*آقای رئیسیان به عنوان اولین سوال وقتی به کارنامه شما نگاه می کنیم مسیری را که از ابتدا انتخاب کردید با آنچه که در ادامه پیمودید و در نهایت به دوران عاشقی رسید کاملا متفاوت است؛ لطفأ کمی در مورد این سطح تفاوت برایمان توضیح دهید؟
سوال شما را با این مثال بهتر می توانم جواب دهم که وقتی به نقاشی های یک نقاش نگاه می کنیم حال و هوای تمام نقاشی های وی در رنگ بندی و نور یکسان است اما موضوعاتی که اساس این نقاشی ها را تشکیل می دهد متفاوت است. به آثار و نقاشی های داوینچی ، ونگوگ و چه نقاشی های دوره کلاسیک و یا رمانتیک نگاه می کنید این نقاشی ها شکل هم و تکراری نیستند اما تم اصلی نقاشی های نقاش کاملا یکی است. همه حس شبیه به هم را ارائه می دهند با اینکه نوع اجرایشان کاملا متفاوت است.این برمی گردد به حس و حال و فضایی که هنرمند در آن تنفس می کند.
*و اما در مورد فیلم های شما؟
در مورد من هم وضع اینگونه است دوره ای علاقمندم با فضا و اتمسفر فیلم حرف بزنم که می شود «ایستگاه متروک». دوره بعد دوست دارم با شخصیت ها داستانم را پیش ببرم که در فیلم «سفر» این کار را می کنم. در سالهای گذشته علاقمند بودم که پیرنگ های داستانی در فیلمم بیشتر دیده شود که به چهل سالگی و ریحانه رسید.
*در همه فیلم های شما «عشق» هسته مرکزی داستان است؟
عشق تم و زن محور اصلی داستان فیلم هایم را تشکیل می دهد اما فیلم ها اجرا، شکل بیان و لحن روایی متفاوتی دارند.
*چرا شما در زمره فیلمسازان کم کار قرار می گیرید؟
در تاریخ سینما وقتی به کارنامه کریستف کیشلوفسکی نگاه می کنیم می بینیم مجموعا پنج فیلم بیشتر در کارنامه خود ندارد و از طرفی کسانی مثل وودی آلن و هیچکاک و اسپیلبرگ هر سال فیلم ساختند هردوی این گروهها موجب اعتبار سینما هستند و سینما مدیون این کارگردانان برجسته است. در مورد من این به روحیات و شرایط فیلمسازی من بر می گردد که چه روشی را برای فیلمسازی و کی کار کردن انتخاب کنم.
*و نکته دیگر اینگه برای تلویزیون هم تا به حال کار نساختید، دلیل خاصی وجود دارد؟
روحیه من با کار کردن در تلویزیون سازگار نیست و بار نمایشی آثار پایین است. جز یکی دو سریال در تلویزیون چون «در چشم باد» و« مختار نامه» دیگر سریالها نمره مثبتی از نظر من نمی گیرند.
*به عنوان فیلمساز در بیان موضوعاتی که در فیلمتان به کار می برید چقدر به دغدغه خود فکر می کنید و چقدر سعی می کنید به خواسته هایتان توجه کنید؟
ببینید سینما با گونه های دیگر هنر کاملا متفاوت است. ابزاری که در موسیقی یا نقاشی برای بیان احساس و اندیشه هنرمند به کار گرفته می شود کاملا شخصیست اما سینما کار گروهی است .معتقدم این صنعت با سرمایه اهمیت پیدا می کند. سینما بدون مخاطب اصلا معنی ندارد اما شما نگاه کنید به آثارشاعران و نقاشان که حتی چندین سال پس از مرگشان مورد توجه قرار می گیرد و بعضا بعدها شعرهایشان کشف می شود.
*اینکه می گویند مخاطب حرف و پیام فیلم را سالها بعد برخواهید تابید چگونه تعریف می شود؟
به نظر من این نوع نگاه بسیار در سینما هولناک است و اصلا تعبیر و معنی درستی ندارد؛ فیلمساز باید درک درستی از زمان و شرایط خود داشته باشد تا فیلمش را به گونه ای بسازد که در زمان خودش مورد توجه قرار گیرد. یکی از دلایل مهم در رد این نوع نگاهی که جدیدأ بسیار پیرامون آن حرف زده می شود بحث اقتصاد کلان است که باعث می شود سینما با سایر هنرها کمی متمایز باشد. سینما با مخاطب انبوهی همراه است. شما نگاه کنید مردم دنیا شناختی که از بازیگران سراسر جهان دارند به مراتب بیشتر از یک موسیقیدان و یک نقاش است؛ حال آنکه موسیقیدان و نقاش کارشان هر چقدر هم خوب باشد و چه بسا ارزش هنری یک موسیقیدان از یک بازیگر بیشتر هم باشد. لذا انبوه بودن مخاطب و بحث اقتصاد سینما به فیلمساز گوشزد می کند که خواسته ها و میل شخصیش را بدون در نظر گرفتن امر تولید نباید به بازتاب بیرونی بگذارد که در این صورت فیلمی هم که ساخته می شود نمی تواند در سینما موفق باشد.
*اجازه دهید از فرصت استفاده کنم و تعریف شما از سینمای اجتماعی را جویا شوم. این روزها برخی فیلمسازان به بهانه طرح موضوعاتی که سالها بعد مخاطب پی به آن خواهد برد آثاری را تحت لوای سینمای اجتماعی تولید می کنند که حواشی بسیاری را همراه دارد؛ ضمن اینکه مخاطب هم چندان از آنها استقبال نمیکند.
من معتقدم واژه سینمای اجتماعی ترکیب غلطی است. اصلا ما سینمای اجتماعی به مفهومی که این روزها به کار برده می شود نداریم. در توضیح بیشتر باید بگویم سینما به طور کل هنر اجتماعی است. در واقع سینما به جنبه ای از رابطه افراد با یکدیگر در دل اجتماع می پردازد . تمام فیلم های سینمای جهان از موضوع اجتماعی برخوردار هستند. حتی داستان یک فیلم جنگی یا حادثه ای هم برگرفته از اتفاق یک اجتماع است. این یک اصل است و حال ژانر ملودرام ، درام یا کمدی همگی در بستر روابط اجتماعی اتفاق می افتد.
*آیا سینماگر در مسیری که شما تعریف کردید می بایست مسائل موجود در جامعه را به تصویر بکشد یا از تخیلات و پیش بینی های خود هم می تواند بهره ببرد؟
به نظر من چیزی به اسم واقع گرایی محض در سینما نداریم. یعنی سینماگر نمی تواند واقعیات را عینأ در فیلمش منعکس کند چرا که اصلا امکانش در هیچ مدیوم و اندازه ای وجود ندارد. یک فیلمساز تصور و برداشت خود را با عنصر تخیل از واقعیت ها بیان می کند.
*اما ممکن است این تخیل مسموم و باطل باشد.
تخیلات عجیب و غریب و مسموم منظور نظر من نیست؛ چرا که اساسا این بخش از تخیلات جایی در سینما ندارد و بعضا به فیلم ها آسیب هم می رساند. این را اصطلاحا «وهم» می گویند. اما اگر هنرمند از خیال درست و حق مدار خود در تولید یک اثر بهره ببرد بی شک آن هنرمند فرهیخته است؛ در غیر این صورت تخیلات نزدیک به اوهام برای هنر به ویژه سینما خطرناک است.
*برسیم به فیلم دوران عاشقی ، ایده فیلم از کجا شکل گرفت؟
در صحبت هایی که با دوستان انجام می دادیم موضوع و طرحی نظر مرا به خود جلب کرد . طرح از خانوم رویا محقق بود و سپس خانوم محب علی و محقق سیناپس کار را نوشتند و در مرحله بعد من سناریو را خودم کامل کردم.
*شما معمولا از بازیگران مطرح و شناخته شده برای شخصیت ها استفاده می کنید؛ این به نوع داستان بر می گردد یا نکته دیگری مدنظرتان است؟
به نظر من یکسری از نقش ها هستند که باید توسط بازیگران حرفه ای که دارای تجربیات بازی هستند اجرا شود. البته بعضی از نقش ها هم بوده که به بازیگران تازه کار سپرده ام مثل نقشی که خانوم وحید در فیلم دوران عاشقی بر عهده دارند که اتفاقا از نقش ها ی اصلی کار هم هست . معمولا در فیلم هایم ترکیبی از بازیگران چهره و حرفه ای را در کنار بازیگران جدید قرار می دهم. البته بعضی وقتها هم شده که بازیگر جدید نتوانسته نقش را خوب بر عهده بگیرد و این عدم توانایی به فیلم آسیب زده مثل بازیگر جدیدی که در فیلم چهل سالگی از ایشان استفاده کردیم.
*استفاده از بازیگران جدید در فیلم نوعی ریسک هم به حساب می آید.
کاملا انسان ریسک پذیری هستم. اهل دو دو تا چهار تا نیستم و خوشبینم . اتفاق تازه را در زندگیم دوست دارم. چون معمولا خودم در فیلم هایم سرمایه گذاری می کنم اگر نتیجه معکوس هم بگیرم برایم مهم نیست. و کوتاه نمی آیم. با اینکه در فیلم چهل سالگی تجربه خوبی با بازیگر جدید نداشتم اما این را مبنا قرار ندادم و در فیلم دوران عاشقی از خانوم وحید استفاده کردم و فکرمی کنم ایشان آینده خوبی در بازیگر ی خواهد داشت. کما اینکه ما در این فیلم از هشت چهره جدید استفاده کردیم. معتقدم کنار هم قرار دادن بازیگران جدید در کنار بازیگران چهره نتیجه خوبی در ارائه بهتر کار دارد. انرژی بازیگران جدید و تجربه بازیگران حرفه ای ترکیب خوبی را پدید می آورد.
*همکاری شما با لیلا حاتمی در دو فیلم ادامه داشت. به اعتقاد بسیاری ازمنتقدین لیلا حاتمی در این فیلم یکی از بهترین بازی های خوب خود را ارائه داده است.
با خانوم لیلا حاتمی در فیلم چهل سالگی تجربه خوبی داشتیم. سالهاست ایشان و نوع بازی شان را می شناسم. وقتی با کیفیت و روحیه و اندازه بازی یک بازیگر آشنا هستی دیگر نیاز به تمرین و دورخوانی نمی بینی .
*شما در طول پیش تولید تمرین یا دور خوانی برگزار نکردید؟
خیر، سناریو کامل شده نداشتیم که بخواهیم تمرین کنیم.
*بازیگران برای مطالعه، فیلمنامه را از شما نخواستند؟
بازیگران بر حسب اعتمادی که به من دارند کار را می پذیرند. البته نه اینکه فیلم نامه نداشته باشیم؛ خیر. در ایستگاه متروک هم من فیلم نامه اولیه را تبدیل به فیلم نکردم. من در طول کار شخصیت ها را بنا بر فضای داستان پر و بال می دهم که مثلا می شود ریحانه. در تمام کارهایم فیلم نامه در حین اجرا کامل می شود.
*فیلم نامه دوران عاشقی را هم تغییر دادید؟
بیش از ۹۰ درصد دیالوگها را خودم نوشتم و سکانس ها و زمان بندی فیلم نامه را خودم برعهده گرفتم.
*این کار را برای شما مشکل نمی کند؟
به هیچ عنوان. سیناپس کار در واقع یک شروع و پایان به من می دهد و من در طول اجرا خودم می دانم از کار چه می خواهم به عنوان مثال من می خواهم از تهران به مشهد بروم نقشه راه را هم دارم که از ابتدا شروع و در نهایت به انتها و مقصد برسم. در این مسیر این تصمیم با من است که کجا ماشین را پارک کنم و کجا به استراحت بپردازم. می توانم منزل ببه منزل جلو بروم و می توانم بدون استراحت یک راست به مشهد بروم.
*از آن دست کارگردانانی هستید که دست بازیگر را در طول فیلم باز می گذارند؟ همکاری با شهاب حسینی و فرهاد اصلانی برای اولین بار با شما رقم خورد؛ کمی از این همکاری برایمان بگویید.
اصولا من بازیگر را در طول فیلم آزاد می گذارم. در عین حال به جزئیاتی که می خواهم بسیاردقت می کنم و به آنچه که من می خواهم بازیگرم بسیار توجه خاص دارد. به نظر من فرهاد اصلانی قابلیت تعادل برقرار کردن بین احساس و تکنیک را دارد و این امتیاز بزرگی برای یک بازیگر است. شهاب هم همینطور بازیگر دلنشین و دوست داشتنی که رابطه خوبی با هم داشتیم.
*آقای رئیسیان در ساخت فیلم اولویت برای شما چیست؟ می خواهید با دیدن فیلمتان مخاطب به چه چیزی دعوت شود؟
بیشتر هدفم این است که مخاطب با جذابیت فیلم همراه باشد و حال بعد از جذابیت بتواند به پیام فیلم هم فکرکند.
*ولی مخاطب با دیدن فیلم شما دچارنگرانی می شود.
اگر ببیننده با دیدن فیلمم بحران را حس کند و نگران شود این یعنی فیلم من موفق بوده است. شاید در فیلم دیگرم مخاطب را به رستگاری دعوت کنم ولی دراین فیلم مستقیما به نمایش بحران توجه داشتم.
*خیلی ها معتقدند فیلمتان به رگه های خیانت در خانواده اشاره دارد. بحثی که سالها پیش در جشنواره فجر در مورد فیلم ها مطرح شده بود.
اگر بخواهیم اینگونه فکر کنیم و حکم صادر کنیم پس تمام داستانهایی که در این ارتباط بیان می شود خیانت را نشان می دهد پس اصلا نباید گفته شود. آیا فیلم جاسمین غمگین وودی آلن که جایزه اسکار را می گیرد و همین تم را دارد هم متهم به بیان خیانت است؟ یا نمایش اتللو . یعنی شما موقعیت دراماتیک جهانی که داستان دارد را اینگونه تعبیر می کنید؟ من این رفتار را خیانت نمی بینم بلکه خطایی در رفتار می دانم. چون مفهوم این دو واژه بسیار با هم متفاوت است.
*اما موضوع آخر؛ خیلی از کارگردانان جوان برای نشان دادن هنر خود در اولین فیلمشان سراغ فیلم های اجتماعی می روند که بعضا هم محاق می شوند. نظرشما در این مورد چیست؟
به نظر من درام اجتماعی یکی از سخت ترین مدل های فیلمسازی است. خصوصا اگر فیلمساز بخواهد موضوعات پیچیده را در فیلمش بیان کند که کیفیت روانی و روحی افراد جامعه را بازتاب داده و مخاطبین را تحت تاثیر قرار دهد. به نظر من یک کارگردان باید آنقدر تجربه داشته باشد که به سراغ ساخت چنین فیلم های حاد و ملتهب برود .معمولا به کارگردانهای جوان کار اول توصیه می شود سراغ ساخت چنین فیلم هایی با مضامین ملتهب نروند.