"استعمار سياسي و اقتصادي، آبستن استعمار فرهنگي است و استعمار فرهنگي واقعيتي است كه ابعاد پنهان آن بسيار فراتر از ابعاد پيداى آن است. و به گمان من، اعتياد رو به تزايد بخش اعظمى از خانواده هاى ايرانى به تماشاى سريال هاى تركى، مصداق بارز كاركردهاى استعمارى و نفوذ انگليسى ها است".
گروه فرهنگى: با توجه به نفوذ و گستره سريال هاى تركى در برنامه هاى ماهواره اى و تأثيرات سوء آن بر فرهنگ و تمدن ايران اسلامى و تلاش استعمار نو براى تخريب اخلاق و ارزش هاى اخلاقى در جامعه و فرو ريختن كانون گرم خانوادگى، در"تفسيرهفته" امروز به قصه پر غصه تهاجم فرهنگى و نقش منفى و مخرب سريال هاى تركى به عنوان جاده صاف كن انگليس ها و عوامل لژ فراماسونرى براى نفوذ در ايران مى پردازيم.
به گزارش بولتن نيوز، محمدتقى فرجى نويسنده "تفسيرهفته'، همچنين در تحليل خود آورده است،
" مقوله تهاجم فرهنگي، به همان اندازه كه داده هاى خود را آهسته و پيوسته و اصطلاحأ به صورت مكانيزه و قطره اى در كالبد جامعه و انسان تزريق مى كند، به همان اندازه نيز حضور و ماندگاريش طولانى اثر خواهد بود"
ياداشت امروز در پى مى آيد،
در جنگ جهاني اول، كشورهاي بيگانه به ايران تجاوز كردند و متجاوزين، هريك بخشى از خاك كشورمان را به تصرف خود درآوردند. روس ها شمال، عثماني ها غرب و شمال غرب و انگليسي ها جنوب و شرق را أشغال نمودند.
دريافت وام هاي با مبلغ بالا و عدم بازپرداخت به موقع آنها نيز ازعوامل شتاب دهنده براي مداخلات خارجي بود.
نهضت صنعتی اروپا موجب شد که این قاره از امکانات جدید و امتیازات بی سابقه ای برخور دار شود و با تصرف در سرزمین های دور دست و ممالک ماورای بحار، سیادت سیاسی و اقتصادی خود را اعمال نموده و گسترش دهد و نفوذ خود را همواره با فرهنگ صنعتی جدید چه از طریق مسالمت آمیز و چه از راه مخاصمه و جنگ به ملل دیگر تحمیل نماید.
گرچه اصطلاح تهاجم فرهنگی در ادبیات فرهنگی ایران به سالهای اخیر باز میگردد، اما با وجود این، تهاجم فرهنگی مفهومی است، نه مربوط به چند ده سال اخیر، که در طول تاریخ اسلام همواره وجود داشته است.
واژه و مفهوم «فرهنگ» همواره آشناترين و در عين حال پر ابهام ترين مفاهيم مورد استفاده در متون علوم اجتماعي و بويژه جامعه شناسي و مردم شناسي بوده است. علاوه بر اين در طي چند دهة گذشته تلاش هايي از طرف برخي از محققان در جهت شكل دادن به علم «فرهنگ شناسي» صورت گرفته است، اما آنچه كه در اين ميان هميشه اين كوشش ها را با مشكل مواجه كرده است وسعت زياد مفهوم فرهنگ و كاربردهاي آن به طور ناهمگون است.
زندگي در فرهنگ و تعلق به آن گذشته اي بس دراز دارد. از نخستين روزگاران كه انسان هستي عقلاني خود را در پهنة خاك نشان داد و به «چرائي» امور وقوف پيدا كردو خرد و بازوانش،وي را در دگرگون سازي محيط زيست، براي زندگي بهتر ياري و رهنمون ساخت و تعارض و نبردش با طبيعت، جانوران، همگنان ناطق و سرانجام با خود آغاز شد و «فرهنگ» تكوين يافته و رشد و تحول و دگرگوني پيدا كرد زاينده گشت، تا جايي كه جهت تمايز انسان بر حيوان معيار اصل شناخته شد و بر تعاريف چندگانه از انسان تعريف ديگري اضافه گشت كه «انسان موجودي است فرهنگي». مطالعه دربارة فرهنگ نه به اندازة قدمت آن، اما بيش از آنچه در وهله اول تصور مي شود، ريشه دار است.
دو، سه قرن است كه بحث دربارة فرهنگ و پديدارهاي فرهنگي مورد توجه ويژه دانشمندان علوم اجتماعي (و انساني) قرار گرفته است. مطالعة اين حياتي ترين امر تاريخ از سدةپيش تا كنون، غالبا در حيطة علوم مربوط به جامعه (و انسان) و گاه چون رشته اي خاص و مستقل، نظر صاحبان عقايد گوناگون را به خود جلب كرده است، هر فردي به عنوان عضو جامعه، از فرهنگ آن جامعه كه ميراث انساني و تاريخي آن مي باشد بهره دارد. اين حالت هم در كودكي به صورت يادگيري جهت اجتماعي كردن نسل جديد و وارد كردن آن به ميدان فرهنگ و تحقيق مي يابد و هم در جواني و سالمندي با گرايش به سوي برخي از عناصر مادي و يا معنوي فرهنگ (مشاغل توليدي و يا تعلقات هنري، علمي و فلسفي) شكل مي گيرد و در هر دو زمان،فرهنگ پذيري افراد جامعه هم «آگاهانه» و هم «خود به خودي» است و در هر دو حالت نوعي مطالعه و پژوهش را زمينه سازي مي كند كه جنبة «خودشناسي» دارد و به صور مختلف از قديم ترين ايام وجود داشته است.
ادب، تربيت، پرورش عقل و خرد، فضل و فضيلت، بزرگي، بزرگواري، دانش، وقار، شكوهمندي، حكمت، معرفت، فقه، علم شريعت، صنعت، هنر، هوش و فراست را اجمالأ فرهنگ مى ناميم و بنابر عقيده بسياري از استاتيد علم و ادب «فرهنگ» از دو بخش «فر» و «هنگ» تشكيل شده است.
«فر» به معناي شأن، شوكت و شكوه، برآزندگي، زيبايي و پيرايش، نور و پرتو، تابش، آواز و آهنگ، عدالت و امامت، استقلال و سياسيت و عقوبت، فوقاني، توانايي، سرافرازي و...
و «هنگ» به معناي سنگيني، تمكين، وقار، قصد و اراده و آهنگ جايي و سويي، زور، فراوان، زيرك، دريافت، فهم، قوم و قبيله، لشكر، سپاه و نگهداري است.
شناخت فرهنگ و روشن كردن مفهوم واقعي آن در حد و رسم دقيق اجتماعي و علمي نه تنها كار آساني نيست، بلكه با توسعة علوم اجتماعي و انساني و دخالت بيشتر ايدئولوژي هاي گوناگون و داوري هاي ذهني، ارائه تعريف واحد و مورد قبول را تقريبا در حد محال قرار داده است.
از قديم ترين ايام تاريخي، دانشمندان، محققان و سياحان بدون در نظر داشتن تعريف مشخص از فرهنگ، پديدارهاي فرهنگي و مذهبي و مدني اقوام و ملل مختلف جهان را مورد بررسي و بحث قرار داده و دربارة عادات، آداب، فنون و رسومشان كتب و رسالات فراواني تهيه كرده اند.
مطالعه امر فرهنگ كه داراي ريشه هاي تاريخي است، به دنبال توسعة پژوهش هاي اجتماعي و پيدايش جامعه شناسي و بويژه برخورد نظام هاي علمي، سياسي مغرب زمين با جوامع شرقي، رواج بيشتري پيدا كرد، و به مرز،تحقيق درباره فرهنگ به «شناخت فرهنگ ها» انجاميد.
پس از جنگ جهاني دوم، چندين مسئله ديگر اجتماعي چون «رشد و توسعه» و «ارتباطات جمعي» توجه پژوهشگران را به خود جلب كرد و روشن شد كه اين مسائل، بسان امر فرهنگ در حين داشتن نوعي استقلال، با رشته هاي ديگر علوم اجتماعي نيز در رابطه هستند.
در روزگار ما، مطالعه و پژوهش علمي فرهنگ يك جامعه، در رابطه با ديگر رشته هاي علوم اجتماعي است كه اهم آنها روانشناسي، انسان شناسي، باستانشناسي، زبان شناسي و تاريخ، بويژه بخشهاي فرهنگي آنها مي باشد. در واقع اين علوم به مطالعه يك «امر اجتماعي انساني» با روشهاي گوناگون مي پردازند؛ ملتهاي صاحب فرهنگ و تمدن نيز درزمان ما در بي تفاوتي قرار ندارند، چه از يكسو با توسعة قدرتهاي فرهنگي امپرياليسم «هويت» و «اصالت» آنان در معرض نابودي است و از سوي ديگر در برابر اين امر عظيم جهاني، توجه به فرهنگ به گونة «خودشناسي» تجلي كرده و بسياري از جوامع بويژه جهان سوم راهگشاي نهضت استقلال و رهايي بخش ملي به شمار آمده است.
فرهنگ را ميراث تاريخي يك ملت نيز تعريف كرده اند. از اين ديدگاه تمدن و يا ادراكات و يا دستاوردهاي مادي و معنوي يك ملت را در طول حيات خود، فرهنگ نام نهاده اند. در اين عرصه،فرهنگ تجلي مشتركات ملي-مذهبي و عمومي ملت است و روابط فردي و گروهي را تعيين و تبيين مي كند. در برداشتي خاص، فرهنگ را «سيرة جامعه» نيز گفته اند، بدون آنكه نظام ارزش خاصي را براي آن حاكم گردانند. فرهنگ در اين گونه برداشتها حامل پيامي براي آيدنده نيست و چراغي هدايت بخش بر سر راه آيندگان بر نمي افروزد و تنها بايد به تكرار آنچه هست پرداخت. برداشت عامتر و گسترده تري كه اغلب ديدگها را به يكديگر نزديكتر مي سازد، فرهنگ را مجموعة امور مربوط به تمدن خاص يك گروه بشري تعريف مي كند. دايره المعارف «لاروس»، فرهنگ را به مجموعه اي اطلاق مي كند كه شامل معارف، اعتقادات، هنر، قوانين، آداب و رسوم و هر نوع مقررات و عادات ديگري است كه انسان به عنوان عضوي از جامعه آن را كسب كرده است. در اين قياس و بر اين مبنا گروه انساني يافت نمي شود كه داراي يك نظام توليد و توزيع اقتصادي نباشد و يا نظامي مبني بر نوعي از روابط خويشاوندي، نهاد خانوادگي، سازمان سياسي و مذهبي مقررات و قواعد زندگي روزانه و يا يك نظام اخلاقي و قضايي، زبان و اسطوره هاي فلسفي و هنري نداشته باشد. بدين ترتيب فرهنگ به مجموعةآداب، سنتها و رسوم و در واقع هنجارها و باورداشتهايي گويند كه در واقع بخش مهم يك تمدن است.
با توجه به نقش فرهنگ در سرنوشت يك ملت، مي توانيم بگوييم كه فرهنگ سبب و حدت عاطفي و طراوت روحي يك ملت و نوعي از مقاومت ايجاد احساس بزرگي، احساس اتكا به خود، احساس داشتن يك هويت مشترك و به قولي پذيرفتن و تمايزي بين ما و ايشان مي شود. نهايتا فرهنگ سبب سرافرازي و شكوه و افتخار هر قوم، تبار و هر ملتي است.
اگر چه در تعريف و توصيف فرهنگ، فصل مشترك جامعي ميان انديشمندان يافت نمي شود، اما در يك مسئله ترديدي وجود ندارد كه فرهنگ هويت دهنده است و شخصيت انسان را شكل مي دهد. انسان بي فرهنگ، اصولا بي هويت است و فلسفة بودن در ذهن او معماي بي پاسخ است كه نه گذشته را مي نماياند نه حال را توصيف مي كند و نه در تاريكيهاي آينده شمعي روشن مي سازد. تلاش هر فرد براي آگاهي از فرهنگ جامعة خود و كنجكاوي ناشي در مورد جايگاه تاريخي، اعتقادات، آداب، رسوم، هنر و روابط خانوادگي و اجتماعي و هر آنچه درگسترة فرهنگ جا دارد،در حقيقت تلاش براي پاسخ دادن به سئولاتي است كه در مجموع هويت و شخصيت او را شكل مي دهد و ثقل معنوي او را در هستي تعيين مي سازد. ذات انسان و جوهرة انساني، در ظهور اجتماعي خويش در فرهنگ نمود مي يابد، اين ظهور و تجلي اجتناب ناپذير است، از همين رو عناصر و اجزاي هر فرهنگ در برخورد غريزي،آگاهانه و يا حتي منفعلانة انسان در او تأثير مي گذارند و در طول زمان با استمرار و تكرار تعميق مي يابد و خويشتن او را رنگ هستي مي زنند و وجودش را معنا مي بخشند؛ به تعبيري ظريف، فرهنگ در زندگي انسان اهميتي معادل بودن و چگونه زيستن را دارد. فرهنگ از مرگ و زندگي قوي تراست،فرهنگ بر مرگ چيره مي شود و به آدمي زندگي جاودانه مي بخشد.
استعمار نو و انگليس ها، بوسيله هرچه فعال تر كردن خط نفوذ و گستراندن لژ فراماسونرى و حمايت پيدا و پنهان از وهابيت و صهيونيست، در حقيقت از جنگ سخت به جنگ نرم روى آوردند و با توسعه شبکه های ماهواره ای و تحميل سريال هاى هدفمند، بسيارى از خانواده هاى ايرانى را تحت تأثير تهاجم فرهنگى قرار دادند.
«رابرت مرداک» صهیونیست ضد شیعه و مؤسس شبکه فارسی وان و توليد و پخش فيلم هاى تركى در ايران و رونق آن در خانه هاى ما، يقينأ با انگيزه هاى سياسى و براى به چالش كشيدن فرهنگ و تمدن اسلام و ايران، صورت مى پذيرد.
وقتى اخلاق در جامعه اى سقوط مى كند، محققأ روح آن جامعه از كالبدش خارج مى شود. و شبكه هاى ماهواره اى و سريال هاى فاسد تركى، در برنامه هاى به فرموده خود، از قضاء اخلاق و ارزش هاى اخلاقى نا را هدف قرار داده اند!
طبق گزارش مراكز تحقيقاتى و آكادميك و خروجى دستگاه هاى مسئول، علت وقوع بسيارى از مفاسد اخلاقى، طلاق ها و عدم استقبال جوانان از مسئله ازدواج، رواج فيلم هاى انحرافى و استعمارى است.
از زمانی که ماهواره اختراع شد تاکنون حدود قريب بيست هزار شبکه ماهواره ای در جهان فعال است که از اين تعداد، تقريبأ سه هزار شبکه در ایران قابل دریافت هستند. و ماهواره ها به دلیل دسترسی آسان عموم مردم در تمامی کشورها به عنوان ابزاری قوی در دست سلطه گران غربی قرار گرفته است.
برنامه های تفریحی و سرگرم کننده ماهواره در دراز مدت باعث یکسانسازی سلیقه قشرهای عظیم جامعه و ایجاد شکاف های جدید طبقاتی و تعمق آنها میشود و استفاده نامحدود و غیر هدفمند از آن، میتواند آثار زیانباری بر مردم و خانواده ها داشته باشد.
از پیامدها و معضلات برنامه های ماهواره ای، میتوان به افول فرهنگ، كم رنگ تر شدن ارزش های انسانی و باورهای مذهبی و تحقير نمادهای ملی و میهنی، نيز رشد روزافزون بی سوادی و كم سوادى عمومی، و همچنين عدم تمرکز و تفکر نسبت به موضوعات و مطالب مختلف، کاهش داد و ستدهای عاطفی و اجتماعی در روابط خانواده و اجتماع و در نتیجه خطر سقوط فرهنگ اجتماعی اشاره کرد.
شاید تا چند سال پیش، بیشتر ماهواره ها روی جوانان و یا ناراضیان سیاسی تمرکز داشتند، اما در سال های اخیر با تأسیس شبکه هایی مثل شبكه بی بی سی، من و تو، صدای آمریکا و فارسی وان با هزینه های بسیار زیاد، نسل جدیدی از شبکه های ماهواره ای را تأسیس کردند که با نوع قدیمی آن متفاوت است. در شبکه های قدیمی بسیار سطحی و شعاری کار میکردند، اما شبکه های جدید، اولاً خط و مشی هماهنگی با هم دارند و ثانیاً استراتژی کاملاً مشخصی را دنبال مى كنند، به طورى كه مخاطب آنها فقط مخالفین سیاسی و جوانان نیست، بلکه مخاطب آنها بیشتر زنان، خانوادهها و اقشار عادی جامعه هستند و سعی میکنند با روشهای غیر مستقیم در لابهلای برنامههای سرگرمی، سیاسی، فیلم و سریال، بر ذهن مخاطبين خود و رفتار آنها تأثیر مستقيم بگذارند.
و صد البته، دلیل اصلی و مهم روى آوردن مردم به برنامه هاى ماهواره اى و فيلم هاى معلوم الحال، از يك سو نیاز مخاطب و از سوى ديگر ضعف ها و و نارسايى هاى شبکه های داخلی براى پاسخ گويى مناسب به نيازهاى مخاطبين است. از آنجا كه برنامه های رسانه ملى جذابیت لازم را ندارد و تحقيقأ در جذب بينندگان حداكثرى، هنوز هم ناتوان نشان مى دهد، مخاطب به خاطر تبلیغات پر زرق و برق استعمارى و یا هر دلیل ديگرى، وقتى مى بيند که اخبار و یا فیلم و سریال و مستندهای شبکه های داخلی برایش کافی نیست، قطعاً سراغ ديدن سريال هاى خارجى را مى گيرد.
البته ممکن است برخى نیازها کاذب باشند، اما رسانه های غربی با روشهای مدرن رسانه ای و خبری، برای جذب مخاطب، از طرفی نیاز سازی میکنند و از طرف ديگر اعتماد عمومى را جلب میکنند.
بنابراین باید بررسی كنيم که چرا چنین نیازی به وجود آمده و با آگاهی دادن به خانواده ها، آنها را قانع کنیم که برنامه های ماهواره ای بر غیرت و عفت و حفظ نظام خانوادگی آنها و مسائل دینی فرزندان و رفتارهای سیاسی و اجتماعی آنها آثار منفی دارد.
ترویج خشونت، سست شدن بنیاد خانواده، زیاد شدن آمار دختران فرارى، تشديداختلافات خانوادگی و شکستن حریم خانه و خانواده، بد حجابی و زنان خیابانی، تبلیغ و ترويج تنوع طلبی و هوا و هوس، افزایش چشم و هم چشمى هاى كودكانه و صرف هزينه هاى کاذب و بی برنامه، تبلیغات ضد دینی و ضد ملى و عبور از اسلام و ايران و.........
و بلاخره اعتياد به برنامه هاى ماهواره اى و باز ماندن از وظايف اصلى و تعهدات خانوادگى، رفته رفته كانون خانواده را سرد و سردتر مى كند و اكنون علت بسيارى از جدايى ها و طلاق هاى رسمى و عاطفى، وابستگى زنان خانواده به برنامه هاى ماهواره اى است.
مسأله سبک زندگی با مسائل سیاسی عجین شده است. به دلیل اینکه اگر در کشوری یک سیستم سیاسی بتواند بر سیستم دیگری پیروز شود، قطعاً فرهنگ و سبک زندگی خود را هم به جامعه و سیستم تحمیل میکند و وقتی یک شبکه ماهواره ای، یا سایت اینترنتی، یا نشریه و رسانه اى كه از طریق یک کشور اداره میشود، قطعاً از آن سیستم و منافعش حمایت میکند و به دنبال اهداف او حرکت خواهد کرد، مثلاً وقتی که دولت انگلیس شبکه بی بی سی فارسی را با هزینه میلیاردی و به زبان فارسی تأسیس می کند، معلوم و مبرهن است كه به دنبال منافع و اهداف مشخص استعمارى است.
از روزى که ماهواره به فضا پرتاب شد، تاكنون و بى ريب و گمان از امروز تا فرداها، هرچه به جلو مى رويم و فاصله خيره كننده مدرنيسم و پست مدرنيسم را به نظاره مى نشينيم، پر واضح است كه سبک زندگی مردم تغيير كرده و همچنان متغير خواهد بود. مالکان شبکه ها ى ماهواره اى و افرادی مثل رابرت مرداک مؤسس فارسی وان که ده ها شبکه و خبرگزاری دارد، دنبال این هستند که در راستای اهداف اندیشه لیبرالیستی خود، یک همسان سازی فرهنگی ایجاد کنند و الگوی خاصی در زندگی مردم، از خوردن، پوشیدن، آرایش، ارتباطات، سلیقهها و رفارهای اجتماعی سیاسی ارائه دهند، یعنی آنها مى خواهند مردم دنیا طوری زندگى کنند که استعمارگران میخواهند.
ما تأثیر ماهواره را بر روی شیوه همسرداری، تربیت فرزندان، مراسم عروسی، لباس، مد، آرایش، روابط اجتماعی، و حتی بازار میتوانیم مشاهده کنیم.
یکی از سیاستمداران غربی میگوید، ما اگر نتوانستیم دیوار بلند چین را برداریم اما رسانههای ما توانستند این سد را بشکنند و مظاهر زندگی غربی مثل نوع غذا، موسیقی غربی، رفتارهای اجتماعی را در کشور چین گسترش دهند.
و اما وقتى من مى گويم، در جريان تهيه و ترويج سريال هاى انحرافى و توليد و پخش فيلم هاى فاسد و مغاير فرهنگ اسلامى، ايرانى، صداى پاى انگليس ها به گوش مى رسد، هرگز سخنى به گزاف نمى گويم، زيرا مى دانم كه استعمار پير، براى جوان سازى سياست هاى استعمارى، امروز حربه ماهواره و رسانه هاى مجازى سود جويى مى كند.
فراماسونري تشكيلات يا جمعيتي است، پنهان روش و نخبه گرا. در تشكيلات فراماسونري اين دو ويژگي اصل است. پنهان روشي را براي اين انتخاب كرده اند كه افرادي خارج از تشكيلات با اهداف و روش هاي آن آشنا نشوند و نخبه گرائي را از اين جهت برگزيدند كه قصدشان تسخير كشورها و كل جهان است. از اين جهت به هر كشوري كه وارد مي شود سراغ نخبگان مي رود و سعي دارد تا امور اساسي و شريان هاي اقتصادي، فرهنگي و سياسي آن كشور را به دست بياورد و در آن منطقه نفوذ كند و بعد در مناطق ديگر نفوذ خود را گسترش دهد.
ماسونري يک تشکيلات منظم جهاني است که بر ارکان دولت هاي جهان و اکثر وجوه زندگي سياسي، اقتصادي و فرهنگي جوامع، سلطه يافته است و بسيار هم آزادانه عمل مي کند . کسي که عضو فراماسونري است ، ماسون يا فراماسون ناميده مى شود.
لژ فراماسونري، براى اولين بار در انگلستان از حالت تشكيلات صنفي بنايان خارج شد و به يك مكتب سياسي و فلسفي تبديل گرديد، خيلي زود به صورت منشأ قدرت فوق العاده و مركز اجتماع شخصيت هاي درجه اول درآمد و تشكيلات خاص فراماسونري و لژها و محافل وابسته به آن در كليه شئون اجتماعي كشورها به طوري رخنه نموده و مؤثر واقع شدند كه اجتماعات سري لژها سرنوشت حكومترها و رژيم ها و افراد به دست گرفته و بر حوادث و سير تاريخ مسلط شدند.
از اين رو، اكنون به نظر مى رسد، اكثر رسانه هاى استعمارى و بوق ها و بلندگوهاى بيگانه را انگليس ها بوسيله جريان فراماسونرى اداره مى كنند. و از جمله اهم امهات و اهداف انگليسى ها مى توان به مواردى از اين قبيل اشارت داشت، نابودي تمام مظاهر توحيد و يکتاپرستي در جهان، به دست گرفتن حکومت و قدرت در کشورهاي مستعمره، از طريق شبکه گسترده ماسوني، به حکومت رساندن فراماسون ها، باعنوان نماديين ضديت با مسيح و مسيحيت و بلاخره استيلاى استعمار و استثمار و استحمار، و جالب تر اينكه انگليس ها در مسير استعمارى خود، قدرت هاى جهانى مثل ايالات متحده، اروپا، روسيه و چين هم به بازى مى گيرند!
در تفکرات فراماسونرها، ترويج نماد هاي صهيونيست ها محدود به زمان و مکان خاصي نبوده است، بلکه آنها سعي مي کنند از اين نماد و نمادهاي ديگر فراماسونري و شيطان پرستي به طور مستقيم و غيرمستقيم در فيلم ها، کارتون ها، طرح کاور سريال ها، بازي هاي رايانه اي، سايتها، علائم شرکت ها، ساختمانها و ... استفاده کنند.
نقش نمادها و اسطوره ها در فيلم هاي کارتوني بسيار قابل توجه است. از اين رو، برماست كه با ذكاوت و هوشمندى تمام و مطالعه و تأمّل بسيار، فيلم هاي مستهجن تركى را كه به دست پليد فيلم سازان صهيونيستى و برخى از چهره هاى باصطلاح هاليوودي، توليد و پخش مى شود، آكاهانه و از سر ادراك علمى و تحقيقاتى رصد كنيم.
ما جمعى از اعضاى انجمن قلم، معمولأ ياداشت هاى هفتگى استاد فرجى را دنبال مى كنيم، اما تحليل امروز خيلى عالى و لازم بود، سپاس
مى شود،
به قول نويسنده ستون هفته، استعمارگران از طريق سقوط اخلاقى جامعه و جدا كردن مرزم از فرهنك و تمدن بومى، به نوذ در كشورمان مى انديشند!
انحراف دختر و پسر و...... شده و هر روزم بدتر ميشه، تبليغ رابطه نا مشروع و روابط زن و مرد شوهر دار و زن دار و ..... مرگ بر استعمار
ايرانى ها!؟ خانواده هاى غنى!؟ و خانم هاى اصيل!؟
آيا مى دانيد، نقش فيلم هاى تركى در ايجاد فساد اخلاقى و رفتار منفى با مردم چقدر است!؟
خانواده هاى تحصيل كرده و خانم هاى با كلاس سريال هاى در ظاهر تركيه اى را نمى بينند.
ديدن فيلم هاى تركيه اى خوراك خانماى خونه دار شده و متآسفانه الگوى غلطى است براى تجمل گرايى و چشم و هم چشمى هاى چيپ!
فراماسونرهاى دست پرورده انگليس، معمولأ چراغ خاموش حركت مى كنند!
موضوع خوب بود،اما خيلى سطحى و به صورت كلى گويى و با حدس و گمان .اى كاش همين طور كه به تعريف فرهنگ پرداختيد به چرايى اين امر به صورتى عميق و از منظر اقتصادى ،روانشناختى،جامعه شناختى و فلسفى(كه استاد ان ميباشيد) ميپرداختيد كه مردم ايران با اين فرهنگ غنى چطور پذيراى اين سريال ها شده اند؟
اين سريال ها علاوه بر ايران در كشور هاى عربى و اسلامى نيز طرفداران بسيار پيدا كرده اند،در كشور هاى حوزه خليج فارس كه اكثر شبكه ها به راحتى و با تنوع برنامه بسيار وجود دارد،چرا اين سريال ها محبوب واقع شده اند؟
ايا از نظر اقتصادى(كه استعمار فرهنگى نيز در جهت منافع اقتصادى ميباشد) اين سريال ها به نفع تركيه ميباشد يا انگليس؟
و به چرايى و چگونگى اين مسئله كه سفر به تركيه از كشورهاى عربى و ايران به تركيه در چند سال اخير رشد فزاينده اى داشته؟و موارد بسيار ديگر ...
خیلی نکته بینانه به چند مورد اشاره کرده
ای ،اما کسی به این مسایل گوش نمیده چون اکثرا علاقه به پیش گویی دارند و با توهم فکر میکنند شق القمر میکنند.
عزیزم شبکه های ترک خصوصیه ومثل تلویزیون ما نیست که پول توش حیف ومیل بشه.اونجا اگه سریالی بییننده نداشته باشه حتی اگر پراز سوپراستارهم باشه٬تولیدش متوقف میشه.
خواهشا از توهم توطیه دست بردارید تا کی میخواهید اینطورالقا کنید که کل جهان بسیج شده تا مارامنحرف کنه
شبكه هاى مجازى انحرافى، رسانه ها مادى، مطبوعات حزبى، تلوزيون در اختيار چند نفر انگشت شمار و ........
حضرت استاد شما كه به درستى و بر اساس يك تحليل علمى و صحيح مى فرمائين فيلم هاى خارجى استعمارى و گمراه كننده هستند، بفرمائين ما براى جايگزين فيلم هاى خارجي، در داخل چه مى كنيم!؟
استاد اساسأ با نفوذ سريال هاى استعمارى و انحرافى در فرهنگ و تمدن ايران اسلامى مخالفند و به ما توصيه مى كنند، تحت تآثير تهاجم فرهنگي از فرهنگ دينى و ملى خود، دور نشويم، شما به ايشان مى گوئيد، خودشان سريال هاى فاسد تركى رو ببينن!؟ مگه برنامه نقد و بررسى فيلم هاست!؟
يادم مياد توي كتاب تاريخ دبيرستان نوشته بودن بعضی از روحانیون خوردن گوجه رو حروم اعلام كرده بودن... البته با پا در ميوني خانمهاشون اين قضيه منتفي شد, آخه بنده خداها يه چاشني خوشمزه رو كه نمي تونستن از دست بدن! احتمال داره خانم هاي دور و بر استاد و اساتيد ديگه هم به مرور زمان نقش مهمي رو بازي كنن!
ميشه بگى ايشون استاد چى هستن؟كجا تدريس ميكنن؟؟؟يا تدريس ميكردند؟
بولتن لطفا استاد فرجى را معرفى كنيد كه بدانيم ايشان كدام دانشگاه تدريس ميكنند يا تدريس ميكردنند؟
چون هيچ يك از دوستان نميدانند.ما نبايد بدانيم كه اين مطالب تفسير هفته چه معياري دارد؟
بولتن عزيز لطفا به خوانندگان خود اهميت بده.ممنون
فرجی بالاخره استاد یه جايي هست دیگه
حرف که هست ولی به قول معروف…"دگر حوصله ای نیست…"
فراموش نکن به عنوان معلم اخلاق نقش آفرینی خود را آغاز کردی!
البته بنده هیچ وقت بخود جرات ندادم خود را معلم بدانم و بنده در دفاع از کسی بر کسی نتاختم و این تو بودی همواره کارشناسی دین رو میکردی لحن بد حرف زدن رو مذمت کردم
حتی ان زمان که شخصی ناشناس طوری کامنت میگذاشت که بنده فکر کنم تو گذاشتی و میانه ما را بر هم زند
به تمام معنا که چند زن رو روی انگشت میچرخونه و نسبت به تنها پسرش هیچ عاطفه ای نداره چطور ایراد میگیرید از سریال ها وقتی خودتون تو ایران کارگردان و فیلم نامه نویس و بازیگره خوبی هستین حداقل اونها واقعیت خودشون و نشون میدن شما چطور خوده واقعیتان هستین جناب فرجی ؟؟؟؟؟؟