مردِ خوب، مربی خوب
از جم آبادان تا تیمملی، دهداری
بازیكن روند پیشرفت را به تدریج طی كرد. در مربیگری اما همه چیز برای او
سریعتر سپری شد. پرویز دهداری تا قبل از انحلال شاهین، مرد كلیدی این
باشگاه بود و بعد، تبدیل به اولین مربی پرسپولیس شد. گارد تهران، تیمی بود
كه از دهداری یك مربی تمامعیار ساخت. مردی كه در 38 سالگی، هدایت تیمملی
ایران را پذیرفت. تردیدی وجود نداشت كه او به لحاظ فنی یكی از بهترینهای
دوران خودش به شمار میرفت. او كه تیمملی را به المپیك مونیخ رسانده بود،
در تمام آن سالها استاندارد اخلاقی خاص خودش را داشت. موضوعی كه موجب
میشد دهداری، به عنوان یك چهره پاك در ذهن فوتبال ایران ثبت شود. شاید تا
همینجا، خللی در ستایشهای بیوقفه از این چهره وجود نداشت اما درگیر شدن
حجم زیادی از اغراق در توصیفِ عملكرد فنی و اخلاقی او، دهداری تازهای در
فوتبال ایران ساخت. دهداری تازهای كه همه ویژگیهای خوب ممكن را داشت اما
فقط واقعی نبود.
ستارهستیز
ایدئولوژی مدنظر دهداری در سالهای بعد از انقلاب، سر
سازش با ستارههای تیمملی نداشت. در این نگاه تازه، ستارههای فوتبال نماد
كاپیتالیسم بودند و باید در تیمملی، با سرسختانهترین برخوردهای ممكن
روبهرو میشدند. مسلط شدن مقررات نظامی در تیمملی، بین همه نفرات اصلی
تیم و سرمربی، اختلاف نظر ایجاد كرد. شاید اگر فقط یك یا دو بازیكن اصلی در
جریان اختلاف نظر با دهداری تصمیم به كنارهگیری از تیمملی میگرفتند،
اصول خاص دهداری قابل هضم به نظر میرسید اما اینكه 14 بازیكن در كنار هم
برای ترك تیمملی اقدام كردند و از بازیهای ملی استعفا دادند، نشان میداد
مشكل اصلی، از اصول عجیب دهداری بوده است. احمد سجادی، محمد پنجعلی، اصغر
حاجیلو، مرتضی فنونیزاده، شاهین بیانی، شاهرخ بیانی، حمید درخشان، مرتضی
یكه، فرشاد پیوس، عبدالعلی چنگیز، ناصر محمدخانی، سیدمهدی ابطحی، ضیاء
عربشاهی و غلامرضا فتحآبادی، نفراتی بودند كه در آن مقطع به امید كنار
رفتن كادر فنی و موردحمایت قرار گرفتن از سوی فدراسیون، نامه استعفا منتشر
كردند، اما سرمربی در تیم حفظ شد و آنها از تیمملی دور ماندند. روند
ستارهستیزی و برخورد با هویت فردی بازیكنها، حتی بدون این مهرهها نیز در
تیم دهداری ادامه پیدا كرد. او در یكی از مسابقهها، بازیكن تیمش را به
خاطر دریبل زدن حریف و انجام حركات تكنیكی، از زمین بیرون كشید و تیم را 10
نفره كرد. رفتاری كه امروز سر زدناش از یك مربی، هرگز او را تبدیل به
معلم اخلاق نمیكند.
محصولِ یك مكتب
بر خلاف آنچه در جامعه تصور میشود، كارنامه
بازیكنسازی پرویز دهداری چندان پُر پروپیمان نیست. طبیعتاً در تیمی كه 14
بازیكن شاخص را از دست داده و یكی از استعدادخیزترین نسلها را در فوتبال
باشگاهی دارد، چند چهره شاخص و جدید میتوانند فرصت درخشش را بهدست
بیاورند. همین حالا نیز اگر قرار به حذف همه نفرات اصلی تیمملی باشد، چند
بازیكن جدید و شاید ناشناخته از لیگ در تیمملی میدرخشند. بازیكنسازی
سازمانیافته اما قطعاً در فضایی فارغ از تسویهحساب با ستارهها یا تبدیل
كردن تیمملی به یك تیم پادگانی، رخ میدهد. البته كه تیم دهداری، چند جوان
شاخص در تركیب داشت اما در عین حال، پذیرای بازیكنان بیرزومه و نه چندان
مهمی بود كه یكی از آنها، به لطف همان تجربه عجیب یك ساله حضور در تیمملی،
حالا دبیركل فدراسیون فوتبال است.
برف
در سالهای سخت دهه شصت، در سالهای رخوتناكی كه بهانههای
زیادی برای دلخوشی در آنها وجود نداشت، مردم ستارههایشان را در تیمملی
میخواستند. دی ماه 67، مدتی بعد از سومی تیمملی در جام ملتها، تنشها
میان تماشاگران تیم و سرمربی بالا گرفت. ایران بعد از 3 سال در آزادی به
میدان میرفت. در مسابقهای دوستانه با ژاپن كه سكوهای آزادی در آن، هیچ
رفاقتی با دهداری نداشتند. بعد از تساوی آن مسابقه، گلولههای برفی از روی
سكوها به كنار زمین پرتاب شدند. واضح به نظر میرسید كه دهداری با همه
ژستهای اخلاقی، در جذب هواداران تیم موفق نبوده و عشاق فوتبال در ایران،
دیگر او را روی نیمكت تیم نمیخواهند. دهداری از سمتاش استعفا نكرد و در
فدراسیون فوتبال هم برنامهای برای كنار گذاشتن این مربی وجود نداشت. او
اما به بهانه بیماری، آرام آرام از تیم كنار كشید. دهداری بدون استعفا و
اخراج از تیمملی رفت تا نشاط به تیمملی اضافه شود و نفرات بعدی، خیلی زود
با دعوت از ستارههای مغضوب، فوتبال ایران را به ریل موفقیت برگردانند.
سطر به سطر
دوران حضور دهداری روی نیمكت تیمملی، اولین و آخرین
مقطع فشار شدید رسانهای علیه او را رقم زد. در واقع دهداری علاوه بر
ستارههای تیمملی و هواداران فوتبال، با رسانههای نوشتاری نیز رابطه خوبی
نداشت و حتی موفق نمیشد این گروه را در نیز در كنار خود حفظ كند. چالش
ادامهدار با رسانهها، تمركز را از این مربی و تیمش میگرفت. انقلاب
رفتاری او در تیمملی و برخوردهای بیش از حد تند او با بازیكنها، مورد
پسند روزنامههای معدود آن دوران نبود و تقریباً همه روزنامه نگارهای مرتبط
با ورزش در میانههای دهه شصت، در نقد رفتارهای دهداری و تیمی كه بهدست
او ساخته شده مینوشتند. كیهان ورزشی، در صف اول منتقدان دهداری قرار داشت.
روزنامهای كه تأثیرش در جامعه آن روز، به مراتب بیشتر از این روزهای
برنامه نود بود.
تمام نشده بودند
بعد از جدایی پرویز دهداری، تیمملی به علی پروین
رسید و همه ستارههای مغضوب، بار دیگر به تیم بازگشتند. مهرههایی كه پیش
از به عنوان مهرههای تمام شده در فوتبال ایران شناخته میشدند، زیر نظر
پروین در پكن، قهرمان بازیهای آسیایی شدند. این اولین افتخار مهم تیمملی،
بعد از وقوع انقلاب بود. یك نقطه عطف پررنگ در فوتبال ایران كه به یك دهه
ناكامی پایان داد و ثابت كرد كه عبور از الگوی برنامهریزی شده دهداری،
تنها راهكار نجات فوتبال ایران بوده است. چند بازیكن كنار رفته از تیمملی
دهداری، در مسابقه فینال بازیهای آسیایی پكن به صورت ثابت در تركیب
تیمملی قرار داشتند و دوباره فوتبال ایران را با كسب افتخار آشتی دادند.
نقاب مرگ
سیزده سال بعد از مرگ دهداری، خاطره ناظم اخلاق هنوز هم
تحت حمایتِ كامل مرگ قرار دارد. بعد از سفر ابدی او، ستارههای كناررفته از
تیمملی و حتی بازیكنانی كه در تیم ساخته شده توسط دهداری توپ میزدند،
حرفهای زیادی درباره باورهای خاص جامعه فوتبال از دهداری داشتند اما غالبا
ترجیح دادند سكوت كنند تا تصویر قهرمانانه دهداری در ذهن علاقهمندان به
فوتبال در ایران، آب نشود. شاید در فوتبال بدون قهرمان ایران، به ساخته شدن
چنین خیر مطلقی نیاز بوده تا باور كنیم این فوتبال، حداقل زمانی به شكل
درست و منطقی پای معیارهای اخلاقی میایستاده و آن را به ابتذال نمیكشانده
است. دهداری ثبت شده در حافظه فوتبال ایران، همان مردی كه رسانهها و مردم
همیشه تصمیم گرفتهاند از دور مشغول ستایشاش باشند، نمونه كامل یك
مربی-انسان ایدهال است اما رابطه چندانی با واقعیتِ دهداری ندارد. تردیدی
وجود ندارد كه تكرار رفتارهای تندخویانه او با همه ستارههای یك نسل
تیمملی در صورت تكرار شدن در شرایط فعلی جامعه، او را تبدیل به معلم اخلاق
نمیكرد و صفتهایی به مراتب خشونتبارتر برای این چهره رقم میزد. با
این وجود، مرگ همیشه بهانه كافی برای شفقت تاریخنویسها بوده است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com