به گزارش
بولتن نیوز،
« دفاع مقدس » را از این منظر باید حقیقت مظلوم تاریخ معاصر بنامیم .
اساسا پس از جنگ های بزرگ تاریخ ، بخصوص جنگ جهانی دوم شاهد سه رویکرد در
روایت جنگ بودیم که در همه آنها ابزار هنرابزاری کارآمد برای بیان دیدگاه
ها محسوب می شد . دسته ای از راویان در آثار هنری خود سعی کردند از دریچه
انتقاد وارد شوند و اینگونه « ادبیات ضد جنگ » در حوزه هایی همچون رمان ،
سینما و.... شکل گرفت . دسته ای دیگر با نگاهی واقع بینانه همچنان سعی
کردند از بستر جنگ به عنوان ابزاری برای القای حس وطن دوستی و عشق به میهن
استفاده کنند و در کنار همه اینها دسته سوم نیز سعی کردند با غلو ویا حتی
به طنز کشیدن ، جریان حقیقی جنگ را به انحراف بکشانند . نمونه های هنری
فراوانی از هر سه رویکرد در ادبیات داستانی و نمایشی پس از جنگ دوم جهانی
سراغ داریم که از آن می گذریم اما سوال اینجاست که ما کدام راه را برای «
روایت فتح » مان برگزیدیم ؟ وچه کتابی را برای نسل بعد از جنگ گشودیم ؟ این
سوالی است که نسل فاتح پس از 8 سال « دفاع مقدس » باید به آن پاسخ دهد .
متاسفانه هنرمندان ما خیلی زود ژست روشنفکری گرفتند و فارغ از حقیقت
ژرف « دفاع مقدس » ، هشت سال رشادت مردم دلیر ایران را با پدیده ای سخیف
همچون « جنگ » آن هم با مفهوم سطحی وظاهری اش مقایسه کردند و خیلی زود یعنی
زمانی که حتی گوشه ای از حقیقت« دفاع مقدس » ترسیم نشده بود به سراغ
ادبیاتی مانند « ادبیات ضد جنگ » رفتند . با اینحال چند سال که از این
وضعیت مقلدانه گذشت ناگهان « تحریف دفاع مقدس » از ترسیم « رمبو » وار
قهرمانان جنگ آغاز شد و « دفاع مقدس » شد بازیچه خنده و طنز و اگر چه نباید
تمام این آثار را با یک چوب راند اما الحق نمی توان « مجید سوزوکی » ها را
نماد جوان بسیجی هشت سال دفاع مقدس برشمرد . حال سوال اینجاست ؛ کی نوبت
آوینی می رسد که دوربینش را خیلی پیش تر از همه اینها روشن کرده بود و هنوز
« روایت فتح »اش در حسرت روایتگر مانده ؟
اکنون که تمام این رویکرد ها نارسایی و تک بعدی نگری خود را به اثباث
رسانده اند جادارد به اصل « دفاع مقدس » آنهم از زاویه پاک ترین و صادقانه
ترین دریچه ها یعنی « روایت فتح » آوینی بپردازیم . نسل امروز ما تشنه
دریافت حقایقی است که سالها یا کتمان شد یا تحریف شد و یا به سخره گرفته شد
و افسوس که ماهیت اصیل و استثنایی آن هنوز هویدا نشده است . اگر به خودمان
امید دهیم که برای بیان این ارزشهای اساسی هنوز دیر نشده ! بیاییم پس از
این مقدمه طولانی به مهمترین ابعاد وجودی دفاع مقدس از منظر شهید آوینی
بپردازیم :
•دفاع مقدس محک بین حق وباطل
آوینی می گفت ؛ عجب محكی بود این جنگ، در تمییز حق از باطل. هنرمندان حقیقی
اهل ادعا و تفاخر و تبختر نیستند، اما مدعیان روشنفكری و هنر نشان دادند
كه وابسته تفكر و فرهنگ غرب هستند. مقصود این سخن آنانند كه تنشان اینجاست،
اما جانشان پیوسته با جانِ غرب است(2)آوینی معتقد بود جنگ باعث شد تا
ماهیت هنرمند وابسته به غرب مشخص شود .او برای هنر تعهدی انسان ساز قائل
بود ونمی توانست بپذیرد « هنر برای هنر» تمام ماهیت هنر باشد و این زمان را
فرصتی شایسته می دانست که اهل هنر جایگاه خود را مقابل هنر خود به آزمون
بگذارند . آوینی این را فقط در حوزه هنر نبود که باور داشت . او می دانست
در این جنگ تمام حق در مقابل تمام باطل ایستاده است و چه محکی بهتر از این
برای حق یا باطل .
• مبارزه حقیقتی فراتر از جنگ
آوینی معتقد بود ؛ جنگ ممكن است كه باشد یا نباشد ، اما مبارزه تمامی ندارد
. تحقق اسلام در جهان و بر قراری عدالت در گرو مبارزه حق و باطل است(3).
از این منظر اولا دفاع مقدس جوانان ایران زمین چیزی فراتر از «جنگ» در
معنای خاص آن بود که می توانست تا همیشه تاریخ ادامه داشته باشد و حتی
ابزار آن هم الزاما توپ و تفنگ و تانک ، و کارزار آن هم تنها شلمچه و مهران
نباشد . این حقیقت بزرگی بود که خیلی از بازماندگان جنگ در نیافتند و اینک
در دام زر و زور و ثروت اسیر شده اند و جامعه از زخم « جنگ نرم » دشمن به
خود میپیچد .
• ابزار جنگی ما سلاح نبود
نگاه آوینی در این خصوص خیلی جالب است . او معتقد بود ؛ سرّ پيروزي ما در
جبهههاي جنگ با ابرقدرتها همين است كه ما هرگز متكي به سلاح نيستيم .
اتكاي ما به ايمان خود و امدادهاي غيبيي است كه ايمان ما مجاري نزول آنهاست
و اگر اينچنين نبود و پيروزي ما موكول به همپايي با قافلهي نظام اقتصادي و
صنعتي غرب ميشد ، امروز حتي يادگارهاي انقلاب اسلامي را نيز از كتابهاي
رسمي تاريخ شسته بودند(4) تجربه هم همین را نشان می دهد . چگونه ممکن بود
رزمندگان ایرانی بتوانند در مقابل سپاه تا دندان مسلح عراق دفاع کنند مگر
اینکه از سلاحی قویتر از سلاح دشمن برخوردار باشند و آوینی آن را « ایمان »
می نامید . آنها که آن سال ها را به یاد دارند خوب می دانند که گاهی در
جبهه ها حتی بسیجیان و سربازان ایرانی یک فشنگ برای مقابله نداشتند با
اینحال عاشقانه به دنبال چیزی لابلای خاک وخاکریز می گشتند که فراتر از
منطق جنگ بود و آن چیزی نبود جز « شهادت » و رسیدن به معبود که خود به
ناگهان تبدیل به سلاحی کارساز در مقابل دشمن می شد . این حقیقت متاسفانه
هیچگاه تا کنون در ادبیات دفاع مقدس ما و در هنر و سینمای دفاع مقدس ( اگر
داشته باشیم ) آنگونه که باید متجلی نشد .
•دفاع مقدس تجلی عرفان
از نگاه آوینی جبهه ها تجلی گاه ایمان خالص انسان به معبود بود . سرتاسر
روایت فتحش روایت همین عشقی بود که از راه و کلام امامش آموخته بود . او می
گفت ؛ امام «ره» ما را آموخت که « عرفان را با مبارزه جمع کنیم» و خود
بهترین شاهد بود بر این مدعا که عرفان عین مبارزه است (5) . با این نگاه
دیگر میدان جنگ عرصه خون وآتش و باروت نبود . اینچنین جنگی اساسا با
معیارهای مرسوم در کتاب های نظامی نیز هم خوانی نداشت و اینگونه بود که
سرانجامش هر چه بود به پیروزی ختم می شد . جالب است ! چه بکشی وچه کشته شوی
پیروزی ، چون در هر حال این معاشقه ای عرفانی با معبودی است که تو را چون
پروانه ای دم صبح بر شعله های رقصان می بیند . این جنگ در کجای این عالم
نمونه ای دارد و کدام قلم ونگاه است که چون آوینی بتواند آن را به تصویر
بکشد ؟
• دفاع مقدس همزاد فلسفه انتظار
جنگ آنگاه که می خواهد رنگ وبوی فلسفی به خود بگیرد چه فلسفه ای بالاتر از «
فلسفه انتظار» که ماهیت ایدئولوژیک شیعه را در دنیای معاصر شکل می دهد ؟
آوینی می گفت ؛ امام «ره» به ما آموخت که «انتظار در مبارزه است» و این
بزرگترین پیام او بود، و پس از او، اگر باز هم امیدی ما را زنده میدارد
همین است که برای ظهور آخرین حجت حق مبارزه کنیم(6) اینچنین مبارزه ای است
که در هشت سال ، جنگ را به دفاعی مقدس بدل می کند که هیچ کس نمی تواند از
بار مسئولیت آن در تاریخ شانه خالی کند .
*****
اکنون سالهاست که از « دفاع مقدس » گذشته ، هرچند مبارزه تداوم دارد ،
تا آنجا که حیات انسان تداوم دارد ، اما وقت آن رسیده تا یک بار دیگر به
آنچه در این هشت سال از نگاه آوینی گذشت بنگریم . اکنون تمام شیوه ها را
آزموده ایم و قهرمانان خود را هر لباسی که خواستیم برتن کرده ایم . لباس
هایی تنگ وگشاد که هیچکدام برازنده شان نبود . آیا وقت آن نرسیده که تئوری
های ناقص خودمان را کناری بگذاریم و از « بازترین پنجره »(7) با مردم این
شهر سخن بگوییم .
یادمان نرود ، « ما ناچاریم جایگاه تاریخی خودمان را گوشزد کنیم،
مبادا که اهل ظاهر حکم بر اشتراکات ظاهری این جنگ با دیگر جنگها قرار دهند
و از حق غافل شوند»(8) اگر اینگونه شود ما در مصاف تاریخی مان باخته ایم و
فرزندانمان ما را به چوب نقد می کوبند وآنگاه است که ما در رسالت تاریخی
مان یعنی انتقال ارزش های این مقدس ترین دفاع به نسل بعد جا مانده ایم .
اکنون دنیا باور کرده که دفاع مقدس ما از جنسی دیگر بود و « اگر هنوز
هم مدعیان با عینک تاریخهای رسمی ، بین این نبرد و جنگهای
سلطهجویانهای که در قرون اخیر رخ داده است تفاوتی نمیبینند ، بیایند و
در این قلههای بلند ، مجاهدین عراقی را بنگرند که همچون بدریون در رکاب
رسولالله به سپاه کفر میتازند، اگرچه برادر و پدر و نزدیکانشان در صفوف
دشمن باشند.»(9) اینگونه است که تمام دنیا به قضاوت می نشینند و باور می
کنند که « آنچه اتفاق میافتد تفسیری است عینی بر آیات مبارکه قرآن »(10)
اگر چه آنچه در آن جبهه ها اتفاق افتاد ورای درک ظاهر افراد از جنگ بود و
هنوز هم « اگر کسی این بچهها را نشناسد، میپندارد آنها مرگ را به بازی
گرفتهاند »(11) .
اکنون وقت آن رسیده که با فرزندانمان از دریچه زلال نگاه آوینی در
باره جنگ سخن بگوییم . رسانه ملی ما هم نباید از پخش آن « روایت فتح » در
بهترین ساعات شبانه روز خجالت بکشد . اگر امروز فرزندان ما از دفاع مقدس
آنچه را که باید نمی دانند حاصل کوته نگری خودمان است که چون از جنگ
برگشتیم ؛ یا خواستیم « مسیح » وار در گوشه ای بنشینیم و مردم از پی حاجت
به سراغ ما بیایند و یا منتظر ماندیم مردم مجسمه های غول پیکر ما را بر
سردر منازل خود بکارند و برایشان جای « رستم » را پرکنیم و بدتر از همه
آنکه گاهی هم حقیقت جنگ را فراموش کردیم و طلب کارانه به سراغ همین مردم
رفتیم و به پاس گلوله هایی که از پول النگوهای زنان و ساعت بندی مردان همین
مرز و بوم شلیک کردیم از آنها طلب مال نمودیم ! و بر دنیای خود افزودیم !
انگار فراموش کردیم بدترین درد آن است که « انسان در متن عظیمترین تغییرات
تاریخ جهان و در میان سردمداران این تحول زندگی کند و از غفلت درنیابد که
در کجا و در چه زمانی زیست میکند.»(12) .
اکنون اگر می خواهیم نسل امروزما در پس هیاهوی عصر حاضر حقیقت « دفاع
مقدس » را در یابد هیچ منبعی سرشار تر از « روایت فتح » آوینی نیست بخصوص
که تمام راه ها امتحان خود را پس داده اند . « روایت فتح » آوینی دریای
زلالی است که در عمق صدها متری می توان تمام خاطرات جنگ را چون سنگفرش
رنگین بر کف دریای آن دید و لذت برد . گفتار آوینی نیز در مجموعه « روایت
فتح » بی شک به ترجیعبندی میماند که بیت تکرار آن تکیه بر جایگاه تاریخی
انسان در جنگ دارد . جنگی ورای تعریف مرسوم تاریخ . جنگ تحمیلی عراق علیه
ایران در آیینه وجود آوینی دیگر مهلکه خونآلود و وحشتناکی که تصور اولیه
مفهوم جنگ را به ذهن انسان متبادر میکند، نیست . توپ و تانک و انفجار و
جراحت و مرگ نیست. تنازع خفیف انسان برای بقا نیست. او رزمندگان دفاع مقدس
را انسانهای بیبدیلی در تاریخ میداند که « کره زمین قرنهاست انتظار
آنان را میکشد تا بر خاک مبتلای این سیاره قدم گذارند و عصر بیخبری و
جاهلیت ثانی را به پایان برسانند.»(13) او می داندکه «عصر بعثت دیگرباره
انسان آغاز شده است و اینان منادیان انسان تازهای هستند که متولد خواهد
شد. انسانی که خداوند توبه او را پذیرفته و او را بار دیگر برگزیده
است.»(14) و ما میدانیم که حق با اوست.
________________________________________
1 - نظریه پردازانی همچون چالمرز جانسون – رجوع کنید به کتاب انقلاب و تحول اجتماعی از این نظریه پرداز
2 - جنگ در آینه نقاشی متعهد(مقاله )
3- منشور تجدید اهل هنر(مقاله )
4- ديكتاتوری اقتصاد( مقاله )
5- داغ بی تسلّی (مقاله )
6- داغ بی تسلّی ( مقاله )
7 - سهراب سپهری
8- سرباز گمنام- مجموعه روایت فتح
9- از آن کربلا تا این کربلا - مجموعه روایت فتح
10- 3 ورق از تاریخ مقاومت - مجموعه روایت فتح
11- حزبالله - مجموعه روایت فتح
12- شب عاشورایی - مجموعه روایت فتح
13 - شب عاشورایی، مجموعه روایت فتح
14- شب عاشورایی، مجموعه روایت فتح