گروه سیاسی - "در مواجه با سیاست خارجی. . . در عجبم که چرا ما نمی توانیم ، کشورهای دیگر را - در این مورد مثلا ایران را ،تنها ، به عنوان کشوری درنظر بگیریم که نه با ما دوست است و نه دشمن ، کشوری که ما آماده ایم بسته به اقتضای زمان ، به صورت روز به روز با آن درتعامل باشیم ، نه در موردش آرمان پردازی کنیم و نه تحقیرش کنیم ، دیدگاه های خود را در مورد نهادهای سیاسی داخلی و اعمال و رفتار این کشور برای خودمان نگاه داریم ( البته، اینجا من در مورد دولتمان صحبت می کنم ) ، و تنها به جنبه هایی از رفتار رسمی آنها بپردازیم که با منافع ما مرتبط باشد. به عبارت دیگر، ایجاد و حفظ رابطه ای با آن ادب و احترام ، اما از راه دور. " جورج کنان این سخنان را در تاریخ 8 مارس سال 1998 در دفتر خاطرات خود نوشته، پس از آنکه نقطه نظرات خود را در مورد " رسوایی رابطه آقای کلینتون با کارآموز خود ،دختری یهودی مطرح می کند... " کنان خیلی زود فوت کرد اما روزگار سیاست پیشنهادی کنان در مورد ایران امروز فرارسیده است.
به گزارش بولتن نیوز، لیون ویسلی با ذکر این مقدمه در realclearpolitics نوشت:
امروز روز دستبازی است ، روزی که اوباما در اولین سخنرانی مراسم تحلیف خود وعده داده است . دولت آمریکا دیگر مورد تنفر دولت ایران نیست –البته اگر واقعا در گذشته اینطور بوده دیگر نیست- : در سال 2009 ، طی شورش دموکراتیک در ایران ، ما قطعا - به پیروی از سخنان و توصیه های کنان -دیدگاههای خود را در مورد نهادهای سیاسی داخلی ایران و شیوه های رفتاری این کشور برای خودمان نگاه داشتیم، و ترجیح دادیم ،
تنها عبارات توخالی محکوم کردن بعضی رفتارها را به شیوۀ مرسوم سیاسی به زبان آورده و از کنار موضوع بگذریم . اما در حال حاضر ما دیگر دوست و همکار هستیم ، واشنگتن و تهران ، و این همکاری تنها به مذاکرات و حل و فصل برنامه هسته ای ایران ختم نمی شود . دولت ما امیدوار است تا در یافتن راه حل دیپلماتیک برای بحران سوریه نیز از مشارکت و همکاری ایران استفاده کند.
(اما چنین راه حلی وجود ندارد. در حال حاضر جنگی مرگبار بین حکومت استبدادی سکولار و تروریسم مذهبی ، در جریان است و تبعات ، رها کردن سوریه قابل پیش بینی است ، و اغلب ، پیش بینی هم شده است). البته ، نگرانی هایی در هر دو طرف وجود دارد ، اما به طور کلی، گرمایی بی سابقه میان دولت های ایران و امریکا بوجود آمده است، فضایی حاکی از عمل گرایی و صمیمیت ، گویی صفحه ای جدید باز شده و تاریخ روابط زشت میان دو کشور ورق خورده، گویی زشتی این روابط تنها بر توهم و سوء تفاهم استوار بوده است . اکنون دولت جدیدی در تهران برسرکار آمده ، نیامده؟
نه! دولت جدیدی درکار نیست. تنها یک رئيس جمهور جدید روی کار آمده است. حسن روحانی بهتر از محمود احمدی نژاد است ، زیرا او دیوانه نیست . او منکر نمی شود که هولوکاست اتفاق افتاده است ، چیزی که برای جمهوری
اسلامی نوعی رنسانس و انقلاب روشنگری محسوب می شود. اما مهم است که در این فضای انفجار احساسات خیرخواهانه ،به خاطر داشته باشیم ، که در ایران هنوز هم جمهوری اسلامی برقرار است ، یک حکومت استبدادی مذهبی ، که تنها توسط یک نفر، آن هم یک روحانی معظم اداره می شود که همه چیز را با معیاردین و تفسیر خود از دین معنا می کند و پیش می برد ، و قدرت خود را با استفاده از سازمانی نظامی و فاشیستی حفظ می کند که با مردم وحشیانه برخورد می کند و اقتصاد کشور را غارت کرده است.
و هر گاه می خواهد راجع به دیکتاتور دیگری سخن بگوید همچون شاعری آزادی خواه عمل می کند. این ملا شاه از قاتلان دمشق و لبنان و غزه پشتیبانی می کند ، و بیرحمانه سیاست خارجی خاصی را دنبال می کند که افکار ضد آمریکایی و یهودی ستیزی و نفرت درون مسلمان را ترویج می کند . شاید ما دستی دراز کرده باشیم، اما مقام معظم رهبری- عنوانی که خود ، متناقض با مناسبات معقول امروزی است- مشت خود را باز نکرده است . لبخند رئيس جمهور و وزیر امور خارجه اش نباید ما را کور کند تا ترشروئی و چهره واقعی این حکومت ظالم و جنایتکار را نبینیم.
این به این معنا نیست که ما نباید با آنها مذاکره کنیم. من ضرورت بررسی دیپلماتیک چالش هسته ای ایران را درک می کنم ، هر چند معامله ای را ترجیح می دهم که نشان دهنده تصمیمی استراتژیک از سوی ایران برای نفی تسلیحات هسته ای باشد ،ونه تصمیم استراتژیک ایران ، برای پیدا کردن حیله ای برای فرار از تحریم ها ، و البته از این گفتۀ کاخ سفید نیز رنجیده خاطرم که می گوید هر کسی نسبت توافق موقت ژنو بد بین باشد به دنبال جنگ افروزی است.
مذاکرات قوی ، تحریم های قوی تر می طلبد : هرچه موضع دیپلماتیک ما محکم تر باشد ، احتمال اینکه به زور متوسل شویم کمتر می شود. هیجان دیپلماسی نباید هدف ما را مبهم و یا نرم تر کرده و در عین حال درک ما را از نقش امریکا در جهان، کوچکتر کند.
واگذار کردن حقوق بشر که هدف اولیه و جدی و همیشگی سیاست خارجی آمریکا بوده در مورد ایران و به خاطر ضرورت موضوع هسته ای ، توجیه شده است . دولت اوباما ، کشورداری آمریکائی را به روزگار قبل از بوسنی ، و پیش از رواندا بازگردانیده است : گویا باید بار دیگر از تاریخ و از فرانسه درس بگیریم. گویا ، حمایت آمریکا ازدموکراسی در ایران ، تلاش های آمریکا را برای رسیدن به معامله ای اتمی به خطر می اندازد.
پس بناچار، باید بین یک ایران غیر هسته ای و ایرانی آزاد از ظلم و ستم حکومت استبدادی ، یکی را انتخاب کنیم. اما این انتخابی نادرست است ، که برای تایید نبود اشتها ( و کمبود حساسیت ) دولت در راستای ترویج آزادی طراحی شده است. ما نادرستی این انتخاب را در روابط پیشین خود با اتحاد جماهیر شوروی تجربه کرده ایم. شاید هنوز هم قرن بیستم را به خاطر داشته باشید.
در آن زمان موشک های اتحاد جماهیر شوروی سابق، ایالات متحده آمریکا را بیشتر از سانتریفیوژهای امروز ایران تهدید می کرد ، اما بحث کنترل تسلیحات نباید حقوق بشر را در سیاست ما نسبت به دیکتاتوری هسته ای تحت الشعاع قرار دهد و حتی اگر می خواستیم با " اخلاق گرایی " خود به مذاکره کنندگان بوسیلۀ موشک های قاره پیما صدمه بزنیم ، باز هم شکست نمی خوردیم- نه در کنترل تسلیحات و نه ، در نهایت ، در استقرار حقوق بشر- و می آموختیم که حقوق بشر نیز ، مفاهیم استراتژیک گسترده ای دارد و مردم همیشه از دولت ها مهم تر هستند.
همین چند وقت پیش به دنبال قطعه ای خاص درکتاب نیبور بودم، به این جمله برخوردم که می گفت " دو راه برای انکار مسئولیت نسبت به همنوعان مان وجود دارد: یکی اینکه به دنبال استفاده از قدرت خود برای تسلط بر آنها باشیم " و دیگری اینکه " به دنبال صرفنظر کردن از مسئولیت خود نسبت به آنها باشیم . "
البته این قطعه ای نبود که من به دنبال یافتن آن بودم ، و همینطور که کتاب را زیر و رو می کردم به درخواست این مرد بزرگ برای " گسترش دادن مفهوم بهره "برخوردم، به نحوی که " درک عدالت باید از ملاحظه کاری و محتاط شدن بیش از حد، در دفاع ازمنافع جلوگیری کند " این همان نیبوری است که رئيس جمهور به ظاهر خوش فکر و اندیشمند ما او را فراموش کرده ، و یا اصلا نمی شناسد . او رها کرده و ما رها شده ایم.
ما به دیگران بیش از حد احترام می گذاریم تا به آنها کمک کنیم : فرق اینکار با تحقیر چیست؟ دوستان ما به ما شک دارند ، دشمنان ما، ما را بازی می دهند. ما برای چیز اندکی پا فشاری می کنیم، برای چیز بسیار کمی مبارزه می کنیم. جهان پس از آمریکا پیش روی ماست همین اینجا : ببین و اشک بریز
یک عمر ما داریم فریاد می زنیم مـــــــــــــــــرگ بـــــــــــر امـــریـــکـــــــــا تازه به این نتیجه رسیدن .