بهار پشت در خانه ها منتظر آمدن است ، با خود هزار سبد گل و ریحان آورده است ، بهار مهربان همه رادوست دارد ،برای همه هدیه می آورد ،شادی بزرگترین هدیه بهار است ولی چه کند که نمی تواند در تقسیم شادی بیشتر را به غمگنان بدهد...
گروه اجتماعی: بهار پشت در خانه ها منتظر آمدن است ، با خود هزار سبد گل و ریحان آورده
است ، بهار مهربان همه رادوست دارد ،برای همه هدیه می آورد ،شادی بزرگترین
هدیه بهار است ولی چه کند که نمی تواند در تقسیم شادی بیشتر را به غمگنان
بدهد.
بهار جنوب شهر هم می رود ، در کوچه های تنگ و تاریک حاشیه ها و حلبی
آباد ها هم می رود . همان جا که لباس های نو برای بچه ها کمتر اتفاق می
افتد ،عیدی ها هزار تومانی هستند و گاهی تلویزیونی نیست که شیپور تحویل سال
را بشنوند .
پدر معتاد و مادر مریض بچه ها را بچه های کار کرده است ، بچه
های نان آور که بهار دوست دارند چون سوز سرمای زمستان وتیغ داغی تابستان
صورت هاشان را نمی سوزاند.
بهار شادی را با خود به فقیر خانه ها هم می برد
به خانه های سالمندان ،به خانه های بهزیستی به روستاهای بی آب زابل
،بشاگرد ،ایلام ،نهبندان ...ولی خود غمگین باز می گردد ، با خود می گوید چه
میشد اگر عید مثل خیابان ها وخانه های زعفرانیه و جردن و پاسداران و سعادت
آباد در همه جا پر از عیدی و خوردنی و میهمانی و گپ و گفت عیدانه می شد؟
چه می شد اگر هیچ کس غریب و تنها نبود ؟
بهار پیش همه تنهایان در کنج
بیمارستان ها ، زندان ها ،کنار خیابان پیش کارتن خواب ها هم می رود ،آنجا
هوا می برد ، نسیم خوش زندگی و امید ،فضای تلاش وآرزومندی می برد .
بهار چه
دلتنگ می شود از ما هرگاه شادی هایمان راچهار چنگی می چسبیم و یادمان می
رود عید هنگامی به دل می نشیند که همگانی باشد و هیچ سینه ای در چنگال فقر
اسیر غم نباشد ، میشود عید را همگانی تر کرد اگر با کمی خوبی ،اندکی احساس
مسوولیت ،مقداری بخشش و گذشت به اطراف خود بنگریم .
من که خارج ازکشور می
روم کافی است فکر کنم در آنسوی شهر هستند کودکانی که با لباسی مندرس حسرت
یک عید ساده را می کشند ، عیدی با یک لباس نو، عیدی با یک هزار تومانی با
یک سفره کوچک هفت سین .... عید همگانی عیدی انسانی و اسلامی است.
مگر ربا خواران مدرن و نظام برده داری نوین میگذارد انسانها زندگی کنند ؟!