آنچه همچنان باید معیار باشد، اصول و اخلاق سیاست است نه تخریب و حمله ... تغییر لحن سیاستمداران، به معنای تغییر شرایط تحقق آرزوهای سیاسی و پیروزی اصلاح طلبان و تحول خواهان و منتقدان نظام نیست و نباید تصور کرد که اگر آقای روحانی در سال های 84 و 88 به عرصه سیاست می آمد، لزوما آن اتفاق ها رخ نمی داد. زیرا حفظ آرامش در گروی عملکرد گروه های سیاسی و تجربه ای است که همه کسب کردند...
گروه سیاسی - سحام نیوز در تاریخ 26 مرداد مطلبی با عنوان بهترین دفاع حمله است به قلم محمد قوچانی، منتشر کرده و برخلاف ایده قبلی اصلاح طلبان و منتقدان نظام ، که به عملکرد دولت احمدی نژاد و لحن وی ایراد وارد می کردند، این بار لحن تند آقای روحانی رئیس جمهور در پاسخ به منتقدان اصولگرا را مناسب ارزیابی کرده اند!
به گزارش بولتن نیوز، این نوع گردش سلیقه، نشان می دهد که منتقدان نظام، هر جا به نفعشان نباشد و نپسندند، لحن تند وعبارات و واژه ها را نامناسب تلقی می کنند و دائم به آقای احمدی نژاد ایراد می گرفتند که چرا چنین سخن می گوید و از عبارت های نامناسب استفاده می کند و چرا دائم به طرف مقابل و مسوولان وسیاستمداران حمله می کند و مثلا چرا در مناظره بامیرحسین موسوی، ملاحظه نکرد و کلمات نامناسبی را در مورد چهره های نظام به کار برد.
اما وقتی آقای روحانی، با کلماتی به اصولگرایان و کسانی که به دلواپسان انتقاد کرد که چرا می گویید لرزمان گرفته است، به جهنم، یک جای گرم برای خود پیدا کنید، .... اکنون منتقدان، از این لحن رئیس جمهور استقبال کرده و چون بر علیه اصولگرایان و رقبای سیاسی اصلاح طلب بیان شده است، آن را مطلوب خود ارزیابی کرده اند.
در نتیجه، محمد قوچانی در نشریه صدا، در مقاله ای نوشته است که بهترین دفاع حمله است! و آرزو کرده که ای کاش حسن روحانی در سال های 84 و 88 به صحنه می آمد. "جای حسن روحانی در انتخابات سالهای ۱۳۸۴ و ۱۳۸۸ خالی بود. شاید اگر او ۸ سال زودتر نامزد ریاستجمهوری میشد تراژدی آن ۸ سال شکل نمیگرفت. اما اکنون که همهی راههای گذشته را آزمودهایم اجازه بدهیم که او به روش خود بازی کند. روحانی نشان داده است سیاستمدار پیچیدهای است، پیچیدگی سیاست را باور کنیم."
جالب این است که در روی جلد نشریه صدا عکس آقای روحانی را طراحی کرده اند که در مقابل آقای احمدی نژاد در مناظره ای نشسته که به مناظره میرحسین و احمدی نژاد معروف بوده است.
یعنی آقای روحانی را جای میرحسین نشان داده اند تا به جای ملایمت و آرامش میرحسین در پاسخ به انتقادها و تندروی احمدی نژاد، و به جای گفتن جمله
"ادب مرد به ز دولت اوست" از سوی میرحسین، پاسخی تند نظیر آقای روحانی اخیرا گفته است بشنوند که پاسخ تندی به اصولگرایان است...
این گونه تغییر تاکتیک سیاسی از سوی اصلاح طلبان و منتقدان نظام، نشان دهنده آن است که این افراد چون از سیاست میر حسین و حوادث بعد از انتخابات نتیجه نگرفته اند و به حاشیه رفتند، اکنون روش تندگفتن و حمله کردن را انتخاب کرده اند و چون احساس کرده اند که آقای روحانی سیاست و رفتار و کلمات و نحوه بیان سیاسی را بهتر تجربه کرده است، لذا به جای گفتن کلمات و عبارت های قبلی و ایراد گرفتن به احمدی نژاد و حرف های تند او، اکنون عبارت های روحانی را پسند کرده اند.
به عبارت دیگر، در فضایی که کسی پیشگام سیاسی برای اصلاح طلبان نیست، آنها ترجیح می دهند که از روحانی و رفتار او تجلیل کنند تا در رقابت سیاسی، نتیجه بهتری حاصل شود و اصولگرایان را از این طریق به عقب برانند شاید زمینه حضور منتقدان و اصلاح طلبان در انتخابات آینده نیز فراهم شود و باحمله کردن، دفاعی موثر داشته باشند و افراد خود را به عرصه قدرت وسیاست وارد نمایند!
اما قوچانی و اصلاح طلبان باید بدانند که حتی اگر لحن سیاستمداران تغییر کرده باشد، نمی توانند این گونه دچار تخیل شوند که روحانی متعلق به اصلاح طلبان است و از طریق تحمیل مطالبات اصلاح طلبان به او قادر خواهند بود که به صحنه سیاسی برگردند.
همچنین باید توجه داشته باشند که روحانی قرار نیست آنچه منتقدان در سال های 84 و88 نتوانستند به دست آورند اکنون محقق کنند. و این برداشت اشتباه است که تصور شود روحانی پیشگام و شمایل اصلاح طلبان و احمدی نژاد شمایل اصولگرایان است زیرا در این شرایط هم روحانی خود را اعتدال گرا می داند و هم اصولگرایان بسیاری به احمدی نژاد انتقاد داشته اند.
لذا حتی اگر بپذیریم که تغییر لحن سیاستمداران رخ داده است این لحن متعلق به همه نیست و یک اتفاق را نباید به مجموعه رفتار آقای روحانی نسبت داد و نباید تصور کرد که این لحن می تواند منتقدان را پیروز میدان سیاست کند و تحول خواهی و اصلاح طلبی را به ادبیات اصلی عرصه سیاست تبدیل کند. آنچه همچنان باید معیار باشد، اصول و اخلاق سیاست است نه تخریب و تغییر لحن و تغییر لحن سیاستمداران، به معنای تغییر شرایط تحقق آرزوهای سیاسی و پیروزی اصلاح طلبان و تحول خواهان و منتقدان نظام نیست
قوچانی در ابتدای نوشته شعری را بازخوانی کرده که می گوید:
شبانی با پدر گفت ای خردمند
مرا تعلیم ده پیرانه یک پند
بگفتا «نیک مردی» کن نه چندان
که گردد چیره گرگ تیزدندان
این جملات نشان می دهد که آنها جناح رقیب را مثل گرگ تیز دندان می دانند و نیک مردی و حالت آرام و متانت و ملاحظات و ادب مرد را دیگر نمی پسندند بلکه تصمیم گرفتند که مانند جمله تند رئیس جمهور، چنان رفتار کنند که رقیب سیاسی را به عقب برانند.
آنها رقبا را خشن توصیف کرده اند و حال تصور می کنند که باید تند و تیز رفتار نمایند.
نکته جالب این است که محمد قوچانی هر بار که پدیده ای سیاسی در ایران اتفاق می افتد با جملات و کلماتی ژورنالیستی، به توصیف و مثبت نشان دادن آن پدیده می پردازد و به گونه ای از آن جملات و کلمات و اتفاقات، ایجاد فرصت می کند تا خود و منتقدان و اصلاح طلبان بتوانند برای مطرح شدن دوباره استفاده نمایند.
این بار نیز روحانی و احمدی نژاد را نماینده دو گروه چپ و راست جدید سیاسی ارزیابی کرده و نوشته است:
واکنش اصولگرایان مورد خطابِ رئیسجمهور آن اندازه شگفتانگیز نبود که بازتاب آن عتاب در میان اصلاحطلبان! البته نه همهی اصولگرایان مورد خطاب رئیسجمهور بودند و نه همهی اصلاحطلبان از عتاب روحانی به حریفان خویش روی در کشیدند. اما واکنش رسانهها و چهرههای اصلاحطلب به حدی بود که تیترهای روزنامههای کیهان و وطنامروز در محاق قرار گیرد و تندخوییهای جبهه پایداری به روحانی کمتر دیده شود تا بار دیگر نشان داده شود حسن روحانی متغیری مستقل از دو جناح سنتی راست و چپ ایران است.
واقعیت این است که با وجود حفظ فضای دوقطبی در صحنهی سیاسی کشور پدیدههایی مانند محمود احمدینژاد و حسن روحانی در دههی اخیر در هر دو جناح آن اندازه تحول ایجاد کردهاند که به تدریج باید از دو جناح جدید راست و چپ در ایران سخن گفت.
در واقع مقام ریاستجمهوری به سبب برگزیده شدن در فراگیرترین و ملیترین نهاد انتخابی کشور چنان پویش و انرژیای به صحنه سیاسی ایران میدهد که ناخودآگاه شمایل ساز و گفتمانآفرین میشود و احمدینژاد و روحانی این دو شمایل جدید عصر ما هستند که یکی (احمدینژاد) از منتهیالیه چپ جناح راست، آن را رادیکالیزه کرده و دیگری (روحانی) از منتهی الیه راستِ جناح چپ، آن را لیبرالیزه میکند. محمود احمدینژاد محافظهکاران کهن را به اصولگرایان نوین بدل کرد و حسن روحانی سوسیالیستهای سابق را به لیبرالهای جدید بدل خواهد کرد.
این نکات نشان می دهد که قوچانی مانند مقاله های دیگرش برخاستن چپ از دنده راست و برخاستن راست از دنده چپ، و... سعی کرده که این بار نیز دو پدیده روحانی واحمدی نژاد را توضیح دهد و رفتار روحانی چون فعلا به نفع جناح سیاسی مورد نظر اوست، مثبت جلوه دهد و لذا انتقاد ایشان را نیز مثبت ارزیابی کرده است...
قوچانی در بخش دیگری از مقاله خود آورده است:
روحانی هم تحول خواه مثل خاتمی است هم بی پروا مثل احمدی نژاد است. رسیدن به چنین ترکیبی از «تحولخواهی» در بینش و «بیپروایی» در روش یک اتفاق نادر تاریخ سیاسی معاصر ایران است. از زمان مشروطه تا امروز ما یا «رضاخان» داشتهایم یا «محمد مصدق»، یا «محمود احمدینژاد» یا «محمد خاتمی». دولتهای ایران همواره رهبرانی داشتهاند که یا از آنها ترسیدهایم یا دوستشان داشتهایم. اکنون زمان آن است که روسای دولتهایی داشته باشیم که مردم دوستشان داشته باشند اما مخالفانشان از ایشان هراسی هم در دل داشته باشند. هراس نه از به بند و زندان کشیده شدن، هراس افشا شدن نزد افکار عمومی و برافتادن پردهها…
برخلاف نقدهای برخی اصلاحطلبان و روشنفکران عامهی مردم از صراحت رئیسجمهور نهتنها ناراحت نیستند بلکه از آن احساس امنیت میکنند. آنان رئیسجمهوری نمیخواهند که همزمان اپوزیسیون هم باشد. رئیسجمهوری که با آنان همدلی کند تنها تا جایی که آنان را درک کند پذیرفتنی است اما اگر در ابراز همدلی به حس رقتانگیزی از ترحمخواهی و مظلومنمایی برسد آزاردهنده است و در نهایت از درجه اعتبار ساقط خواهد شد.
روحانی و احمدینژاد یک دوگانه کامل بودند. در مبانی فکری هیچ سنخیت و نسبتی نداشتند یکی عاشق ونزوئلا بود و دیگری هیچ از ونزوئلا خوشش نمیآمد. اما هر دو رک بودند و روشن. هیچیک فکر نمیکردند مقام ریاستجمهوریشان تضمین شده است و باید برای حفظ حرمت آینده خویش سخنهای پوشیده بگویند. هر دو با دوربین سخن میگفتند نه با یکدیگر. خوب عدد حفظ میکردند و طعنه میزدند. در دام حریف نمیافتادند و حریف را در دام میانداختند و هر دو میدانستند که «بهترین دفاع، حمله است» نسل سیاستمداران ایرانی عوض شده است. اصولگرایان چه بخواهند و چه نخواهند محمود احمدینژاد شمایل آنان است و اصلاحطلبان چه بخواهند و چه نخواهند حسن روحانی شمایل ایشان است. سیاستمدارانی که سیاست؛ حرفهی آنان است نه فراغت آنان.
مگه جز اینه؟ وقتی به آقای لاریجانی رییس محترم مجلس میگویند دیکتاتور فردی که واقعا قابل احترام و معتمد رهبری هستند باید با تندی با این افراد رفتار کرد وگرنه تا چند وقت دیگه هیچکس از گزند این آدمها در امان نخواهد بود.
خطر واقعی اصلاح طلبان نیستند بلکه طیف جامانده تیم احمدی نژاد( جبهه پایداری) خطر واقعی برای کشور هستند. ...سال دیگه که انتخابات مجلس هستش ببینید این طیف چه بحرانی برای کشور ایجاد میکنند.