کد خبر: ۲۴۰۵۸۱
تاریخ انتشار:
گزارش از طبقه بندی خارج شده وزارت خارجه انگلستان در مورد ایران / قسمت اول:

انگلستان چه تحلیلی از ایران در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی داشت؟

در ماه مارس سال 1979 (چند هفته پس از پیروزی انقلاب ایران)، دکتر دیوید اوون، وزیر امور خارجه آن زمان انگلستان، درخواست انجام یک تحلیل تاریخی مفصل از سیاست بریتانیا در قبال ایران در سال های متنهی به انقلاب را کرد.

گروه بین الملل، چندی پیش وزارت خارجه انگلستان تحلیلی محرمانه را منتشر کرد که به تحلیل سیاست انگلستان در ایران در سال های 1353 تا 1357 می پرداخت. در این مطالعه که به قلم نیکولاس براون، از دیپلمات های ارشد انگلیسی نوشته شده که در سال 1999 تا 2002 سفیر انگلستان در تهران هم شد، تحلیل انگلستان از شرایط کلی ایران در این سالها و سیاستی که این کشور در پیش گرفته بررسی شده است.

به گزارش بولتن نیوز، در ماه مارس سال 1979 (چند هفته پس از پیروزی انقلاب ایران)، دکتر دیوید اوون، وزیر امور خارجه  آن زمان انگلستان، درخواست انجام یک تحلیل تاریخی مفصل از سیاست بریتانیا در قبال ایران در سال های متنهی به انقلاب را کرد.

هدف از این کار سرزنش کردن خود به خاطر این واقعیت نبود که وزارت خارجه انگلستان نیز مانند تقریبا تمام ناظران اوضاع ایران، در طول سال های پیش از انقلاب نتوانستی سقوط شاه را پیش بینی کند. هدف این بود که تاریخ سیاست انگلستان در قبال ایران بررسی و اطلاعات و قضاوت هایی که این سیاست بر آنها استوار بود بررسی شود، و اینکه مشخص شود کجا اشتباه شده و چگونه می توان در آینده بهتر عمل کرد.

آقای نیکولاس براون تقریبا یک سال را صرف این مطالعه کرد، با استفاده از اسناد وزارت خارجه و بحث با تعدادی از کسانی که نقش اصلی را در وزارتخانه داشتند و نیز صحبت با متخصصان دیگر از نهاد های دولتی و نیز دانشگاه ها.

انگلستان چه تحلیلی از ایران در سالهای منتهی به  انقلاب اسلامی داشت؟
نیکولاس براون، دیپلماتی که بعدها سفیر انگلیس در ایران شد

آقای براون سوالاتی را مطرح می کند که برای کسانی که درگیر هدایت روابط خارجی هستند شایان توجه می باشد. مسائلی مانند ایجاد تعادل بین کار سیاسی و تجاری، سطح تعهد به یک حاکم خاص، اینکه در یک رژیم اقتدارگرا تا چه میزان می توان با اپوزیسیون ارتباط برقرار کرد و می توان آینده دولتها را پیش بینی کرد، مخصوصا در ارتباط با جهان سوم، از اهمیت زیادی برخوردار هستند. در ادامه بخش اول این تحلیل تقدیم می گردد.

تحلیل بریتانیا در مورد ایران در سالهای 1974 تا 1978

تاریخ دقیقی نمی توان برای شروع تحلیل سیاسی بریتانیا در مورد ایران تعیین کرد. این مطالعه متمرکز بر وقایع سال 1974 تا 1978 است و این بخش به تحلیل بریتانیا در این دوره به صورت مفصل می پردازد. همچنین تحلیل بریتانیا از سال 1970 تا 1974 نیز به صورت مختصر تر مورد بررسی قرار می گیرد. این مطالعه تنها براساس اسناد وزارت خارجه انجام شده است و بنابراین اسناد سفارت در تهران که به لندن ارسال نشده اند قابل بررسی نبوده اند. شاید بهتر باشد که در آغاز بعضی برداشت های بریتانیا از ایران از زمان جنگ جهانی دوم تا آن زمان را بررسی کنیم، تا پیش زمینه تحلیل های بریتانیا از ایران در دهه 1970 مورد توجه قرار گیرد.

در سال 1940، سال قبل از رسیدن محمدرضا پهلوی به تاج پادشاهی، سفیر بریتانیا در تهران متوجه شد که ولیعهد از احترام یا تاثیرگذاری خاصی برخوردار نیست. نظرات در مورد وی چندان مثبت نبود تا اینکه بحران خودداری شوروی از بیرون کشیدن نیروهایش از استانهای شمال غربی ایران در آذربایجان به وجود آمد، که در نهایت به اشغال تبریز توسط ارتش روسیه منجر شد. سفیر در آن زمان معتقد بود که در آن زمان شاه نقشی مهم در بحران ایفا کرد. در دوره مصدق همچنان سفارت ارزیابی منفی از شاه ارائه می داد. سفارت در سال 1947 به کمبود شخصیتی  و ناتوانی وی در تصمیم گیری اشاره و بیان می دارد که محبوبیت وی کاهش یافته است. در ماه ژوئن آنها در مورد ناتوانی وی در اعمال نفوذ در شرایط بحرانی شکایت کردند، و در سپتامبر سال 1952، زمانی که مصدق تقریبا کنترل کامل اوضاع را در اختیار داشت، گزارش داده شد که بیش از همیشه روشن شده است که شاه نخواهد توانست نقشی اساسی در اداره کشور ایفا کند.

در سال 1954، سفارت در پیامی به محبوبیت مصدق به عنوان قهرمانی ملی که متاسفانه توسط اطرافیانش گمراه شد اشاره می کند. اما در سال بعد نظر مردم در مورد شاه بهتر بود. شاه علی رغم دودلی در مورد تحت پیگرد قرار دادن بهایی ها، آنها افزایش تاثیرگذاری و پرستیژ وی را به عنوان نکته اصلی بیان کردند، و در سال 1956 گزارش داده شد که سیاست دولت را به صورت آشکار شاه تعیین می کند.

این گرایش به دادن اعتبار بیشتر به شاه در طی چند سال بعدی نیز ادامه یافت، اما در سال 1958 سفارت اظهار داشت که گرچه شاید رژیم کارآمد شده باشد اما محبوب نیست؛ در سال پیش رو آنها به میزان زیاد نارضایتی سطوح زیرین جامعه اشاره کردند. تصمیم شاه در سال 1960 برای انحلال مجلس در پی اتهام تقلب در انتخابات قدرت وی را به اثبات رساند.  این قضاوت در سال 1963 زمانی که مخالفت ها با اصلاحات ارضی افزایش یافت اصلاح شد، و سفارت گزارش داد که شاه به نوعی ثبات ملی دست یافته است. آنها بعدا به صورت تصادفی تفسیر کردند که تعهد به غرب در ایران تقریبا به طور کامل وابسته به نیت شاه است.

انگلستان چه تحلیلی از ایران در سالهای منتهی به  انقلاب اسلامی داشت؟
دیوید اوون، وزیر خارجه وفت انگلستان

در سال 1965، سفارت شواهد معتبری در مورد محبوبیت شاه در میان توده مردم  ارائه داد و در سال بعد به احساس تجدید نیروی ملی، و پراکنده بودن و بی تفاوت بودن اپوزیسیون اشاره کرد. اما آنها معتقد بودند که کشور بیش از حد به رهبری یک شخص وابسته شده است. در سال 1967 آنها دوباره همین وضعیت را گزارش کردند، به این سوال اشاره کردند که کند با توجه به اینکه سرعت و پیچیدگی تحولات افزایش می یافت، آیا رژیم می تواند می تواند به مدت طولانی تک روانه عمل کند، «با ملاحظه اینکه اندیشمندان بی تفاوت شده اند و خیلی از دانشجویان ناراضی هستند». خوشبینی زیادی وجود داشت، شاه احتمالا بیشتر از همیشه محبوب بود. در سال 1969 تردیدها کاهش یافتند؛ سفارت ادعا کرد که ایران به عنوان باثبات ترین و خوشبخت ترین کشور خاورمیانه که در حال توسعه مداوم است در جهان شناخته شده است و بنابراین ریسک سیاسی و اقتصادی کمی وجود دارد.

در سال 1970 سفارت گزارشهایی در مورد تحریک مردم توسط دانشجویان و ملاها، و نیز مشکلات حاصله در نتیجه اصلاحات ارضی ارسال کرد.. سفارت اشاره کرد که به خاطر عدم محبوبیت تعاونی های کشاورزی، مزارع بزرگ که در آن روستاییان به عنوان نبروی کار استخدام می شدند، خطر واضح ناآرامی جدی در مناطق روستایی وجود داشت. اما در کل دیدگاه خوشبینانه ای در مورد ایران وجود داشت. کمیته اعتبارات صادراتی نتیجه گرفت که اقتصاد ایران قوی و موفق است، و وزارتخانه اشاره کرد که ایران با ثبات ترین کشور خاورمیانه است.

در سال بعد سفارت گزارش داد که یک حمله تروریستی به پاسگاه ژاندارمری در سیاهکل در ماه مارس صورت گرفته است، اما نیازی به این ندید که بررسی کند که این مساله تهدیدی برای رژیم می باشد یا خیر. گزارشی که ماه فوریه همان سال در مورد جوانان ایرانی ارسال شده بود اشاره می کرد که ایده هایی که باعث ایجاد جبهه ملی و حزب کمونیست توده شده بودند در دانشگاه ها وجود داشتند، و اینکه تصورات مثبت از مصدق قدرتمند بودند. یک سخنرانی در مسجدی در تهران صورت گرفته بود که در آن گفته شده بود سلسله پادشاهی باید نابود شود تا دین آزاد گردد، سپس اشاره شده بود که پیام های دانشجویان نیز به صورت آشکارتری ضد رژیم شده است و اینکه ایرانیان به صورت اتوماتیک از رژیم پشتیبانی نمی کردند و اینکه رکود اقتصادی در ایران به جوانان این شانس را داده بود تا اعتراض هایشان را گسترده تر کنند. در نهایت نتیجه گرفته شده بود که در دوره حکومت شاه مطمئنا چالشی برای حکومت استبدادی به وجود خواهد آمد و احتمال دارد این چالش در چند سال آینده اتفاق بیفتد. اما به خاطر فردگرایی ایرانی ها متحد شدن جبهه اپوزیسیون غیرمحتمل بود، و چالشی برای شاه و نظام پادشاهی وجود نخواهد داشت. در ماه آوریل زمانی که سر دنیس رایت پس از هشت سال حضور در ایران به عنوان سفیر پستش را ترک کرد نوشت که شاه فراتر از انتظارات عمل کرده است، اما وی از اعتماد به نفس بیش از حد وی که شاید منجر به این شود که اقداماتی دیوانه وار و مضر انجام دهد می ترسد. وزارت خارجه توجه کمی به نتیجه گیری های منفی تر سفارت نشان می داد و گزارشها در مورد جوانان ایرانی به مقامات وزارت منعکس نشد.

سفیر جدید در ابتدا دیدگاه خوشبینانه تری نسبت به سفیر قبلی داشت. در تابستان وی نوشت که با نظر ژنرال نصیری مبنی بر اینکه اوضاع امنیتی در کل بهبود یافته است موافق است. در پیامی که در مورد جشن های دوهزار و پانصد ساله سلسله پارسی در ماه اکتبر ارسال شد، سفارت اشاره کرد که از هر سو غرولندهایی در مورد هزینه های این جشن شنیده می شود و حس آگاهی و ناامیدی در حال افزایش بود. اما آنها در ادامه این جشن ها را به عنوان گامی موفق در راستای بهبود چهره عمومی پادشاهی تفسیر کردند، و اشاره کردند که  از بی اعتمادی پیشین کاسته شده است و مردم از این رویداد به عنوان دستاوری ملی یاد می کنند. در کل این گزارشها تصویر مثبتی را به دست می داد.

 ادامه دارد...

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین