دختري 20 ساله و دانشجو هستم. 3 سال است که با پسر عمويم رابطه پيامکي دارم و هر دو به هم علاقهمند هستيم اما نميتوانيم با هم ازدواج کنيم. در صورت قطع شدن رابطه، هر دو آسيب مي بينيم. به نظرتان چه کار بايد بکنيم؟
گروه فناوری: جوانان و نوجوانان گرفتار دوستيهاي پيامکي، در روزهاي اول تصور ميکنند که قادر هستند احساسات خود را در چنين روابطي کنترل کنند اما وقتي اندک اندک ارتباط دوستي آنها قويتر ميشود، درگير رابطهاي سراسر احساسي ميشوند. معمولا جوانان در چنين ارتباطهايي به اين نکته توجه ندارند که اگر يک قدم در چنين دوستيهايي جلو بگذارند، بايد 10 قدم از ارزشهاي خود عقبنشيني کنند. اين دسته از جوانان بايد سعي کنند به جاي آنکه احساسات، آنها را کنترل کند، آنها احساساتشان را کنترل کنند. در عصر حاضر، بسياري از روابط دختر و پسرها از طريق رابطههاي پيامکي، چت در اينترنت، شبکههاي اجتماعي مانند وايبر و ... آغاز ميشود و به روابط حضوري نيز تبديل ميشود.
به گزارش بولتن نیوز، ارتباطهاي پيامکي و چت کردن با تلفن همراه و رايانه به عنوان يکي از فراگيرترين شيوههاي ارتباطي، ميتواند در کمترين زمان، در سختترين شرايط، در دورترين مکان و با ارزانترين قيمت کاربردهاي مناسبي داشته باشد. بيشک هر محصول ارتباطي جديدي که وارد کشور ميشود، به سبب ناشناخته بودن و دقت نظر نشدن در استفاده از آن، جامعه را دچار هيجانهاي کاذب و کارکردهايي غير از کارکردهاي اصلي و آسيبهاي اجتماعي فراواني ميکند که يکي از مهمترين اين آسيبها رابطه بين دو جنس مخالف است. در ادامه، به برخي از آسيبهاي روابط پيامکي اشاره ميکنيم:
مانعي براي رشد و پيشرفت
اينگونه روابط و دوستيها گاهي به خاطر تفنن و سرگرمي شکل ميگيرد و باعث ميشود که دو طرف تمام فکر و توجه و تمرکز خود را صرف اين ارتباط بکنند. اينگونه روابط بزرگترين مانع براي رشد و ترقي فرد در زمينههاي مختلف است زيرا با دلمشغولياي که در اثر اينگونه پيوندها پديد ميآيد از تمرکز نيروهاي فکري و روحي، کاسته ميشود. اينکه شخصي به قصد گذراندن وقت و تفريح به اين کار روي آورد، رابطه پيامکي را توجيه نميکند و بايد گفت که اين رابطهها کمکم زمينه فساد و از بين رفتن حيا را در جامعه فراهم ميکند.
کاهش عزت نفس
يکي از انگيزههاي دوستي با جنس مخالف اين است که جنس مذکر، داشتن دوستدختر را يک قدرت اجتماعي براي خود تصور ميکند و جنس مونث نيز داشتن دوستپسر را يک جاذبه فردي به حساب ميآورد. از منظر روانشناختي کساني که عزت نفس پاييني دارند، يعني خود را کمارزش ميپندارند، تلاش ميکنند از اين طريق کسب ارزش کنند.
بيعلاقه شدن به ديگران
دختران و پسراني که مورد بيمحبتي در خانواده قرار ميگيرند و از وضعيت رواني و اجتماعي خويش ناراضي هستند، از طريق برقراري روابط پنهان با جنس مخالف، در صدد کسب رضايت يا به عبارت ديگر، به دنبال يافتن شرايطي هستند که براي آنها اطمينان خاطر و رضايتمندي بيشتري فراهم کند و پناهگاهي براي جبران کمبود محبت خود فراهم سازند. وابستگي عاطفي که به مرور در ذهن کاربر به واسطه ارتباطات پيامکي ايجاد ميشود، باعث ميشود تا او تمام عشق و احساسات خود را خرج طرف مقابل و احساسات خود را تلف کند. به خصوص اگر اين رابطه اولين رابطه فرد باشد، با قطع شدن ارتباط ديگر نميتواند شخص ديگري را مانند طرف مقابل دوست داشته باشد و به او عشق بورزد.
محروم شدن از شناخت واقعي
معمولا ادعا ميشود که اينگونه روابط و دوستيها به انگيزه شناخت بيشتر شکل ميگيرد ولي با کمي دقت ميتوان فهميد که روح حاکم بر اينگونه دوستيها، هوسراني است، نه خردورزي. ممکن است در اين دوستيها شناخت ظاهري از جنس مخالف بالا برود اما وقتي پاي هيجان به ميان آمد، ميزان شناخت واقعي پايين ميآيد و اين ارتباطات نهتنها کمکي به شناخت افراد از يکديگر نميکند بلکه با بروز احساسات در بين دو طرف، باعث ميشود که آنان از شناخت يکديگر فاصله بگيرند و بر سلامت جسمي و روانشناختي آنان تأثير منفي داشته باشد. اين امر ميتواند به يک فاجعه احساسي براي هر دو نفر منجر شود. پس بهترين روش شناخت يک فرد خاص، تکيه بر عقلانيت و خردورزي در سايه نظارت خانوادههاست.
زندگي در دنيايي از تعارضها
اين فناوري جديد ارتباطي شايد به واسطه تغيير روابط اجتماعي افراد در حالت واقعي، همراهي و همدلي طرف مقابل در ابتدا با بيان حرفهايي از جنس دل، حمايتکننده باشد و به کم شدن استرس و اضطراب کمک کند اما در درازمدت، اين دوستيها به پايان ميرسند و با مخدوش شدن دنياي صادقانه افراد، بر پيچيدگيهاي ذهني آنان در مواجهه با دنياي اطراف افزوده ميشود و با حسرت از دست دادن شرافت و ارزشمندي خويش، دنيايي از تعارض را در درون دختر و پسر باقي ميگذارد.
کنترل نکردن هيجانات افسارگسيخته
در برخي موارد، دختر و پسر با طرح مسئله ازدواج به ارسال پيامک ميپردازند و سعي ميکنند نيازهاي عاطفي همديگر را برآورده کنند اما حقيقت امر اين است که معمولا اين وعدهها در حد خيال باقي ميمانند. ما انسانها نيازهاي زيادي داريم و يکي از مهمترين آنها نياز به پيوندجويي است. نيازي هميشه زنده و دروني که ما را به پيوند دوستي يا پيوند زناشويي ترغيب ميکند. حال اگر نياز به پيوندجويي، هدفمند پيش نرود و بر مبناي ارضاي مجموعهاي از نيازهاي شخصي، بدون ضابطه باشد، سبب شکلگيري هيجانات عاطفي افسارگسيختهاي ميشود که کنترل آن بسيار مشکل است.
اتلاف وقت و بي اعتماد شدن
ارتباط پيامکي ميتواند اعتيادآور باشد به نحوي که دو طرف بعد از مدتي به گزارشگيري يا خبررساني ساعتي و دقيقهاي به يکديگر عادت کنند و خودشان را ملزم بدانند که هر طور شده است، بايد الان حتما از طرفم خبر بگيرم که ناراحت نشود يا مطلع شوم وي کجاست. بنابراين فرصتي را که ميتوان با مطالعه، تفريح يا ورزش سپري کرد، در لابهلاي پيامکبازي همراه با صرف هزينه تلف ميکنند که در انتها جز خستگي و خمودگي و ضرر مادي سودي برايشان ندارد. از سوي ديگر ارتباط غير شرعي دختر و پسر و شکسته شدن قبح چنين روابطي در جامعه، باعث ايجاد روحيه بياعتمادي نسبت به همسر آينده ميشود و اين ذهنيت آزاردهنده در فرد شکل ميگيرد که آيا همسرش پيش از اين نيز چنين رابطهاي را تجربه کرده است يا خير؟ اين بياعتمادي و شک هيچگاه فرد را رها نميکند و سرانجام، بنيان مستحکم خانواده را به مخاطره مياندازد.