مدتی است دو برنامه بسیار محبوب رسانه ملی که از شبکه نوپای « نسیم » پخش می شود جنال آفرین شده و اخبار آن سر از شبکه های مجازی و کانال های ماهواره ای درآورده است . « دورهمی » و « خندوانه » اگرچه هردو کمر به خنداندن مردم بسته اند اما...
گروه فرهنگ و هنر: رضا سیف پور: مدتی است دو برنامه بسیار محبوب رسانه ملی که از شبکه نوپای « نسیم » پخش می شود جنال آفرین شده و اخبار آن سر از شبکه های مجازی و کانال های ماهواره ای درآورده است . « دورهمی » و « خندوانه » اگرچه هردو کمر به خنداندن مردم بسته اند اما این اواخر هردو با انتقادهایی جدی از سوی برخی منقدین اجتماعی و حتی چهره های برجسته سیاسی مواجه شده و با برانگیختن حساسیت های اجتماعی و عبور از عرف های رایج جامعه به اصطلاح « گاف » هایی داده اند که قلم منتقدین تند تر شده است.
ناگفته نماند پیش از این هم شاهد مواردی از این دست بودیم که عمدتا باعث رنجش برخی از اقوام در جریان برنامه هایی شاد و اصطلاحا طنز شده بود . حال سوال این است که واقعا چرا باید کار به اینجا برسد؟ اشکال کار کجاست؟ شیوه برنامه سازی؟ یا تحمل منتقدین؟ در این یادداشت سعی خواهیم کرد تا با هم مروری برهمین پرسش ها داشته باشیم .
به گزارش بولتن نیوز، در تعریف طنز گفته اند ؛ « طنز در لغت به معنای طعنه زدن است ولی معنای اصلی آن که در گذشته به کار می رفته به معنای تیغ جراحی است » . در فضای هنری ، البته تعریف طنز کمی متفاوت است . از این منظر « طَنز ، هنری است که عدم تناسبات در عرصههای مختلف اجتماعی را که در ظاهر متناسب به نظر میرسند، نشان میدهد و این خود مایه خنده میشود » . با این نگاه هنر طنزپرداز ، کشف و بیان هنرمندانه و زیباییشناختی همین « عدم تناسب » ها در این « تناسب » ها است اما این تعریف به خودی خود نمی تواند در رسانه ای مثل صدا و سیما کافی باشد . تلویزیون به جهت عنوان « رسانه ملی » بایدها و نبایدهایی دارد که تمام شئون آن را شامل می شود و بدون شک باید در تعریف و اجرای « طنز » نیز لحاظ شود . از جمله اینکه عرف رایج جامعه و قوانین حاکم بر کشور کاملا مورد توجه قرارگیرد و حرمت افراد و شخصیت ها فدای خندیدن و خنداندن نشود .
از اینکه برنامه های طنز تلویزیونی چقدر نزدیک به این بایدها و نبایدها هستند بگذریم چرا که خود فرصت دیگری را می طلبد اما این پرسش به قوت خود باقیست که چنین اختلاف نظرهایی از کجا ناشی می شود ؟. فی المثل می بینیم بازیگر یکی از این برنامه ها از جملاتی استفاده می کند که در فضای مجازی دستمایه شوخی های رکیک بوده است و در دیگری صدای خنده میهمان ها آنچنان بلند می شود که صدای تذکر برخی منتقدین و چهره های سیاسی را بلند می کند و البته مسائل بعد از آن هم ادامه پیدا می کند که عمدتا زیبا نبوده و ذکر آنها نیز لطفی ندارد .
به نظر نگارنده موضوع را باید از دو منظر نگاه کرد. ابتدا از منظر برنامه سازی در تلویزیون و سپس از منظر منتقدینی که بیشتر معترضند تا منتقد . ابتدا از منظر برنامه سازی . واقعیت آن است که تلویزیون برای خنداندن مخاطبین خود ابزارهای زیادی را در دست ندارد . ابزارهای خنداندن در یک برنامه تلویزیونی عبارت است از کلام ، تصویر و خلق موقعیت که در هرکدام ، محدودیت هایی شگرف پیش روی یک برنامه ساز تلویزیونی قرار دارد با اینحال در مواردی نیز مشاهده می شود که از همین ابزارهای موجود آنگونه که باید استفاده نمی شود و در عوض هرجا هم که افراد کاربلد از عنصر خلاقیت استفاده کرده اند شاهد نمونه های بی بدیلی بودیم که در خاطره ها می ماند. نکته جالب این است که دقیقا همان ها که اشتباهاتی فاحش را خلق می کنند خود خالقان آثار بدیع هم بوده اند . اکنون می توان از خود پرسید آیا همه اینها تکرار آزمون و خطا در راه پخته شدن است ؟ آیا آنچه رخ داده خطاهای فاحش نبوده و ادامه همان رفتار بدیع است ؟ و آیا برنامه ساز ، همچون هر انسان دیگری ممکن است خطا کند ؟و اساسا آیا خود این برنامه سازان به خطا در بخشی از فرآیند تولید خود معتقدند؟ این پرسش ها را که کنار هم بگذاریم می بینیم پاسخ یکدستی برای آنها نمی توانیم پیدا کنیم اما همینقدر دستگیرمان می شود که در این حوزه هم همچون بسیاری از حوزه های دیگر جای « آموزش » خالی است . تلویزیون از آنجا که پرمخاطب ترین رسانه است، باید به مثابه یک « علم » نگریسته شود زیرا امروز « رسانه » خود یک « علم » مهم محسوب می شود و علم فرآیند تکامل خود را در « مشاهده » ، « تجربه » و « آموزش » طی می کند . با این نگاه به نظر می رسد عناصر یک فرآیند مهم همچون « برنامه سازی تلویزیون » نمی تواند بدون نگاه علمی برگزیده شود ؛ تهیه کندگان آموزش دیده، کارگردان آموزش دیده ، نویسنده آموزش دیده ، ........ و مخاطب آموزش دیده !!! بله « مخاطب » آموزش دیده . این بخش آخر نه تنها عنصر بسیار مهمی در چرخه تولیدات رسانه ای است بلکه ما را به بخش دوم بحث نیز رهنمون می سازد . اجازه دهید بحث را با یک مثال ادامه دهیم .
همین چندی پیش در یک برنامه روتین که از شبکه سوم سیما پخش می شود ، مجری جنجالی برنامه یک میهمان بخت برگشته را به جلوی دوربین دعوت می کند و به طرز توهین آمیزی از او دوسوال بی ربط می پرسد و سپس به جای جایزه 50میلیون تومانی ، با لحنی سراسر توهین ، جعبه خالی به رویش می گشاید . سپس رو به حاضرین می کند و میپرسد این چیه ؟ و جالب اینکه همه فریاد می زنند ؛ زررررشک !!! اگر از ادبیات سخیف این مجری بگذریم ، نمی توانیم از رفتار تامل برانگیز بیش از صد تماشاگر حاضر در برنامه بگذریم . این صد نفر که حداقل ده دقیقه ناظر بر توهین های مدام مجری برنامه به یک شهروند محترم بودند ، در نهایت با صدایی بلند به نادیده انگاشتن «کرامت انسانی» هم نوع خود خندیدند . در حالی که میهمان برنامه تنها با تعجب و چشمانی مبهوت نظاره گر خرد شدن شخصیتش بود . متاسفانه از این دست رفتارها از سوی مخاطبین ، زیاد دیده ایم . پس « مخاطب » ما هم آموزش دیده نیست . او نمی داند که نباید به هرچیز و به هرکس خندید آنگاه همین مخاطب که به لحاظ آماری میتواند برآیندی از فرد فرد جامعه ما محسوب شود می خواهد در روزی دیگر نقش « منتقد » را بازی کند و دقیقا همین موقع است که به دلیل افراط و تفریط اغلب از آن طرف بام می افتد . ! واقعا حیطه نقد طنز از کجا شروع می شود؟ از جایی که مستقیما به خودما یا آرمان ها و ارزش های ما توهین شود؟ اینجاست که نقدها رنگ « ایدئولوژیک » یا « صنفی » می گیرد و باز «کرامت انسان » در ذات انسان بودن ، همان چیزی است که گم می شود . علت آن هم چیزی نیست جز اینکه هنوز مبنایی برای « نقد آثار طنز» در جامعه نداریم . نه طنز تلویزیونی و نه طنز مکتوب .
البته اینکه بگوییم معیاری نداریم هم به نظر می رسد سخنی یک طرفه و چه بسا غیر منطقی است و بهتر آن است که باز هم بگوییم آموزش ندیده ایم وگرنه اگر مروری بر « آموزه های دینی » و « فرهنگی » خودمان بیاندازیم می بینیم طنز و شوخی همواره حدومرزهای مشخصی داشته اند و عبور از آنها حتی در ادبیات ما با واژه هایی همچون « هجو » و « هزل » و ... همراه می شد که بیش از بار مثبت ، آکنده از مفاهیم منفی بودند . تکلیف گوینده و شنونده این سخنان هم معلوم بود .
جمع بندی سخن اینکه طنز بخش مهم و مورد نیاز زندگی مردم و از بخش های جالب و پسندیده شبکه های تلویزیونی است اما جادارد تا هم برنامه سازان تلویزیونی ما مفهوم واقعی طنز را بشناسند و به بهانه های مختلف ، توهین به شخصیت دیگران و عدول از عرف جامعه را ساختارشکنی نام ننهند و هم مردم ما قدر خودشان را بیش از پیش بدانند و به هر آنچه می بینند بسنده نکنند و مهمتر از همه منتقدین ما از دایره انصاف و علم خارج نشوند .
والسلام