گروه فرهنگی - سایت جرس در تاریخ 5 آبان ۱۳۹۳ در گزارشی با عنوان "اسلامی کردن علوم انسانی؛ سودای تربیت نسلی مطیع" در گفت وگو با سعید پیوندی٬ جامعهشناس و استاد دانشگاه در فرانسه، به بررسی موانع اسلامی کردن دانشگاه ها و رشته های علوم انسانی از نگاه خود پرداخته است.
به گزارش بولتن نیوز، جالب این است که سایت جرس معتقد است دلیل آن که تحول در علوم انسانی به سرانجام «مطلوب» ی نرسیده است و «مهندسی فرهنگی» به نتیجه نرسیده و علوم انسانی اسلامی نشده است، به خاطر آن است که این کار عملا نشدنی و امکان ناپذیر است.
این نکته نشان می دهد که بسیاری از مخالفان نظام و انقلاب اسلامی، خوب می دانند که ریشه و مبنای برخی رشته های علوم انسانی، به حدی با مبانی غربی، لیبرالیزم و فلسفه و بینش و دیدگاه غربی در طول چند دهه گذشته ارتباط گرفته و در هم و عمیق شده است که افراد و جوامع فراموش کرده اند که متفکران بزرگی در اندیشه اسلامی، تاریخ ایران، تاریخ خاورمیانه و کشورهای مختلف، به مفاهیم عمیق علوم انسانی پرداخته اند و لذا این تصور شکل گرفته که در باب علوم انسانی و اقتصاد و حقوق، فرهنگ، ادبیات، روانشناسی و جامعه شناسی و تاریخ، هر چه هست متعلق به غرب است و حتی تاریخ ما را آنها نوشته اند و لذا هر چه هست باید از غرب گرفته شود.
براین اساس، بسیاری فراموش کرده اند که با استفاده از توان عمیق و گسترده ادبیات و علوم انسانی مختلف، می توان به بحث و بررسی مسائل امروز جوامع پرداخت و لذا در هر موردی سعی دارند که به متفکران، تحقیقات و نوشته ها و روش کار در کشورهای غربی مراجعه کنند. برای حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی، برای بررسی حقوق بشر، برای درمان بیماری ها و معضلات روانی وعاطفی انسان ها و.... به ترجمه و الگو گرفتن از غرب می پردازند و حتی در لباس پوشیدن، مد روز، احزاب و تشکل ها و نهادهای مدنی، از غرب تقلید می کنند و تاسف بار تر از آن که هر چه در غرب به عنوان معضل یا حقوق بشر مطرح است مانند همجنس گرایی و... را در کشورهای اسلامی و آسیایی و آفریقایی و خاورمیانه نیز جستجو می کنند!
ترجمه آثار دنیای غرب به حدی در کشورهای مانند ما اثرگذاشته که گاهی احساس می شود علوم انسانی تنها براساس فرهنگ غرب امکان رشد دارد و تنها بر اساس روش تحقیق و فلسفه علم مورد نظر دنیای غرب است که می توان علوم انسانی را پیگیری کرد.
برخی تصور می کنند که درخت علوم انسانی در غرب ریشه دوانده و باید میوه و شاخه آن را به کشورهای دیگر منتقل کنند تا رشد کند! در حالی که در بسیاری موارد و با وجود ده ها سال از رشد تفکر علوم انسانی غربی در کشورهایی مانند ایران، باورها، بینش و تفکر همچنان ریشه در فرهنگ ایرانی اسلامی دارد و داستان ها، روایات، نقل قول ها و واکنش بزرگان ایرانی و اسلامی مورد توجه مردم است و سینه به سینه روایت می شود.
اما با این وجود، عده ای راه حل مشکلات و پیشرفت و توسعه را تقلید و مطالعه علوم انسانی غرب می دانند و بدون تبادل فرهنگی و نقد آگاهانه آنها، تنها با تقلید و الگوبرداری از غرب آنها را مطالعه و اجرا می کنند.
سرانجام چنین تفکری باعث شده که اکثر آثار و کتاب و درس ها و نوشته های علوم انسانی در کشورهای مختلف آسیا وخاورمیانه، ترجمه ای از کلاس درس و جزوه و کتاب دانشگاه ها و مکاتب فلسفی غرب باشد و با وجود دانشمندان و متفکران اسلامی در کشورهای اسلامی و ایران و... تفکر و روش علمی و تحقیقی در علوم انسانی مبنا قرار گرفته است.
در نتیجه، مشکلات این نوع تفکر نیز در کشورهای در حال توسعه، رشد کرده است. نگاه آنها به اقتصاد، حقوق، تاریخ، روانشناسی و جامعه شناسی و سبک زندگی و مصرف گرایی دنیای غرب، باعث افسردگی و تنهایی و تضعیف جایگاه خانواده و نوعی رقابت ناسالم در اقتصاد و زندگی و مدیریت شده است و اخلاق گرایی در بسیاری از کشورها متاثر از تفکر غرب تضعیف شده است.
در حالی که اگر این روش تحقیق و بررسی موشکافانه و همراه با نقد دنیای غرب در کنار اندیشه های بومی و ایرانی واسلامی و فرهنگ تاریخی و عمیق جوامع مختلف مورد توجه باشد و جامعه گرایی و منافع عمومی در کنار منافع فردی و احترام به حریم و مالکیت خصوصی مورد توجه باشد، باعث رشد و توسعه پایدار و با ثبات می شود. اما متاسفانه به دلیل الگوبرداری و تقلید از غرب بدون دریافت نقادانه آنها باعث رشد مصرف گرایی، خام فروش و صادرات نفت، و مصرف کالاها و تفکر دنیای غرب شده در کشورهای درحال توسعه و نفت خیز شده است.
اما اگر تفکر بومی، اندیشه اسلامی و مهندسی فرهنگی واسلامی کردن علوم انسانی مورد توجه باشد قطعا باعث کارآمدی و پویایی آن می شود و اقتصاد مقاوتی، صادرات، تقویت تولید و توان داخلی، رشد واعتلا و بالندگی جامعه شناسی وفرهنگ و علوم انسانی باعث خواهد شد که کشوری مانند ایران با برخورداری از منابع گسترده و بی نظیر خود، به توسعه و رشد برسد و قدرت اول منطقه شود.
لذا این نوع تفکر واسلامی کردن علوم انسانی به معنای مطیع شدن در برابر یک تفکر خاص نیست و مطالعه علوم انسانی غرب نیز نباید به معنای مطیع شدن در برابر غرب باشد. بلکه منظور بالنده شدن تفکر و علوم انسانی و بینش مردم، برای ارائه سبکی از زندگی است که وابسته و مطیع تفکر خاص و بیرونی نباشد متناسب با توان و امکانان داخلی باشد، به رشد صنعت، اقتصاد، فرهنگ و علوم اجتماعی و انسانی در داخل کشور کمک کند، جایگاه ایران را در اوپک، خلیج فارس، و جهان ارتقا دهد و به جای خام فروشی و صادرات نفت، باید ارزش افزوده صنعتی ایجاد شود.
باید متفکران بزرگ ایرانی اسلامی از فردوسی، خواجه نصیرالدین طوسی، مولوی، خیام، ابن سینا و رازی و... گرفته تا متفکران جدید ومعاصر مبنا و الگوی ما باشند تا با پیگیری صلح و تبادل فرهنگی با جهان، توان خود را افزایش دهیم و از داشته های خود بهره مند شویم و مطیع دنیای غرب و مصرف گرایی و معضلات آن نباشیم بلکه باور ایرانی و رشد وتوسعه و بالندگی را تقویت کنیم.
متفکران ما چیزی از دنیای غرب کم ندارند و ضمن مطالعه اندیشه های هر دو تفکر، باید به تبادل نظر و عمیق شدن و ارائه راهکاری برای تقویت علوم و اقتصاد و... در داخل کشور بپردازیم.
اندیشه امروز جامعه ایران باید مبتنی بر رشد و توسعه و تحرک بخشیدن و فرهنگ کار و تلاش باشد نه مصرف گرایی و مدگرایی و الگو گرفتن از دنیای غرب و نه خودگی، دنیا گریزی، انزوا و تمبلی و عدم تحرک و...
اکثر مکاتب فلسفی، دیدگاه ها، نکات و کلمات و جملاتی که در رشته های علوم انسانی از ادبیات و اقتصاد گرفته، تاحقوق و علوم سیاسی وروانشناسی و... همگی برگرفته از دنیای غرب است در حالی که متفکران و انسان های بسیاری به این نکات و دغدغه ها و مبانی علوم انسانی در ایران و آسیاو خاورمیانه و کشورهای اسلامی توجه داشته اند.
لذا به جای جمع آوری آثار آنها و ارائه نظرات آنها که مبتنی بر دانش و توانایی و توصیه ها و تاریخ علوم انسانی در ایران و کشورهای اسلامی است، متاسفانه کلمات و نکات و فرضیه ها همگی از نگاه و به نام متفکران غربی ترجمه و در علوم انسانی و دانشگاه های ایران و کشورهای دیگر ارائه می شود.
این درحالیست که موارد بسیاری در علم حقوق، تاریخ، اقتصاد، فلسفه و... در طول تاریخ ایران و دانش بومی ما وجود دارد و لذا شایسته است که به آن موارد و بینش متفکران اسلامی و ایرانی نیز توجه نشود و ریشه های اصلی علوم انسانی به افزایش توانایی دانشجویان ایرانی مبتنی بر علوم اسلامی و دانش بومی ایران و کشورهای اسلامی توجه داشته باشد.
اما چنین روندی که غرب را ریشه تحول و رشد و توسعه علم و مواهب دنیای علم و صنعت ارزیابی کنیم و خود را دست بسته به اطاعت از علوم انسانی و تفکر غربی ملزم بدانیم و شاخه های دنیای علم و میوه های آن را به کشورهای اسلامی و ایران و... بیاوریم باعث خواهد شد که مصرف کننده و وابسته به دنیای غرب باشیم و مورد تهاجم فرهنگی غرب قرار گرفته و غرب محصولات خود و فکر و کتاب و اندیشه و صنعت و کالای خود را به کشورهای مانند ما صادر کند و همچنین باعث فرار مغزها و تضعیف منابع انسانی در کشورهایی مانند ما شود.
زیرا کسانی که فکر و تفکر و علم ودانش غرب را در قالب تحصیلات علوم انسانی یاد می گیرند تصور می کنند که مظهر و ریشه فکر و علم و تفکر علوم انسانی درغرب است و لذا به خاطر آشنایی با چنین تفکری، همواره کشورهای غربی را برای کار و زندگی و تحصیل و... بهتر از کشورهای دیگر ارزیابی می کنند و لذافرار مغزها نیز موضوعی است که کشورهای درحال توسعه همواره با آن مواجهند.
نکته دیگر این است که علوم انسانی غربی عملا به موانع و مقاومتی برای اصلاح و بهبود و توسعه کشورها بر اساس تفکر بومی و توانایی های داخلی تبدیل می شود و به عنوان مثال، در فیلم، سینما، روزنامه، کتاب، فرهنگ، تئاتر و موسیقی، احزاب و نهادهای مدنی و... به الگو گرفتن از غرب می پردازند و براساس باورها و اندیشه های داخلی عمل نمی کنند.
مثال روشن در این زمینه، حرکت هایی است که به عنوان جنبش حقوق بشر، حقوق زنان، همجنس گرایی و... در جهان وجود دارد و عده ای تصور می کنند که این نوع حرکت ها باید در کشورهایی مانند ما نیز به همان شکل و کیفیت باید وجود داشته باشد و همین موضوع باعث شده که به نهاد خانواده، روابط انسانی، اخلاق و محبت و نوع دوستی و انسان دوستی و... لطمه وارد شود.
بر این اساس، این پرسش اساسی وجود دارد که با این نوع تفکر جرس و همفکران آن، که علوم انسانی را عملا قابل تحول نمی دانند و اسلامی شدن آن را امکان نا پذیر ارزیابی می کنند و ریشه آن و رشد و نمو آن را در غرب تلقی می کنند، به کجا وابسته شدن بهتر است و مطیع غرب بودن بهتر است یا وابسته به افکار بومی و داخلی و اسلامی و... ؟
اگر تحصیلکرده های این نوع علوم و با کیفیت وابسته به غرب، مطیع دنیای غرب باشند نتیجه این می شود که هر فکر و کتاب و درس و رشته و تحقیق و کالا و روشی باید وارد شود.
اما اگر ریشه این علوم در توانایی و دانش و تاریخ بومی کشور و تفکر اسلامی و دینی و مذهبی خود ما باشد باعث تقویت توان داخلی خواهد شد و باور ما می توانیم را تقویت می کند.
اگرچه عده ای موضوع اسلامی شدن علوم انسانی را مطیع شدن ارزیابی می کنند اما واقعا باید با انصاف علمی به این پرسش بپردازیم که کدام کشورها با وابستگی به تفکر و علوم انسانی غرب توسعه یافته اند و کدام کشورها با برخورداری از اندیشه و دانش بومی خود توانسته اند تاریخ و نام و توسعه کشور خود را پایدار و اثبات کنند؟
دنیای علم جاده یکطرفه از سوی غرب به سمت کشورهای در حال توسعه و وابستگی به آنها و واردات کالاهای خارجی و اندیشه غربی نیست بلکه تبادل علمی و بومی سازی و اسلامی کردن تفکر و استفاده از توان داخلی است که می تواند توسعه و بالندگی علم و بخش های مختلف کشور را امکان پذیر سازد.
اگر انتقال دانش فنی و علوم و بومی سازی آنها نباشد عملا همه چیز وارداتی خواهد بود.
این در حالیست که سعید پیوندی٬ جامعهشناس و استاد دانشگاه در فرانسه در گفتوگو با جرس هدف از «مهندسی فرهنگی» را «تربیت» نسلی میداند که «مطیع» و «سر به زیر» باشد و به شکل کامل «ارزشها» و «گفتمان حاکمیت» را بپذیرد.
به عقیدهی آقای پیوندی٬ علوم در صورتی قابل پیشرفت هستند که «قابل رد کردن» یا «نقد» باشند اما به بهانه سخن برخی بزرگان که آن را قابل نقد نمی داند معتقد است که علوم انسانی نمی تواند اسلامی باشد!
در پاسخ به این موضوع باید گفت که مشکل بررسی نقادانه علوم انسانی و اسلامی کردن آن، و پیشرفت کشورهای جهان و حل بسیاری از معضلات جوامع انسانی، تنها در انتظار رد نکردن تفکر بزرگان نیست و مشکل این نیست که همه دست روی دست گذاشته اند تا ابتدا تفکر بزرگان را رد کنند و بعد شروع به ارائه نظر کنند! متفکران جهان، به خاطر تفکر بزرگان در کشورهای اسلامی یا کشورهای غربی، دچار مشکل نیستند و اساسا کلمات و جملات ارزشمند بزرگان جامعه بشری، در مقطع خود اثرگذار و همراه با برکت و خیراندیشی و خردورزی بوده است و امروز نیز ضمن احترام به آن اندیشه ها، باید معضلات خاص دنیای امروز حل شود.
به عبارت دیگر، مشکلات امروز متفاوت از گذشته است و بزرگان نیز در گذشته اعلام کرده اند که اگر با مشکلات متفاوتی مواجه شدید با مشورت و اجماع نظر و کمک گرفتن از عقل خود آن را حل کنید.
در مسائلی بسیار خاص ممکن است که با چنین مشکلی مواجه شویم که تصور شود قبلا بزرگان نظر داده اندو باید طبق آن عمل شودکه در این زمینه نیز جمهوری اسلامی قانون پیش بینی کرده و در مواردی که بین مجلس و شورای نگهبان در تصویب قانون اختلاف نظر باشد مجمع تشخیص مصلحت نظام نظر می دهد.
براین اساس در موضوعات نظری و علوم انسانی نیز مکانیزم آن پیش بینی شده و همان طور که کتاب و سنت و اجماع و عقل در امور فقهی داریم در علوم دیگر مشکل ساده تر از این حل می شود.
همچنین بزرگان اسلامی و ایرانی، راه را برای حل مشکلات امروز باز گذاشته اند. به عنوان مثال در مسئله ای مانند ربا، سبک زندگی و... ضمن این که آیات و روایات و احکام و اندیشه ها و توصیه های محکمی وجود دارد اما مبانی تحقیق و دست یابی به حقیقت از جمله عقل و اجماع اندیشمندان و بزرگان در امور فقهی وجود دارد و مثلا وقتی تعریف پول از سکه وطلا خارج شده و به کاغذ و اسکناس و پول الکترونیکی تبدیل شده طبیعی است که فقها و بزرگان راهکار ارائه می دهند که مغایرتی با اندیشه بزرگان و گفته ها و احکام بزرگان دین در مورد ربا و... ندارد بلکه کامل کننده و در راستای تحقق اندیشه آنهاست.
و همان طور که رد کردن تفکر مبنایی در آثار کانت و آدام اسمیت و دورکیم و پوپر و... دردی را از مشکلات جامعه امروز غرب دوا نمی کند، در کشورهای اسلامی، نیز موضوع رد کردن اندیشه ها و کلمات و جملات بزرگان در کشورهای در حال توسعه مشکل نیست.
در غرب سیطره تفکر لیبرالی و امپریالیزم و مصرف گرایی از طریق رسانه ها اعمال می شود و بسیار قدرتمند از کشورهای درحال توسعه اثرگذار است.
لذا به جای آن که دغدغه به روز شدن و بومی شدن و اسلام شدن علوم انسانی در کشورهایی مانند ایران، بررسی و نقد تفکر و آثار بزرگان و پیشینیان معرفی شود، باید حل مسائل روز جامعه با استفاده از مکانیزم هایی مانند اجماع و عقل در فقه، مجمع تشخیص مصلحت در قانون گذاری و ارائه راهکار در مورد مسائل روز در دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی ومهندسی اجتماعی، اقتصادی و جامعه شناسی و... مورد توجه باشد و نباید به بهانه عدم امکان نقد تفکر برخی بزرگان، راه را برای بومی کردن و اسلامی کردن و انتقال دانش و نقد علوم انسانی غربی بست. مهم حل مسائل روز جامعه ایران است و حل عاقلانه مسائل روز جامعه به معنای مطیع شدن در برابر غرب یا تفکرات دیگر نیست. باید از توان و ظرفیت علوم انسانی غربی و علوم اسلامی و فرهنگ غنی ایران در حل مسائل امروز جامعه ایران استفاده کرد.
در مورد دموکراسی و آزادی در غرب هم مردم خودش باید نظر بدن اونا مشکلی ندارن شما دایه مهربانتر از مادر شدی؟؟
دوست عزیز!
کافی است صرفا به چند سایت فعال مرتبط با حوزه های علوم دینی سر بزنید اونموقع گستره وسیع فعالیت های حوزه های شیعی را در حوزه های علوم انسانی را ملاحظه خواهید کرد.
حوزه های شیعه در طول تاریخ گذشته خود خدمات فراوانی را در حوزه های علوم انسانی عصر خود بر جای گذاشته اند.
خلط مبحث از آنجا شروع می شود که انسان به "انسان شرقی" و "انسان غربی" بخش شود.
یکی از میادین شهر کاراکاس پایتخت کشور ونزوئلا دقیقا بنام مبارک "فاطمه الزهراء" (س) خوانده می شود.
البته قدمت این نامگذاری به نزدیک به یک صد سال پیش می رسد و ارتباطی به مراودات دهه اخیر بین ایران و ونزوئلا ندارد.
پس باید علوم انسانی با آخرین ورژن وحی تطابق یابد تا باعث تعالی شود،در همین کشور خودمان خیلی ها در حوزه ی مربوط به خود در دادن مشاوره تنها چیزی که مد نظرشان است خود شخص و این دنیاست یعنی از دیدگاه اومانیستی راهنمایت می کنند.اومانیست رهاورد کدام مکاتب و کدام جهت است؟
چه کسانی این مزخرفات را تئوریزه کرده اند و به اسم علم به خورد بشر می دهند؟
می فرماید :
ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامیترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ همانا خداوند دانا و آگاه است!
سوره مبارکه الحجرات آیه ۱۳
ناشناس عزیز 18.56 !
احتراما ، "پکیج" ی که مورد استناد است مطمئنا آخرین ورژن را دارد چون با نام و صفت مبارک "الرحمن الرحیم" شروع می شود و به "ناس" ختم می گردد و با همین روایت هم با گل واژه "فاطمه الزهراء" (س) تا اعماق قاره ها و قلب ها راه پیدا می کند.
محصولات اخير غرب :زندان ابوغريب وگوانتانامو كشتار مردم افغانستان -كشتار مردم فلسطين -عراق وتربيت واعزام تروريسم به سوريه.
اطلاع داريد كه بيشترين افراد داعش ازكشور فرانسه امريكا انگليس والمان اعزام شده اند واعزامي هاي ساير كشورهاي اسلامي هم با هدايت وتشويق غرب انجام شده است فكر مي كنم همين مقدار براي ارزيابي فعلا كافي است .
ضمنا این چیزایی که شما میگید مربوط به دولت آمریکا است ولی علوم انسانی مربوط به مردم کشورش میشه و این حرفتون(علوم حیوانی)توهین به مردم اوناست.
آیا استفاده های نا بجا از علوم ، صرفا در علوم انسانی متوقف است و یا اینکه چنین ساز و کار هایی می توانند بر تمام علوم بشری در تمام حوزه های مربوطه مترتب باشند؟
آیا چنین سوء استفاده هایی به ذات این علوم معطوف است و یا اینکه به مطامع استفاده کنندگان از آن معطوف می باشد؟
به تمام عزیزان پیشنهاد میشه اگه یه کتاب شناخته شده کلاسیک در زمینه علوم انسانی را بردارند و آنرا نقادانه بخوانند و نتایج مطالعات شان و نظرات شان را به اطلاع سایر عزیزان برسانند مطمئنا نتیجه زحمات شان پر ارج و برای همه مفید تر و سازنده تر خواهد بود.