گروه مذهبی - علياكبر گلقندشتی، شام و ساكنان آن حداقل دوبار در ماه صفر به اهلبيت نگاه گره كردند. نخستين رويارويي در ابتداي ماه صفر سال ٣٧ هجري در منطقهيي به نام صفين اتفاق افتاد. در اين منطقه جنگي رخ داد كه درآن شاميان بعضي از فضايل اخلاقي اميرالمومنين را به عنوان نماينده اهل بيت ديدند هر چند آنها را فهم نكردند. با شنيدن نام جنگ نخستين فضيلتي كه به ذهن ميرسد شجاعت است. اما شجاعت و مديريت ميدان نبرد، كه در نهايت باعث شكست سپاه دشمن شد، تنها فضايلي نبود كه از اميرالمومنين بروز كرد.
به گزارش بولتن نیوز، از آن امام همام صفات ديگري نيز تجلي كرد كه لازم است بر ما رهروان او به عنوان الگو آنها را رعايت كنيم. برخي از اين صفات از اين قرارند:
١- پرهيز از انتقام :جنگ و برخورد با دشمن تا قيامت ادامه نخواهد داشت. جنگ و قتال با دشمن در سيره اميرالمومنين مرز روشن و مشخصي دارد. رها كردن وسيله قتل يا خارج شدن از ميدان جنگ ملاك مشخصي براي ترك مخاصمه است. پس از ترك مخاصمه در صورت اسارت يا مجروح شدن، دشمن از حقوقي برخوردار است كه بايد آنها را رعايت كرد. روزي مالك اشتر ديد از لباس حضرت علي(ع) خون ميريزد، خيال كرد ايشان زخمي شده است. از حضرت پرسيد چه شده است؟ حضرت فرمودند يكي از افراد لشگر شام زخمي شده بود. من او را به خيمه مداواي مجروحان بردم و خون او روي لباس من ريخت.
٢- پرهيز از دشنام دادن و توهين به دشمن:به طور طبيعي افراد در جنگها و درگيريها از دشمن خود عصباني هستند و اين عصبانيت را به صورت پرخاش در گفتار يا كردار خود بروز ميدهند. عصبانيت از دشمن در منازعات عقيدتي شديدتر است و باعث ميشود افراد به مخالفان خود برخي افعال يا صفات را نسبت بدهند. اميرالمومنين روزي گروهي از ياران خود را ديد كه بر معاويه و يارانش ناسزا ميگويند و با لحني خارج از ادب درباره آنها گفتوگو ميكنند. امام علي (ع) با پرهيز آنان از اين عمل گفت: پسند من نيست كه شما دشنامدهنده باشيد، ولي اگر در گفتارتان كردار آنان را وصف كنيد و حالشان را بيان كنيد به گفتار صواب نزديكتر و در مرتبه عذر رساتر است. بهتر است به جاي دشنام بگوييد: خداوندا، ما و اينان را از ريخته شدن خونمان حفظ فرما، و بين ما و آنان اصلاح كن، اين قوم را از گمراهي نجات بخش تا آنكه جاهل به حق است آن را بشناسد، و آنكه شيفته گمراهي است از آن باز ايستد.
٣- رحمت در هنگامه ظفر:وقتي سپاه حضرت علي (ع) به سرزمين صفين رسيد سپاه معاويه شريعه فرات را به تصرف درآورده بودند. معاويه اعلام كرد: سوگند به خدا! اين نخستين پيروزي است. خداوند مرا و ابوسفيان (پدرم را) را از آب ننوشاند، اگر بگذارم سپاه عراق از اين آب بنوشند تا آن هنگام كه همه سپاه عراق در اينجا تشنه بميرند. تشنگي بر سپاه علي (عليهالسلام) چيره شد. امام فرمان حمله داد، فرمانده بزرگ سپاه علي (عليهالسلام) يعني مالك اشتر به پيش آمد و با شمشير بران خود همه سپاه شام را كوبيد تا خود را به آب رسانيد و شريعه آب را در تصرف خود قرار داد. هنگامي كه شريعه فرات در اختيار سپاه حضرت علي (ع) قرار گرفت، اصحاب علي (عليه السلام) به آن حضرت عرض كردند: آب را بر سپاه شام ممنوع كن، همانگونه كه آنها ممنوع كردند. امام علي (عليهالسلام) در پاسخ فرمود: نه هرگز، من كار جاهلان را انجام ندهم. آنان را به هدايت قرآن فرا ميخوانم. اگر پاسخ مثبت دادند، كه چه بهتر وگرنه، برندگي شمشير به خواست خدا، ما را كفايت ميكند.
٤- حيا وشرم :در سپاه معاويه دو نفر با هم دشمن بودند ولي در كنار هم بر ضد اميرالمومنين ميجنگيدند. حارث بن نضر در شعر خود از عمرو عاص انتقاد كرد كه چرا به جنگ علي نميرود. شعر او در سپاه شام معروف شد و عمرو عاص مجبور شد براي يكبار هم كه شده به جنگ امام برود. وقتي با امام علي(ع) روبهرو شد امام به او مهلت نداد و با فشار نيزه او را نقش بر زمين كرد. عمر وعاص فورا كشف عورت كرد، امام چشمان خود را بست و عمرو عاص فرار كرد.
اما ملاقات دوم ساكنان شام در سالگرد جنگ صفين اتفاق افتاد. شاميان فقط با زنان وكودكاني روبهرو شدند كه آفتاب صورتهاي آنان را سوخته بود و از فشار زنجيرهاي بسته شده به بدن آنان، گوشتهاي تن آنان كنده شده بود. در اين مواجهه ساكنان شام كه خود را فاتح ظاهري جنگ ميدانستند نهتنها مردانگي و فضايل اخلاقي از خود بروز ندادند بلكه مانند مواجهه نخست تجليگاه رذايل اخلاقي شدند. برخي از اين موارد از اين قرارند:
١- برخورد با اسيران :در كتاب امالي شيخ صدوق نقل شده است يزيد دستور داد زنان حرم حسين (ع) و امام سجاد را (هنوز بيماري ايشان بهبود نيافته بود) در زنداني انداختند كه سرما و گرما را از آنها دفع نميكرد و تا حدي آنجا ماندند كه صورتشان پوست گذاشت و تركيد.
٢- توهين و ناسزا گفتن به گذشتگان:روايت ميكنند: يزيد دستور داد منبر نهادند و خطيب آوردند تا از علي (ع) و حسين (ع) نكوهش كنند و كارهاي آنها را به مردم گزارش دهد، خطيب بالاي منبر رفت حمد خدا و ستايش كرد و بسيار از اين دو بزرگوار بد گفت.
٣- شادي و هلهله :ساكنان دمشق و پيروان بنياميه كينههاي فروخورده خود را با زبان و عمل تخليه كردند. در كتاب كامل بهايي كينهورزي شاميان به صورت ذيل نقل شده است: «اهل بيت را سه روز پشت دروازه شام بازداشتند و شهر را زيور بستند به وضعي كه چشمي نديده بود و سپس ٥٠٠ هزار مردم شام از زن و مرد با دايره، سنج و تنبور جامه نو پوشيده و خود را آراسته به جلوي آنها رفتند. چون روز برآمد سرها را به شهر وارد كردند، وقت زوال با رنج فراوان از ازدحام مردم به در خانه يزيد بن معاويه رسيدند. به راستي امام حسين(ع) شاميان را خوب شناخته بود. گروهي كه هيچ اصول ومعياري براي زيستن در جهان ندارند. امام حسين (ع) اين بيمعياري آنها را به نيكي در واپسين لحظات اين گونه فرمود: اگر دين نداريد و از روز قيامت نميترسيد، در دنيايتان آزاد مرد باشيد. حال خود بخوان هر آنچه بايد خواني.