیگر ما هم به این سمت و سو رفته اما دو نکته است که باعث شده حرکت ما کند شود. اول اینکه موقعیت جغرافیایی چهارراه سرچشمه برای رفت و آمد عموم مردم دشوار است. شاید اگر این مرکز در نقطه دیگری از شهر تهران بود یا دسترسی آسانتری به آن بود، مردم بیشتر با این مکان آشنا می‌شدند نکته دوم این است که رقابت مراکز فرهنگی اکنون با سی سال پیش خیلی فرق کرده است. سی سال پیش نه فرهنگسرا و نه کانون‌های فرهنگی مساجد و  نه مراکز فرهنگی مشابه زیاد بود و نه امکانات رسانه‌ای مثل شبکه‌های مجازی وجود داشت. بنابر این اگر این مرکز سی سال پیش یا حتی ده سال پیش به وجود می‌آمد، نوع ارتباط مخاطب و دسترسی مخاطب و مراجعه او خیلی متفاوت می‌شد. اما امروز کاری را انجام می‌دهیم که علایق، شرایط و بافت مخاطب خیلی متفاوت است. به همین دلیل به سمت توجه به خانواده حرکت کردیم.

فرمودید این مجموعه با هدف ارائه و ترویج افکار شهید بهشتی بنا شده است. به نظر شما آیا واقعاً جوانان امروز با افکار و اندیشه‌های شهید بهشتی آشنا شده اند؟
 نه متأسفانه. این همان خلأیی است که وجود دارد و پاسخ این سؤال همین فلسفه وجودی این مجموعه را تبیین می‌کند. اگر بخواهیم اصالت و ارزش های بنیادین انقلاب اسلامی را برای نسل آینده تبیین کنیم، نیازمند این هستیم که شهید بهشتی را بهتر بشناسانیم. این فعالیت هم چیزی است که با ادبیات و قالب های گذشته نمی‌تواند اتفاق بیفتد بلکه نیاز داریم شهید بهشتی را با زبان نو و ادبیات نو به مخاطب معرفی کنیم البته کار آسان و ساده‌ای هم نیست.

آیا توانستید اهداف خود   را   محقق کنید؟
ما در آغاز راهیم.

شما اگر بخواهید اهدافتان را در سطح ملی گسترش دهید باید با نهادهایی مثل آموزش و پرورش و وزارت علوم و سایر نهادها تعامل داشته باشید. چه سیاستی برای ارتباط و تعامل با مراکز آموزشی کشور اتخاذ کرده اید؟
با شما کاملاً هم عقیده هستم اما یادمان نرود ما در ایران زندگی می‌کنیم شاید سخت‌ترین کار در ایران داشتن تعامل است. ما در این فضا رفتیم و باید آن را ادامه بدهیم. کاری که ما در آن هستیم فقط با تعامل مشترک انجام می‌شود. اما بسیار دشوار است و یکی از دشواری ها این است که معمولاً در این تعاملات متأسفانه اعتماد و اطمینان خیلی زیاد نیست. یا وقتی که زمینه تعامل به وجود می‌آید توقعاتی پشت آن هست. من از یک طرف اصرار دارم اینجا به نام یک گروه یا جریان سیاسی خاصی شناخته نشود. از طرفی دیگر قرار است تعامل داشته باشم با یک دستگاهی که به هر دلیلی از من توقعی داشته باشد.از یک طرف به اقتضای اسم شهید بهشتی و به اقتضای وظیفه‌مان در برنامه‌های عمومی نباید انحصاری عمل کنیم. از طرفی در دنیایی زندگی می‌کنیم که حساسیت‌ها، بدگمانی ها و برچسب زدن ها بسیار شدید است. ما جلسه آزاداندیشی داریم اما وقتی برای موضوعی مثل رابطه با امریکا جلسه برگزار می‌کنیم بابت میهمانانی که دعوت می‌کنیم متهم می شویم. یا نقد فعالیت های فرهنگی کشور را که برگزار می‌کنیم میهمانانی که دعوت می‌شوند، باید بابت تک تک آنها پاسخ دهیم.

پس تحت فشار هستید؟
بله. واقعیتی است که نمی‌توان آن را انکار کرد.

به نظر می‌رسد این هجمه و فشار در همه عرصه‌های فرهنگی کشور در حال رخ دادن است. از وزارت فرهنگ وارشاداسلامی گرفته تا مؤسسه سرچشمه...
متأسفانه ما در فضایی آکنده از بدگمانی و سوتفاهم زندگی می‌کنیم. گاهی حتی عبارات و کلمات معنای بسیار ناخوشایندی ممکن است داشته باشند. یک کلمه کنسرت که بار تخصصی و مشخص حرفه‌ای دارد می‌تواند ابعاد سیاسی، مذهبی و غیره پیدا کند از این جهت کار فرهنگ ممکن است بسیار دشوار باشد. مخصوصاً در جایگاهی مثل وزارت ارشاد. نکته دوم متأسفانه نگاه کلان وفراگیری نسبت به مصالح عمومی و اولویت‌ها وجود ندارد. یعنی این‌طور نیست که من از جایگاه یک مسئول، عالم یا صاحب رسانه به این فکر کنم که الان قرار است جمهوری اسلامی 80 میلیون مخاطب را پوشش دهد و به نیازها، علایق، مسائل و دغدغه هایشان پاسخگو باشد بلکه از موضع تنگ ومحدود خودم و غالباً هم از موضع سیاسی به قضیه نگاه می‌کنند. از این جهت هر کسی هم که در مسند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باشد با این مشکلات روبه‌رو خواهد بود.مگر اینکه یک روزی همه ما به این باور برسیم که به جای دعواهای سیاسی و جناحی به مصالح کلان کشور وآینده ایران و اهداف اساسی جمهوری اسلامی فکر کنیم. که متأسفانه این اتفاق‌ها کمتر می‌افتد.

نظرتان در مورد لغو کنسرت‌ها  که مدتی است به مسأله ای پر ماجرا در صحنه فرهنگ و سیاست مبدل شده چیست؟
یک سؤال هنوز برای من بی‌پاسخ مانده است.اگر قرار باشد از موضع حاکمیت اظهار نظر کنیم چه تفاوتی دارد با اظهار نظر یک روحانی که قبل از انقلاب در مسجدی امام جماعت بوده است.این سؤال هنوز برای من بی‌پاسخ مانده است. چون فکر می‌کنم از موضع حاکمیت قرار است برای اداره همه جامعه سیاستگذاری کلان شود. سؤال دومی که باز هم بی‌پاسخ مانده است این است که به‌عنوان مثال وقتی در فرهنگسرایی در تهران آموزش موسیقی وجود دارد و پدر و مادر با نظارت خود فرزندشان را می فرستند و استاد با گزینش و نظارت و هدایت انتخاب شده و در یک محیط امنی این اتفاق می‌افتد، آیا اگر من این کلاس را تعطیل کردم به بعدش هم فکر می‌کنم یا نه؟ به اینکه از این به بعد این کلاس تشکیل خواهد شد اما در یک زیر زمین یا ساختمانی که شناخته شده نیست و بدون نظارت و ضابطه اداره می‌شود بایدبه این سؤالات پاسخ داد. تا زمانی که ما نسبت به این مسائل فقط یک طرفه قضاوت کنیم مشکل حل نمی‌شود. بلکه ما صورت مسأله را از ذهنمان پاک کرده‌ایم. هنوز این سؤال برای مخاطب مطرح است که پرداختن به بسیاری از مشکلات کلان اجتماعی از رشوه و بیکاری و فساد گرفته تا مسائل اخلاقی که در جامعه به فحشا دامن می‌زند مهمتر است که کسی مثل من نسبت به آن موضع بگیرد یا دوچرخه سواری بانوان یا یک نمایشگاه نقاشی یا یک تئاتر خیابانی.

شما در کسوت یک روحانی بگویید که آیا برگزاری کنسرت سنتی در شهرهایی مثل مشهد یا قم که مدفن ائمه معصوم(ع) است، از نظر فقهی یا شرعی حرمت شکنی است؟
فکر می‌کنم که حرمت های بزرگ تری در حال شکستن است و ما به روی خود نمی‌آوریم گویی در تشخیص اولویت حرمت ها دچار مشکل هستیم.این مسأله بیش از آنکه مسأله فقهی باشد مسأله اجتماعی وسیاسی است. یعنی عرف اجتماعی و حساسیت‌های اجتماعی است که تعیین‌کننده است. آنچه که من از دین می‌فهمم این است که اگر در دادگاهی در قم یا مشهد حق بی‌گناهی پایمال شود این بیشتر هتک حرمت امام رضا(ع) است تا برگزاری کنسرت موسیقی. در عین حال خود کنسرت‌ها هم مسأله نیستند. در همین سرچشمه مراسمی داشتیم که برای 700 نفر شرکت‌کننده در آن جلسه موسیقی اجرا شده است. بین این حضار حداقل 10 نفر معمم بودند و هیچ حساسیتی هم به وجود نیامده است .

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین