کد خبر: ۴۱۸۳۹۴
تاریخ انتشار:
پیروزی ترامپ

زمینه ساز تزلزل و مرز بندی‌ها در پارادایم‌های علمی

بررسی موضوع پیروزی «دونالد ترامپ» در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا از حیث عنایت به رویکردهای علمی از اهمیت بالایی برخوردار است.

زمینه ساز تزلزل و مرز بندی‌ها در پارادایم‌های علمیگروه بین الملل ـ مصطفی مطهری*در یادداشت پیش رو که به بهانه انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده آمریکا، معتقد است در واقع تحلیل علل و عوامل و بررسی ابعاد چرایی و چگونگی پیروزی ترامپ از منظر رهیافت‌های علمی موجود در علم سیاست و جامعه شناسی در مبنای عام علمی آن از جمله نکاتی است که از ساعات بعد اعلام پیروزی «دونالد ترامپ» بر رقیبش «هیلاری کلنینتون» مورد توجه بوده است.

به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت که به صورت اختصاصی در اختیار خبرنگار ما قرار گرفته به شرح زیر است:

در این راستا و بر اساس کنکاش‌های تحلیلی در بررسی موشکافانه پیروزی «ترامپ» گروهی از تحلیل گران و کارشناسان در عرصه مذکور، این پیروزی را به مثابه پیروزی جریان‌های جامعه شناسانه بر علم سیاست تشبیه کردند و بر آغاز روندی جدید در جامعه شناسی برای بررسی پدیده‌های انسانی - اجتماعی - سیاسی خبر داده و حکم کردند. بطوریکه بنا بر باور این گروه از تحلیگران اگر سیاست را شامل نخبگان، رسانه‌ها، مؤسسات پژوهشی و بطور کلی واشنگتن بدانیم، همگی با اجماع تمام بر روی پیروزی «کلینتون» شرط بسته و به وفاق رسیده بودند؛ از این رو جامعه نیز با پیگیری مطالبات خود بدون توجه به جریان‌های سنتی قدرت در آمریکا، راه خود را پیش گرفته و منافع خود را نصب العین قرار دادند و در راستای حصول به منافع جمعی از یکسو و مبارزه با جریان‌های سیاسی سنتی قدرت در آمریکا از سوی دیگر، زمینه‌ها و شرایط را برای پیشی گرفتن جامعه شناسی بر سیاست را فراهم کردند.

از سوی دیگر نیز گروهی از صاحبنظران در عرصه علم سیاست بر این باور هستند که پیروزی «ترامپ» و جریانی که وی آغارگر آن بوده است را پدیده‌ای جدید در جهان است که با توجه به لوازمات قدرت در سیاست و اجتماع شکل گرفته است و در آینده نیز به جاهای دیگر از جهان تعمیم خواهد یافت. در واقع به نظر این گروه از تحلیل گران بنیاد تفکری که گاها از آن با نام «پوپولیسم» و یا «لمپنیسم» یاد می‌شود ترکیب دوگانگی‌ها از قدرت - ثروت، سیاست - اجتماع یا اجتماع - سیاست، ضدیت در تمکین از رهیافت‌های سنتی در سیاست با مبانی تجدید نظرطلبانه توام با مسالمت و آرامش از موضوع سیاست و مطالبات سیاسی است.

اما آنچه که در این یادداشت مورد توجه است نگرش و باوری است که نه تنها دو نظرات دو جریان فوق و نظرات آن‌ها را جانبدارانه در تعریف وابسته به پارادایم‌های علمی‌شان می‌داند بلکه به نوعی دو تحلیل مذکور را هم درست و هم نادرست قلمداد می‌کند.

در توضیح درستی مطالب ارائه شده در رابطه با نظرات دو جریان و نگرش علمی بیان شده نکته مهم و اساسی این است که هر دو گروه بر این موضوع اذعان دارند که پدیده «ترامپیسم» یک جریان تازه‌ای است که از شکاف‌های موجود در آمریکا نشات گرفته و از گسست‌های موجود برای معرفی، تثبیت و تحکیم و عملیاتی کردن برنامه‌های خود در آمریکا سود برده است و از قضا موفقیت لازم یعنی پیروزی در انتخابات را نیز بدست آورده است.

دوم اینکه تحلیل‌های فوق در ارتباط با ارجح و مرجح بودن یک پارادایم علمی بر دیگری و تحلیل مناسبات سیاسی و پدیده‌های اجتماعی با قالب‌های علمی مد نظر، نه تنها به تقلیل علم بلکه به تضاد و تعارض در گذرگاه‌های علمی در تشابه معنایی از علم سیاست و جامعه شناسی منجر خواهد شد. با این حال باید تاکید کرد که پیروزی ترامپ و متعلقات فکری آن، که مُبلغ آن خود اوست یک شکست تمام عیار برای علم در عرصه علوم انسانی و علوم اجتماعی بوده است.

زمینه ساز تزلزل و مرز بندی‌ها در پارادایم‌های علمی

در واقع فقدان تحلیل‌های درست در موفقیت «دونالد ترامپ» در نزد متخصصین علمی در علم سیاست مبنی بر پیروزی وی بر «هیلاری کلینتون» از طریق کانون‌های قدرت در دستگاه‌های انتخاباتی یا الکترال کالج از یکسو و نادیده گرفتن پیروزی «کلینتون» و پیش افتادن او در آرا عمومی از «ترامپ» توسط جامعه شناسان مدعی در پیروزی جامه شناسی بر علوم سیاسی، نشان از درک ناقص از موضوع پیروزی و شکست از یکسو و افزایش چالش‌ها در شکل گیری گسست در علوم میان رشته‌ای مانند جامعه شناسی و علوم سیاسی در زمان کنونی است. بطوریکه می‌توان ادعا کرد پروژه تفکیکی و صفوف بندی ساز تفکر «ترامپ» در عرصه‌های عمومی سیاسی و اجتماعی به حوزه علمی علم سیاست و جامعه شناسی نیز سرایت کرده است که در جمع از موضوع به انشقاق از ماهیت انجامیده است.

فلذا با توجه به همه آنچه که بیان گردید باید به این امر اذعان کرد که «ترامپ» و تفکر وی در رقابت‌های انتخاباتی بواسطه رسانه‌ها به آمریکا و حتی جهان شناسانده شد و بستر را برای متفاوت و متمایز بودن آن از استمرار جریان سنتی قدرت و سیاست در آمریکا که «هیلاری کلینتون» نماینده آن محسوب می‌شد، فراهم کرد. در واقع حقیقت امر از بیان موضوع رسانه و رابطه آن با قدرت و سیاست این می‌باشد که نباید در تحلیل و تبیین پدیده‌های اجتماعی - سیاسی گرفتار انحصار و تکسویی از علم شویم.

سخن پایانی اینکه «ترامپ» و نگرش‌های ارزشی و بینشی او از هر آبشخوری که سرچشمه گرفته باشد می‌تواند پیامد سرخوردگی، سرگشتگی و بی خویشتن شدگی جامعه آمریکا از حاکمیت فعلی و گذشته آمریکا باشد که «ترامپ» و «ترامپیست ها» را تسکین دهنده خود تصور کرده‌اند. در واقع از نظر این معارضان با قدرت سنتی آمریکا علت محبوبیت «ترامپ» سیستم ستیزی و ضد ساختاری بودن اوست که به مرز بندی‌های واقعی تا کنون پنهان شده میان مردم و نظام حاکمیتی در ساختار سیاسی آمریکا عینیت بخشیده است. به بیانی جامع‌تر اینکه از حامیان «ترامپ» عبور از وضعیت نارضایت وار سیستمی با «ترامپ» که خود را معرف رفتار ضد سیستمی می‌داند، میسر می‌شود.

*دکترای علوم سیاسی

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین