واژه و مفهوم روشنفکری پیشینهای نهچندان دور دارد و به دوره معاصر آن برمیگردد. زايش و پويش نخستين انديشهها و تكاپوهاي روشنفكري و روشنفكران در تاريخ معاصر ايران ، که از پيوند تنگاتنگي با بحران عقبماندگيهاي تلنبار شده سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي در تاريخ و جامعه ايراني برخوردار بوده،حکایت می کند.
گروه سیاسی: در یادداشتی با عنوان «روشنفکر؛ وجدان های بیدار جامعه مدنی یا تافتگان جدا بافته از جامعه ؟!» که مصطفی مطهری،دکترای علوم سیاسی آن را نگاشته است، نگارنده معتقد است: روشنفکری یکی از پرکاربردترین واژگان در دوره معاصر ما می باشد؛ در تاریخ ایران، واژه و مفهوم روشنفکری پیشینهای نهچندان دور دارد و به دوره معاصر آن برمیگردد. زايش و پويش نخستين انديشهها و تكاپوهاي روشنفكري و روشنفكران در تاريخ معاصر ايران ، که از پيوند تنگاتنگي با بحران عقبماندگيهاي تلنبار شده سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي در تاريخ و جامعه ايراني برخوردار بوده،حکایت می کند.
به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت که به صورت اختصاصی در اختیار خبرنگار سیاسی ما قرار گرفته، به شرح زیر است:
هدفمند و سیستمامتیک بودن در عرصه خلق مفاهیم از بستر محیطی خلق آن مفاهیم نشات می گیرد بدان معنا که ترکیب و تلقیق روشمند متن و فهم توامان با هم در یک فضا و دریک زمان صورت پذیر است. درک و فهم کلمات صورت بندی شده در قالب معانی ماندگار نیازمند تفکر و تامل مستمر و متوالی در کنه واژه یا مطلب از مبدا تا مقصد معاصر آن برای معرفت یابی به مبادی تاریخی و علمی آن می باشد؛ از جمله مهم ترین بحران های اجتماعی در جهان معاصر، بحران تجدد و روشن فکری است که از غرب پس از رنسانس آغاز شد و به تدریج به جوامع گوناگون سرایت پیدا کرد. از روزگار سقراط به بعد روشنفکران، به عنوان وجدان بیدار جامعه ( مدنی )، وظیفۀ خود را نگهبانی از حقیقت و عدالت دانسته اند. امّا از روشنفکر به معنای « مروج ایده ها » در عصر روشنگری تا تعریفی که گرامشی از )) روشنفکر بومی organic (( ارائه می دهد، مفهوم روشنفکر همواره در تغییر و تحول بوده است. اصطلاح روشنفکر در قرون وسطی پدید آمد. در مدارس شهری قرن دوازدهم رشدو در آغاز قرن سیزدهم در دانشگاه ها توسعه یافت. مفهوم روشنفکر در این زمان به افرادی اشاره داشت که کارشان فکر کردن و شریک کردن دیگران در افکارشان بود. با آغاز مدرنیته و حضور روشنفکران به عنوان یک گروه اجتماعی با تکیه به آرمان های عادلانه و اخلاقی، همواره آنان ( روشنفکران ) در تلاش بودند تا گستاخی قدرت را افشا کردند.
ابتدا به ساکن قبل از ورود به موضوع روشنفکری این مهم را باید عنایت نمود که روشنفكري پديده اي ذاتاً غير ديني ( نه لزوماً ضد ديني ) می باشد.
به طورکلی کاربرد علمي و گسترده، مفهوم روشنفكر به اواخر قرن 19 میلادی بر مي گردد. از نظر مكاني اروپا و كشور فرانسه را مهد پيدايش آن مي دانند. ريشه ي مفهوم روشنفكر به معني امروزي آن را شايد در روند دادگاهيِ كه در آن ( آلفرددريفوس افسر يهودي تبار درسال 1894 ميلادي ) در ارتش فرانسه كه به ناحق، به خيانت به ارتش فرانسه و جاسوسي، براي آلمان متهم شد، محكوم و محاكمه گرديد، يافت. نباید فراموش کرد که ماهیت روشنفکری به اصول و مبادی روشنگری گره خورده است و آرمانهای آن همان آرمانهای عصر روشنگری است. اصولی که روشنفکری بر آن تکیه زده عبارت است از اعتقاد به قانون، آزادی، برابری، خود مختاری فردی، پیمان، مدارا، اسطوره زدایی و نفی استبداد دینی ( کلیسا ) و استبداد سیاسی و یا به طور کلی مبارزه با هرگونه استبداد و نزاع با هر گونه سلطه می باشد. به عبارتی وظیفه روشنفکر تنها دفاع از ارزش های انسانی و جهان شمول می باشد. در نظر روشنفکر، تنها ارزش ها و نهادهایی پذیرفتنی است که حضور و دوام فرد مستقل، آزاد و خود مختار را تضمین می کند. وقوف به دانش و معرفت جدید، نقد وضعیت موجود براساس مبانی و اصول فکری و مشارکت در جریان اصلاح و تحول اجتماعی از معیارهای روشنفکری می باشد. با وجود این و به طور کلی میتوان گفت که روشنفکر کسی است که بدون دغدغه رسیدن به قدرت و مناصب سیاسی و اجتماعی، با آگاهی به خود، جامعه و تاریخ، به نقد وضع موجود برای رسیدن به وضعیتی مطلوبتر تلاش میکند تا آگاهانه علل انحطاط و عقبماندگی جامعه را شناخته و راه حل صحیح و کارآمد برای آن ارائه دهد؛ بر همین اساس، روشنفکری، رسیدن و دستیابی به استعداد فهم و تحلیل وضع موجود، بدون تقیدات خاص همراه با ارائه راه حل کارآمد میباشد. روشنفکران علیه افکار مبهم و گنگ، علیه ابهام سازی ها و تاریک اندیشی ها می ایستند و مبارزه می کنند؛ به معنای تخصصی تر عده ای روشنفکری وکارکرد آنرا روانشناسی سیاسی، روانشناسی عملگرایانه، جامعه شناسی قدرت می دانند.
بنابراین در تفسیر، توضیح و تبیین مفهوم روشنفکری باید گفت روشن¬فکري ( Intellatul ) که محصولي غربي و نتيجه رويکرد اومانيستي بشر به عالم و آدم است، در حقيقت بينشي مي¬باشد که درصدد ارائه تفسير جديدي از انسان و شئون انساني است. اين بينش، زائيده عصر روشن¬گري و توفق فيلسوفان بر کليساي قرون وسطي است. بنابراين روشن¬فکر کسي است که به طور حرفه¬اي در خلق، پردازش و نشر دانشِ نظري، آرا و نمادها مشغول باشد.
آنچه بر ما مهم است این می باشد که متعاقب وهمراه با گسترش مفهوم روشنفکری ما شاهد خلق مفاهیمی چون مدرنیته و مدرنیزاسیون و تجدد هستیم که بایکدیگر از لحاظ لغوی همپوشانی کارکردی دارند؛ یکی از وظایف و مسئولیت های این وجدانان بیدار جامعه مدنی ( روشنفکران ) حرکت یا هدایت حرکت جامعه بسوی تجدد یا مدرنیزاسیون می باشد. در تبیین و تفهیم لغوی و محتوایی مفاهیم مسبوق الذکر باید ابتدا آنها را ازهم تفکیک نمود؛ بنحویکه واژه مدرنيته و يا تجدد دلالت بر تغييراتِ نگرشى و ارزشى و فرهنگى دارد. در حاليكه مدرنيزاسيون به معنى شيوه تازه در روابط توليدى داير كردن است. مدرنيزاسيون، همچنين، دلالت بر نوسازى و مديريت علمى در اداره سيستم هاى جامعه داردکه در جامعه ایرانی ما شاهد خلط معنایی و ترکیب لغوی آنها در کاربردشان بجای یکدیگر هستیم.
روشنفکری یکی از پرکاربردترین واژگان در دوره معاصر ما می باشد؛ در تاریخ ایران، واژه و مفهوم روشنفکری پیشینهای نهچندان دور دارد و به دوره معاصر آن برمیگردد. زايش و پويش نخستين انديشهها و تكاپوهاي روشنفكري و روشنفكران در تاريخ معاصر ايران ، که از پيوند تنگاتنگي با بحران عقبماندگيهاي تلنبار شده سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي در تاريخ و جامعه ايراني برخوردار بوده،حکایت می کند. آگاهي به ضرورت برونرفت از آن عقبماندگيهای انباشته شده براي دستيابي به ترقي در ايران، نخستين چهرههاي خود را در عصر قاجاريه و مشروطيت نشان داد.
در واقع پیشینه ی روشن فکری در ایران، به نهضت مشروطیت باز می گردد و تا امروز، در عرصه های مختلف سیاسی و اجتماعی، بازیگری و رخ نمایی کرده است. در ظاهر روشن فکری ، به دو نحله سکولار و دینی تقسیم شده است؛ حال آن که مبانی، اهداف و غایات هر دو یکی بوده با این تفاوت که روشن فکری به اصطلاح دینی، با بهره گیری از پایگاه و وجاهت دین، می کوشد روند پیشرفت وترقی را در کشورفراهم سازد. تقريباً از اوايل انقلاب مشروطه( 1906میلادی) اصطلاح روشنفكر در ايران مطرح شد، در سالهاي اوايل دهه(1320 ه .ش/ 1940 م) فرهنگستان ايران، اصطلاح، فارسي روشنفكر را به جاي مفهوم منورالفكر كه صبغه اي عربي داشت وضع كرد. ازاین تاریخ به بعد واژه روشنفكر در ايران به جاي انتلكتوئل فرانسوي، انتلكچوال انگليسي، اينتليجنسياي روسي و منورالفكر عربي( که بیشتر از واژه های قبلی استعمال می شد ) به كار گرفته شد. در تفاوت میان منورالفکر وروشنفکری باید تاکید نمود که منورالفکری ناظر به قوام تجدد و طراّحی جهان متجدد است، اما روشنفکری در زمانی به وجود می ¬آید که در راه تحقق این طرح در عمل و سیاست مشکلاتی پیدا می ¬شود که در آغاز دیده نشده بود؛ به تعبیردرست تر روشنفکری نظارت بر حکومت و تذکر به لزوم پایبندی آن به اصول تجدد و رعایت آنهاست.
تحولات جریان روشنفکری در ایران را میتوان به دورهها و گونههای مشخصی تفکیک و تقسیم کرد. هر دوره یا گونه روشنفکری، با تحولات تاریخی و اجتماعی عصر خود و چگونگی قدرت حاکم بر جامعه، رابطه تنگاتنگ و تعامل فراوان داشته است. در بازشناسی جریانهای روشنفکری در ایران، گونهشناسی و تقسیم بندی های متفاوتی مشاهده میشود و جریانهای روشنفکری را بر اساس ادوار تاریخی، ماهیت و دیدگاهها، چگونگی نگرش به تمدن غرب یا فرهنگ دینی و بومی میتوان دستهبندی کرد. بر اساس ادوار تاریخی و گونهشناسی طولی، روشنفکران عصر مشروطه، عصر رضاخان، دوران بعد از شهریور ۱۳۲۰ و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و دوره بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از هم متمایز میشوند. بر اساس دیدگاهها و ماهیت فکری، روشنفکران به گونه های مختلفی مانند روشنفکران غربگرا ( غرب گرایان )، ملیگرای با رویکردی مبتنی بر ستایش نوسازی وتحولات در غرب ( غرب ستایان )، چپگرا و دیگر گرایش های فکری با چاشنی دین اسلام ویا مذهب شیعه و ترکیب با ناسیونالیسم ایرانی ( غرب گریزان ) و روشنفکران دینی ( غرب ستیزان ) تقسیم میشوند. باید یادآور شد که هر یک از گونههای روشنفکری، نسبت غیرقابل انکاری با شرایط تاریخی و اجتماعی دارند و محصول دوران خاصی از جامعه ایران می باشند؛ به گونهای که شاید بتوان ادعا کرد تحولات سیاسی - اجتماعی جامعه، اساسیترین نقش را در شکلگیری و تحول این جریان های روشنفکری ایفا کرده اند.
با توجه توضیحات فوق مبنی بر تقسیم و دسته بندی گونه های روشنفکری در ایران هم اکنون در صددیم که با نگاهی به ادوار روشنفکری در ایران به شکل مختصر در کلام، بسیط و روشن در مفهوم و محتوا به بررسی وتوضیح آن ها بپردازیم. اصولا حرکت جوامع از تفکر، خاستگاه و جایگاه سنتی به تفکر و جایگاهی متجدد، نیازمند به برقراری و ایجاد مجموعه ای از پیش زمینه هاست؛ پیش زمینه هایی که می توان در حوزه های عینی و ذهنی متصور بود. بطوریکه بدون تکوین هر یک از پیش زمینه ها، فرآیند گذار بطور مطلوب و کارآمد پیش نخواهد رفت. واقعیت امر این می باشد پیش زمینه های عینی، جلوه گاه و تجلی ذهنیات هستند و در مقابل، پیش فرضیات ( مفروضات ) و پیش زمینه هایِ ذهنی چارچوبی برای شرایط عینی هستند؛ بنابراین تکوین وتکمیل این فرآیند دوگانه مبتنی بر این شکل گیری و ایجاد این شرایط است؛ پس توجه به وضعیت جریان روشنفکری در ایران به مثابه حاملان اولیه اندیشه تجدد و مدرنیته در ایران از این منظر حائز اهمیت می باشد.
قبل از اشاره به هر مبانی و مبادی فکری، اجتماعی و ... باید خاطر نشان ساخت از ویژگی های برجسته عصر قاجار علاوه بر وجود معاهدات سنگینِ یک طرفه به ضرر ایران واز دست دادن بسیاری از نقاط از خاک ایران، ایجاد تحولات فرهنگی و نشر اندیشه های نوین در ایران در این دوره ( عصرقاجار ) بود. این تحولات در حوزه اندیشه و تفکر در باب جهان پیرامون و کشور در واقع مرهون ارتباط ایران با غرب ( که در شکل جنگ ایران و روسیه، بازرگانی، ... ) بود.
ادامه دارد ...