گروه سبک زندگی، موضوع توسعه و مولفه های آن در حدود بیش از یک قرن می باشد که به یکی از محوری ترین مباحث مهم هم درساختار نظام های سیاسی و هم در جامعه ما تبدیل شده است که در پی علت یابی در ناکامی آن در کشور ما اهمیت شناخت مبانی و مبادی
توسعه موردتوجه می باشد؛ لذا فرآیند توسعه کلان را می توان از حیث تجربه تاریخیِ تحقق آن بیش از هر چیز با دو مفهوم عملیاتیِ صنعتی شدن و رفاه اجتماعی مرتبط دانست.
به گزارش بولتن نیوز، با هر رویکردی که به مسئلهی توسعه بنگریم، حذف عاملیت و هدف آن یعنی انسان و جامعه انسانی غیرممکن است، زیرا توسعه درنهایت به افزایش رفاه نسبی انسان و جامعه انسان ها منجر میشود و عدم توجه به انسان ها و اجتماع انسانی با توجه به ویژگی های فرهنگی و اجتماعی آن، امر توسعه و گزاره های مربوط به آن در هر جامعه و با هر ویژگیِ محکوم و محتوم به شکست می باشد. به طوری که باید در موضوع توسعه انسان ها و پاردایم های مربوط به آن را باتوجه به پارامترهای اجتماعی همواره موردپرسمان و پردازش قرار گیرند.
مع الوصف باید تاکید نمود توسعه الزاماً امری انسانی است و توسعه در واقعیتِ عینی خود، محتاج به گونهای هنجارگذاری خاص است. نباید فراموش نمود ورود به بحث و مفهوم توسعه بدون هنجارگذاری ها در این زمینه، مفهوم مزبور را به توسعۀ ساختمان ها، کارخانهها و خیابان ها تقلیل می دهد و به نیازهای انسانها و جامعه ای که مشمول این تئوریها هستند بی توجه می ماند.
بحث نیازهای انسانی و تفسیر این نیازها، تفکیک، اولویتبندی و طبقه بندی آنها یک بحث فلسفی به غایت مسئله ساز است که باید میان تفسیر عام و عینی از نیازها از یک سو و نیازهای ذهنی که پدیده هایی بشدت تاریخی هستند ازسوی دیگر تفکیک قائل گردید.
به عبارت دیگر نیازهای اولیه عینی در همه جوامع برای باز تولید فیزیکی ضروری است که به شکل کمّی هستند و میتوان تعریفی عام و معتبر را برای آنها برشمرد. درحالی که نیازهای نوع دوم یا نیازهای ذهنی بیشتر به آنچه که زندگی را در فرهنگ های گوناگون ارزشمند میسازد توجه میکند؛ نیازهای ذهنی مفهومی کیفی است که به فرهنگ، دین و فلسفه برمیگردد. پس تعیّن تفکیک در این موضوع، استراتژی ما را برای نگرش به توسعه تعیین و مشخص میکند.
در واقع با توجه تشریح و تفیکیک نیازهای مذکور، تاریخ توسعه در جامعه ما بدون تبیین نظری، راه حل اوّل را برگزیده وهیچ گاه نتوانست این دو را در کنار هم و با هم به پیش ببرد و استراتژی ای که بر دو ستون استوار باشد را تدوین نماید و با اتکا بر خرد تنظیمگر به تعادل آنها مبادرت ورزد؛ از این رو آموزش و پرورش مهمترین رکن توسعۀ محسوب می گردد چراکه موتور توسعۀ بیش از هر چیز در قلمروی آموزش قرار دارد و نقش آموزش در فراهم آوردن زیرساخت های ذهنی و فکری و ایجاد بافت نوینی از تفکر در راستای مهیانمودن توسعه در سطوح اجتماعی و فنی آن غیر قابل انکار خواهد بود.
از آنجا که اکثریت قریب به اتفاق تئوریها موجود در زمینه موضوع و مفهوم توسعه در ایران برآمده از فاعل شناسای دیگری بود و هیچ گونه همخوانی با موضوع شناسا خویش (جامعه ایران) نداشت و به تبع آن هرگز از جنبه تئوری دانش، پرسش از اینکه فاعل شناسای ایرانی کدام است بدرستی مطرح نشد، بحث توسعه از منظر شرایط امکان علم در ایران صورت نگرفت و موضوع مذکور به درستی تقریر محل نزاع نشد.
پیامدهای این سیکل معیوب و ناقص از توسعه در ایران موجب گردید مفهوم آگاهی که پیش شرط امر توسعه است هیچ گاه به بحثی جدی در ایران تبدیل نگردد. نباید فراموش نمود که آگاهی ملی از مقولۀ اقتصاد و مفهوم توسعه، بر پایه انسان شناسی فلسفی خاصی شکل می گیرد و برای حصول و دستیابی به این انسان شناسی فلسفی زمینه ساز توسعه ای محور باید قبل از هر چیز پرسش «انسان ایرانی چیست»
را سامان داد و وقوف بر این پرسش و دریافت علمی-اجتماعی-فلسفی از رهگذر توانمندی درونی صورت میگیرد. در این رهگذر آموزش و فرهنگ آموزشی در روند تثبیت و تسریع توسعۀ نقشی محوری بهعهده خواهند داشت؛ نقشی که می کوشد با دوری از تنازعات و ستیزهای اجتماعی خلأ درون انسانها را پر نماید.
واقعیت این است که برای حصول علم نیازمند به مفهوم سازی هستیم. بطوریکه مفهوم سازی شرط اولیه تئوری پردازی می باشد و برای موفقیت در مفهوم سازی، ذهن باید قدرت انتزاع داشته باشد؛ این در واقع عبارت است از ساختن مفهوم انتزاعی برای فهمیدن امر واقعی چرا که واقعیت آن چنان متکثر و گسترده است که ذهن جز انتزاع، امکانی برای شناخت نسبی واقعیت ندارد.
در پایان باید اظهار نمود شیفت پارادیمی از طریق فکر آوری و تبدیل اندیشه ها به دستاورد بومی در کشور و با فاصله گرفتن از ادراک به اصطلاح جهان سومی از مفهوم توسعه و توسعه یافتگی قادر خواهیم بود توسعه را با معیارهای جامعه خود خلق کنیم.
مصطفی مطهری دکتری علوم سیاسی