گروه بین الملل، چندی پیش وزارت خارجه انگلستان تحلیلی محرمانه را منتشر کرد که به تحلیل سیاست انگلستان در ایران در سال های 1353 تا 1357 می پرداخت. در این تحلیل که به قلم نیکولاس براون، از دیپلمات های ارشد انگلیسی نوشته شده که در سال 1999 تا 2002 سفیر انگلستان در تهران هم شد، تحلیل انگلستان از شرایط کلی ایران در این سالها و سیاستی که این کشور در پیش گرفته بررسی شده و هدف مشخص شدن اشتباهات احتمالی این تحلیلها و سیاست برآمده بر آنها بدین منظور است که در آینده از جلوگیری این اشتباهات جلوگیری شود.
به گزارش بولتن نیوز، در ماه مارس سال 1979 (چند هفته پس از پیروزی انقلاب ایران)، دکتر دیوید اوون، وزیر امور خارجه آن زمان انگلستان، درخواست انجام یک تحلیل تاریخی مفصل از سیاست بریتانیا در قبال ایران در سال های متنهی به انقلاب را کرد.
هدف از این کار سرزنش کردن خود به خاطر این واقعیت نبود که وزارت خارجه انگلستان نیز مانند تقریبا تمام ناظران اوضاع ایران، در طول سال های پیش از انقلاب نتوانستی سقوط شاه را پیش بینی کند. هدف این بود که تاریخ سیاست انگلستان در قبال ایران بررسی و اطلاعات و قضاوت هایی که این سیاست بر آنها استوار بود بررسی شود، و اینکه مشخص شود کجا اشتباه شده و چگونه می توان در آینده بهتر عمل کرد.
آقای نیکولاس براون تقریبا یک سال را صرف این مطالعه کرد، با استفاده از اسناد وزارت خارجه و بحث با تعدادی از کسانی که نقش اصلی را در وزارتخانه داشتند و نیز صحبت با متخصصان دیگر از نهاد های دولتی و نیز دانشگاه ها.
آقای براون سوالاتی را مطرح می کند که برای کسانی که درگیر هدایت روابط خارجی هستند شایان توجه می باشد. مسائلی مانند ایجاد تعادل بین کار سیاسی و تجاری، سطح تعهد به یک حاکم خاص، اینکه در یک رژیم اقتدارگرا تا چه میزان می توان با اپوزیسیون ارتباط برقرار کرد و می توان آینده دولتها را پیش بینی کرد، مخصوصا در ارتباط با جهان سوم، از اهمیت زیادی برخوردار هستند. در ادامه بخش دوم این تحلیل تقدیم می گردد.
در سال 1972، سفارت در قضاوت هایش محتاط تر شد. در نامه ای که ماه ژانویه در مورد اینکه باقی مانده های گروه سیاهکل هنوز قابل توجه هستند ارسال شده بود، آنها اشاره کردند که زوایای مساله فراتر از چیزی است که ساواک می گوید، اما اینها تهدید قابل توجهی برای امنیت رژیم نیستند. در گزارشی که ماه ژوئن ارسال شد، میزان استحکام شاهنشاهی مورد بررسی قرار گرفت و گزارش داده شد که نارضایتی و ناراحتی مردم هیچگاه تا این حد آشکار نبوده است. آنها اشاره کردند که این فاکتور جدیدی است که خیلی از جوانان ایرانی به خاطر مخالفت با رژیم حاضر به مردن هستند.
شاه کمتر از حقایق مطلع می شد و بنابراین
مخالفانش را درک نمی کرد. در گزارش دیگری که همان ماه ارسال شده و عنوان آن
«ناآرامی در ایران» است، به مخالفت اپوزیسیون با رژیم اشاره شده است و وجود دو
گروه به نام های «چریک های فدایی خلق» که مارکسیست بودند و «نهضت آزادی» که مسلمان
بودند ذکر گردید. ایدئولوژی نهضت آزادی بنیادگرایی مذهبی ذکر شده بود و آنها حمایت
آخوندهای جوان را جلب کردند. این آخوندها خود به ترس و تنفر از رژیم دامن می زدند.
در این گزارش همچنین آمده بود که اگر اقتصاد دچار مشکلی جدی شود، فشار روی فقرا
افزایش خواهد یافت و گرچه طبقه متوسط شاید با رژیم مشکلی آنچنانی نداشتند، اما
خیلی از آنها هنوز از دیدگاه های رادیکالی برخوردار بودند. در این گزارشها نتیجه
گرفته شده بود که علی رغم مشکلات شاه منفور نبود، و احتمال بروز ناآرامی های اساسی
در پنج سال آینده که ممکن بود ثبات ایران را به خطر بیندازد بعید بود، اما بعد از
پنج سال یا بیشتر خطرات متوجه پادشاهی ممکن بود شدید تر باشند.
این گزارشها باعث شد که کابینه ارزیابی خود را تهیه کند که مورد قبول وزارتخانه های دولت بود. آنها معتقد بودند که فعالیت های خرابکارانه احتمالا به خاطر شرایط عمومی سیاسی کشور بود، که در آن تنفر گسترده ای از دولت وجود داشت. خرابکاران سازماندهی بهتری نسبت به آنچه انتظار می رفت داشتند. اما تهدیدی متوجه ثبات رژیم نبود به جز احتمال ترور شاه. گزارش سالانه سفارت در ماه دسامبر به طور مجدد به علائم نارضایتی فزاینده در سراسر کشور، و عدم تمایل شاه به رها کردن کنترل امور مردم اشاره کرد.
در سال 1972 وزارت خارجه اهمیت کمی به نگرانی های سفارت می داد، و نظری در مورد گزارش ماه ژوئن در مورد بنیادگرایی مذهبی ارائه نداد. زمانی که مدیر بخش ایران در وزارت خارجه در ماه ژوئن از وزارتخانه بازدید کرد، در مورد سطح نارضایتی داخلی و خود بزرگ پنداری شاه صحبت کرد، اما این مسائل بحثی در وزارت خارجه به راه نینداخت.
در سال 1973، سفارت همچنان در مورد مسائل
زیادی که مایه نگرانی بودند گزارش می داد. در ماه ژانویه آنها نوشتند که مطمئن
هستند که یک جنبش اسلامی رادیکال طرفدار احیای مذهب وجود دارد، حتی اگر بزرگ
نباشد، اما آنها معتقد بودند که ظاهرا مقامات به آن اشراف دارند، همانطور که شاه
ادعا کرد. (حدودا سه ماه قبل شاه به سفیر گفته بود که دست آیت الله خمینی را می
توان در آشوب دید، اما وی اهمیت زیادی به او نمی دهد.) در ماه مارس سفارت گزارش
داد که یک آخوند به نام شریعتی که مخالف شاه بود از سخنرانی برای مردم منع شده
است، و نظر داد که احتمالا نفوذ آخوندها در بازه زمانی بسیار بلند مدت نیز همچنان
قابل توجه باقی خواهد ماند. آنها اضافه کردند که یک آخوند خیلی بهتر از یک
مارکسیست می تواند مخالفت خود را آشکار کند. تنها چند گروه خرابکار وجود داشت، اما
بعید بود که آنها همه با هم ناپدید شوند. اینکه اپوزیسیون شاه در ادامه بیشتر
مخالفت خود را ابراز کند یا نه وابسته به توانایی شاه در میانه روی است. همان ماه
سفارت گزارش داد که یک گروه دانشجویی در تهران در حالی که نام خمینی را فریاد می
زده اند آشوب به پا کرده اند، و بعدا نیز گزارشهای دیگری از ناآرامی های دانشجویی
در طول سال ارسال شد. در ماه اکتبر، سفارت گزارش داد که طرحی برای ترور اعضای
خانواده شاه وجود داشته است. در ماه بعد آنها نظر دادند که این مشکل است که بتوان
فهمید ادامه نرخ بالای تورم چگونه ممکن است منجر به عواقب سیاسی شود، حتی در کشوری
که مردمش توان زیادی برای ابراز عقاید سیاسی خود نداشتند. در ماه دسامبر، آنها
گزارش دادند که اگر ساواک قادر به حفظ ثبات نبود مشکل بسیار بزرگی به وجود می آمد،
اما در حال حاضر آنها کنترل را در دست دارند.
وزارت خارجه نسبتا بیشتر از سالهای قبل نگران این گزارشها بود، و در ماه فوریه بعد از مجموعه ای از حملات تروریستی نظر داد که احتمالا ساواک دیگر کنترل کاملی بر اوضاع ندارد. اما در ماه آگوست آنها گزارش کوتاهی ارسال کردند که در آن نیروهای امنیتی ادعا کرده بودند که کنترل را در دست دارند و هیچ دلیلی برای تردید در مورد این مساله وجود ندارد. تروریسم موضوع اصلی مورد توجه وزارتخانه بود، و کار سفارت روی جنبش اسلامی رادیکال مورد بررسی دقیق قرار نمی گرفت.
در سال 1974، سفارت همچنان به تشخیص مشکلات شاه ادامه می داد. در ماه مارس آنها گزارش دادند که به صورت عمومی تصور می شود که گروه های خرابکار فعالیت های قابل توجهی دارند. در ماه ژوئن آنها باز نگران نرخ تورم و کمبود کالاهای اساسی بودند، اما معتقد بودند که این مسائل موجب نمی شود مردم، اقدامات گروه های خرابکار را تایید کنند. اما در ادامه همان سال، زمانی که دولت طرح فصلی خود ضد «اسراف» شروع کرد، آنها گزارش دادند که افراد تاثیرگذار جامعه ایران نگران تبعات سیاسی افزایش قیمتها بودند. در ماه نوامبر آنها گزارش دادند که فشار تورمی موجب آشفتگی بخش صنعتی شده است.
با این وجود، چندین تحلیل محتاطانه از صحنه سیاسی ایران در ادامه سال نشان دهنده خوشبینی به وضعیت موجود بودند، شکی نیست که بخشی از علت این امر خشنودی شاه از افزایش قیمت نفت بود. در گزارش آخر سر پیتر رمسبوتهام که در ژانویه سال 1974 ارسال شده بود، اشاره شد که اکنون که شاه کشور را با سرعتی زیاد به جلو پیش می برد، نقایص دولت ایران مانند فساد و وجود شخص شاه به عنوان تنها پدری که صلاح ملت را می داند اهمیت دارند، اینکه سرکوب اشتباه بود و در آینده مشکل ساز می شد؛ و اینکه خیلی از مردم غربی شدن سریع را تهدیدی برای سنت های اسلامی می دانستند. اما وی نتیجه گرفت که مخالفان فعال رژیم معدود بودند، و نیروهای امنیتی بسیار آماده هستند و انقلاب مساله ای کاملا دور از ذهن بود. بریتانیا ، با تکیه به حداقل یک دهه ثبات در کشور، می توانست به آرامی منافع فزاینده خود را توسعه دهد تا میوه آنها را برچیند. در ماه فوریه، گزارش کاردار سفارت اشاره می کرد که کمبودهای مهمی در جامعه ایران وجود دارد و گرچه دستورات تجاری دیکته می شوند، اما بریتانیا باید به همکاری نزدیک با شاه ادامه دهد، اما احتمالات در مورد آینده شاه را مدنظر داشته باشد. اما سفیر جدید در ماه آوریل کمی بعد از رسیدن خود به ایران نوشت که براساس استانداردهای خاورمیانه و خیلی از استانداردهای دیگر رژیم ایران باثبات است، و فشارهای اجتماعی آن قدر جدی نیستند که بر ثبات بنیادی ایران تاثیر بگذارند، و اینکه وی معتقد است که آینده ایران بهتر از دیگر کشورهای منطقه است.
سفارت در گزارش دیگری که در ماه جولای ارسال شد دوباره صحنه سیاسی را مورد بررسی قرار داد. فاکتورهایی برای بی ثباتی وجود داشتند: اقدامات دولت به شدت سرکوبگرانه بود؛ خیلی از آخوندها با سکولار بودن کشور مخالف بودند؛ تورم بالا بود؛ بخش بزرگی از جمعیت شاهد آن بود که منابع زیادی به سمت آنها نمی آید. از طرف دیگر رژیم سرکوبگری کمتری نسبت به گذشته داشت و منابع مالی بیشتری داشت، نیروهای امنیتی وفادار بودند، و دست کم گرفتن دستاوردها و عزم جدی شاه اشتباه بود. در پایان این گزارش آمده است که ایران مانند اکثر کشورهای دنیا اهمیت زیادی برای بریتانیا دارد و از خیلی از آنها مهم تر است. در ماه اکتبر گزارشی شامل مشکلاتی که شاه باید در راه رسیدن به تمدن بزرگ خود با آنها مواجه شود ارسال شد، و نتیجه گرفته شد که اهداف جاه طلبانه وی تا قبل از پایان دهه 1980 قابل دستیابی نیستند. اما احساس می شد که این مساله نباید موجب نگرانی بریتانیا شود چون پیگیری تمدن بزرگ خود نشان دهنده یک فرصت بزرگ تجاری بود. در گزارش سالانه سال 1974 آمده بود که بوروکراسی به چالش های شاه پاسخ نمی داد، اما نتیجه گرفته بود که ایران احتمالا در مسیر پیمودن پلکان نردبان به سمت رده اول کشورهای جهان، ثبات داخلی خواهد داشت.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
کجا میشد از دادگاه مجاهدین یا چریک های فدایی خبر و عکس تهیه کرد؟!!!