گروه دین و اندیشه: علامه جوادی آملی در جلسه درس اخلاق خود می گویند: در پايان ذيحجّه هستيم و در آستانه ورود به محرم؛ مستحضريد كه هر كسي براي خود تاريخي دارد، منجّمان و هَيَويّون، آنها يك حسابهاي رياضي دارند كه سال از كجا شروع ميشود و به كجا ختم ميشود؟ عدهاي فروردين، اوّل سال آنهاست و اسفند، پايان سال آنها. اما آنها كه در صدد رشد روحاند، نه تربيت بدن، آنها اوّل سالشان ماه مبارك رمضان است؛ يعني از اوّل ماه مبارك رمضان، سالشان شروع ميشود، پايان شعبان ماهشان تمام ميشود. اين گروه كسانياند كه چون در روايات، يك; و در ادعيه، دو; از ماه مبارك رمضان به عنوان «غُرَّةُ الشُّهُور»،[1] يك; «رَأسُ السَّنَة»،[2] دو; اين تعبيرات آمده، اينها سالشان را از ماه مبارك رمضان شروع ميكنند و به ماه شعبان ختم ميشود، چون ماه تزكيه و تربيت روح همين است. اينكه ميبينيد جناب حافظ در پايان ماه شعبان ميگويد مواظب باشيد اين چند روز را دريابيد:
ماه شعبان منه از دست قدح کاين خورشيد ٭٭٭ از نظر تا شب عيد رمضان خواهد شد[3]
آنها كه اهل سير و سلوكاند، ماه شعبان را خيلي مواظباند، آن «صلوات شعبانيه» را خيلي مراقبت ميكنند، آن «مناجات شعبانيه» را خيلي دقت ميكنند، براي اينكه آخر سال است. هر كاسبي, هر تاجري آخر سال، تمام سود و زيانش را بررسي ميكند. آنهايي كه از اوّل ماه مبارك رمضان، سالشان شروع شد، براي پرورش روح, ماه شعبان را آخر سال ميدانند و حسابهايشان را بررسي ميكنند. حرف حافظ اين است كه بيش از چند روز تا آخر سال نمانده، سال بعد؛ يعني ماه مبارك رمضان بعد كه شروع ميشود، خبري از وصال نيست، چون ماه مبارك رمضان ماه كار است، كسي را به آن مقام راه نميدهند. شبها را عبادت كردن، روز را روزه گرفتن, صيام روز و قيام ليل، تمام اين يك ماه را شبانهروز بايد بكوشد تا شب عيد رمضان كه ليلهٴ فطر است، آن به نام «لَيْلَةَ الْجَوَائِز»[4] است، فردايش كه روز عيد فطر است، روزي است كه جايزهها را تقسيم ميكنند.[5] شما عزيزان بعد از اينكه دانشجوياني كه در علمي كاربردي و بخشهاي قرآن تلاش و كوشش كردند، امتحان گرفتيد و جايزه تقسيم كرديد؛ ماه مبارك رمضان ماه جايزه نيست، ماه كار است. شب عيد فطر و روز عيد فطر جايزهها را تقسيم ميكنند:
روز عيد است و من امروز در آن تدبيرم ٭٭٭ که دهم حاصل سيروزه و ساغر گيرم[6]
«ساغر» را و جام را در «لَيْلَةَ الْجَوَائِز» و «يَوْمُ الْجَوَائِزِ» كه روز عيد فطر است ميدهند. اينكه حافظ ميگويد ديگر در ماه مبارك رمضان خبر نيست، چون ماه مبارك رمضان ماه كار است. «ماه شعبان مده از دست قدح كاين خورشيد»؛ يعنی خورشيد وصال، اگر ماه شعبان تمام شد و ماه مبارك رمضان آمد، خبري نيست:
ماه شعبان منه از دست قدح کاين خورشيد ٭٭٭ از نظر تا شب عيد رمضان خواهد شد
نتيجه و جايزهها را آن آخرها ميدهند. آنها كه اوّل سالشان ماه مبارك رمضان است، آخر سالشان ماه شعبان است، خيلي ميكوشند كه ماه شعبان را دريابند. آنها كه اوّل سالشان محرّم است، آخر سال را كه ذيحجّه است، ميكوشند و خيلي تلاش و كوشش دارند كه دريابند؛ لذا ميبينيد بيست و چهارم اين ماه كه «مباهله» است، براي آن حرمت خاص قائلاند, بيست و پنجم اين ماه كه روز نزول «هل أتي» است روزه خاص ميگيرند، مستحب است روزه بگيرند. در پايان ماه ذيحجّه، يا روزه ميگيرند يا تلاش و كوشش ميكنند، اعمالشان را بررسي ميكنند كه با حساب پاك وارد سال بعد بشوند. آنها كه اوّل سالشان فروردين است، يك راه خاص خودشان را دارند.
اگر كسي اوّل سالش برابر همين تاريخهاي عادي، اوّل محرم بود، اين بايد جمع بكند بين ماه محرم و ماه مبارك رمضان. دين همين كار را كرده؛ ماه محرم را با ماه مبارك رمضان, ماه مبارك رمضان را با ماه محرم با يك آهنگ جمع كرده. ببينيد در ماه مبارك رمضان فرمودند شما مهمان خدا هستيد: «أَنْفَاسُكُمْ فِيهِ تَسْبِيح نومكم فيه عبادة»،[7] گذشته از آن دستورهاي خاصي كه داريد؛ اما همين كه بخوابيد براي اينكه خوب روزه بگيريد و خوب نماز شب بخوانيد، اين خواب شما عبادت است. نَفَسي كه در ماه مبارك رمضان ميكشيد عبادت است: «أَنْفَاسُكُمْ فِيهِ تَسْبِيح نومكم فيه عبادة». اين براي ماه مبارك رمضان است.
اما در محرم; فرمود: «نَفَسُ الْمَهْمُومِ لِظُلْمِنَا تَسْبِيحٌ وَ هَمُّهُ لَنَا عِبَادَة»؛[8] فرمود اين كسي كه در ماه محرّم، يك آه ميكشد اين آه عبادت است! اين چه محرّمي است؟! اين چه ماهي است؟! اين دين ميخواهد ماه محرم را مثل ماه مبارك رمضان، ماه عبادت قرار دهد. اين كتابي كه مرحوم آقا شيخ عباس قمي نوشته به نام نفس المهموم، از همين حديث گرفته، «نَفَسُ الْمَهْمُومِ لِظُلْمِنَا تَسْبِيحٌ وَ هَمُّهُ لَنَا عِبَادَة». اين شخص در محفل عزاي حسيني نشسته يا در كوي و برزن مشغول حركت است! يك ناله و آهي از دلش برميخيزد، فرمود اين ناله عبادت است، اين آه عبادت است. براي مظلوميّت سالار شهيدان، كسي آه بكشد عبادت است، «نَفَسُ الْمَهْمُومِ لِظُلْمِنَا تَسْبِيحٌ وَ هَمُّهُ لَنَا عِبَادَة».
مرحوم ابن بابويه قمي(رضوان الله تعالی عليه) در كتاب قيّم توحيد، اين كتاب توحيد صدوق از كتابهاي قيّم اماميه است، خدا غريق رحمت كند اين ابن بابويه را! همين كه در حضرت عبدالعظيم مدفون است. اين يكي از برجستهترين كتابهاي اربعه را نوشته به نام من لا يحضره الفقيه، تأليفات گرانسنگي هم دارد. در آن كتاب شريف التوحيد دارد كه يكي از ياران وجود مبارك امام صادق بيمار شد، وجود مبارك امام صادق رفته به عيادت او، در خدمت حضرت بعضي از اصحاب حضور داشتند. وقتي به بالين آن بيمار رفتند، ديدند آن بيمار از درد آه ميكشد و ميگويد آه! اين شخص به آن بيمار گفت: چرا ميگويي آه؟ بگو «يا الله»! حضرت فرمود اين آهِ او «يا الله» است، اين فقط خدا را ميخواهد. اين بيان نوراني امام صادق است در اين حديث شريف، فرمود: «إِنَّ آهِ اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل»،[9] اين شيعه وقتي ميگويد آه! او را ميخواهد، غير از او را نميخواهد.
در ماه محرم، انسان ميتواند ماه محرّم خود را ماه مبارك رمضان كند، «نَفَسُ الْمَهْمُومِ لِظُلْمِنَا تَسْبِيحٌ وَ هَمُّهُ»؛ اگر مهموم شد غمگين شد براي كربلا، عبادت است. اهتمام ورزيد كه نام حسينبنعلي(سلام الله عليهما) را احيا كند، عبادت است. همّتش همّت عاشورايي بود، عبادت است. آن ماه مبارك رمضان است كه «أَنْفَاسُكُمْ فِيهِ تَسْبِيح نومكم فيه عبادة»، اين ماه محرّم است كه «نَفَسُ الْمَهْمُومِ لِظُلْمِنَا تَسْبِيحٌ وَ هَمُّهُ لَنَا عِبَادَة».
چرا جريان كربلا اين طور است؟ براي اينكه وجود مبارك سيّدالشهداء همانطوري كه قرآنِ ناطق است، يك نظام ناطق است. ذات اقدس الهي در قرآن كريم، اين نظام را معرّفي كرد، فرمود ما آسمان و زمين را گاهي به صورت موجبه, گاهي به صورت سالبه؛ در صورت موجبه فرمود ما آسمان و زمين را به حق خلق كرديم. اين حقّ «مخلوقٌبه» كه در كتابهاي اهل معرفت است از اين ﴿بِالْحَقِّ﴾[10] گرفته شده است. يك حقّ مطلقي است كه خدا ﴿ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ ما يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْباطِلُ﴾[11] آن حق, مقابل ندارد، ﴿ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ﴾.
يك حقّ است که در كتابهاي اهل معرفت ميگويند «حقّ مخلوقٌبه»، اين «حقّ مخلوقٌبه»؛ يعني ساختار هستي به حق خلق شد، يعني چه؟ يعني مصالح ساختماني عالَم, حق است. يك وقت است سؤال ميكنند اين مسجد را، اين ستون را از چه چيزي خلق كردند؟ ميگويند از سيمان, از سنگ, از آهن. مصالح ساختماني اين سنگ است و آهن است و سيمان. يك وقت ميگويند عالَم را از چه چيزي خلق كردند؟ سخن از ذرّات نيست! اگر كسي درباره خود ذرّات سؤال كند كه اين ذرّات را از چه چيزي خلق كردند؟ چيزي كه نبود، اينها مُبدَعاند، از چيزي نيستند، خود ماده را خدا خلق كرد. اگر سؤال كنند شما اصلِ عالَم را از چه چيزي خلق كرديد؟ مصالح ساختماني عالَم چيست؟ پاسخ قرآن اين است كه ما عالَم را از حق خلق كرديم، مصالح ساختماني اين عالَم, حقيقت است؛ يعني اينجا جاي باطل نيست. هر كس يك قدم به طرف بطلان بردارد، سه عقوبت دامنگيرش ميشود. مصالح ساختماني اين عالَم حق است، يعني چه؟ همانطوري كه ساختار بدنيِ ما را به حق و به سلامت خلق كردند، خدا به ما روده داد, معده داد؛ يعني به ما ظرف داد؟ خير! به ما حقيقت داد. اين روده، اين معده، اين دستگاه گوارش، مثل تُنگ خالي نيست كه هم حق را قبول كند و هم باطل را قبول كند. اين تُنگ خالي، هم عسل را ميپذيرد و هم سَمّ را، چون به حق خلق نشده، فقط ظرف خالي است؛ اما اين روده و معده و دستگاه به حق خلق شده؛ يعني فقط غذاي سالم را ميپذيرد. كسي غذاي باطل وارد كند، اين بالا ميآورد. فرمود اين روده را ديدي؟ اين معده را ديدي؟ نظام خلقت هم همينطور است، به تعبير جناب حكيم فردوسي(رضوان الله عليه) كه از بزرگترين حكماي شيعه است، آن روزي كه بردنِ نام علي با اِعدام همراه بود، او صريحاً گفت:
که من شهر علمم عليّم دَر ست ٭٭٭ درست اين سخن قول پيغمبرست[12]
مگر آن روز ممكن بود كسي نام حضرت را ببرد؟! اين فردوسي بود كه توانست فرهنگ ما را, زبان ما را و ادبيات ما را حفظ كند. خيلي از كشورها مسلمان شدند، زبانشان هم برگشت و عربي شد. آنكه عِبري بود, آنكه سرياني بود، آنكه عربي نبود، با اسلام آوردن، عربي شد. مصر فرهنگش را كاملاً عربي كرد، آن ادبياتش، آن لغاتش، آن زبانش، آن لهجهاش را عربي كرد. ما در عين حال كه اسلام را با جان و دل پذيرفتيم، ادبيات خود را حفظ كرديم, زبان خود را حفظ کرديم، فرهنگ خود را حفظ كرديم. خدا غريق رحمت كند اين بزرگمرد شيعه جهان اسلام را به نام ابوالقاسم فردوسي،
که من شهر علمم عليّم دَر ست ٭٭٭ درست اين سخن قول پيغمبرست
اگر اين فردوسي گفت: «كژ روي كژ آيدت جفّ القلم».[13]
اگر بار خار است خود کِشتهاي ٭٭٭ وگر پرنيان است خود رشتهاي[14]
اين است. اين عالَم به حق خلق شده؛ يعني ممكن نيست كسي يك غذاي مسمومی را بخورد و بالا نياورد. ممكن نيست كسي راه ديگران را ببندد و بيحيثيت و بيآبرو نشود. اختلاس بكند و نجومي بشود و بيآبرو نشود. اين نظام به حق خلق شده است، هر چه انسان بخواهد اين نظام را دفن كند، دفنشدني نيست. فرمود: ﴿بِالْحَقِّ﴾. بخشهاي سالبه هم اين است كه ﴿ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما باطِلاً﴾؛[15] هم به صورت قضيه موجبه در قرآن كريم آمده، هم به صورت قضيه سالبه آمده است، مثل اينكه خداي سبحان بفرمايد ما دستگاه گوارش شما را به حق خلق كرديم، يك; ما دستگاه گوارش شما را به باطل خلق نكرديم، دو; چه موجبه، چه سالبه، يك پيام دارد و آن اين است كه اين دستگاه فقط غذاي سالم را قبول ميكند، اگر غذاي فاسد را بدهيد بالا ميآورد، اختلاس را بالا ميآورد, حقوق نجومي را بالا ميآورد, بيراهه رفتن را بالا ميآورد. اين نظام, نظام حق است.
وجود مبارك حسينبنعلي براساس اين معيار حركت كرد، فرياد زد و فرمود: «أَوَ لا يَرَونَ أَنَّ الحَقَّ لا يُعمَلُ بِهِ وَ أَنَّ البَاطِلَ لَا يُتَنَاهَي عَنْه»؟! [16] اين قرآن ناطق بر وزان حق حركت كرد، اموي و مرواني و عباسي و ديگران و ديگران بر باطل رفتند و بالا آوردند! شما در جريان مغول و امثال مغول حوادث تلخي ديديد كه به مراتب سنگينتر از كربلا بود و در كتابهاي تاريخ دفن شد؛ اين جريان تاريخ جهانگشاي جويني را بخوانيد ـ اين معاصر حمله مغول بود ـ اين نقل ميكند كه اين مغول كه مسلّط شدند، بعضي از امرا و سران را گرفتند سرشان را جدا كردند، پوست سرشان را كَندند، پوست را پُر از كاه كردند و در كوي و برزن گرداندند، اينها در كتابها دفن شد، در كربلا که چنين كاري نبود! بعضي از اُمرا را گرفتند چهار قطعه كردند، يك قطعه را به شيراز دادند, يك قطعه را به تبريز دادند و دو قطعه ديگر را به كلانشهرهاي ديگر دادند، در استهزاي اينها گفتند «فی الجمله به يک هفته جهانگير شدی»، اينها در اين كتاب دفن شده است. به مراتب فجايع بدتر از كربلا در حمله مغول بود، اما نامي از اينها نيست! آن كسي كه همتاي قرآن و قرآن ناطق است، يك; آنكه برابر نظام هستي حركت ميكند، دو; اين «الْإِسْلَامُ يَعْلُو وَ لَا يُعْلَي عَلَيْه»[17] نتيجهاش است. زينب كبرا با يك سوگند قاطع در شام فرمود: قسم به خدا ما زندهايم، «فَكِدْ كَيْدَكَ وَ اسْعَ سَعْيَكَ وَ نَاصِبْ جُهْدَكَ فَوَ اللَّهِ لَا تَمْحُو ذِكْرَنَا وَ لَا تُمِيتُ وَحْيَنَا»؛[18] او با علم غيب دارد سخن ميگويد، اينكه «أنتِ بِحَمدِ اللهِ عَالِمَةٌ غَيرَ مُعَلِّمَةٍ»،[19] فرمود قَسم به خدا ما زندهايم! مرحوم شيخ طوسي را خدا غريق رحمت كند! ايشان در امالي نقل ميكند که يك پيرمردي در دربار متوكل عباسي نشسته بود، گزارشگر كربلا آمده گفته که آن درخت سدر را هم قطع كردند، اين پيرمرد گفت: «لا حول و لا قوة الا بالله»، متوكل عباسي گفت چرا تعجب كردي؟ مرحوم شيخ طوسي در امالي نقل ميكند اين پيرمرد گفت ما حديثي از وجود مبارك پيغمبر(عليه و علی آله آلاف التحيّة و الثناء) به ما رسيده است كه حضرت فرمود هر كه درخت سدر را قطع كند ملعون است، لعنت خدا بر او! ما تعجب ميكرديم اين درخت سدر كه ميوه ندارد، چوب آن هم که صنعتی نيست، اين کدام درخت است؟ چرا كسي كه درخت سدر را قطع ميكند، آنطور پيغمبر از قبل لعنت خدا را بر او روا داشت؟! ما نميفهميديم. در كربلا هيچ علامتي براي قبر سالار شهيدان نبود، فقط يك درخت سدري در يك گوشه بود، زائران به يكديگر ميگفتند ـ اين دشت وسيع بود ـ وقتي وارد اين دشت وسيع شدي و به درخت سدر رسيدي، مثلاً ده متر دست راست آنجا قبر مطهر حسينبنعلي است، اين علامتی بود که زائران با اين راهنمايي میشدند. مأموران متوكل عباسي مرتب مواظب بودند که كسي كنار قبر نرود؛ ولي ميديدند هركس که جسته و گريخته ميآيد، منتظر است درخت سدر را پيدا كند، همين كه درخت سدر را پيدا ميكرد ده متر آن طرفتر ميرفت و قبر را آنجا زيارت ميكرد. فهميدند که اين درخت آدرسي براي آنهاست، دستور دادند اين درخت قطع شود. به متوكل گفتند اينكه زائران ميآيند قبر را پيدا ميكنند، آدرس همين درخت سدر بود و ما اين درخت را قطع كرديم. اين پيرمرد گفت ما حالا فهميديم که چرا وجود مبارک پيغمبر(عليه و علی آله آلاف التحيّة و الثناء) فرمود خدا لعنت کند کسی را که درخت سدر را قطع میکند!
با اين نام, با قبر و با همه شئون مبارزه كردند؛ پانصد سال عباسيان اين كار را كردند، قبل از آنها هم اموي و مرواني، ولي الآن كه اربعين ميشود بيست ميليون آنجا در نزديك و دور كنار مضجع حضرت از راه دور و نزديك عرض ادب ميكنند، اين فراموش شدني نيست! كسي در مسير نظام عالَم حركت كند كه حق است ماندني است؛ لذا زينب كبرا(سلام الله عليها) فرمود قسم به خدا نميتواني نام ما را محو كني، براي اينكه ما با اين ناظم حركت كرديم! خدا هم فرمود نظام عالم به حق خلق شده است و كسي كار باطل بكند بالا ميآورد، اينجا جاي باطل نيست، از اينجا بيرون ميكنند! به صورت سالبه فرمود: ﴿ما خَلَقْناهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ﴾.[20] سالار شهيدان با اين نظام حركت كرد، فرمود: «أَوَ لا يَرَونَ أَنَّ الحَقَّ لا يُعمَلُ بِهِ وَ أَنَّ البَاطِلَ لَا يُتَنَاهَي عَنْه».
بنابراين ماه محرم كه در پيش است، براي ما مثل ماه مبارك رمضان است؛ يعني ماه عبادت است. عبادتهای ما، عرض ادبهای ما، سينه زدنهاي ما, گريههاي ما, نالههاي ما بايد طوري باشد كه اين نظام را حفظ كند. بخش وسيعي از فداكاريهاي اين شهدا هم به وسيله همين مرثيه بود، وقتي اين مرثيه و اين عزاداري اين ميتواند يك كشور را حفظ كند، چرا ما آن را با عظمت و جلال حفظ نكنيم؟! چرا ـ معاذ الله ـ آن را با بعضي از امور ديگر مخلوط كنيم!؟ حرفهاي ضعيف را نقل كنيم؟! اين نشان داد که در روز خطر ما را حفظ كرد، اين عشق شهادت كشور را حفظ كرد. چرا ما اين گوهر گرانبها را ارج ننهيم!؟ عزاداري ما ـ معاذ الله ـ بيمحتوا باشد! حرفهاي سُست, حرفهاي بيمغز, حرفهاي بيسند, حرفهايي كه ـ خداي ناكرده ـ اختلافانگيز است, وحدت را به هم ميزند, مردم را به عوامي ميكشاند، اين حرفها با حرفهاي كربلا هماهنگ نيست. حداكثر بهره را ـ انشاءالله ـ از اين ايام محرّم ببريم، مخصوصاً فضاي دانشگاهي كه ذات اقدس الهي اساتيد آنها, معاونين آنها, دانشمندان آنها, دانشجويان آنها و دانشپژوهان آنها را در سايه دعاي خاصّ وليّ عصر حفظ بفرمايد! دانشگاهيها را اين چنين, بازاريها را اين چنين، اصناف را اين چنين، کشاورزان را اين چنين، کارگران، همه و همه را مشمول دعاي ويژه وليّ عصر قرار بدهد!
من مجدداً مقدم همه شما بزرگواران را گرامي ميدارم، اميدواريم از محرم حداكثر بهره علمي و عملي را ببريم، از ذات اقدس الهي مسئلت ميكنيم كه نظام ما, رهبر ما, مراجع ما, دولت و ملّت و مملكت ما, حوزه و دانشگاه ما, همه را در سايه امام زمان حفظ بفرمايد!
روح مطهر امام راحل و شهدا را با اولياي الهي محشور بفرمايد!
خدماتي كه مسئولان كردند و ميكنند مورد عنايت ويژه خودش قرار بدهد!
مشكلات دولت و ملّت، مخصوصاً در بخش اقتصاد و ازدواج جوانها را به بهترين وجه حلّ بفرمايد!
خطر سلفي و داعشي و تكفيري را به خود استكبار و صهيونيست برگرداند!
اين كشور وليّ عصر را تا ظهور آن حضرت از هر خطري محافظت بفرمايد!
جوانان مملكت و فرزندان ما را تا روز قيامت از بهترين شيعيان اهل بيت(عليهم السلام) قرار بدهد!
«غَفَرَ اللهُ لَنا وَ لَكُم وَ السَّلامُ عَلَيكُم وَ رَحمةُ اللهِ وَ بَرَكاتُه»
[1]. الإقبال بالأعمال الحسنة(ط ـ الحديثة)، ج1، ص31؛ «أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(عليه السلام) قَالَ: إِنَّ الشُّهُورَ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فَغُرَّةُ الشُّهُورِ شَهْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ شَهْرُ رَمَضَانَ وَ قَلْبُ شَهْرِ رَمَضَانَ لَيْلَةُ الْقَدْرِ وَ نُزِّلَ الْقُرْآنُ فِي أَوَّلِ لَيْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ فَاسْتَقْبِلِ الشَّهْرَ بِالْقُرْآن».
[2]. تهذيب الأحکام، ج4، ص333.
[3]. ديوان حافظ، غزل164.
[4]. الأمالي (للمفيد)، ص232؛ «فَإِذَا كَانَتْ لَيْلَةُ الْفِطْرِ وَ هِيَ تُسَمَّي لَيْلَةَ الْجَوَائِزِ أَعْطَي اللَّهُ الْعَالَمِينَ أَجْرَهُم...».
[5]. الكافي(ط ـ الإسلامية)، ج4، ص168؛ «قَالَ النَّبِيُّ صلی الله عليه و آله و سلّم: إِذَا كَانَ أَوَّلُ يَوْمٍ مِنْ شَوَّالٍ نَادَِی مُنَادٍ أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ اغْدُوا إِلَي جَوَائِزِكُمْ ثُمَّ قَالَ يَا جَابِرُ جَوَائِزُ اللَّهِ لَيْسَتْ بِجَوَائِزِ هَؤُلَاءِ الْمُلُوكِ ثُمَّ قَالَ هُوَ يَوْمُ الْجَوَائِزِ».
[6]. اشعار منتسب به حافظ، شماره17.
[7]. الامالی(للصدوق)، النص، ص93.
[8] . الامالی(للمفيد)، النص، ص338.
[9]. التوحيد(للصدوق), ص219.
[10]. سوره حجر، آيه85.
[11]. سوره لقمان، آيه30.
[12]. شاهنامه فردوسی، بخش7، گفتار: اندر ستايش پيغمبر.
.[13] مثنوي معنوي، دفتر پنجم، بخش135.
[14]. شاهنامه فردوسي, فريدون, بخش20.
[15]. سوره ص، آيه27.
[16]. بحار الأنوار، ج78، ص116.
[17]. من لا يحضره الفقيه، ج4، ص334.
[18]. اللهوف علی قتلی الطفوف، ترجمه فهری، النص، ص185.
[19]. بحار الأنوار، ج45، ص164.
[20]. سوره دخان, آيه39.