گروه بین الملل، چندی پیش وزارت خارجه انگلستان گزارشی محرمانه را منتشر کرد که به تحلیل سیاست انگلستان در ایران در سال های 1353 تا 1357 می پرداخت. در ماه مارس سال 1979 (چند هفته پس از پیروزی انقلاب ایران)، دکتر دیوید اوون، وزیر امور خارجه آن زمان انگلستان، درخواست انجام یک تحلیل تاریخی مفصل از سیاست بریتانیا در قبال ایران در سال های متنهی به انقلاب را کرد. در این گزارش که به قلم نیکولاس براون، از دیپلمات های ارشد انگلیسی نوشته شده که در سال 1999 تا 2002 سفیر انگلستان در تهران هم شد، تحلیل انگلستان از شرایط کلی ایران در این سالها و سیاستی که این کشور در پیش گرفته بررسی شده و هدف مشخص شدن اشتباهات احتمالی این تحلیلها و سیاست برآمده بر آنها بدین منظور است که در آینده از جلوگیری این اشتباهات جلوگیری شود.
به گزارش بولتن نیوز، در هفت قسمت نخست این سلسله گزارشها، تحلیل بریتانیا از اوضاع ایران در سال های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ملت ایران شرح داده شد. در ادامه سیاست بریتانیا در مورد ایران در خلال سال های پیش از انقلاب ترسیم می گردد.
این بخش تحلیل سیاست بریتانیا در قبال ایران در سال های 1970 تا 1978 را گزارش می کند، به خصوص سال های پس از 1974 و تصویری از گزارش های منتخب مربوط به سال های قبل تر را نیز ارائه کرده است. تلاش شده است تا جزئیات بیشتری از سیاست بریتانیا از سال 1972 به جای سال 1974 گزارش گردد. سال 1972 به این خاطر انتخاب شده است که دسامبر 1971 نقطه مهمی در تاریخ سیاست بریتانیا می باشد، در آن زمان شاهد عقب نشینی نظامی بریتانیا از خلیج فارس، ارائه راهکاری برای مشکل جزایر خلیج فارس و ایجاد فضایی کم تنش تر بودیم. شایان ذکر است که قسمت های قبلی این گزارش در قسمت اخبار مرتبط در پایین صفحه قرار دارند. در ادامه بخش هشتم این گزارش تقدیم می گردد.
با وجود اینکه در این قرن بریتانیا همواره در ایران فعال بود و معمولاً در مواقعی که در راستای منافعش بود در امور کشور مداخله می کرد، اما هیچگاه ایران را به مستعمره خود تبدیل نکرد. یکی از نگرانی های مهم مقامات بریتانیا در هند این بود که رخدادهایی که در همسایگی آنها در ایران رخ می دهد نباید تهدیدی برای مایملک سلطنتی در منطقه باشد و همچنین نباید فرصتی را برای تزارهای روسیه و اتحاد جماهیر شوروی برای گسترش نفوذ به سمت جنوب فراهم نماید.
در سال های اولیه این قرن، دوره هایی وجود
داشته است که بریتانیا با محدود کردن تلاش های خود برای تحت کنترل گرفتن بخش های
جنوبی کشور، با مسکو به توافقاتی رسیده است. این موضوع شامل منطقه اصلی تولید نفت
خوزستان و شرکت نفتی ایران و انگلیس، نام پیشین شرکت بریتیش پترولیوم، که در سال
1909 با حق انحصاری بهره برداری از این میادین تاسیس گردید، می باشد. اثر گذاری
بریتانیا و شوروی بعد از کودتای رضا پهلوی (که بسیاری از ایرانی ها معتقد هستند
توسط بریتانیا برنامه ریزی شده بود) در سال 1921، و بازگشت دولتی مقتدرتر به
تهران، بسیار محدودتر گردید. اما زمان اندکی بعد از وقوع جنگ جهانی دوم، دولت های
بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی برای تهدید رضا شاه و جلوگیری از نزدیک شدن او به
نازی های آلمانی با یکدیگر متحد شدند.
بیشتر نیروهای بریتانیا در اواخر سال 1945 و
نیروهای اتحاد جماهیر شوروی در اواسط 1946، پس از آنکه ابتدا تمایلی به از دست
دادن کنترل استان آذربایجان ایران نداشتند، از ایران خارج شدند. اما بریتانیا از
آنجا که شاه جدید تلاش می کرد تا جایگاه خود را حفظ کند، به ایفای نقش محوری در
سیاست ایرانی ها ادامه داد. دوره تلاش ها برای اصلاح ساختار سیاسی که با حمایت
بریتانیا انجام می گرفت با ترور نخست وزیر، ژنرال رزم آرا، در ماه مارس سال 1951و قدرت گرفتن محمد مصدق، خاتمه یافت.
بریتانیا تلاش کرد تا شاه را برای مقابله و ایستادگی ترغیب نماید، اما همانطور که سفارت در آن زمان گزارش کرده است، «راهکار های مختلف به کار گرفته شده توسط سفیر بریتانیا در رابطه با شاهی که دچار تردید شده بود، به نتیجه قابل توجهی دست نیافت». تمام خریدهای نفت از ایران در ژوئن 1951 متوقف گردید و مصدق روابط دیپلماتیک ایران و بریتانیا را در اکتبر 1952 قطع کرد. در اواسط 1954، پشتیبانی از مصدق از بین رفت. در ماه آگوست، بعد از بحرانی کوتاه که منجر به ترک کشور توسط مصدق گردید (اشاره نویسنده به کودتای 28 مرداد است!)، شاه موفق گردید تا با کمک تظاهرات خیابانی در حمایت از خود، دوباره قدرت را در دست بگیرد. همگان در ایران بر این باورند که ایالات متحده و بریتانیا زمینه ساز بازگشت شاه به قدرت بوده اند.
این شرح مختصر، زمینه هایی که را که سیاست
بریتانیا در سال های بعد بر اساس آنها باید تشریح گردد را تصویر می کند.
بریتانیایی ها در زمینه مداخله و داشتن توانایی مانور قدرت در ایران شهره شدند.
این شرایط کما بیش به طور قابل توجهی پایدار بودند. لذا این موضوعات، بالقوه باب
اتهام زنی های خطرناک در خصوص رفتار نامناسب دولت بریتانیا و سفارت آن کشور را باز
نگه داشتند.
خود محمد رضا شاه هیچگاه سرنوشت پدرش را فراموش نکرد و همواره نسبت به بریتانیا بد بین بود؛ به عنوان مثال او همواه از این که بی بی سی همانطور که بر علیه پدرش مورد استفاده قرار گرفته بود بر علیه او نیز استفاده می شد، آزرده خاطر بود. از سوی دیگر، سفارت به لطف تاریخ گذشته بریتانیا در ایران، می توانست روابط نزدیکی با شاه و مشاوران ارشد او داشته باشد و بعد از آمریکایی ها، دسترسی قابل توجهی به رژیم داشت، گرچه این نزدیکی در اواخر دهه 70 نسبت به اوایل دهه 60 به طور قابل توجهی کمتر بود.
زمانیکه روابط دیپلماتیک با ایران در دسامبر 1954 از سر گرفته شد، وزارت خارجه سیاست جدیدی را اتخاذ نمود. دنیس رایت، که برای بازگشایی مجدد سفارت بریتانیا به تهران فرستاده شده بود، در یادداشت های محرمانه اش نوشته است که او این اطمینان را به شاه داده بود که بریتانیا در موضوعات داخلی ایران دخالت نخواهد کرد. همچنین تصمیم گرفته شده بود تا تعامل با حکومت تنها به صورت مستقیم انجام پذیرد و در آن زمان اینگونه مطرح گردید: «این تصمیم برای بی اعتبار ساختن بسیاری از کسانی که پیش از این ادعا می کردند از جانب ما سخن می گویند اتخاذ گردیده است».
تا سال 1955 این سیاست تحت عنوان «هدف اصلی»
توصیف می شد و در سال 1956 تحت عنوان، «دیدگاه جدید»، اما متاسفانه گزارش تحلیل
سالانه مربوط به آن سال اشاره می کند که همچنان بریتانیا به عنوان قدرت پشت پرده
حکومت آن زمان ایران، شناخته می شود. در سال 1955، بالاخره با تنظیم معاهده بغداد،
بریتانیا و ایران با یکدیگر هم پیمان شدند. معاهده بغداد بعدها به سازمان پیمان
مرکزی (سنتو) تبدیل گردید.
طی این دوره ارتباط با سیاستمداران مورد تنفر شاه از قبیل بازمانده های جبهه ملی مصدق حفظ گردید، اما این موضوع بعد از پاکسازی مخالفان توسط شاه در سال 1963 (سال 1342) تا حدود زیادی کاهش یافت و در اواسط دهه 1960، به کلی از بین رفت. در انتهای این دهه، سفارت مداخلاتی در مسائل سیاسی ایران داشت، این موارد بیشتر شامل تماس های متناوب با مخالفان شاه بود، درست مشابه رویه سابق.
در این زمان، بریتانیا به طور پیوسته روابط سیاسی، اقتصادی و مناسبات دفاعی خود با ایران را همزمان با رشد وجهه سیاسی شاه، تقویت می کرد. دولت حزب کارگر در سال 1970، بر این باور بود که روش هوشمندانه این است که بر روی تمایلات مشترک با ایران و نیاز به همکاری با غرب تاکید بیشتری شود تا از این طریق از بوجود آمدن درگیری با شاه بر سر موضوع ادعای ایران در خصوص بحرین و جزایر تنب و ابوموسی در خلیج فارس، که بر اساس معاهده تحت حفاظت بریتانیا بودند، جلوگیری بعمل آید. وزیر امور خارجه در ماه فوریه به سفیر ایران گفته بود که دو کشور باید به دنبال همکاری و تشکیل جبهه مشترکی قوی در خلیج فارس باشند. ایرانی ها ادعای خود در خصوص بحرین را در ماه می سال 1970 مجدداً مطرح کردند، و در نتیجه مشکلات مربوط به جزایر برای سال بعد نیز به قوت خود باقی ماند.
دولت محافظه کار که در ماه ژوئن قدرت را به دست گرفت، خط مشی مشابه دولت قبلی را در پیش گرفت؛ وزیر امور خارجه جدید، در ماه جولای در بروکسل به شاه گفت که بریتانیا می تواند خواسته های خود در خلیج فارس را با التزام بیشتر به سازمان پیمان مرکزی (سنتو) برآورده سازد. اما علی رغم این اعلام آمادگی برای همکاری با ایران، الزاماً اینگونه تصور نمی شد که نباید از ریسک عدم موافقت با شاه خودداری نمود. به عنوان مثال، وزارت خارجه در ماه فوریه تصمیم گرفت که تا مساله بحرین حل نشده است، نباید اجازه فروش تانک های چیفتن به ایران را بدهند. با این حال، اجازه معامله موشک های راپیر که به عنوان سلاح دفاعی شناخته می شدند در آن سال صادر گردید.
در سال 1971، سیاست بریتانیا در قبال ایران تحت تاثیر نیاز به رفع ادعای شاه در خصوص جزایر خلیج فارس و راضی نمودن او بود. در آن زمان روابط معاهده ای بریتانیا با مالکان غیر رسمی جزایر، راس الخیمه و شارجه، در حال خاتمه یافتن بود. از آنجا که وزارت خارجه در طی آن سال با بحران بالقوه در روابط بریتانیا و ایران مواجه بود، آنها از مخالفت با شاه بیمناک بودند. به عنوان مثال، در سال 1971 تلاش هایی انجام گرفت تا نشریه «تایمز» سر مقاله ای برای تمجید و ستایش از شاه، و جشن های دوهزار و پانصد ساله که در تخت جمشید برگزار می شد منتشر نماید، زیرا از قبل مشخص شده بود که مطبوعات بریتانیایی دیدگاهی بدبینانه در قبال این مساله داشتند.
در بحث فروش تسلیحات، عوامل بازدارنده کمتر شدند و استدلال شد که فروش تسلیحات به ایران، این کشور را برای ایفای نقش محوری در تامین امنیت منطقه بعد از خروج نیروهای نظامی بریتانیا از خلیج فارس، توانمندتر خواهد ساخت. در پیامی که در ماه ژوئن برای شاه ارسال گردید، وزیر امور خارجه، امنیت اقیانوس هند را در راستای منافع هر دو کشور ایران و بریتانیا توصیف کرده بود. در ماه می سال 1971، قراردادی برای فروش 330 فروند تانک چفتین تا پایان سال 1973، منعقد گردید و در فاصله کوتاهی پس از آن، قرارداد دومی در ماه ژوئن برای فروش 470 فروند تانک دیگر تا پایان سال 1976 امضا گردید.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com