گروه دین و اندیشه: حجت
الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قران را با ترجمه و چند
حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای
ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر خواهد کرد.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز 7 تیر به آیه 4 سوره قدر
پرداخته شده و در آن آمده است:
تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ
كُلِّ أَمْرٍ
سوره قدر (97) آیه 4
ترجمه
همه ملائکه و روح در آن [شب] به اذن پروردگارشان از برای همه کارها
[تدبیر همه «امور»، ویا اطاعت و انجام همه «اوامر»
الهی] نازل میشوند.
یا:
همه ملائکه و روح در آن [شب] به اذن پروردگارشان، از کل [عالَمِ] امر،
نازل میشوند.
نکات ترجمهای و نحوی
»تَنَزَّلُ« این فعل مضارع است که
در اصل «تَتَنَزَّلُ» بوده است که به خاطر اجتماع دو «تـ»، یکی
حذف شده است (ماضی آن: «تَنَزَّلَت» است) و مضارع بودنش دلالت بر این دارد
که این تنزل، مطلبی نیست که یکبار انجام و تمام شده باشد؛ شاید به همین جهت است که
در آیه اول این سوره، نزول قرآن را با فعل ماضی (أنزلنا)
آورد (چون قرآن نازل شد و تمام گشت) اما اینجا از فعل مضارع استفاده کرد زیرا همان
طور که شب قدر هر سال تکرار میشود، نزول ملائکه نیز تکرار میشود. ضمنا (آن طور
که در جلسه 97 بیان شد) وقوع ماده «نزل» در وزن «تفعل» دلالت میکند که موجودی که
قرار است نازل شود، نسبت به این حالت نزول، حالت آمادگی دارد و از روی اختیار این
نزول را انجام میدهد.
»الْمَلائِكَةُ» : برخلاف آنچه شاید در
ابتدا به نظر برسد، اغلب اهل لغت، حتی برخی از کسانی که این کلمه را در ذیل ماده
«ملک» مورد بررسی قرار دادهاند (مثلا المحيط في اللغة6/ 275؛ مجمع البحرين5/
292) بر این باورند که کلمه ملائکه از این ریشه «ملک» نیست.
معروفترین دیدگاه این است که اصل آن از «ألک» بوده است که به معنای
«رسالت» (پیامرسانی) میباشد و در وزن مفعله (مألکه) قرار گرفته، بعد قلب رخ داده
(جابجایی دو حرف «أ» و «ل») و به صورت «ملأکه» (بر وزن معفله) درآمده و بعد به
صورت «ملائکه» درآمده است. در این دیدگاه،
درباره اینکه آیا «ملَک» به معنای مفرد است یا جمع، نظر قطعیای داده نمیشود و
برخی ملائکه را جمع ملک میدانند و برخی هر دو کلمه ملَک و ملائکه را جمع میدانند.
(كتاب العين5/ 381؛ لسان العرب10/ 394 ؛ المصباح المنير2/ 19 ؛ تاج العروس13/
511 ؛ مفردات ألفاظ القرآن/82)
دیدگاه کم طرفدارتر این است که قلبی در آن رخ نداده، بلکه ریشه «لأک»
بوده و این ماده هم به معنای رسالت (پیامرسانی) به کار میرود؛ و در اصل، «مَلْأَك» (بر وزن مَفعل) بوده است و در این کلمه، به خاطر سهولت در
بیان، همزه ساقط شده و به صورت «مَلَک» درآمده و آنگاه جمع «مَلْأَك»، ملائکه شده که
گاهی «ه» آن هم میافتد و «ملائک» گفته میشود. (النهاية في غريب الحديث و
الأثر4/ 359) البته برخی در کتابشان ماده «لأک» را هم مطرح کردهاند، اما در
پایان نظر قبلی را برتر دانستهاست. (لسان العرب10/ 482؛ تاج العروس13/ 634)
البته در میان قدما ابنکیسان معتقد بوده این کلمه از همان ماده «ملک»
گرفته شده، در واقع مفرد آن «ملأک» بر وزن «فعأل» بوده که
همزهاش چون زاید بوده افتاده و به «مَلَک» تبدیل شده و «ملائکه» بر وزن «فعائله» میباشد. (به نقل از مجمع البيان1/ 174) که بر این دیدگاه
نقدهایی هم وارد شده است. (لسان العرب10/ 482)
ظاهرا چون مهمترین گروه رسولان الهی غیر انسان، فرشتگان بودهاند این
نام برای آنها به کار رفته است وگرنه با توجه به آیه «يَصْطَفِي مِنَ
الْمَلائِكَةِ رُسُلًا وَ مِنَ النَّاسِ» فرشتگان غیر رسول هم داریم (مجمع
البيان1/ 175)
همچنین با این اوصاف معلوم میشود که تعبیر «مَلِک» که به معنای
حکمران در انسان [و نیز خدا] به کار میرود از ماده «ملک»
است؛ اما آنچه در مورد فرشتگان است «ملَک» است که در اصل به معنای «پیامرسان» میباشد.
(مفردات ألفاظ القرآن/777)
از آنجا که کلمه «ملائکه» جمع است و در این آیه روی آن حرف «الـ» آمده است (اصطلاحا: حمع مُحَلی به الف و لام) دلالت بر این شمول
همه ملائکه میکند لذا در ترجمه فارسی کلمه «همه» افزوده شد.
[در مورد «مَلَک» ظاهرا دیدگاه درست این است که هم برای مفرد و هم برای
جمع به کار میرود (مجمع البيان10/ 520) و در قرآن کریم، این کلمه گاه به وضوح برای مفرد به کار رفته : ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ
بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوت؛ بقره/102؛ أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ ، اعراف/20 ؛
مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذي وُكِّلَ بِكُم، سجده/11 ؛ ْ إِنِّي مَلَک، انعام/50 و
هود/31 ؛ ً إِنْ هذا إِلاَّ مَلَكٌ كَريمٌ ، یوسف/31 ؛ لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَيْهِ
مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذيراً ، فرقان/7؛
و گاه آشکارا برای جمع به کار رفته: جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا
صَفًّا؛ فجر/22 ؛ وَ كَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّماواتِ لا تُغْني شَفاعَتُهُم،
نجم/26؛
و در یک آیه هم در آن واحد هم به معنای مفرد و هم به صورت جمع به کار
رفته است: وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَكاً لَجَعَلْناهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنا
عَلَيْهِمْ ما يَلْبِسُونَ ، انعام/9؛
البته برخی موارد هم هست که وضوح قطعی در مفرد یا جمع ندارد: لَوْ لا
أُنْزِلَ عَلَيْهِ مَلَكٌ وَ لَوْ أَنْزَلْنا مَلَكاً ، انعام/8 ؛ جاءَ مَعَهُ مَلَكٌ
، هود/12 ؛ لَنَزَّلْنا عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَكاً رَسُولاً ، إسراء/95) ؛
وَ الْمَلَكُ عَلى أَرْجائِها وَ يَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ
ثَمانِيَةٌ ؛ الحاقه/17]
«مِنْ كُلِّ أَمْرٍ»
اغلب، این جار و مجرور را متعلق به فعل «تنزل» دانستهاند، و کلمه
«سلام» در آیه بعد، خبر مقدم است که مبتدای آن «هی» در همان آیه میباشد. (ما بر
همین اساس ترجمه کردهایم) اما این احتمال هم منتفی نیست که این جار و مجرور، خبر
مقدم باشد برای کلمه «سلام» که در آیه بعد آمده است؛ که منظور این است که «از هر
امری از جانب ملائکه، سلامی بر مومنان باد» یا اینکه «از هر امر ترسناکی در این شب
سلامت هستید» (إعراب القرآن، (نحاس)5/ 167؛ مجمع البيان10/ 791) که در این صورت،
در آیه بعد عبارت «هی حتی مطلع الفجر» نیز یک عبارت مستقل میشود و آنگاه ترجمه کل
این دو آیه چنین میشود: «در این شب، همه ملائکه و نیز روح نازل میشوند؛ سلام [در
این شب] از جانب هر امری است؛ و [زمان نزول ملائکه در] این شب تا هنگام طلوع فجر
میباشد»
درباره اینکه معنای «مِن» در اینجا چیست چند دیدگاه بیان شده (که بنا
به قاعده امکان استعمال یک لفظ در چند معنا، همگی میتواند در آیه مد نظر باشد)
برخی آن را به معنای «باء» دانستهاند (یعنی «تنزل ... بکل امر» که معنایش میشود:
«همه چیز را با خود به همراه میآورند» و این معنایی است که در برخی از احادیث از
معصومین وارد شده است) برخی آن را «من ابتدای غایت که دلالت بر سببیت میکند»
دانستهاند (= به سبب [اطاعت و انجام] همه اوامر الهی)؛ برخی آن را تعلیل به وسیله
غایت دانستهاند (= برای تدبیر همه امور) ؛ و برخی آن را ابتدای از
باب سببیت دانستهاند (مبدا و علت تنزلشان از امر الهی بوده است) (المیزان20/ 332)
درباره «امر» اینجا سه معنا میتواند مد نظر باشد. دو معنای «امر»
قبلا در جلسه 83 (نساء/59) اشاره شد (امر به معنای مطلب، و
به معنای دستور) که در ترجمه اول این دو معنا مد نظر بود که اولی جمعش «امور» است
و دومی جمعش «اوامر» است. معنای سوم، کاربرد خاص قرآنی از این کلمه است که در لسان
قرآن کریم، «امر» به معنای عالَمی از عوالمی که خدا آفریده و برتر از عالم محسوس
و مادی است به کار رفته، که انشاءالله به مناسبتی دیگر سراغ این معنا خواهیم رفت
(ترجمه دوم بر اساس این معنا بوده است.)
حدیث
1) حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنِ الْمُخْتَارِ بْنِ زِيَادٍ
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ
قَالَ:
كُنْتُ مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع .... فَقُلْتُ جُعِلْتُ
فِدَاكَ أَ لَيْسَ الرُّوحُ جَبْرَئِيلَ قَالَ جَبْرَئِيلُ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ
الرُّوحُ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنَ الْمَلَائِكَةِ أَ لَيْسَ اللَّهُ يَقُولُ
تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ.
بصائر الدرجات، ج1، ص464
ابوبصیر از امام صادق ع سوال میکند: «آیا «الروح» همان جبرئیل نیست؟
امام میفرمایند: «جبرئیل از ملائکه است، و روح مخلوقی عظیمتر از
ملائکه است، آیا خداوند [در سوره قدر] نفرموده است که «همه ملائکه و روح نازل میشوند» [یعنی همین که کلمه روح را مستقل آورد، پس متفاوت است]
2) حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْعَبَّاسِ
بْنِ الْحَرِيشِ قَالَ: عَرَضْتُ هَذَا الْكِتَابَ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع فَأَقَرَّ
بِهِ قَالَ
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ عَلِيٌّ ع فِي صُبْحِ أَوَّلِ
لَيْلَةِ الْقَدْرِ الَّتِي كَانَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص سَلُونِي
فَوَ اللَّهِ لَأُخْبِرَنَّكُمْ بِمَا يَكُونُ إِلَى ثَلَاثِمِائَةٍ وَ سِتِّينَ
يَوْماً مِنَ الذَّرِّ فَمَا دُونَهَا فَمَا فَوْقَهَا ثُمَّ لَأُخْبِرَنَّكُمْ
بِشَيْءٍ مِنْ ذَلِكَ لَا بِتَكَلُّفٍ وَ لَا بِرَأْيٍ وَ لَا بِادِّعَاءٍ فِي
عِلْمٍ إِلَّا مِنْ عِلْمِ اللَّهِ وَ تَعْلِيمِهِ وَ اللَّهِ لَا يَسْأَلُنِي
أَهْلُ التَّوْرَاةِ وَ لَا أَهْلُ الْإِنْجِيلِ وَ لَا أَهْلُ الزَّبُورِ وَ لَا
أَهْلُ الْفُرْقَانِ إِلَّا فَرَّقْتُ بَيْنَ كُلِّ أَهْلِ كِتَابٍ بِحُكْمِ مَا
فِي كِتَابِهِمْ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَ رَأَيْتَ مَا تَعْلَمُونَهُ
فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ هَلْ تَمْضِي تِلْكَ السَّنَةُ وَ بَقِيَ مِنْهُ شَيْءٌ
لَمْ تَتَكَلَّمُوا بِهِ قَالَ لَا وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ أَنَّهُ
فِيمَا عَلِمْنَا فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ أَنْ أَنْصِتُوا لِأَعْدَائِكُمْ
لَنَصَتْنَا فَالنَّصْتُ أَشَدُّ مِنَ الْكَلَامِ.
بصائر الدرجات، ج1، ص223
حسن به عباس میگوید: اعتبار این حدیث مکتوب را از امام جواد ع سوال
کردم و آن را تایید کرد که:
امام صادق ع میفرماید: حضرت علی ع در صبحدم اولین «شب قدر» پس از
رحلت پیامبر اکرم ص، فرمود: از من سوال کنید که به خدا قسم برای شما درباره سیصد و
شصت روز از [عالَم] ذر و کمتر و بیشترش خبر میدهم و این خبری که میدهم، نه
از روی تکلف است، و نه نظر شخصی است، و نه ادعای علمی دارم غیر از علم خدا و تعلیمی
که او به من داده است، به خدا قسم اهل تورات و اهل انجیل و اهل زبور [= کتاب حضرت
داود] و اهل فرقان [= قرآن] از من سوالی نکنند مگر اینکه برای اهل هر کتابی بر
اساس کتاب خودشان حکم کنم.
به امام صادق ع گفتم آیا در مورد آنچه که در شب قدر از آن مطلع شدهاید
آیا ممکن است که سال بگذرد و چیزی از آنها بماند که در موردش سخنی نگفته باشید؟
فرمود: نه، سوگند به کسی که جانم به دست اوست. هرچند [ممکن است] در
آنچه که در آن شب دانستهایم این باشد که در مقابل دشمنانتان سکوت کنید [یعنی این
مطالب را به کسانی که منکر مقام شما هستند، نگویید]؛ که در این صورت سکوت میکنیم
که سکوت شدیدتر از کلام است.
3) وَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
يَا مَعْشَرَ الشِّيعَةِ خَاصِمُوا بِسُورَةِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ
تَفْلُجُوا فَوَ اللَّهِ إِنَّهَا لَحُجَّةُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى الْخَلْقِ
بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِنَّهَا لَسَيِّدَةُ دِينِكُمْ وَ إِنَّهَا
لَغَايَةُ عِلْمِنَا ...
الكافي، ج1، ص249
وَ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع
... وَ ايْمُ اللَّهِ إِنَّ مَنْ صَدَّقَ بِلَيْلَةِ الْقَدْرِ لَيَعْلَمُ
أَنَّهَا لَنَا خَاصَّةً لِقَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِعَلِيٍّ ع حِينَ دَنَا
مَوْتُهُ «هَذَا وَلِيُّكُمْ مِنْ بَعْدِي فَإِنْ أَطَعْتُمُوهُ رَشَدْتُمْ» وَ
لَكِنْ مَنْ لَا يُؤْمِنُ بِمَا فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ مُنْكِرٌ وَ مَنْ آمَنَ
بِلَيْلَةِ الْقَدْرِ مِمَّنْ عَلَى غَيْرِ رَأْيِنَا فَإِنَّهُ لَا يَسَعُهُ فِي
الصِّدْقِ إِلَّا أَنْ يَقُولَ إِنَّهَا لَنَا وَ مَنْ لَمْ يَقُلْ فَإِنَّهُ
كَاذِبٌ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ يُنَزِّلَ الْأَمْرَ
مَعَ الرُّوحِ وَ الْمَلَائِكَةِ إِلَى كَافِرٍ فَاسِقٍ فَإِنْ قَالَ إِنَّهُ
يُنَزِّلُ إِلَى الْخَلِيفَةِ الَّذِي هُوَ عَلَيْهَا فَلَيْسَ قَوْلُهُمْ ذَلِكَ بِشَيْءٍ
وَ إِنْ قَالُوا إِنَّهُ لَيْسَ يُنَزِّلُ إِلَى أَحَدٍ فَلَا يَكُونُ أَنْ
يُنَزَّلَ شَيْءٌ إِلَى غَيْرِ شَيْءٍ وَ إِنْ قَالُوا وَ سَيَقُولُونَ لَيْسَ
هَذَا بِشَيْءٍ فَقَدْ ضَلُّوا ضَلَالًا بَعِيداً.
الكافي، ج1، ص253
از امام باقر ع روایت شده است: در بحثهایتان [با منکران جایگاه اهلبیت] به سوره «إنا انزلناه»
استناد کنید تا پیروز شوید که به خدا قسم، این سوره حجت خداوند تبارک و تعالی بر
مردم بعد از رسول خدا ص است و آن سرور و سالار دین شماست و بدرستی که آن نهایت علم
ماست ...
و نیز فرمودند:
... به خدا قسم کسی که به شب قدر اذعان کند قطعا خواهد دانست که آن
[امتیاز] خاص ماست چرا که رسول خدا ص هنگامی که مرگش نزدیک شده بود، با اشاره به
حضرت علی ع فرمود: «این ولیّ شما پس از من است که اگر از او اطاعت کنید، رشد
خواهید کرد» و کسی که به شب قدر ایمان نیاورد، منکر [نبوت و قرآن] است؛ و کسی که
به شب قدر ایمان دارد اما دیدگاه دیگری دارد [ امامت امیرالمومنین ع و اهلبیت را
قبول ندارد] چارهای ندارد جز اینکه تصدیق کند که این در مورد ماست، و کسی که چنین
نگوید دروغگوست زیرا خداوند عز و جل برتر از آن است که «أمر» را همراه با روح و
ملائکه به کافر و فاسق نازل کند؛ و اگر بگوید که اینها بر خلیفهای که او بدانها
معتقد است نازل شده، که حرفش اصلا [حتی برای خودش] قابل اعتنا نیست؛ و اگر بگوید
که اینها اصلا بر کسی نازل نشدهاند معنی ندارد که چیزی، «به هیچکس» نازل شود؛ و
اگر هم بگویند [هیچکس] اصلا چیزی نیست، در گمراهی شدیدی فرو رفتهاند.
[توضیح: امام برای اینکه «فرشتگان بر چه کسی نازل میشوند» تمام حالات
ممکن را در پنج حالت را تصویر میکنند تا معلوم شود فقط اولی درست است:
1- به امامان که تنها مدعیان این مساله بودهاند نازل شوند.
2- به یک فرد کافر و فاسق نازل شوند، که معلوم است خطاست.
3- به خلفای معروف نازل شوند، که حتی خودشان و اطرافیانشان چنین ادعایی
نکرده و چنین باوری نداشتهاند.
4- به «هیچکس» نازل میشوند!
5- نازل شدن آنها هیچ مخاطبی ندارد و بیهوده نازل میشوند]
تدبر
استدلال شیرین و محکمی از امام باقر ع در اثبات ضرورت امامت اهل بیت
حدیثی هست که خیلی زیبا نشان می دهد که چگونه با توجه به وجود شب قدر،
حقانیت دیدگاه شیعه در جانشینی امیرالمومنین ع را برای هر مسلمان منصفی اثبات کرد (مصداقی کاربردی از حدیث3).
پیشاپیش از اینکه متن آن طولانی است، پوزش میخواهم اما برای اهل
استدلال، به عنوان نمونهای اعلی از یک تدبر قرآنی، بسیار شیرین است و من هم ابتدا
و انتهایش که درباره موضوعات دیگر بود حذف کردم. (متن عربی حدیث را در پایان آمده
است)
از امام جواد ع نقل شده که امام صادق ع فرموده است روزی پدرم مشغول
طواف بود شخصی که با عمامهاش صورتش را پوشانده بود سراغش آمد و طواف ایشان را قطع
کرد [و سخنانی رد و بدل شد تا بدینجا که] امام باقر ع فرمود:
شیعیان ما این گونه با مخالفانشان میتوانند بحث کنند که:
خداوند عز و جل به پیامبرش میفرماید: «بدرستی که ما آن را در شب قدر
فروفرستادیم ...»[تا آخر سوره]؛ آیا در
علم پیامبر ص چیزی بوده که در آن شب به او یاد نداده باشند و جبرئیل در غیر آن شب
بیاورد؟
آنها خواهند گفت خیر.
پس به آنها بگو: هرآنچه را که دانست، چارهای جز ابرازش داشت؟
خواهند گفت: خیر.
بگو: آیا در خود آن چیزی که پیامبر ص از علم خداوند عزوجل [که به او
تعلیم داده بود] ابراز کرد، اختلاف و ناسازگاریای بود؟
وقتی که گفتند: نه، بگو پس کسی که بر اساس «حکم الله»ی که دارای
اختلاف و ناسازگاری است [!] حکم میکند، پس خلاف رسول خدا عمل کرده است!
و خواهند گفت: بله، چون اگر بگویند خیر [مخالفت نکرده]، سخن اولشان را
نقض کردهاند [زیرا «حکم الله» در سخن پیامبر اختلاف و
ناسازگاری نداشت، اما در نظر اینها دارد].
پس تو به آنها بگو «تاویل آن را جز خدا و راسخان در علم نمیدانند»
(آلعمران/7) و وقتی گفتند «راسخان در علم» کیست؟ بگو: همان کسی که در علمش اختلاف
و ناسازگاری پیدا نمیشود.
اگر گفتند: چه کسی این طور است؟
بگو: خود رسول خدا ص که این طور بود، آیا علم خود را ابلاغ کرد یا
خیر؟
وقتی که گفتند: بله، ابلاغ کرد،
بگو: آیا در حالی از دنیا رفت که جانشین پس از او، علمی را که در آن
اختلاف نباشد، میدانست؟
اگر گفتند نه،
بگو جانشین رسول خدا «مُؤَيَّد» (= مورد تایید) است [یعنی برای اینکه
بتواند دقیقا کار او را انجام دهد باید مورد تایید الهی باشد] و رسول خدا ص کسی را
جانشین خود قرار نمیدهد مگر کسی که به حکم او حکم کند؛ و جز در [بهرهمندی از] نبوت، همانند او باشد؛ و اگر رسول خدا کسی را در این
علمش جانشین خود نکرد، پس حق نسلهای بعدی را ضایع کرده است.
اگر گفتند: علم رسول خدا از قرآن بود [یعنی پیامبر کار ابلاغ را با
همین ارائه قرآن انجام داد و بعدیها هم چون قرآن را در اختیار دارند مشکلی ندارند]،
بگو : خداوند میفرماید:
«حم، قسم به کتاب مبین، بدرستی که ما آن را در شبی مبارک نازل کردیم که ما قطعا
انذار دهنده هستیم، در آن شب مبارک هر امر حکیمانهای تفصیل مییابد، و این امری
از جانب پروردگارت است که ما قطعا ارسال کننده هستیم» (دخان/2-4)
اگر گفتند: خداوند ارسال را جز از طریق پیامبر[ان] انجام نمی دهد،
[یعنی این آیه درباره ارسال پیامبران است و میدانیم که پیامبر آخرین رسول خداست]
بگو: این امر حکیمانهای که در آن شب تفصیل مییابد، آیا توسط ملائکه
و روحی است که از آسمانی به آسمان دیگر نازل میشوند یا از آسمان به زمین؟
[الف] اگر گفتند: از آسمان به آسمان، بگو که در آسمان کسی نیست که قرار
باشد از طاعت به معصیت روی آورد [تا نیاز باشد طبق آیه
سوره دخان، خدا با این نازل کردن، وی را انذار دهد]
[ب] اگر گفتند: از آسمان به زمین، و اهل زمیناند که نیازمندترین خلائق
به آناند،
بگو: پس آنها نیازمند سروری هستند که حکمیت نزد او ببرند.
اگر گفتند: همان خلیفه، حَکَم آنهاست.
بگو: «خداوند ولیّ و سرپرست
كسانى است كه ايمان آوردهاند، آنان را از تاريكيها به سوى روشنايى به در مىبرد.
و كسانى كه كفر ورزيدهاند، ولیّ و سرپرستهایشان همان طاغوت است، كه آنان را از
روشنايى به سوى تاريكيها به در مىبرند. آنان اهل آتشند كه خود، در آن جاودانند.»
(بقره/257) به جانم سوگند در زمین و آسمان «خداوند متعال ولیّای ندارد مگر اینکه
«مُؤَيَّد» [= تایید شده] باشد؛ و
کسی که مورد تایید باشد، خطا نمیکند؛ و خداوند متعال در زمین دشمنی ندارد، مگر
اینکه خوار و پست شده است، و کسی که خوار و پست شود، به نظر صواب و درست نمیرسد.
همان گونه که لازم است «أمر» از آسمان نازل شود تا اهل زمین بر اساس آن حکم کنند،
همان گونه به «والی» نیاز است.
اگر گفتند: ما چنین کسی را نمیشناسیم!
بگو: «بگویید دوست نداریم [که بشناسیم] ! خداوند عز و جل ابا داشت که
بعد از حضرت محمد ص بندگان را به حال خود رها کند و حجتی برایشان قرار ندهد.»
امام صادق ع ادامه این گفتگو را این گونه بیان میکنند:
سپس امام باقر ع درنگی کرد. او گفت: مطلب پیچیده شد. اگر آنها گفتند
«حجت خدا، قرآن است» چطور؟
فرمود: آنگاه به آنها میگویم
بدرستی که قرآن خودش سخن نمیگوید و امر و نهی نمیکند، بلکه قرآن اهلی دارد که
آنها [با قرآن] امر و نهی میکنند.
و نیز میگویم برای برخی از زمینیان گاه مشکلی پیش میآید که در سنت
نبوی و حکمی که اختلافی در آن نباشد، پاسخی برای آن یافت نمیشود و در [ظاهر] قرآن
هم پاسخی ندارد، آیا خداوند هم در قبال چنان فتنهای نمیگذارد علمش در زمین آشکار
شود، و در حکم خدا هیچ راهحلی برای دفع آن و نجات مردمی که گرفتار آن شدهاند
وجود ندارد؟!
او گفت: یابن رسول الله! اینجاست که شما پیروز میشوید. شهادت میدهم
که خداوند متعال هر مشکلی را که در زمین یا بر جان انسانها، از دین یا غیر آن رخ
دهد، میداند و قرآن را دلیلی برای آن قرار داده است (حدید/22) و شما میدانید که
چگونه قرآن بر آن دلالت میکند.
فرمود: بله، در قرآن همه حدود و تفسیر آنها هنگام حکم کردن آمده است؛
سپس فرمود: خداوند این گونه نیست که بندهای را به مشکلی در دین یا در
جان و مالش مبتلا کند که در زمین خدا، کسی که بتواند به نحو درست در مورد آن مشکل حکم
کند وجود نداشته باشد.
او گفت: پس در این زمینه حجت آنها را کاملا زمین زدید مگر اینکه مخالف
شما بخواهد بر خدا دروغ ببندد و بگوید خداوند در چنین مواردی انسانها را بدون هر
حجتی رها می کند...
اصول كافي، ج1، ص243-247
متن حدیث استدلال امام باقر ع به سوره قدر در اثبات امامت اهل بیت:
مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ
عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ
جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْعَبَّاسِ بْنِ الْحَرِيشِ عَنْ أَبِي
جَعْفَرٍ الثَّانِي ع قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع بَيْنَا أَبِي ع
يَطُوفُ بِالْكَعْبَةِ إِذَا رَجُلٌ مُعْتَجِرٌ قَدْ قُيِّضَ لَهُ فَقَطَعَ
عَلَيْهِ أُسْبُوعَهُ ...
قَالَ إِنَّ شِيعَتَنَا إِنْ قَالُوا لِأَهْلِ الْخِلَافِ لَنَا إِنَّ
اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ لِرَسُولِهِ ص- إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ
الْقَدْرِ إِلَى آخِرِهَا فَهَلْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَعْلَمُ مِنَ
الْعِلْمِ شَيْئاً لَا يَعْلَمُهُ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ أَوْ يَأْتِيهِ بِهِ
جَبْرَئِيلُ ع فِي غَيْرِهَا؟
فَإِنَّهُمْ سَيَقُولُونَ لَا
فَقُلْ لَهُمْ فَهَلْ كَانَ لِمَا عَلِمَ بُدٌّ مِنْ أَنْ يُظْهِرَ؟
فَيَقُولُونَ لَا
فَقُلْ لَهُمْ فَهَلْ كَانَ فِيمَا أَظْهَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ
عِلْمِ اللَّهِ عَزَّ ذِكْرُهُ اخْتِلَافٌ؟
فَإِنْ قَالُوا لَا
فَقُلْ لَهُمْ فَمَنْ حَكَمَ بِحُكْمِ اللَّهِ فِيهِ اخْتِلَافٌ
فَهَلْ خَالَفَ رَسُولَ اللَّهِ ص
فَيَقُولُونَ نَعَمْ فَإِنْ قَالُوا لَا فَقَدْ نَقَضُوا أَوَّلَ
كَلَامِهِمْ
فَقُلْ لَهُمْ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ
الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ
فَإِنْ قَالُوا مَنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ؟
فَقُلْ مَنْ لَا يَخْتَلِفُ فِي عِلْمِهِ
فَإِنْ قَالُوا فَمَنْ هُوَ ذَاكَ
فَقُلْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص صَاحِبَ ذَلِكَ فَهَلْ بَلَّغَ أَوْ
لَا؟
فَإِنْ قَالُوا قَدْ بَلَّغَ
فَقُلْ فَهَلْ مَاتَ ص وَ الْخَلِيفَةُ مِنْ بَعْدِهِ يَعْلَمُ
عِلْماً لَيْسَ فِيهِ اخْتِلَافٌ؟
فَإِنْ قَالُوا لَا
فَقُلْ إِنَّ خَلِيفَةَ رَسُولِ اللَّهِ ص مُؤَيَّدٌ وَ لَا
يَسْتَخْلِفُ رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَّا مَنْ يَحْكُمُ بِحُكْمِهِ وَ إِلَّا مَنْ
يَكُونُ مِثْلَهُ إِلَّا النُّبُوَّةَ- وَ إِنْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَمْ يَسْتَخْلِفْ
فِي عِلْمِهِ أَحَداً فَقَدْ ضَيَّعَ مَنْ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ مِمَّنْ
يَكُونُ بَعْدَهُ
فَإِنْ قَالُوا لَكَ فَإِنَّ عِلْمَ رَسُولِ اللَّهِ ص كَانَ مِنَ
الْقُرْآنِ
فَقُلْ- حم. وَ الْكِتابِ
الْمُبِينِ. إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا
مُنْذِرِينَ فِيها إِلَى قَوْلِهِ- إِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ
فَإِنْ قَالُوا لَكَ لَا يُرْسِلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا
إِلَى نَبِيٍّ
فَقُلْ هَذَا الْأَمْرُ الْحَكِيمُ الَّذِي يُفْرَقُ فِيهِ هُوَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ
وَ الرُّوحِ الَّتِي تَنْزِلُ مِنْ سَمَاءٍ إِلَى سَمَاءٍ أَوْ مِنْ سَمَاءٍ إِلَى
أَرْضٍ؟
فَإِنْ قَالُوا مِنْ سَمَاءٍ إِلَى سَمَاءٍ،
فَلَيْسَ فِي َ فِي السَّمَاءِ أَحَدٌ يَرْجِعُ مِنْ طَاعَةٍ إِلَى
مَعْصِيَةٍ
فَإِنْ قَالُوا مِنْ سَمَاءٍ إِلَى أَرْضٍ وَ أَهْلُ الْأَرْضِ
أَحْوَجُ الْخَلْقِ إِلَى ذَلِكَ
فَقُلْ فَهَلْ لَهُمْ بُدٌّ مِنْ سَيِّدٍ يَتَحَاكَمُونَ إِلَيْهِ
فَإِنْ قَالُوا فَإِنَّ الْخَلِيفَةَ هُوَ حَكَمُهُمْ
فَقُلْ اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ
الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ إِلَى قَوْلِهِ خالِدُونَ لَعَمْرِي مَا فِي
الْأَرْضِ وَ لَا فِي السَّمَاءِ وَلِيٌّ لِلَّهِ عَزَّ ذِكْرُهُ إِلَّا وَ هُوَ
مُؤَيَّدٌ وَ مَنْ أُيِّدَ لَمْ يُخْطِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ عَدُوٌّ لِلَّهِ
عَزَّ ذِكْرُهُ إِلَّا وَ هُوَ مَخْذُولٌ وَ مَنْ خُذِلَ لَمْ يُصِبْ كَمَا أَنَّ الْأَمْرَ
لَا بُدَّ مِنْ تَنْزِيلِهِ مِنَ السَّمَاءِ يَحْكُمُ بِهِ أَهْلُ الْأَرْضِ
كَذَلِكَ لَا بُدَّ مِنْ وَالٍ
فَإِنْ قَالُوا لَا نَعْرِفُ هَذَا
فَقُلْ لَهُمْ قُولُوا مَا أَحْبَبْتُمْ أَبَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ
بَعْدَ مُحَمَّدٍ ص أَنْ يَتْرُكَ الْعِبَادَ وَ لَا حُجَّةَ عَلَيْهِمْ
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع
ثُمَّ وَقَفَ
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع
ثُمَّ وَقَفَ فَقَالَ هَاهُنَا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ بَابٌ
غَامِضٌ أَ رَأَيْتَ إِنْ قَالُوا حُجَّةُ اللَّهِ الْقُرْآنُ
قَالَ إِذَنْ أَقُولَ لَهُمْ إِنَّ الْقُرْآنَ لَيْسَ بِنَاطِقٍ
يَأْمُرُ وَ يَنْهَى وَ لَكِنْ لِلْقُرْآنِ أَهْلٌ يَأْمُرُونَ وَ يَنْهَوْنَ
وَ أَقُولَ قَدْ عَرَضَتْ لِبَعْضِ أَهْلِ الْأَرْضِ مُصِيبَةٌ
مَا هِيَ فِي السُّنَّةِ وَ الْحُكْمِ الَّذِي لَيْسَ فِيهِ اخْتِلَافٌ- وَ
لَيْسَتْ فِي الْقُرْآنِ أَبَى اللَّهُ لِعِلْمِهِ بِتِلْكَ الْفِتْنَةِ أَنْ
تَظْهَرَ فِي الْأَرْضِ وَ لَيْسَ فِي حُكْمِهِ رَادٌّ لَهَا وَ مُفَرِّجٌ عَنْ أَهْلِهَا
فَقَالَ هَاهُنَا تَفْلُجُونَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ أَشْهَدُ
أَنَّ اللَّهَ عَزَّ ذِكْرُهُ قَدْ عَلِمَ بِمَا يُصِيبُ الْخَلْقَ مِنْ مُصِيبَةٍ
فِي الْأَرْضِ أَوْ فِي أَنْفُسِهِمْ مِنَ الدِّينِ أَوْ غَيْرِهِ فَوَضَعَ
الْقُرْآنَ دَلِيلًا-
قَالَ فَقَالَ الرَّجُلُ هَلْ تَدْرِي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ
دَلِيلَ مَا هُوَ
قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع نَعَمْ فِيهِ جُمَلُ الْحُدُودِ وَ
تَفْسِيرُهَا عِنْدَ الْحُكْمِ فَقَالَ أَبَى اللَّهُ أَنْ يُصِيبَ عَبْداً
بِمُصِيبَةٍ فِي دِينِهِ أَوْ فِي نَفْسِهِ أَوْ فِي مَالِهِ لَيْسَ فِي أَرْضِهِ
مِنْ حُكْمِهِ قَاضٍ بِالصَّوَابِ فِي تِلْكَ الْمُصِيبَةِ
قَالَ فَقَالَ الرَّجُلُ أَمَّا فِي هَذَا الْبَابِ فَقَدْ فَلَجْتَهُمْ
بِحُجَّةٍ إِلَّا أَنْ يَفْتَرِيَ خَصْمُكُمْ عَلَى اللَّهِ ...
الكافي، ج1، ص243-247
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com