فرهنگ سیاسی از مفاهیم کلان در علوم سیاسی وعلوم اجتماعی محسوب می شودکه شناخت،تحلیل وتبیین و بویژه نقش وتاثیر آن بر مناسبات وتحولات سیاسی-اجتماعی هر جامعه ای مستلزم استخراج رویکردها، تحلیل رهیافت های مطالعاتی، ترسیم الگوها وقالب های متناسب آن است. برهمین اساس هر دسته از صاحبنظران با توجه به مطالعات وتاملاتی که در این زمینه داشته اند بابدست دادن و ارائه ریشه های این مفهوم، سطوحی را برای تحلیل فرهنگ سیاسی ترسیم کرده اند.
به گزارش بولتن نیوز، البته باید توجه داشت فرهنگ سیاسی در هر جامعه ای، تابعی از فرهنگ عمومی آن است و این تابعیت در جوامع مختلف قابل مشاهده است. با مطالعه فرهنگ سیاسی کشورها وجوامع مختلف، می توان تفاوت رفتار سیاسی آن ها را درک کرد. هر دولت و نظام سیاسی در بستر یک نظام اجتماعی عمل می کنند. به عبارتی هماهنگی میان فرهنگ سیاسی و نظام سیاسی موجب ثبات سیاسی می گردد.
اما در تبیین، تحلیل و تشریح فرهنگ سیاسی حاکم در ایران قبل از هر چیز باید به منابع سازنده آن که متنوع می باشد اشاره کرد؛ ازجمله این منابع عبارت است از موقعیت تاریخی، جغرافیایی، اقتصادی، بافت جمعیتی، کیهان شناسی و جهان شناسی خاص جامعه ایرانی، برخی از وجوه فرهنگ عمومی ایران که ریشه در تاریخ دارد و موجب تداوم آن درنظام سیاسی نیز شده است و در شکل گیری وتداوم فرهنگ سیاسی محدود-تبعی در جامعه ایرانی تاثیر داشته اند؛ در نتیجه با خصلتی غیر مسالمت آمیز خود موجبات آسیب پذیری وفاق اجتماعی را فراهم آورده و مانع همبستگی ارگانیک جامعه ایران شده است.
واقعیت این است که پارانویای حاکم بر پارادایم فکری نخبگان سیاسی تصمیم ساز(وشاید همه مردم) در ایران معاصرحاصل یک تجربه تاریخی-رسوبی غمناک این سرزمین است که برای خشکاندن ریشه های ستبر آن به یک تدبیر کارساز نیازمند است. نباید گمان برد که تنها دولت یا حاکمیت باید متولی ویا مسئول این تغییر باشند بلکه آغاز این تحول وانقلاب درونی درخلقیات، منش، بینش، نگرش ملی چون انقلاب برونی مردم ایران(انقلاب اسلامی)، مردم وشهروندان ایرانی می باشند. با زمینه گرایی مردم بنا بر وظیفه و مسئولیت شهروندی آنها برای ایجاد رفرم فرهنگی در کنار برنامه ریزی های دولت برای بسترسازی و کانالیزه کردن این تلاش های فرهنگی مردمی، ما شاهد تحولات مثبت در زمینه مزبور باتوجه به مرجع قرار دادن ارزشهای اسلامی-ایرانی در آینده خواهیم بود که بدون شک این راه طولانی، پروسه ای و زمانبر با رنج و مشقت بسیار همراه می باشد که مسرت این رنج ومشقت با نتیجه گرفتن در جامعه در کام با حلاوت ملی همراه است.
لذا عمده ترین عامل در همگرایی و ایجاد واگرایی و نرسیدن به جامعه ایده ال از نوع رفاهی-مادی و دور شدن گاه به گاه از آرمان ها و ازرشهای انقلابی ایران اسلامی ضعف بسترها وساختارهای فرهنگی است که سایر ساختارها را نیز متاثر از خود کرده است. ضعف ساختارهای فرهنگی نیز بنوعی مدلول ضعف در ساخت شخصیتی ما می باشد که ریشه در شکل پرورش وتربیت ذات شخصیتی افراد با توجه نحوه آموزش فردی و جمعی ما دارد.
باید خاطر نشان ساخت که با توجه به شرایط موجودیعنی وجود ساختارهای برآمده از انقلاب اسلامی ونیز تحولات فرهنگی متاثر از پدیده جهانی شدن فرهنگ وتحولات ناشی از این فرآیند، روند عقلایی شدن فرهنگ سیاسی در جامعه ایرانی می باید به شکل آگاهانه صورت بگیرد. البته لازم به ذکر است که هرگونه تغییرات در حوزه فرهنگ سیاسی ناشی از تحولات فوق را نباید با سیاست فرهنگی ویا متداخل بودن این دو(فرهنگ سیاسی وسیاست فرهنگی) با هم اشتباه شود، چرا که سیاست، اهداف و اولویت هاوبرنامه های ما برای تغییروتحول در راستای اعتلا بخشی فرهنگ سیاسی حاکم در ایران بسیار متفاوت تر از سیاست فرهنگی متاثر فرآیند جهانی شدن فرهنگ می باشد. در واقع شناسایی پارامتر های مشترک نظام وجامعه، نه تنها در ایجاد جامعه و انسان نو ایرانی به ما کمک می کند بلکه موجب فاصله گرفتن این جامعه از شخصیت پردازی های اسطوره ای-مقطعی تاریخی متاثر از رویکردهای فرهنگی سیال حاکم در تاریخ این سرزمین می شود.
مع الوصف با وجود، داشتن خط مشی بعنوان ترجیحات نخبگان ونیز حداکثرسازی نفع اجتماعی با توجه به ارزشهای موجود درانقلاب اسلامی، میتوان کسالت انتظار چندین وچند ساله تحولات فرهنگی در عرصه سیاست واجتماع را به قداست انتظار تبدیل نمود و عملکرد های نمادین در حوزه های فرهنگی، سیاسی واجتماعی را یا تصیحح نموده و یا تغییر دهیم.
مخلص کلام اینکه یکی از راه های ترسیم نقشه فرهنگ سیاسی یک ملت، توجه به تشریح ساختارهایی است که شهروندان در قبال سه سطح نظام سیاسی(سیستم یا نظام،فرآیند،سیاستگذاری)دارند، که با توجه به همدلی مسئولان ومردم در ایران و نیز مشروعیت متعاقب با آن، استراتژی تولید ارزش های سیاسی-فرهنگی باید نمود واقعیت های کنونی جامعه ایرانی را دارا باشد، از این رو علاوه براستفاده از گفتگوی دو جانبه میان دولت ومردم که از عناصر اصلی تشکیل دهنده فرهنگ سیاسی است، با بازشناسی عوامل عدم شکل گیری سنت وفرهنگ سیاسی سالم در ایران در طول تاریخ سیاسی این سرزمین زمینه را برای تحولات مثبت در عرصه فرهنگ-سیاست را فراهم آورده و قانونمندهای فرهنگی-سیاسی را در تمام عرصه های موجود را باتوجه به فلسفه بنیادین اجتماعی وسیاسی نظام جمهوری اسلامی از طریق جامعه پذیری سیاسی (خواه به شکل مستقیم وخواه غیرمستقیم) بگسترانیم، بطوریکه شرایط مناسب شکل گیری فرهنگ سیاسی سالم فراهم آید.
( مصطفی مطهری دکتری علوم سیاسی )