گروه بین الملل،مصطفی
مطهری*: دولت خود خوانده خلافت اسلامی که پیش از این با نام دولت اسلامی عراق و شام (ISIS) یا همان « داعش» اشتهار گردید و وارد ادبیات سیاسی شد اکنون جاه طلبی و زیاده خواهی های آن از مرزهای عراق و شام عبور
کرده و داعیه دار ادعاهای مرزی و سرزمینی افزونتری شده است. این گروه از سلفیان تکفیری مسلح، انشعاب و باقیمانده القاعده عراق می باشند که خود را گروه جهادی معرفی میکنند که به دنبال ایجاد یک حکومت و دولت چند ملیتی اسلامی مبتنی بر شریعت است. مهم ترین ویژگی و خصوصیات تفکری و دیدگاهی در این جریان سلفی – تکفیری ، رویکرد و نگرش التقاطی از توحید، بدعت گزاری در دین و احکام دین، تکفیر مخالفان فکری و جهاد علیه شرک ادعایی این جریان فکری می باشد.
به گزارش بولتن نیوز،داعش به عنوان موج چهارم سلفیگری ( از تاریخ سلفی گری از قرن 7 و 8 هجری قمری تاکنون)، یک گروه مسلح سلفی ـ جهادی تکفیری است که هدف اصلی خود را بنا به تعریف و ادعاهای بنیانگذاران و زعامین این رویکرد تروریستی- سلفی بازگرداندن خلافت اسلامی در کشورهای اسلامی اعلام کرده است و مانند دیگر جریانات سلفی مدعی به آیات جهاد استناد کرده و بر اساس این آیات عمل میکنند.
بذر اولیه شکل¬گیری این گروه شورشی را باید در نگرش ها و فعالیت های « ابو مصعب الزرقاوی » که اردنیالاصل بود، جستجو نمود که با بالا گرفتن درگیری بین آمریکا و رژیم بعثی صدام در سال 2003 میلادی نمود پیدا کرد و به بار نشست. الزرقاوی قبل از ورود به شمال عراق در سال 2001، فرماندهی شبهنظامیان داوطلب هرات افغانستان را بر عهده داشت و با ورود به عراق به شمال این کشور رفت و به « انصار الاسلام » -جنبش جداییطلب کردهای عراق- پیوست و رهبری شاخه عربی آن را بر عهده گرفت. الزرقاوی پس از تأسیس و تشکیل گروه « توحید و جهاد » در سال ۲۰۰۴ و بیعتش با اسامه بن لادن رهبر سابق « القاعده »، این گروه را به شاخه سازمان القاعده در عراق تبدیل کرد که القاعده بینالنهرین نام گرفت. این گروه با گسترش عملیات خود به یکی از قدرتمندترین گروههای تروریستی در عراق تبدیل شد، تا اینکه الزرقاوی در سال ۲۰۰۶ در اظهاراتی ضبط شده به صورت مصور از شکل گیری و تاسیس « شورای مجاهدین » به سرکردگی « عبدالله رشید البغدادی » خبر داد. در این ایام بود که با کشته شدن الزرقاوی در سال ۲۰۰۶ « ابوحمزه المهاجر » به عنوان سرکرده این گروه رهبری آن را برعهده گرفت. در پایان همان سال 2006 بود که گروه « دولت اسلامی عراق » به ریاست « ابوعمر البغدادی » تشکیل شد.
در سال 2006 دو سرکرده اصلی گروه یعنی ابوعمر البغدادی و ابو حمزه المهاجر در « منطقه الغزالیه » توسط نیروهای آمریکایی¬ها در خاک عراق کشته شدند و چنین شد که ابوبکر البغدادی به عنوان سرکرده جدید انتخاب شد. ابوبکر البغدادی از همان سال 2004 میلادی با شکل گیری گروه « توحید و جهاد » در عراق به عنوان یک مجاهد تحت امر اسامه بن لادن فعالیت تروریستی خود را آغاز نمود. در زمان آغاز روی کار آمدن بغدادی، گروه به اصطلاح دولت اسلامی عراق در موقعیتی شکننده و آسیب پذیر قرار داشت زیرا این ایام همزمان بود با افزایش شدید شمار نیروهای نظامی آمریکا در عراق و روی گرداندنی سران قبایل سنی مذهب این کشور از این جریان جهادی - سلفی که ضربه ای بزرگ و چالشی بنیادی محسوب می شد. لذا با روی کار آمدن ابوبکر البغدادی، دامنه عملیات و حملات این گروه تروریستی وسعت گرفت و همزمان با آغاز بحران در سوریه و با توجه به گستردگی کمکهای مالی، تسلیحاتی و لجستیکی که با آغاز جنگ در سوریه به این کشور سرازیر شد عناصر این گروه در سوریه نیز فعال شدند. با توجه به این گستردگی عملیاتی بیرون از عراق به سوی سوریه، گروه تروریستی القاعده عراق، در سال 2012 نام جدید خود را تحت عنوان "دولت اسلامی عراق و شرق مدیترانه" (ISIL) یا"دولت اسلامی عراق و شام" (ISIS) اعلام کرد. اما در سال 2013 این جریان سلفی با جهشی عظیم قلمرو فعالیت هایش را به سوریه توسعه داد و سپس به قصد رویارویی و سرنگونی نظام سوریه وارد این کشور شد
در واقع بخش زیادی از جاذبه داعش به « ابراهیم عواد ابراهیم علی البدر » که با نام « ابوبکر البغدادی » شناخته میشود مربوط است که به عنوان فرمانده میدانی و رزم آرا ( کارشناس فنون جنگی ) معرفی شده است و همین تمایزی مهم میان وی و « ایمن الظواهری » سرکرده فعلی القاعده ایجاد کرده است؛ چرا که الظواهری دست کم یک دهه است که در نقطه ای واقع در منطقه مرزی میان افغانستان و پاکستان مخفی شده و عملا هیچ اقدامی به جز صدور چند بیانیه و ویدیو از او دیده نشده است، در حالی که البغدادی فعالیت های قابل توجهی داشته است، وی شهرهایی را به تصرف درآورده، شمار زیادی نیرو بسیج کرده و بی رحمانه در سراسر عراق و سوریه دست به کشتار می زند. با این اوصاف درونی و قساوت شخصیتی البغدادی است که اگر کسی خواستار عمل جهاد تکفیری باشد قطعا بغدادی را بر می گزیند.
ابوبکر البغدادی با رسیدن به قدرت برخلاف الزرقاوی که پس از ورود به عراق، با گروه تندروی جهادی انصار الاسلام در حلبچه بیعت کرد بسرعت با توجه به شناخت گروه های قومی سنی مذهب در عراق برای بیعت گرفتن و ارتقا توان میدانی و عملیاتی خود و سازمان تحت لوایش به سراغ شهرهای سنی¬نشین و عشایر سنی مخالف حکومت مرکزی در عراق رفت و از روابط تنش آلود آنها با حکومت عراق به نحو احسن استفاده نمود. گروهی بر این باورند که اهل سنت با توجه به منزوی شدنشان در عرصه سیاست عراق، خواهان اصلاحات و نقش در قدرت و اداره عراق بودند، فلذا با توجه به این رویکرد انشقاقی در عراق، البغدادی در سرتاسر فرآیند به رهبریت گروه خود، از اهرم اختلافات قومی- فرقه ای و اهرم فشار بهترین بهره را می¬برد و با توجه به شناخت و علقه های این گروه های قومی – فرقه ای و مطالبات آنها، استان الانبار را از آنجایی که شیوخ قدرتمند سنی آنجا حامی او بودند، بعنوان مقصد انتخاب کرد. الانبار امن¬ترین مکان برای طرح¬ریزی عملیاتها و استراتژیهای نظامی گروه داعش محسوب می گردد.
با عنایت به مباحث بیان شده در سطور فوق نباید این نکته را از نظر حذف نمود اگرچه سیر تشکیل و پیدایش این گروه از چهار سال پیش آغاز شد اما باید بیان نمود آنها مهمترین گام خود را با اشغال شهر بسیار مهم موصل و ایجاد امتدادی جغرافیایی بین مناطق تحت سلطه خود در سوریه واین منطقه برداشتند.
باید خاطر نشان ساخت داعش تحت رهبری ابوبکر البغدادی نیز همانند القاعده از نظر ایدئولوژیک، یک جریان سلفی به شمار میرود، اما از لحاظ تاکتیکهای نظامی، ویژگیهای خاص و منحصر به خود را دارد و شاید به خاطر همین خصیصه های چشم اندازی بر موضوع جهاد- تکفیر- سلفیسم باشد که در یک دوره زمانی کوتاه مدت از القاعده جدا شد. داعش، مانند القاعده نیست که فقط به انتحار، سوءقصد و جنگ چریکی اکتفا کند، بلکه قلمروگشایی و فتح اراضی از مهمترین مبانی جنگی این گروه تروریستی سلفی مسلک به شمار می رود.
داعش همچنین اهمیت ویژهای به فتح مناطقی می¬دهد که دارای منابع انرژی باشند؛ در واقع فتح مناطق نفتی از اولویتهای این گروه به شمار می¬آید. این تاکتیک گزینشی داعش علاوه بر سرمایه و قدرت مالی برای داعش، تضعیف رقبا را نیز برایشان به همراه میآورد.
یکی از مسائل مهم و بنیادینی که داعش را با درگیری درونی و ساختاری همراه نمود در رابطه با مسئله تقدم بر قدرت مدعی دیگرش یعنی جبهه النصره است. جبهه النصره ریشه بیشتری در سوریه دارد اما داعش نیز دارای 10 سال سابقه است و از هم این روست که مدعی است باید سکان رهبری را به دست بگیرد، در همین راستا نیز نام جنبش خود را از « دولت اسلامی عراق » به « دولت اسلامی عراق و شام » تغییر داد تا تمرکز قلمرویی بر سوریه جدید ایجاد گردد.در واقع داعش رویکرد بین المللی به موصوع قدرت دارد در حالی که موضع النصره در رابطه با قدرت بیشتر منطقه ای و در سوریه تعریف می گردد.
ناگفته نماند با وجود آنکه اکثر کارشناسان تلاش می کنند داعش را به عنوان یکی از شاخه های القاعده ویا حداقل شِقی منشق از آن توصیف کنند اما نه ایمن الظواهری به عنوان رهبری فعلی القاعده این گروه را به رسمیت شناخته و نه این گروه تاکنون حاضر شده است از دستورات الظواهری که جبهه النصره را به عنوان گروه مورد حمایت رهبری القاعده در سوریه معرفی کرده، پیروی نماید. بطوریکه در جریان درگیری های داعش و النصره در سوریه الظواهری تاکید داشت که ابوبکر البغدادی با داعش بر عراق و محمد الجولانی با جبهه النصره بر سوریه تمرکز کنند که با عدم تمکین و پیروی البغدادی و داعش از الظواهری مواجه گردید.
داعش برخلاف دیگر گروه هایی که با دولت بشار اسد می جنگند، ادعا می کند که هدفش استقرار دولتی آرمانی است که این گروه آن را دولت اسلامی در عراق و شام» می خواند و در قیاس با گروه تروریستی «جبهه النصره » که شاخه القاعده در سوریه است، محدودیت ها و موانع کمتری برای جذب نیرو دارد و همین امر باعث شده است که داعش از دیگر شبکه تروریستی- جهادی- سلفی سبقت بگیرد.
کنش و فضای میدان کنشی داعش را باید در سازه های فکری و ذهنی آن در تبلور عینت امر ذهنی به امر واقع کنکاش نمود؛ بطوریکه هدف از انتخاب نام « دولت اسلامی » توسط داعش را هم باید از منظر تحلیل سیاسی و تبعات آن و هم با نگرشی جامعه شناسانه و جغرافیایی مورد توجه قرار داد. تفکر غایی داعش با ویژگی های یک گروه شناور، ایجاد فشار و هرج و مرج و انتخاب کشورهایی که دولت آنها یا عملکرد ضعیفی دارند و یا ذائقه مردم آن کشورها با مبانی داعش سمپاتی دارد. در واقع در بیانی تکنیکی باید تاکید کرد البغدادی فراتر از هر چیز، تنها یک چیز به نام « خلأ » را می¬خواهد. به عبارتی با توجه و فهم مفهوم خلا، بخوبی مفهوم جامع عملکرد و هدف داعش درک خواهد شد؛ نفوذ به لایه¬های عقیدتی وایدئولوژیکی، حزبی، سیاسی، اجتماعی، نظامی و حتی فرهنگی ِکشور مورد نظر، از اهداف اصلی داعش بوده و این امر با خلق خلاء در این لایه¬ها صورت پذیر است. موازی با عملیات های ذهنی خلا و نظامی در استمرار فضای خلا بوجود آمده بزرگترین سلاح داعش، ترس و وحشت عظیمی است که به دنبال فتح، اشغال و تصرف مناطق بوجود می¬آورد و نوعی جنگ روانی را با شعار پیروزی از طریق رعب و وحشت را طراحی و اجرایی می کند. فلذا داعش توانسته است با ایجاد فقه التکفیر، احساسات خشونتگرا را با باورهای مذهبی در هم بیامیزد بطوریکه با این متدولوژی ذهنی و عملی توانسته در ظرف زمانی کوتاهی به موفق ترين سازمان تروريستي در طول تاريخ جنبش هاي تكفيري تبدیل گردد.
سخن پایانی اینکه از جمله عوامل موفقیت این جریان تروریستی- سلفی، جغرافياي متشنج و چالشی منطقه، فقدان ثبات سیاسی در منطقه و نبود حاكميت متمركز و یا حمایت از سوي برخی دولت هاي منطقه در كنار وضعيت سياسي و قومي عراق كه در اختلافات بحران زا طايفه اي و قبيله اي به سر مي برد، همگی فضا را براي حضور و نفوذ گسترده داعش را در عراق و سوریه بحران زده فراهم آورده است. بطوریکه برقراري چنين شبكه بزرگی بي ترديد ريشه هاي قوي داخلي و اختلافات فرقه ای و عدم دسترسی به کانون قدرت در نگرش بومی – ملی دارد و نمي توان تمامي مسائل را به عوامل و مناسبات فرا منطقه ای که مسلما در پیدایش چنین جریاناتی نقش دارند نسبت داد. بطوریکه اتحاد نیروهای تکفیری داعش با بازماندههای رژیم صدام و بیعت آنا با البغدادی با توجه به ریشه های داخلی به تقویت داعش کمک کرد.
*
دکترای علوم سیاسی
ای کاش جناب زیبا کلام یاد میگرفت فقط به اندازه سوادش حرف بزند یعنی سکوت کند.تفاوت است بین یک تحقیق و یک نفر که فقط دوست دارد حرف بزند.