در کنار این وقایع، دولت آقای روحانی وعده
خود در خصوص دریاچه ارومیه را بطور جدی پیگیری نموده و با تشکیل کارگروه
خاص برنامه ریزی فشرده ای را در این زمینه در دست اجرا دارد و موضوع دریاچه
ارومیه به دغدغه اصلی آن تبدیل گشته است ؛ زمینه ساز انفعال عوامل قومی
شده است.
به بیانی دیگر از یک طرف شاهد اجرای برنامه هایی از طرف نظام
هستیم که درصدد تکریم فرهنگ و هویت آذری و تأمین مطالبات به حق آنهاست و از
طرف دیگر برخی عوامل قومی را شاهدیم که با آتش زدن پرچم رسمی کشور،
شانتاژهای تبلیغاتی و... بدترین توهین را به ملت ایران و بخصوص آذریها
انجام می دهند و سؤالی که در ذهن هر شهروند آذری وجود دارد آن است که این
اقدامات با چه هدفی صورت می گیرد؟ مطالعه و بررسی مطالب منتشر شده در کتاب
ها، سایت ها و تحلیل های عوامل قومی نشان می دهد که مبانی این اقدامات ریشه
در اعوجاج نظری و انحراف فکری توام با افراط گرایی قومی متاثر از بیگانگان
دارد که متاسفانه برخی عوامل قومی(پیاده نظام قومی) نیز ضعف شناخت و دانش
کم اسیر این افکار و اندیشهها شده و نوعی کنش وهابیت مدار از خود نشان می
دهند.
گرچه دلایل زیادی در خصوص این نوع رفتار عوامل قومی وجود دارد اما
بطور خلاصه سه دلیل مهم زیر که بخشی از مبانی و ریشه های اقدامات اخیر
عوامل قومی را بازتاب می دهد و از مدخلیت بیشتری برخورداراست مورد اشاره
قرار می دهیم. در فرصتی دیگر این مبانی مورد بررسی بیشتر قرار خواهد گرفت.
-
برخی عوامل قومی موجودیت خود را در ایجاد و شعله ور سازی تنش واختلافات در
کشور تعریف کرده اند و به هر بهانه و مناسبتی تلاش می کنند مسائل جنجالی
را بزرگ نمایی و به محملی برای اختلاف و منازعه داخلی تبدیل کنند.
آخرین
اقدام از این جنس مربوط به اظهارات آقای مشایخی در برنامه ی صبح ویتامین 3
است که در پاسخ به سؤال مجری مبنی بر اینکه ویژگی های رفتاری متولدین
آذرماه چیست مطالبی عنوان نموده است. به رغم اینکه مطالب وی هیچ مدخلیتی به
مسائل قومیت آذری نداشته است اما عوامل قومی بدلیل کم توانی در درک محتوای
مطالب سعی در شانتاژ نموده و با جعل و قلب ماه آذر با قومیت آذری درصدد
برآمدند که شهروندان آذری را تحریک نمایند و آشوبی مجدد به پا کنند که
اتفاقاً با عدم همراهی عمومی ناکامی دیگری نصیب آنها شد و این عوامل
باردیگر نشان دادند که آنها تا چه اندازه کوته بین اند و موجودیت خود را به
ایجاد تنش و آشوب گره زده اند.
- دومین دلیل، وابستگی فکری و عملی به
بیگانگان است که این عده از عوامل قومی دارای تعلق خاطر و وابستگی به
بیگانگان بوده و تحت تاثیر آنها اقدام به آتش زدن پرچم رسمی کشور نموده
اند. اعترافات عوامل دستگیر شده و همچنین استفاده از IP یک کشور خارجی برای
انتشار این کلیپ در رسانه های بیگانه نشان می دهد که آنها مورد حمایت
دستگاههای جاسوسی بیگانه هستند و هویت مستقلی ندارند و صرفاً بنا به سفارش
سرویس های جاسوسی غرب اقدام به این نوع اقدامات می کنند.
- سومین دلیل
انحراف فکری شدید آنهاست که تحت تاثیر و نفوذ جریانات لاییک این اقدامات
را انجام می دهند. بعنوان نمونه در تحلیل عوامل فکری این طیف صریجاً آمده
است که " انتظار داریم روزی آتیلای کبیر به جای امام زمان ظهور کند وهمه ی
دنیا را تصرف نماید تا ما هیچ دشمنی نداشته باشیم و راحت و با خیال آسوده
بتوانیم اعلام استقلال کنیم". در برخی از مطالب منتشر شده قومی افکاری تا
مرز شیطان پرستی نیز درج شده است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
شکوه و درخشندگی آذربایجان به آن است که "سر شیر غران" است.
حساب مردم آذربایجان از حساب چند نابخرد نا آگاهی که با هوس های کودکانه به بازی های خطرناک دست می زنند کاملا جداست.
مردم آذربایجان مثل مردمان ساکن در اقصی نقاط کشور در بوجود آمدن تمدنی که بنام تمدن ایرانی شناخته می شود سهیم هستند و به نقش تاریخی شان همچون سایر مردمان افتخار می کنند.
ترجمان حقوق مدنی مردم آذربایجان در قانون اساسی و حاکمیت کشوری متبلور است که با ایثار خون هزاران شهید از جمله شهدای والامقام باکری از استان آذربایجان غربی، شفیع زاده از آذربایجان شرقی و دهها ، صدها و هزاران شهید دیگر از اقصی نقاط کشور منجمله اردبیل و زنجان و شیراز و زاهدان و اهواز و تهران و سنندج و اصفهان و ... آبیاری و شکل گرفته است.
وقتى تاریخ و اسناد تاریخى جواب نمىدهد، جز پناه بردن به دامن فلسفه بافی و استعارات و اصطلاحات جامعه شناسی که تعاریف و کارکرد های ویژه خود را دارند و خلط این مباحث با قصهپردازى و سفسطه سرهم کردن چارهاى باقى نمىماند.
برادر من ! به نتایج کارکرد عملی واژه گانی را که بکار می برید ها آگاه هستید!؟ نتایج جدایش این مرزبندی های متصور را می توانید تجسم و تصور کنید؟!
پابلو نرودا شاعر انقلابی شیلیایی و برنده جایزه ادبیات نوبل دفتر شعر زیبایی دارد با عنوان "ما بسیاریم". خواندنش به دوستان پیشنهاد می شود و حتما از آن بهره خواهند برد ...
آری !
فارس، عرب، بلوچ، ترکمن، لر، آذری، ارمنی، آشوری، کرد، گیلک و ... همه ما ایرانی هستیم و "ما بسیاریم".
چون ما بسیاریم
چون ما همه باهم هستیم
مورد رشک تیره بختان هستیم
ولی چه باک
که خدا با ما است
چون خودش فرموده است
یدالله مع الجماعه
زیاده بخود زحمت ندهید و راه را کوتاهتر کنید.
با یک سرچ مختصر در همین فضای مجازی می توانید به دریایی از معلومات دست بیابید
در اینجا فقط بصورت مختصر به برخی از منابع اسلامی که در آنها از زبان آذری باستان نام برده شده اشاره می گردد:
1. قدیمترین منبع درباره زبان آذری باستانی قول ابن مقفع (۱۴۲ق/۷۵۹م) است که در الفهرست ابن ندیم نقل شدهاست. به گفتهٔ ابن مقفع زبان مردم آذربایجان پهلوی (الفهلویه) است منسوب به پهله (فهله) یعنی سرزمینی که شامل ری و اصفهان و همدان و ماه نهاوند و آذربایجان بودهاست.
2. همین گفته ابن مقفع را حمزهٔ اصفهانی (به نقل یاقوت) و خوارزمی نیز نقل کردهاند.
3. اما دومین مؤلفی که بعد از ابن مقفع از کلمهٔ آذری یاد کرده یعقوبی است که کتاب خود را در ۲۷۸ق/۸۹۱م تألیف کردهاست. این مؤلف آذری (آذریّه) را به عنوان صفت در مورد مردم آذربایجان به کار بردهاست.
4. مؤلف دیگری که از زبان آذری باستان نام برده مسعودی ( ۳۴۶ق/۹۵۷م) است که در ۳۱۴ق از تبریز دیدار کردهاست. این مؤلف از میان زبانها ایرانی پهلوی، دری و آذری را ذکر کردهاست که ظاهراً در نظر او مهمترین زبانها و گویشهای ایرانی بودهاند
5. پس از مسعودی، حمزه اصفهانی (۳۵۰ق/۹۶۱م) است که به نقل از یک ایرانی نو مسلمان به نام زرتشتبن آذرخور معروف به ابوجعفر محمدبن مؤبد متوکلی در میان زبانهای پنجگانهٔ ایرانی از زبان پهلوی یاد میکند و آن را منسوب به پهله میداند که شامل ۵ شهر اصفهان، ری، همدان، ماه نهاوند و آذربایجان است. مؤلف دیگری که بعد از حمزهٔ اصفهانی از زبان اذربایجان و ایرانی بودن آن سخن گفتهاست
6. ابواسحاق ابراهیم اصطخری است که کتاب خود المسالک والممالک را در پایان نیمهٔ اول قرن ۴ق/۱۰م نوشتهاست. اصطخری صریحاً زبان مردم آذربایجان و ارمنستان (بجز دبیل و پیرامون آن) و ارّان را ایرانی (الفارسیه) ذکر میکند و زبان مردم بردعه را ارّانی میداند
7. مؤلف بعدی ابوالقاسم محمدبن حوقل ( ۳۷۸ق/۹۸۸م) است که اساس مطالب خود را از اصطخری گرفته و دربارهٔ زبان مردم آذربایجان و ارمنستان و زبان مردم بردعه همان مطالباصطخری را تکرار کردهاست.
8. ابوعبداللّه بَشّاری مقدسی مؤلف دیگری است که در قرن ۴ق/۱۰م از زبان مردم آذربایجان سخن گفتهاست. وی در سخن از اقلیم رِحاب که در نوشتهٔ او شامل آذربایجان و اران و ارمنستان میشود، میگوید زبانشان خوب نیست و فارسی آنها مفهوم است و در حروف به فارسی خراسانی شبیهاست و در جای دیگر میگوید زبان آذربایجان بعضی دری است و بعضی منغلق (یعنی پیچیده) که ظاهراً غرضش تمیز میان زبان عام رسمی (فارسی دری) و گویشهای محلی است
9. داستانی که سمعانی دربارهٔ ابوزکریا خطیب تبریزی ( ۵۰۲ق/۱۱۰۹م) و استادش ابوالعلاء معری آورده، مؤبد رواج زبان آذری در آذربایجان در قرن ۵ق/۱۱م است. براساس این داستان روزیخطیب تبریزی در معرّهالنعمان در مسجد نزد استاد خود بوده که یکی از همشهریان او به مسجد وارد شدهاست. خطیب با زبان خود با او صحبت کرده و سپس که استادش دربارهٔ این زبان از او پرسیده گفتهاست این زبان «اَذْرَبیّه» نامیده میشود.
10. حمداللّه مستوفی در نزههالقلوب تألیف در (۷۴۰ق/۱۳۳۹م) زبان زنجان و مراغه و گشتاسفی را پهلوی ذکر میکند. تا قرن پنجم در همهٔ مأخذی که از زبان آذربایجان یاد شده بجز بلاذری که یک کلمه از این زبان نقل کرده بقیه فقط اشاره به نام این زبان دارند و نمونههایی از این زبان به دست داده نشدهاست.
11. در نیمهٔ اول قرن ۵ق/۱۱م ابومنصور موفقالدین هروی در الابنیه عن حقائقالادویه کلمهٔ «کلول» به معنی خُلّر را از این زبان نقل کرده و بعد از او اسدی و شاگردانش که در آذربایجان میزیستهاند در لغت فرس کلمات متعددی از زبان آذری باستان نقل کردهاند
12. در قرن ۷ق/۱۳م یاقوت دربارهٔ آذری میگوید: «مردم آذربایجان زبانی دارند که آن را آذری (الاَذریه) مینامند. برای دیگران مفهوم نیست.
13. ...
بنا به تصریح زبانشناسان و متخصصین السنه های قدیمی و باستانی و به شهادت جغرافینویسان و دانشمندانی چون یاقوت و مسعودی و ابنحوقل و مقدسی و ابنالندیم زبان دیرین مردم آذربایجان آذری یا پهلوی یا فارسی بوده است.
شایان ذکر است که از نوشتههای این دانشمندان برمیآید که هر معنایی برای آذری قایل بشویم، در هر صورت جز شعبهای از شعب زبانهای ایرانی نبوده و نوشتههای حمدالله مستوفی (در نزهت القلوب) نیز، اگر چه یادی از چند قصبهی «ترک» یا «ممزوج» میکند، موید این است که زبان عموم مردم آذربایجان پهلوی و ایرانی بوده است".
پیشنهاد می شود که در تفحصات و تتبعات خود موارد ذیل را هم منظور فرمائید که :
زبان دیرین مردم آذربایجان آذری و از شعب زبان ایرانی بوده و همان طور که زبان کنونی آذربایجان دارای لهجههای متعدد است و زبان مردم تبریز یا زبان مردم اردبیل و مراغه از لحاظ طرز تلفظ و بعضی واژههای اختصاصی یا اصطلاحی تفاوتهایی دارد، زبان آذری نیز از شعب متعدد برخوردار بوده است و مردم شهرها و ذهات آذربایجان به لهجههای گوناگون این زبان سخن میگفتهاند و به نظر میرسد. اختلافی که بین لهجههای فرعی زبان کنونی آذربایجان وجود دارد معلول اختلافی باشد که بین لهجههای زبان دیرین مردم نقاط مختلف این سامان وجود داشته ریشه گرفته است.
... از سال 1327 تا سال 1357 مجله دانشکده ادبیات علوم انسانی دانشگاه تبریز بیشترین مقالات و تحقیقات خود را درباره زبان دیرین آذربایجان توسط استادانی همچون دکتر منوچهر مرتضوی، دکتر ماهیار نوابی و دکتر ادیب طوسی و عبدالعلی کارنگ و ... و سایر استادان ایرانی به چاپ رسانیده است. در مدت سی سال مجله پربار دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز، یک تنه تحقیق و پژوهش را به طور آکادمیک درباره زبان و فرهنگ آذربایجان به عهده داشته است. البته تحقیقات خارج از دانشگاه هم به موازات دانشگاه تبریز توسط سایر دانشمندان ایرانی انجام پذیرفته است که نام بردن از این عزیزان باعث اطاله کلام خواهد شد.
استاد مرتضوی از اساتید برجسته دانشگاه تبریز در یادداشتی با اشاره به بعضی بدخلقیها و عصبیتهای قومی ضدایرانی عدهای، یادآور میشوند که: «... در شگفت بودم که اثبات علمی و مستند ایرانی بودن زبان آذربایجان از عهد باستان تا زمان دولت صفوی چه مشکلی ایجاد میکند؟! البته این تعجب در مورد نوشتههای دیگران از زمان عباس اقبال و احمد کسروی و محمد قزوینی و ادوارد براون وجود داشته است.
جای تعجب نیست اگر تعجبی؟! باشد در ساده لوحی امثال بنده است که در مردابی از عصبیت و ناآگاهی دنبال گوهر نایاب انصاف و دانش و ادب و متانت میگردیم». (زبان دیرین آذربایجان، چاپ دوم، صفحه 18، انتشارات موقوفات دکتر افشار، سال 1382)
ما ترک زبان ایرانی هستیم که البته نه فقط در آذربایجان بلکه در مناطق دیگر ایران نیز کم و بیش حضور داریم.
.