گروه اقتصادی - مصطفی مطهری*، در ایران مفهوم توسعه و دغدغه آن عمر آن به بیش یک قرن می رسد؛ اما چند صباحی است که مفهوم بومی کردن توسعه کلان با تمام ابعاد آن در ادبیات اقتصادی ما جایی برای خود قبصه کرده است که تنها در مقیاس تعریف و تمجید و یا نکوهش قرار گرفته است؛ نه در سالوس بیانی این واژه و نه طرد آن بر ریشه های شکل گیری و یا پرورش آن توجهی نشده است که ما در این نوشتار در پی آسیب شناسی این مفهوم در لابلای تبیین های روشن از معنای توسعه و ویژگی های جامعه خود و ارتباط و یا عدم ارتباط آن با توسعه هستیم.
به گزارش بولتن نیوز، مفهوم توسعه یکی از پیچیده ترین مفاهیم مربوط به مسائل مطالعات سیاستهای تطبیقی وجامعه شناسی توسعه است.در واقع اصطلاح توسعه بهمراه خود، مسائل ایدئولوژیکی و نظریه ای فراوانی دارد. توسعه همواره یکی از مسائل مهم عرصه عملی و نظری زندگی بشر بوده که اساسا بعد جنگ جهانی دوم است که با معنای خاص و ابعاد تازه وارد عرصه سیاست ملی وبین المللی می شود ،گرچه پیشینه بحث مربوط به توسعه پیشتراز جنگ دوم جهانی می باشد اما از بعد جنگ جهانی دوم به این طرف واژه توسعه بطور خودآگاه وارد بحثهای نظری شده و قلمرو مهمی از اشتغالات فکری را به خود متوجه ساخته است. توسعه ترجمه و بازگردان فارسی واژه(Development) است که از فعل (Develop) مشتق می شود. توسعه در معنای عام آن یعنی فرآیندگذار از وضعیت موجود(سنتی) به وضعیت مطلوب(مدرن) می باشد.این فرآیند بلند مدت و همه جانبهِ ساختاری و کیفی در درون جامعه رخ می دهد، نتیجتاً توسعه فرآیند بهبود بخشیدن به کیفیت زندگی افراد جامعه می باشد. نظریه های توسعه برحسب اولویت و تاکید برروی عوامل فرهنگی, اقتصادی, سیاسی و نظریه هایی که برانفکاک وتخصصی شدن ساختارهای نظام اجتماعی تمرکز می کنند به 4دسته تقسیم می شوند.
مع الوصف پژوهشگران این حوزه(توسعه) ،توسعه را برنامه ای هدفمند درجهت پیشرفت همه سطوح در یک کشورمعین دانسته اند. از این رو هر توسعه معطوف به یک بستر فرهنگی، معنا و مفهوم می یابد(بعبارتی هیچ برنامه والگوی توسعه تعمیم پذیرنیست) اما اصول 3 گانه و ثابت توسعه ( اصل فراگیری، اصل نظام قانونی و اصل توجه به علم )تقریبا در تمام تجربیات یکی می باشد. درمبحث توسعه رعایت دو نکته الزامی است اول اینکه توسعه به هرشکلی که تعریف شود مفهومی ارزشی با پیش فرضهای هنجاری است زیرا شامل انتخاب، ترتیب، تخصیص، ارزشها و هنجارها در جامعه می شود. دوم اینکه توسعه ماهیتی نسبی دارد. باید ذکر کرد که توسعه پدیده عینی اقتصادی-اجتماعی است و برخلاف مفهوم رشد امری پیچیده وچند بعدی می باشد و نمی توان آنرا با شاخص های کمی اندازه گیری نمود. پس این پدیده(توسعه)صرفا اقتصادی نیست.
به موازات آنچه که گفته شد نباید فراموش کرد که امروزه علم وپیشرفت علمی مهمترین عامل توسعه محسوب می شود و به میزانی که جامعه از پیشرفت علمی بهره بردار باشد امکان توسعه خواهد داشت. به بیان دیگرعقب ماندگی علمی منجر به عقب افتادگی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی در جهان امروز شده مهمترین مانع برای رسیدن به توسعه است.
اما درباب توسعه و رویکردهای توسعه برای ایران با مرورمختصری برمباحث نظری محققان وتلاشهای عملی مسئولان ودولتمردان ایران درخصوص مقوله توسعه کشور و راههای دستیابی به شاخصهای توسعه یافتگی نشان میدهد که از حدود نیم قرن پیش این حوزه همواره مورد توجه و اهتمام ایشان بوده است.امروزه پارادیم توسعه درایران با پارامترها والگوهای بومی به دغدغه اصلی صاحبنظران ومجریان حوزه توسعه تبدیل شده است که بدنبال یک الگوی توسعه فارغ از آنچه درغرب تجربه شده است، می باشند.
در این زمینه آنچه مهم می نماید این است، مبادی توسعه درغرب با مبانی وشرایط جغرافیایی طبیعی وذهنی در غرب تعریف میشود، این مبادی در شرق و ایران نیزبا غرب یکسان است اما مبانی آن با ویژگیهای بومی وخصوصیات خاص فرهنگی-دینی والگوهای درون محیطی جامعه ایران مطابقت نداشته، یا باید قابلیت تطبیق کرده ویا می باید در صدد طراحی الگو یا مدلی از توسعه با درون مایه بومی در کشور باشیم، که از قضا راه دوم حداقل به شکل نظری انتخاب نموده ایم. بنابراین مهمترین امتیاز در الگوی توسعه بومی برای جامعه ایران این خواهد بود که الزامات دینی واخلاقی را در کنار شرایط علمی و عرفی توسعه را نوید داده و مورد توجه قرار خواهد داد. در این راستا میتوان به سند چشم اندار20ساله در افق 1404 کشورج ا ایران اشاره کرد. در این چشم انداز ایران کشوری توسعه یافته باجایگاه اول اقتصادی, علمی, فناوری درمنطقه با هویت اسلامی و انقلابی و الهامبخش در جهان اسلام معرفی می شود.
بایدخاطر نشان ساخت که گفتمان توسعه ادامه و محصول روند نظری مدرنیته درغرب است یعنی توسعه جز بر مبنای تجدد امکانپذیر نخواهد بود اما برای قرارگرفتن در حوزه تمدن غربی صرفا تنها راه ،گردن نهادن به مبانی تجددغربی نیست بلکه با اجتهاد در مبانی تجدد امکان این فراهم خواهد شد که به یک هندسه جامع فکری وعملیِ رویت پذیرِ توسعه محور در کشور دست یافت. باید توجه داشت که اختلاف در مباحث توسعه، اختلاف در مبانی ومفاهیم نظری توسعه نیست بلکه اختلاف در نتایجی است که ازآن مبانی ومفاهیم گرفته می شود.
واقعیت امر این است که ما برای دستیابی به یک رویکرد بومی از توسعه ابتدا می باید مبنای نظری استواری راطراحی کنیم که با این مبنای
فلسفی و علمی زمینه و بستر لازم را برای رسیدن به یک الگوی واحدعملی فراهم کرده وبه سطحی ازتوسعه ِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِپایدار بومی درتمام عرصه هابرسیم. در این راستا و در چند سال اخیر همزمان با مطرح شدن موضوع توسعه در شکل و شمایل بومی این سوالات ذیل هستند که بمثابه همزاد بومی متولد شده آن همواره مطرح شده و به ذهن پرشسگرما سمت وسو می دهند : که آیا صاحبنظران ایرانی توانسته اند به یک الگوی واحد بومی توسعه متناسب باعلقه ها اسلامی-ایرانی جامعه ایران دست یابند؟ آیا ظرفیتهای علمی کشورماتوان طراحی چنین الگویی رادارد؟ قابلیتهای ژئوپلتیکی و منابع انسانی و اقلیمی کشور ما واوضاع نابسامان اقتصادی، تهدیدها و تحریمها آیا امکان ایجاد و رسیدن به یک الگوی بومی از توسعه را در ایران ممکن می سازد؟ 3 اصل ثابت توسعه به همراه سایر اصول توسعه در ایران محقق شده است؟ آیا پایه های متدولوژیک توسعه درایران شکل گرفته است؟ تحقق الگوی اسلامی توسعه والگوی توسعه عدالت محوربرمدارظرفیتهای اسلامی-ایرانی با توجه به رهنمونها و منویات مقام رهبری و شاخصهای علمی ،انسانی و.. مستلزم کدام شرایط علمی وعملی است؟
واقعیت اینست که اولاً مقام پاسخگو به این قبیل سوالات، دارای رویکردی ارزشی و با مفروض بوده وجانبدارانه به آنها میپردازد ثانیاً عدم پاسخ در خور علمی به این سوالات است که حل مسئله و صحبت درباره توسعه بومی محور را به یک بن بست کشانده است که در این مقال مجالی برای پاسخگویی به آنها نمی باشد. در پایان ذکرچند نکته راهگشای کلیدی وآکادمیک در باب موضوع مذکور الزامی میباشد : اول اینکه باید آگاه بود که خلق هر گونه نظریه و راهبرد بومی برای توسعه بانفی تجربیات دیگران ممکن نیست بلکه باتعامل با دیگران امکانپذیرخواهد شد و چرا که این تجربیات پشتوانه و ماحصل تلاش وکوشش بشری می باشند2. در مرحله نظریات وایده های کلی نباید متوقف ماند و باید بسوی راهبردها ، راهکارها و برنامه هاحرکت نمود .3 نظریه های توسعه مشعل راه می باشند و نباید شیفته آنها شد باید نقشه راه را با متدهای علمی و با خلاقیتی درونزا تدارک دید .4 نباید فراموش نمود که رکن لاینفک توسعه یافتگی آموزش وتربیت است. بینش مولد و تولیدمحور ، موتورتوسعه است که شکل و قالب دادن به این بینش باید از طریق آموزش صورت گیرد . 5انسجام درونی و اتحاد میان نخبگان فکری و نخبگان ابزاری (صاحبان قدرت) برای توسعه ضروری است 6 و در آخر باید بدانیم ادبیات توسعه بمراتب گسترده تر از شکل اقتصادی توسعه است. زیرا در توسعه به مفهوم عام آن است که تمام سطوح یک کشور و همه اقشار جامعه در آن درگیر شده و به سهم خود در اجرا و عملیاتی کردن آن به ایفای نقش خواهند پرداخت.
*دکتری علوم سیاسی