گروه سینما و تلویزیون، در طی سال های گذشته «رسانه ملی» از جهات مختلف همواره مورد انتقادهای بسیاری بوده که علت آن را بیش از هرچیز باید در اهمیت و نقش این رسانه در حوزه های مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و حتی امنیتی جستجو کرد. در یک نگاه کلی اگرچه بخش مهمی ازاین انتقادات همواره از ماهیتی افراطی و غیر کارشناسانه برخوردار بوده و حتی در مواردی متاثر از اختلاف نظرهای سیاسی حاصل از دعواهای جناحی قرار گرفته اما بخصوص در چند سال اخیر به جهت اهمیت یافتن « هجمه های فرهنگی » بیگانه از یک طرف و در مقابل نوع عملکرد رسانه ملی و بخصوص تغییر رویکردهای عجیب صدا و سیما در « فروش آنتن » - که راهبردی خطرناک برای تامین بودجه محسوب می شود - نقدهای مهمی بر رفتار و عملکرد صدا و سیما وارد شده که نباید از کنار آنها بی تفاوت گذشت.
به گزارش بولتن نیوز، در کنار ده ها مقاله مختلف با این محتوا ، نگارنده نیز تا کنون در چندین نوشتار تلاش نمودم تا به نحوی نسبت به تغییر رویه رسانه ملی بخصوص در توجه بیش از حد به سیاست « تکثرگرایی » از یک طرف و کم توجهی به کیفیت تولیدات از طرف دیگر ، و نیز بی توجهی در شیوه های تامین بودجه که باعث باز شدن پای صاحبان سرمایه به حریم خانه ها شده ، هشدار دهم و حتی با نگاهی ساختاری به این سازمان بسیار مهم و اساسی تلاش نمودم تا به عنوان کسی که به خوبی در بطن اتفاقات جاری حضور دارم پیشنهاداتی کاملا کاربردی در جهت رفع موانع و اصلاح امور ارائه نمایم لیکن متاسفانه در مقابل چشمان همه کارشناسان و بخصوص با وجود نگرانی های مهم اهالی فرهنگ می بینیم که این روند همچنان ادامه دارد و رسانه ملی در انبوه شبکه های پرمخاطب خود گویی بیش از هرچیز دغدغه تامین منابع مالی دارد تا دلواپسی فرهنگ و آینده کشور و این درحالی است که همواره موضوع « فرهنگ » از تذکرهای جدی رهبر معظم انقلاب بخصوص به اهالی رسانه بوده و هست1 و شکی نیست که رسانه ملی با توجه به جایگاه مهمی که در بین دستگاه های فرهنگ ساز کشور دارد در این بخش باید پیشرو و پرچمدار باشد نه منفعل و حتی در مواردی بی تفاوت نسبت به نیازها و اولوییت ها . حال سوال اینست که واقعا علت اصلی این نگرانی نسبت به نحوه عملکرد رسانه ملی در چیست ؟ چرا کارشناسان از حضور پررنگ سرمایه های بخش خصوصی و بخصوص « آنتن فروشی » در رسانه ملی نگرانند؟ آیا این نگرانی ها محدود به یک تغییر ناگهانی در فضای کاری است که می تواند زودگذر محسوب شود و یا هشداری است بر آغاز روندی نگران کننده در آینده کشور ؟ به نظر نگارنده پاسخ این سوالات مهم را باید در مثلت قدیمی « ثروت ، قدرت ، سیاست » جستجو کرد . اجازه بدهید در این مقاله به این موضوع بپردازیم و دریابیم چرا حضور بی حساب « کانون های نوین ثروت » در رسانه فراگیر و مهمی همچون صدا و سیما ممکن است برای آینده جامعه اسلامی ما خطرآفرین باشد ؟!
سه گانه «ثروت، قدرت و سیاست» در طول تاریخ پیوند عجیبی با هم داشته اند و همواره در کنار هم تسلسلی جالب را به نمایش درآورده اند از اینرو در عمل نمی توان هیچیک از اضلاع این مثلت را بر دیگری تقدم بخشید چرا که مطالعه حوادث سیاسی – اجتماعی جوامع مختلف نشان می دهد همواره یکی از این مولفه ها پس از تثبیت ، دیگری را پس از خود به همراه می آورد اما اجازه دهید تا برای بررسی بهتر ، بحث خودمان را طبق همان ترتیب که ذکر شد پیش ببریم:
1- ثروت: بازار در تاریخ سیاسی کشورمان همواره نقش مهم و اثرگذاری را برعهده داشته است . حمایت بازار به شکل سنتی از بدنه دیندار جامعه در دوران قبل از انقلاب و تلاش برای حاکمیت یافتن انقلاب اسلامی آن هم بی هیچ چشم داشت سوداگرانه ای ، نشان دهنده بعدی مثبت از اهمیت اقتصاد در فرایندهای اجتماعی - سیاسی است . این حمایت « بازار سنتی » از انقلاب اسلامی - که کانون مهم « ثروت » نیز محسوب می شود –نه تنها تا پیروزی انقلاب و تثبیت جمهوری اسلامی ادامه داشت بلکه در دوران هشت سال دفاع مقدس نیز باعث شد تا کشور با مشکلی در اداره امور معیشتی مردم و نیز پشتیبانی از نیروهای نظامی مدافع انقلاب و نظام مواجه نشود . البته نمی توان در این بین حمایت های طبقات دیگر جامعه از انقلاب اسلامی و دفاع از ارزش های حاکم برآن را نادیده انگاشت از اینرو یکپارچگی مردم و « عدم فاصله طبقاتی » زیاد و همچنین «حضور غیرسوداگرانه ثروت » در کنار اینها را باید عامل مهم تداوم و تثبیت انقلاب اسلامی از شکل گیری تا پایان هشت سال دفاع مقدس تصور کرد .
پس از آن و با آغاز « دوران سازندگی » شکل دیگری از « ثروت » وارد بازار سیاسی – اجتماعی کشور شد . در این دوران موضوع « آقازادگان » اوج گرفت و طیفی از دارندگان « ثروت » در ازدهام تلاش برای سازندگی شکل گرفتند که باعث برهم خوردن « نظام سنتی بازار » در کشور شدند . این طیف که عمدتا خود را فارغ از اصول سنتی حاکم بر جریان « ثروت » در ایران می پنداشت به ناگهان باعث برهم خوردن « توازن طبقاتی » جامعه شد و جامعه را با شوک « سرمایه محوری » و « مصرف محوری » مواجه ساخت . با اینحال اگرچه این طیف جدید از صاحبان سرمایه ، خود را جدای از سرمایه سنتی بازار می دیدند اما همچنان خود را نسبت به آرمان های انقلاب متعهد می دانستند و حضور سیاسی – اجتماعی خود را راهبردی دیگر از آرمان های انقلاب اسلامی تعریف می کردند .
ورود آقای احمدی نژاد به عرصه سیاست را باید سرآغاز دوران مهمی در حوزه سیاسی – اجتماعی تلقی کنیم . ایشان با شعار « عدالت محوری » و با هدف برهم زدن « نظام سرمایه سالاری » وارد عرصه رقابت شدند (لااقل رای دهندگان اینگونه تصور می کردند ) و توانستند پیروز شوند اما حوادث مهمی که در دوران تصدی ایشان رخ داد از جمله « تشدید تحریم ها » و نیز « افزایش سریع نرخ تورم » و « رکود اقتصادی » ، باعث شد تا فضا برای سربرآوردن طیف جدیدی از صاحبان ثروت مهیی شود که عمدتا تنها پشتوانه آنها « رانت » ، « سوءاستفاده از امکانات دولتی » و بخصوص بانک ها ، « قاچاق » ، « دلالی » و « واسطه گری » بود . این طیف که باید از آنها به عنوان « نوکیسه » ها یاد کرد به سرعت « ثروت » را در دست گرفتند و با گسترش پدیده « فساد مالی » در جامعه ، اکنون با عث بسیاری ناملایمات اجتماعی از جمله « تشدید فاصله طبقاتی » بین فقیر و غنی ، برهم زدن اولویت های ارزشی جامعه ، گسترش نارضایتی و بدبینی و .... شده اند که چون بر خلاف دو جریان قبلی عمدتا درخود تعلقی به نظام و آرمان های آن احساس نمی کنند و سرمایه اندوزی خود را تنها حاصل موقعیت شناسی !! خود می دانند لذا نمی توان حضور آنها را در فضای سیاسی – اجتماعی کشور نادیده انگاشت و نسبت به آن بی تفاوت بود. (در ادامه بیشتر توضیح می دهیم)
2- قدرت: گفتیم « قدرت » و « ثروت » همواره در کنار هم حضور دارند . این در کشور ما بیش از هرچیزی ماهیت فرهنگی دارد . مروری بر ادبیات شفاهی و آثار مکتوب از دیرباز تا کنون نشان دهنده همین مطلب است از اینرو خلاف انتظار نیست اگر « کانون های ثروت » در ادامه حضور خود به « کانون های قدرت » بدل شوند .
پس از پیروزی انقلاب اسلامی با توجه به نزدیک بودن تفکرات طیف سنتی بازار با آرمان های انقلاب اسلامی و حمایت دیرباز بازار از انقلابیون خلاف تصور نبود که بخش مهمی از قدرت سیاسی - اجتماعی تحت حمایت این طبقه قرار داشته باشد و به عبارت دیگر « بازار سنتی » در عرصه « قدرت » نقش مهمی داشته باشد . این روند همانطور که گفتیم تا پایان هشت سال دفاع مقدس ادامه داشت اما پس از پایان سالهای دفاع مقدس و شروع « دوران سازندگی » جریان نو اندیش و روشنفکر مآب که به خوبی می دانست برای تصاحب « قدرت سیاسی » نیازمند رقابت با « بازار سنتی » است تلاش نمود تا از این طریق نبض اقتصاد کشور را بدست بگیرد و پایگاه قدرت خود را نیز دانشگاه و طبقه متوسط جامعه قرارداد.
طی سالهای اخیر نیز طیف « نوکیسه » که بخش مهمی از شکل گیری خود را مدیون حمایت جریان های سیاسی وقت ، آن هم با هدف « دورزدن تحریم ها » است ، توانست با برخورداری از رانت های مختلف و ورود به جریان قاچاق ، سرمایه خود را تثبیت کند و خیلی زود دریافت که می تواند وارد « بازار قدرت » نیز بشود . از اینرو با توجه به اینکه این طیف عمدتا فاقد پایگاه قدرت در طبقات مختلف جامعه است به نظر می رسد تلاش خواهد نمود تا با حمایت های مادی از افراد و دارندگان قدرت در حوزه های مختلف اجتماعی – سیاسی و حتی حضور مستقیم در عرصه های انتخاباتی و یا با حمایت از کاندیداها در این عرصه ها وارد جریان قدرت شود.
3- سیاست: « سیاست » ضلع سوم این مثلث است. دارندگان «ثروت» معمولا پس از تمایل به «قدرت» بیش از هرچیز علاقمند به « قدرت سیاسی » می شوند و این در تاریخ سیاسی ما هم قابل مشاهده است. «جریان سنتی بازار» با توجه به رویکرد دینمداری حاکم بر بازار و نیز نگاه دینی انقلابیون به رهبری حضرت امام (ره) از همان آغاز جرقه های انقلاب ، همراه و هم پا با انقلاب بود و دوراز انتظار نبود که در مناسبات قدرت سیاسی حاکم نیز حضور داشته باشد لیکن این نمی توانست بطور کامل مورد قبول طیف نواندیش انقلاب که خود را ملزم به « اصلاحات » می دید قرار گیرد لذا پس از بدست آوردن « ثروت » در دوران سازندگی و کسب « قدرت » با تمرکز بر طبقه متوسط جامعه ، روشنفکران و بخصوص دانشگاهیان تلاش نمود تا با «راهبرد فشار از پایین » هرچه بیشتر خود را وارد جریان سیاسی کشور نموده و « قدرت سیاسی » را کاملا تصاحب نماید . حاصل این چالش ها را به شکلی امروز هم در مواجهه دو طیف موسوم به « اصولگرا » و « اصلاح طلب » می بینیم با اینحال هردوی این جریان ها خود را ملزم و پایبند به اصول اصلی انقلاب ، ولایت ، قانون اساسی و آرمان های انقلاب اسلامی معرفی می کنند و بخصوص طیف اصلاح طلب تلاش دارد تا این نکته را به اثبات برساند که ضمن پایبندی به تمام اصول فوق و راهبر کلان جمهوری اسلامی ، در شیوه های اجرا و راه کارهاست که در مقابل جریان اصولگرا قرار دارد . جالب اینکه این اختلاف نظرها بین دو طیف اصلی نظام همواره وجود داشته و در آن زمان که این اختلاف ها در قالب « فعالیت های جناحی » اوج گرفته بود رهبر معظم انقلاب از آن به عنوان دو بال برای پرواز نظام یاد کردند 1 اما اکنون رکن سوم این « رقابت قدرت »که ناگهان سربرآورده و فاقد پیشینه و پشتوانه خاص و مشخص ایدئولوژیک است نمی تواندخود را در هیچ بخشی هم پا و همراه این جریانات سیاسی قرار دهد !
طیف « نوکیسه اقتصادی » که در اثر یک حادثه اقتصادی – سیاسی بروز یافته ، به خوبی می داند که نه تنها فاقد پشتوانه و حمایت اجتماعی است بلکه عملا توان حضور در بازی قدرت سیاسی را ندارد لذا هوشمندانه در تلاش برای تصاحب مهره های مختلف پیروز در عرصه رقابت سیاسی حاکم بر جامعه است و تنها اولویت خود را « سودمحوری » و « سوداگری » قرار داده و رکن تثبیت این راهبرد را نیز در « مصرف زدگی » جامعه میبیند . نکته مهم اما اینجاست که این مصرف زدگی دقیقا در مقابل راهبرد اساسی « اقتصاد مقاومتی » ، ترسیم شده توسط رهبر معظم انقلاب ، به عنوان راهبردی اساسی برای عبور از جریان پرتلاطم جهانی قرار دارد که در مقابل ، به جای « مصرف زدگی » بر « تولید محوری» تاکید دارد. این تضاد آنچنان عمیق است که بی توجهی به آن می تواند در آینده ، مملکت را دچار بحرانی اساسی سازد و از اینرو نمی توان بی توجه به این جریان نوکیسه و سیاست های جاری آن بود.
***
حال سوال اصلی اینجاست که در این بین رسانه ملی چه نقشی دارد ؟
شاید مقدمه ما کمی طولانی شد اما این مقدمه لازم بود تا به اینجا برسیم . « طیف نوکیسه » جامعه همانطور که گفتیم فاقد پایگاه اجتماعی بوده و در کنار « ثروت » به شدت متمایل به « قدرت » و البته « سیاست » است اما این طیف به خوبی می داند تا پایگاه اجتماعی کافی و درستی حاصل نشود حصول دو رکن دیگر میسر نیست و از طرفی ذات سرمایه محور این طیف نوکیسه ایجاب می کند تا با گسترش« مصرف زدگی» پایگاه خود را در جامعه تثبیت نماید . در این بین تغییر ناگهانی راهبرد رسانه ملی در مواجهه با بخش خصوصی و باز نمودن در بهشت! به روی این گروه جدید از بازیگران اقتصادی آن هم با توجیه کمبود بودجه یا عدم اختصاص بودجه کافی به رسانه ملی از سوی مجلس و دولت جای شگفتی دارد . این همزمانی باعث شده تا رسانه ملی با یک چرخش 180درجه ای حتی به پدیده سخیف« آنتن فروشی» روی آورد و در شبکه های سراسری و استانی خود «ساعت های طلایی آنتن» را با قیمت هایی که به نظر اکثر کارشناسان با قیمت و ارزش مادی و معنوی واقعی آن فاصله بسیار دارد به این بخش خصوصی واگذار نماید تا هرچه بیشتر «مصرف زدگی» ، «شانس محوری » ، « راحت طلبی » ، « انفعال » ، « اصراف » و « بی تفاوتی » را تبلیغ کنند و این درحالی است که مطابق راهبرد اساسی « اقتصاد مقاومتی » ، رسانه ملی باید « اصلاح الگوی مصرف » ، « تولید محوری » ، « مصرف کالای داخلی » ، « تلاش محوری » و « فعال بودن » در مناسبات اقتصادی را ترویج نماید . اینها که گفتیم تماما مولفه های فرهنگی مهمی هستند که به شدت با اقتصاد عجین هستند و اگر به دقت به محور های اساسی شعار سال که توسط رهبر معظم انقلاب در سال جاری تبیین شد2 توجه نماییم در می یابیم که تا چه حد با آن اولویت ها در تعارض هستند . مصرف هرچه بیشتر و بیشتر فلان رب گوجه ! یا چای ! یا برنج ! که بخش عمده ای از اجزای آن از خود محصول تا بسته بندی آن وارداتی است آن هم به امید بدست آوردن جوایز میلیاردی! چه تناسبی با اصول راهبرد اقتصاد مقاومتی و مهمتر از آن فرهنگ ایرانی – اسلامی دارد ؟ در گوشه ای از اطاق مقابل تلویزیون نشستن و با چندین خط موبایل اعتباری و غیر اعتباری در مسابقه های متعدد پیامکی شرکت کردن آن هم به امید دریافت اندک جایزه ای که فلان فروشگاه یا بانک یا شرکت پداخت می کند چه تناسبی با راهبرد « کار مضاعف و همت مضاعف » دارد ؟ ترویج خرید بیشتر فلان محصول خوراکی یا استفاده بیشتر از فلان خدمات مخابراتی برای حصول اندک جایزه چه تناسبی با راهبرد « اصلاح الگوی مصرف » دارد ؟ آیا راهبرد اساسی « جهاد اقتصادی » ، از آن نوع که در کشورهای جهان باعث پیشرفت و ثبات اقتصادی شد وبه آنگونه که رهبر معظم انقلاب خواستار آن شدند تا هیچ تکانهای در جهان و آمریکا یا غیر آمریکا نتواند با یک نشست و برخاست روی اقتصاد و معیشت مردم اثر بگذارد در رسانه ملی مشهود است ؟
شکی نیست « طیف نوکیسه » ، سود خود را در« مصرف بیشتر» می بیند و نه در« اصلاح الگوی مصرف » . منفعت این طیف در سرمایه گذاری در بخش « واسطه گری » است نه « تولید کنندگی» و در این بین وقتی روزانه ده ها ساعت از پرمخاطب ترین ساعات آنتن رسانه ملی را در ده ها شبکه سراسری و استانی خریداری می کند بی شک به دنبال تامین این اهداف خود است و نه آن اهدافی که در راهبرد کلان اقتصادی و فرهنگی نظام ترسیم شده است و اگرچه مدیران رسانه ملی عمدتا تاکید دارند که در این بخش نظارت می کنند اما ذات سیال بودن فرهنگ و تولیدات فرهنگی عملا امکان نظارت دقیق بالادستی به این شیوه را از مدیران سلب می کند و سرمایه داران نوکیسه با ظرافت و بخصوص با بهره گیری از هنرمندان زبده به راحتی اهداف فرهنگی خود را در تولیدات برنامه ای رسانه ملی تزریق می نمایند . اینجاست که باید از مدیران رسانه ملی پرسید تا چه حد می دانند که اکنون در « کانون مثلت ثروت ، قدرت و سیاست » آنهم با سکانداری سرمایه داری قرار گرفته اند ؟
بی شک آقای مهندس ضرغامی فردی دلسوز نظام و مملکت است و شکی نیست تمام تلاش او در این سالها با امید به اعتلای رسانه و حرکت در جهت مصالح نظام بوده لیکن ، اکنون که بنا بر اعلام خودشان ظاهرا در ماه های اواخر تصدی خود بر امور رسانه ملی به سر می برند چه بسا فرصت خوبی باشد برای این مهم که بررسی نمایند مشاورین و بازوان اجرایی ایشان در شبکه ها و مراکز استان ها تا چه حد سکان رسانه و شبکه های تحت مدیریت خود را در جهت افق ترسیم شده به حرکت درآورده اند. افقی نورانی که بنابر فرمایش امام راحل (ره) باید تحقق یک دانشگاه عمومی3 باشد و به فرموده رهبر معظم انقلاب باید مکانی باشد برای گسترش تفکر اسلامی – انقلابی4 . مهمتر از همه اینکه ریاست بعدی سازمان صدا و سیما نیز باید از هم اکنون تلاش نماید تا پاسخی در خور به این پرسش ها بیابد زیرا چنانچه تمرکز بخش سرمایه داری سودمحور بر ارکان رسانه ملی گسترش یابد بدون شک این فرهنگ و آینده جامعه اسلامی ما است که به خطر می افتد و اینجا دیگر بحث از شبکه های ماهواره ای و تهاجم بیگانه نخواهد بود.
****
آنچه در این نوشتار ذکر شد نگاهی نظری به پدیده ای جاری است و البته ممکن است مورد موافقت یا مخالفت بسیاری از خوانندگان محترم باشد . بنده تلاش نمودم تا در حد امکان مبانی نظری یک پدیده نگران کننده را شرح دهم. بی شک ابعاد گسترده تری نیز می توانست در این نوشتار ذکر شود لیکن امیدوارم همین مقدار مقدمه ای باشد برای پیگیری و ادامه طرح موضوع از زوایای دیگر از سوی سایر اندیشمندان و اهالی رسانه.
• کارشناس ارشد علوم سیاسی و تحلیلگر رسانه
پی نوشت:
1- رهبر معظم انقلاب: ما مسیولیت داریم این فرهنگ را بشناسیم، اگر ناصواب است، آن را تصحیح کنیم. اگر ضعیف است، آن را تقویت کنیم، اگر در آن نفوذی هست، دست نفوذی را قطع کنیم. (مقام معظم رهبری 1381)
2- رهبر معظم انقلاب: دو جناح، یعنى دو بال یک پرنده. اگر هر دو بال یک پرنده خوب حرکت کند، پرنده بالا و پیش خواهد رفت. کسانى که پایبند به ارزشهایند، اگر این پایبندى را خوب حفظ کنند - البته به تحوّل هم بىاعتنا نباشند - کسانى هم که پایبند و دلبسته تحوّل و پیشرفت و روبه جلو رفتن و تغییر و تبدیلند، اگر این را حفظ کنند - البته به ارزشها هم توجّه داشته باشند - جامعه از هر دو سود خواهد برد و هر دو جناح به نفع جامعه عمل خواهند کرد و در واقع انقلاب را تکمیل مىکنند و پیشرفت را در سایه ارزشها تحقّق مىبخشند و مىتوانند خوب باشند.(23/2/79)
3- حضرت امام (ره): «صدا و سیما باید دانشگاهی عمومی برای هدایت و تربیت مردم باشد»(صحیفه امام ج 16 ص 118)
4- رهبر معظم انقلاب سال 1393 را با توجه به اهمیت پیوند فرهنگ و اقتصاد و نیز نگرانی های موجود در این دو حوزه سال « اقتصاد و فرهنگ ، با عزم ملی و مدیریت جهادی» نامگذاری کردند.(29/12/92)
5- رهبر معظم انقلاب :« برداشت ما از صدا و سیما این است که آن را دانشگاهی برای تدریس اصول اسلامی ـ انقلابی بدانیم.... آنچه در این دانشگاه تدریس میشود، عبارت از پیام ها، پایه ها، مفاهیم و درسهای اسلام ناب و اسلام انقلابی و اسلام واقعی است. این، آن چیزی است که در صدا و سیما ایده آل است»( بیانات در دیدار با مسئولان صدا و سیما7/5/1369)
تسلط سرمایه داری بر صدا و سیما