خروش معتقد است: کار روی نقاشی پرتره با استفاده از عکس بسیار مشکل است و من گاه با تلفیق چند عکس یک پرتره را میکشیدم از امام(ره) هم پرترههای بسیاری کشیدم که تعداد آنها به هشت تابلو میرسد.
گروه فرهنگ و هنر: کیخسرو خروش نقاش و خوشنویس نامدار معاصر که پرتره او از امام خمینی (ره) یکی از مشهورترین آثار اوست درباره روی آوردن به هنر و به ویژه نقاشی پرتره به خبرنگار تجسمی هنرآنلاین گفت: من از ابتدا نقاشی پرتره کار نمیکردم، به صورت اتفاقی یکی از نقاشیهای من از چهرهٔ شخصی توسط دوستان آن شخص و آشنایان دیده شده بود و آنها هم گفتند که میخواهیم پرتره سفارش دهیم و این مدام تکرار میشد. سپس به لندن رفتم و به صورت مداوم از موزههای آنجا دیدن میکردم که مطالعهٔ خیلی خوبی برای من بود. البته در آنجا هم چندین سفارش پرتره داشتم.
به گزارش بولتن نیوز، وی درباره اینکه چرا همچنان به همین سبک و سیاق نقاشی کرده است و رفتن به اروپا تاثیری روی نقاشی او نداشته است نیز توضیح داد: آن سبکها را برای کار کردن دوست نداشتم. همانطور که ما در شعر و ادبیات در دنیا حرف اول را میزنیم، آنها هم در حوزهٔ نقاشی و هنرهای بصری در دنیا حرف اول را میزنند. دنیای غرب در این زمینه خیلی پیشرفته است و نقاشان بزرگی دارند که میتوان گفت کارشان دیگر تکرار نخواهد شد. شاید این روزها نقاشی مدرن شده، ولی دیگر کسی مثل رامبراند به عرصه نیامد. رامبراند هم متعلق به دورهای مانند حافظ و سعدی ما است که دیگر نظیرشان به وجود نیامده. من تمایلی به رشتههای دیگر نقاشی نداشتم چون عشق و علاقهٔ اصلی من نقاشی از طبیعت بود.
وی همچنین درباره خلق پرتره امام(ره) نیز اظهار کرد: موزهٔ هنرهای معاصر یکی از مراکزی است که آثار من را دارد. آنها چندین کار از من خریدند و سفارش دو پرترهٔ امام (ره) و مقام معظم رهبری را به من دادند. زمان تقریبی این آثار هم به هشت سال پیش برمیگردد که من این دو پرتره را به سفارش موزه کار کردم. آقای صادق خرازی هم مجموعهداری هستند که از من خیلی کار خریداری کردهاند منتها در آن زمانها من کارهایم را خیلی ارزان میفروختم.
این هنرمند با بیان اینکه پرتره امام (ره) را از روی عکس کشیده است افزود: آن روزها که امام تازه به ایران آمده بودند، یک شاگرد داشتم که کارمند ادارهٔ ارشاد بود و به کلاس خطاطی من میآمد. همینطور که به او تعلیم میدادم پرسیدم شما چه کاره هستید؟ گفت من عکاس هستم. من هم سوال کردم از امام هم عکس دارید؟ گفت بله و بعد از چند روز برای من چهار یا پنج عکس آورد. یکی از عکسها بود که فکر کردم برای نقاشی مناسب است. البته عکس سیاه و سفید بود و چون میکروفن جلوی امام بود دست ایشان دیده نمیشد. در یکی دیگر از عکسها دستها مشخص بود بنابراین با تلفیقی از این دو عکس یک پرترهٔ کامل بیرون آوردم.
خروش ادامه داد: آقای حجت کشفی مسئول موزه شهدا به من سفارش شهدای محراب و نقاشیهایی از این قبیل را داده بودند و الان حدوداً شانزده و یا هفده کار از من در موزهٔ شهدا هست. خب، من پرترهٔ امام را در نهایت به این موزه هدیه کردم، ولی بیست و پنج هزار تومان بابت آن کار به من هدیه کردند. نخست وزیر وقت هم این کار را دیده بود و خواسته بود آن کار را به دفتر نخست وزیری ببرند. بعد از آن پرتره شهید رجایی، باهنر، بهشتی، مطهری و خیلیهای دیگر را نقاشی کردم. متاسفانه عکسی از این کارها نیست و قرار بود موزه از این آثار کاری را چاپ کند که نشد. در آن زمان هم در آوردن یک پرتره از عکسهای موجود کار بسیار سختی بود.
وی درباره روند کار روی این پرترهها نیز به هنرآنلاین گفت: برای پرترهٔ شهید مفتح صورت این شهید را با داشتن یک عکس و تنهٔ آن را خیالی کار کردم. از عکسهای خوبی که از روی آن نقاشی کشیدم میتوان به شهید رجایی اشاره کرد یا یک نقاشی از استاد مطهری با کتابی در دستانش کشیدم در حالی که استاد مطهری چنین عکسی ندارد. در مجموع چهار یا پنج روز و گاهاً یک هفته طول میکشید که روی یک پرتره کار کنم. خب این آغازی شد که من از این اشخاص پرترههای متعددی نقاشی کنم. بعد از آن من برای جاهایی که به من سفارش میدادند پرترهٔ امام را کار کردم و تعداد آنها خیلی زیاد است. فکر میکنم در مجموع هشت عدد پرتره از امام را نقاشی کردم.
او با بیان اینکه نقاشی از شهر را دوست ندارد در این باره اظهار کرد: باید بگویم در مقایسه با نقاشی طبیعت یا پرتره از مناظر شهری هیچ برداشت جالبی نداشتهام. من بیشتر طبیعت بکر را دوست داشتهام. و کارهایی که از طبیعت کشیدهام در واقع در درذهن من هستند و من از روی عکس آنها را نکشیدهام. البته یک مقداری از این داستان به این بر میگردد که چیزهایی که در اختیار من بوده است محدود به همینها بودهاند. مهارت هم در این میان نقش بازی میکند. این ها چیزهایی بوده که من در اختیار داشتهام و خیلی از اینها هم تلفیقی هستند یعنی از ذهنیتم و از مدلهای دیگر استفاده کردهام تا یک کار در آمده است. اینکه میگویید دوست دارم دنیا را اینگونه ببینم حرف درستی است و واقعیتش را بخواهید دنیای امروز را دوست ندارم.