تاکنون، عربستان سعودی مجبور به مقابله با این تظاهرات و برخورد جدی مانند آن چه که در بحرین رخ می دهد، نبوده است. اما موفقیت تظاهرکنندگان در این جزیره پادشاهی ممکن است معترضان را به خشونت بیشتر تشویق کند.
گروه فرهنگ و هنر، عربستان سعودی همچنان به ایران پرخاش می کند تا از منافع
خود دفاع کند. دخالت
ایران در اوضاع سوریه، اولین و بزرگترین اختلافی است که می رود تا به درگیری خونین
طولانی مدتی تبدیل شود که هیچ مرز و محدودیتی جلودارش نخواهدبود.
به گزارش بولتن نیوز، اختلالات جاری در کشور پادشاهی مستقر درجزیره بحرین از
فوریه 2011، زنگ خطر را در ریاض به صدا در آورده است. سعودی ها متقاعد شده اند که
ایران تظاهرات را هدایت می کند و بیم آن دارند مبادا این ناآرامی ها، جاده 25
کیلومتری تا منطقۀ نفت خیز آل قطیف را طی کند، و به جایی کشیده شود که بخش عمده
ای از 2میلیون شیعه این کشور پادشاهی در آن زندگی می کنند.
تاکنون، عربستان سعودی مجبور به مقابله با این تظاهرات و
برخورد جدی مانند آن چه که در بحرین رخ می دهد، نبوده است. اما موفقیت تظاهرکنندگان
در این جزیره پادشاهی ممکن است معترضان را به خشونت بیشتر تشویق کند.
حفاظت از نفت، مهمترین نگرانی این دولت است .نفت تنها منبع ثروت ملی
است و توسط شرکت دولتی آرامکو در عربستان سعودی اداره میشود. انحصار قدرت سیاسی توسط
اعضای آل سعود بدان معنی است که تمام ثروت موجود در این پادشاهی اموال شخصی آنهاست .عربستان سعودی یک تجارتخانۀ
خانوادگی با 28میلیون نفر شهروند است که مسئولیت آنها بر عهدۀ حاکمان آل سعود است.
شیوه ای مرسوم این رژیم پدرسالار در برخورد با مشکلات،
دفن آن مشکل زیر خروارها پول و اسکناس است. در اوج و بحبوحۀ بهار عربی، ملک عبدالله اعلام کرد که قصد دارد بودجه ملی را
تا 130میلیارد دلار افزایش دهد و این مبلغ را ظرف مدت 5سال آینده هزینه کند. حقوق
مشاغل دولتی و حداقل دستمزد ها بالا رفت. مسکن جدید و مزایای دیگر نیز در راه است. همزمان، گویا او قصددارد نیروهای امنیتی کشور را به 6000نفر افزایش دهد.
در حالی که پادشاه عربستان به دنبال آن است تا نا آرامی
های مردمی را با ارتقای امکانات رفاهی بیشتر دولتی تسکین دهد ، اما به 8 درصد از
جمعیت شیعۀ این کشور هیچ امتیازی اختصاص نخواهد داد. او هشدار ملک عبدالله پادشاه اردن را در سال 2004
نسبت به خطرهلال شیعه جدی گرفته، هلالی که از سواحل لبنان به افغانستان گسترش می
یابد. حزب
الله لبنان، اسد در سوریه و دولت شیعه تحت کنترل عراق، خط سیر اتصال این
زنجیره را تشکیل می دهند.
هنگامی که بهار عربی به سوریه رسید، به رهبران ریاض سلاح
داده شد تا این زنجیره را بشکنند. درخواست کمک از سوی رهبران قبیله ای تحت حمله در
سوریه از هم نژادهایشان در کشورهای حوزۀ خلیج فارس را نیز نمی توان نادیده گرفت. نگاهی مختصر به
این
کشورهای حوزۀ خلیج فارس و چندین قبیله سوری نشان می دهد که عربستان سعودی و متحد
نزدیکش قطر ، دارای خویشاوندی خونی عمیقی هستند که دستکم 3 میلیون نفر از 23
میلیون نفر جمعیت سوریه را در بر می گیرد . رهبر قبیلۀ نیحریس در
سوریه برای نشان دادن عمق این اتصال خونی ، با زنی از خانواده سعود ازدواج کرده
است.
تعجبی ندارد که شاهزاده سعود الفیصل، وزیر خارجه
عربستان سعودی در ماه فوریه اعلام کرد که مسلح کردن شورشیان سوریه "ایدۀ
بسیار خوبی" بوده است. او از سوی حمد بن جاسم آل ثانی، نخست وزیر قطر حمایت
می شود، که گفته: "ما برای کمک به [ مخالفان سوریه ] باید هر آنچه لازم است
را انجام دهیم، از جمله اینکه به آنها سلاح می دهیم تا از خود دفاع کنند."
این مداخله ماهیت خانوادگی و قبیله ای دارد که روحانی برجسته عربستان
ایزه ال
قرنی با ترویج مرگ اسد به جنگ شیعه و سنی روی آورده است.
سعودی ها و متحدانشان در قطر و
امارات متحده عربی مبلغ 100 میلیون دلار
برای پرداخت دستمزد مبارزان سوری تعهد کرده اند. بسیاری از افسران ارتش
سوریۀآزاد ازقبایل متصل به خلیج فارس هستند. درواقع، این پرداخت ها نوعی پرداخت دستمزد به اعضای
قبایلی است که از بستگانشان هستند.
اینجا، ایالات متحده به عنوان
یک شریک چندان مورد استقبال نیست ، مگر اینکه به عنوان یک تامین کننده سلاح پا پیش
بگذارد .عربستان سعودی نقش ایالات متحده را همچون دیواری فولادی می بیند که تنها می تواند از ثروت نفتی این
پادشاهی و کشورهای دیگر خلیج فارس ، در مقابل تهاجم ایران محافظت می کند. روزولت، رئیس
جمهور وقت امریکا در فوریه 1945، در جلسه ای
در مصر با عبدالعزیز بن سعود، بنیانگذار عربستان سعودی مدرن، تعهد کرد در ازای جریان
ثابت نفت عربستان، تا از این پادشاهی دفاع کند.
از آن روزهای بسیار دور که ایالات متحده سرگرم برقراری صلح
آمریکائی بود، تاکنون سعودی ها اعتماد خود را به حکمت و اعتبار سیاست گذاران
ایالات متحده از دست داده اند .در سال 2003، عربستان سعودی از ایالات متحده
خواست تا به عراق حمله نکند، فقط آنها را مجبور کند تا منافع عربستان را در حفظ
منطقه حائل عراق علیه ایران نادیده بگیرند .عربستان سعودی از ایالات متحده خواست تا دولتی تحت سلطه شیعه
را در بغداد روی کار نیاورد تا مرز شمالی این کشور پادشاهی مورد تهدید آنها واقع
نشود و خواست تا آخرین گروه سربازان آمریکائی در دسامبر 2011 خاک این کشور را
ترک کنند، با طلوع انقلاب فراگیر در سراسرخاورمیانه،
واشنگتن حسنی مبارک رئیس جمهور مصر- تنها رهبر غیر سلطنتی منطقه را که مورد علاقه
عربستان سعودی بود، به حال خود وا گذاشت.
عربستان سعودی که از احتمال بروز شورش تحت حمایت ایران
در میان شیعیان کشورهای حاشیه خلیج فارس نگران است، تلاش می کند تا قدرت خود را
در منطقه به رخ بکشد و برتری خود را نشان دهد. 30سال آزگار است که آن ها با جمهوری اسلامی ایران درگیر
کشمکش های مختلفی هستند و اکنون سوریه به میدان جنگ دیگری تبدیل شده است، اما این
بار با درگیری های جزئی لبنان، یمن و جاهای دیگر تفاوتی عمده دارد. سعودی ها،
با کمک قطر و امارات متحده عربی به منافع اساسی تهران لطمه می زنند و به خاطر
شبکه های قبیله ای گستردۀ خود در منطقه، برتری ویژه ای نسبت به جمهوری اسلامی
منزوی احساس می کنند.
روابط قبیله ای و خویشاوندی، با تزریق چشم انداز سلفی
از اسلام افزایش یافته ، چشم اندزی که در کشورهای حاشیه خلیج فارس به شدت رو به
گسترش است. پول کشورهای
خلیج فارس صرف توسعه مراکز دینی می شود تا این باور بنیادگرائی را بیش از پیش
ترویج کنند و هستۀ زیربنایی این ایدئولوژی تفکرات ضد شیعی است.
سلفی گری در عربستان سعودی، توسط مکتب اسلام وهابی پایه
ریزی شده و ترویج می شود . جنبش وهابیت در قرن 18 آغاز شده و به دنبال
بازگشت به بنیادگرایی و پیروی از سنت اهل ایمان در صدر اسلام است.
سعودی ها این جنبش مذهبی را وارد نظام رهبری قبایل خود کردند و با شکل
گیری و تشکیل عربستان سعودی مدرن، آن ها توانستند در ازای حمایت از حکومت
اقتدارگرای مرکزی، کنترل سیستم های آموزشی و بخش های متعدد دیگر را به دست بگیرند.
دردهۀ 1970، هنگامی که این کشور
پادشاهی ثروت رو به رشد خود را صرف گسترش منافع خود به دور از سرزمین های سنتی و در
جنگ علیه اتحاد جماهیر شوروی الحادی می کرد، روحانیون وهابی به مبلغانی تبدیل شدند
که ایدئولوژی خود را از طریق نهادهای مذهبی و در مخالفت با شوروی تبلیغ می کردند. بیش از 200.000 جهادگرا به
افغانستان فرستاده شد تا با نیروهای شوروی مبارزه کنند و آنها توانستند نیروهای
شوروی سابق را از خاک افغانستان بیرون برانند.
دیگر کشوری به نام اتحاد جماهیر شوروی برای مقابله وجود ندارد.
امروز اما جمهوری اسلامی ایران دشمن اصلی محسوب می شود، دشمنی که با هر آنچه که توسط وهابی
ها به عنوان نسخۀ بدعت آمیز اسلام و تاثیرآن بر جوامع شیعۀ سراسر منطقه توصیف می
شود، مخالف است. 13 قرن آزگار است که شیعیان همواره، تحت کنترل بوده اند. اکنون اما دست ایران در قالب نیروی قدس،
به جوامع ناآرامی
شامل 106میلیون نفر دسترسی دارد که در قلب خاور میانه زندگی می کنند، و عربستان
سعودی اکنون نیاز بسیار شدیدی برای درهم شکستن این دشمن خزنده احساس می کند.آنهم
پیش از آنکه زمان از دست برود و این دشمن ایدئولوژیک به ابزاری برای پایین کشیدن
جایگاه ممتاز آل سعود و خانواده های دیگر حاکم بر کشورهای حوزۀ خلیج فارس تبدیل
شود.
این
جنگ در سوریه آغاز شده، جایی که می توان انتظار داشت دولت جانشین اسد به زودی در
مناطق قبیله ای تحت کنترل عربستان اعلام وجود کند، حتی قبل از آنکه اسد شکست خورده
و سرنگون شود. این قلمرو به احتمال زیاد، اصولی به مراتب بنیادگراتر از سلفی ها را پیاده خواهد کرد، چرا که به عنوان سکویی علیه
ایران بکار گرفته خواهد شد و
این تحولات از بروز جنگی خونین و طولانی مدت خبر می دهد که هیچ حد و مرزی نمی
شناسد.