1-اصولا حزب برای چه میخواهید؟
2-کارکرد حزب چیست؟
3-درآمد مالی حزب چگونه تامین میشود؟
4-رابطه حزب با منافع ملی چیست؟
5-رابطه حزب با دولت چگونه است؟
6-آیا دولت حزب میسازد یا حزب دولت؟!
7-رابطه حزب با رهبران حزب چیست؟
وسوالهای فراوان دیگر از این قبیل، به طورحتم پاسخها متنوع ومتضاد و برای برخی نیزشایداصلا پاسخی وجود ندارد.تا این سوالات کلیدی پاسخ داده نشود و اجماع برروی آن حاصل نگردد.شکل گیری نظام حزبی مزاحی بیش نیست.ممکن است کسی بگوید ازکجا میدانیدکه چنین است؟ آیا آنها که نشسته اند حزب تشکسل داده اند اینهارا نمیفهمند؟!پاسخ این است که همین سیاهی لشکرکه احزاب را تا 200حزب نشان میدهد نشانه عدم پاسخ و عدم اجماع بر روی این مسایل است.
ازاین رو، وضع کشور ما تا یک نظام حزبی فاصله زیادی دارد.امااین به ساختارها ونبود قانون ارتباط چندانی ندارد چیزی که دراین جا تعیین کننده است فرهنگ سیاسی نخبگان وتوده هاست نه الزاما نبود قانون و گرنه در قانون اساسی جایگاه احزاب روشن است.ازبُعد نظری اگر به مساله بنگریم انقلاب اسلامی نوآوری های زیادی درعرصه سیاست عملی و نظری داشته است و اصولا باعث غنای علم سیاست درهردو ابعاد نظری و عملی شده است بنا براین دلیلی ندارد که نتواند یک نظام حزبی منحصر به خود را داشته باشد همانگونه که مکتب لیبرل دموکراسیودیگرمکاتب نظام حزبی مخصوص به خودرادارند.بنا براین انقلاب اسلامی میتواند جلودار یک نظام حزبی اما اسلامی هم باشد.
اما در صحنه عمل برای تشکیل دهندگان حزب اگر سوالات با لا وسئوالات فراوان دیگرحل نشود اقدامات این چنینی که در سالهای گذشته بوده است بیراهه رفتن است. اگر این مسایل روشن شود آنگاه سخن گفتن از60حزب!و200حزب لزومی ندارد.تازه اینکه اکنون، عملا بود ونبود این احزاب 200گانه هیچ تفاوتی نمیکند. یعنی اصولا هیچ حزبی وجود ندارد.میگویند فرزند باغبانی دوان دوان پیش پدر آمد وبه پدر گفت که در باغشان 60آهوی زیبا دیده است!پدر جهان دیده و دانا، گفت نه پسرم امکان ندارد 60آهو دراین منطقه!؟تازه اگرباشد در روستای ما نیست!واگرهم باشد در باغ ماجمع نمیشوند!نه!نه!امکان ندارد توهم دیده ای!!پسر گفت نه پدار باورکنید50تا بودند!!بازپدر سخن خود را تکرار کرد و فرزند ده تاده تا عقب نشینی کرد تا به چند عدد و نهایتا یک آهورسید باز پدر نپذیرفت که حتی یک آهو در باغشان وجود باشد سرانجام پسر گفت آری پدر،دروغ گفتم من فقط صدای خِشُ خِشی را ازلابلای پرچینهای باغ شنیدم!!واین گونه بود که 60آهوی زیبا به خش وخشی تبدیل شد! ازین رو60حزب یا 200حزبی که اکنون گفته میشود ظاهرا چنین حالتی دارند!!حزب بایسته هایی دارد که حتی یک مورد آن برای این احزاب خود خوانده، صدق نمیکند.
1-حزب بایددولت سازباشد نه دولت ساخته!یعنی این حزب است که پس از پیروزی در یک رقابت مسالمت آمیز دولت را میسازد.
2- حزب باید در پی کسب قدرت سیاسی از راه مسالمت آمیز باشد نه لشکر کشی خیابانی.
3-عمرحزب باید ازعمر هبرانش بسیار بلند تر باشد یعنی اینکه احزاب به اشخاص وابسته نباشند.
4- حزب باید در گستره ملی فعالیت کند یعنی اینکه هسته های حزبی باید درسراسرکشور حتی در روستاها گسترش یافته ودر یک انتخابات از پایین به بالا مسئولین حزب اعم از شهرستانی استانی و دبیرکل ودفتر مرکزی،انتخاب شوند نه بالعکس، اگر حزب اینگونه شکل گرفت آنگاه صدها هزار وگاهی چند ملیون عضو رسمی و ملیونها هوادارخواهد داشت درغیر این صورت اعضای رسمی حزب گاهی از چندده نفرتجاوز نخواهند کرد.دردی که اکنون این احزاب 60گانه مبتلای آنند.
5-منبع مالی حزب باید شفاف و روشن ومبتنی بر حق عضویت اعضا باشد نه از رانتهای سیاسی و اقتصادی که اکنون معمول است-حال اگر کسی حاضر نیست عضو حزب شود وقت بگذارد پول هم بدهد مشکل در جای دیگری است.
به جرات میتوان گفت احزاب 60گانه به این مسایل نه عمل میکنند نه باور دارد دارند و گاهی نیز اصولا اطلاعی ندارند.
اگراصول پیش گفته ملاک قرارگیرد؛ در ساختار نظام جمهوری اسلامی ایران امکان ایجاددوحزب فراگیر و بزرگ وغیر شخصی، با عنوانهای مثلا،اصولگرا و اصلاح طلب، میانه رو، ویاهر عنوان دیگروجود دارد.این دو یا سه حزب باید در اصول زیر مشترک ومتعهد باشند
1-اسلام
2- امامت و ولایت
4-انقلاب
3- ایران
مربعی که احزاب ملی و فراگیر-به معنی وسیع وگسترده-باید در چهارچوب آن بازی کنند در بقیه امور مثل سیاست های اقتصادی فرهنگی،خارجی،بازرگانی،توسعه،آموزشی و...برنامه خودرا داشته باشند و رای دهندگان برنامه هریک را پسندیند آنگاه آن حزب براساس قانون درچهارچوب زمانی مقرر اقدام به تشکیل دولت واجرای بر نامه های خود خواهد کرد.
به عنوان مثال احزاب مطرح انگلیس و آمریکاوفرانسه در اصول لیبرالی وحفظ نظام لیبرالی هیچ اختلافی ندارند وهریک به قدرت برسند خودرا متعهد به حفظ وتوسعه نظام میدانند اصلا ملاک موفقیت یا عدم موفقیت یک حزب خدمت بیشتر به منافع ملی است اما شوربختانه گروهایی که درایران نام حزب برخود نهاده اند به هیچ وجه دراین چهارچوب نیستند به عبارتی آنها بیشترگروه های ذی نفوذ یا گروه فشار بوده اند تا یک حزب سیاسی.دربرخورد با نظام سیاسی نیزخواسته اند در حالی که بخشی از نظام بوده و پستهای حساس آنرا داشته اند همزمان اپوزسیون نظام باشند این شکل حزب داری در هیچ جای جهان وجود ندارد و اصولا ممکن نیست.چرا، حزب میتواند اپوزسیون دولت(مجریه)باشد یعنی مخالف مسالمت آمیز حزبی که اکنون قدرت اجرایی را در دست دارد ونشان دادن برنامه های خود، تا مردم در دور بعد به او رای بدهند. اما این مساله با اپوزسیون بودن کلیت نظام متفاوت است.باز مثالی دیگر از غرب، در حال حاظر حزب جمهوری خواه اپوزسیون دولت آمریکا به رهبری اوبا مای دمکرات است اما به هیج وجه اپوزسیون و مخالف نظام سیاسی آمریکا نیست. این نکته مهم و مرز بین اپوزسیون دولت بودن واپوزسون نظام بودن در بین گروهای سیاسی ایران تا کنون رعایت نشده است و تا این نکته حل نشود نظام حزبی غیر ممکن است.
* دانشگاه بوعلی سیناشما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com