گروه سیاسی- محمد پورغلامی:
میگویند «علل موجده»ی یک چیز «علل مبقیه»ی آن هم هست. از این زاویه،
نهضتها و گفتمانهای فرهنگی و اجتماعی نیز دارای یک سری علل موجده و مبقیه
هستند که بیتوجهی به آنها میتواند موجبات اضمحلال و افول آنها را
فراهم آورد. بنابراین لازم است که رهبران و بانیان اصلی و محوری گفتمانهای
اجتماعی، همواره با «بازخوانی» علتهای پدیدآورنده و تداوم آن، از افول
گفتمان جلوگیری کنند.
به گزارش بولتن نیوز،
برای مثال نهضت انقلاب اسلامی که با علتهایی چون
«معنویت»، «عدالت» و «عقلانیت» در مدل نظام سیاسی «جمهوری اسلامی» به
پیروزی رسید، برای ابقاء و تداوم خود چارهای ندارد جز آنکه همواره این
علتها را مدّ نظر قرار داده و به آنان توجه ویژهای داشته باشد. دلیل
پافشاری رهبران انقلاب اسلامی در طول مدت این سیوچهار سال بر روی
مؤلفههای مذکور نیز دقیقا به همین علت است.
چنانچه میدانیم در
انتخابات نهم ریاست جمهوری که در سال 84 انجام شد، دولتی روی کار آمد که
امروزه از آن به «دولت خدمتگزار» یاد میشود. واضح است که پیروزی دکتر
محمود احمدینژاد در انتخابات سال 84 نیز دارای یک سری «علت»ها و دلائل
بوده است.
توجه ویژه به آرمانهای فراموش شدهی انقلاب اسلامی، عدالتگرا
بودن، اهتمام به حل مشکلات طبقات پایین و مستضعف جامعه، سادهزیستی،
استکبارستیزی، پر کار بودن و امثالهم از جمله علتهایی بود که موجب اقبال
عمومی به گفتمان احمدینژاد و انتخاب او از سوی مردم شد. رهبر انقلاب نیز
بعد از انتخاب آقای احمدینژاد و شروع دولت نهم، آن را بهترین دولت در
ایران از زمان مشروطه به بعد قلمداد کرده و اظهار داشتند که این دولت، موجب
شد تا بار دیگر آرمانهای انقلاب اسلامی زنده شود.
در انتخابات ریاست
جمهوری سال 88 نیز اگرچه بیاخلاقیهایی در مناظرات انتخاباتی صورت گرفت
اما به دلیل آنکه مردم، عملکرد مطلوب و مناسبی از دولت نهم دیده بودند،
مجددا رأی به تشکیل دولت از سوی آقای احمدینژاد دادند. در طول هشت سال
گذشته، احمدینژاد و یارانش، منشاء خدمات کمنظیر و بعضا بینظیری بودند که
یقینا برای همیشه در تاریخ ایران ثبت و ضبط خواهد شد.
اما ظهور و
تداوم هشت سالهی دولت خدمتگزار از سویی، و زوال و افول آن پس از هشت سال
از سویی دیگر، موضوعی است که به یقین میبایست مورد کالبدشکافی علمی و
تخصصی پژوهشگران و دلسوزان انقلاب اسلامی قرار گیرد. اینکه:
- چگونه شد فردی که تا قبل از سال 84 در ساختارهای حزبی و جناحی کشور جایگاهی نداشت، به یکباره مورد اقبال مردم قرار گرفت؟
- چگونه شد که دولت دهم به علتهای موجده و مبقیهی خود بیتوجه شده و به سمت زوال حرکت کرد؟
- چرا احمدینژاد به جای پرداختن به مسائل اصلی گرفتار مسائل حاشیهای شد؟
- چرا احمدینژاد که با پشتوانه و حمایتهای اصولگرایان و طبقات محروم روی
کار آمد، روز به روز از آنها دور و دورتر شد؟ و سوالاتی از این دست،
موضوعاتی است که باید به طور دقیق مورد بررسی قرار بگیرد.
حضرت امیر(ع)
در یکی از سخنان خود به چهار موضوع که موجب افول یک دولت میشود اشاره
کردهاند که به نظر میرسد یکی از مصادیق عینی آن میتواند ماجرای دولت
احمدینژاد باشد. حضرت میفرمایند:
«یُستَدَلُّ علَی اِدبارِ الدّوَلِ
بأربع: تضییعُ الأصول، و التمسّک بالفروع، و تقدیم الأراذل، و تأخیر
الأفاضل»: چهار چیز موجب فروپاشی دولتها میشود: فرو گذاشتن مسائل اصلی،
اهمیت دادن به مسائل فرعی، جلو انداختن افراد فرومایه و عقب نگهداشتن
افراد برتر و شایسته.
هر چهار موضوعی را که امیر(ع) بدان اشاره
کردهاند، در دولت احمدینژاد به خصوص در سالهای پایانی نمود عینی دارد.
متأسفانه در یکی دو سال پایانی از عمر دولت دهم، آقای احمدینژاد و حلقهی
اصلی پیرامون وی، با بیتوجهی به «علل موجده»ی خود موجب شدند گفتمان
اجتماعی که به وجود آورده بودند، رو به سمت زوال و انحطاط رفته و پایگاه
مردمی و اجتماعی خود را تا اندازهی بسیار زیادی از دست دهند.
احمدی نژاد
فراموش کرد که خدمترسانی و حل مشکلات و دغدغههای اصلی مردم بود که او را
محبوب جامعه کرده بود نه فلسفهبافی و تئوریپردازیهایی که اساسا ربطی به
وظایف دولت و شخص رئیس جمهور نداشت. مناقشات بیجهت با دو قوهی دیگر،
نامهنگاریهای بیهوده با سایر قوا، ورود به مسائلی که اصلا ربطی به وظایف
اجرایی دولت نداشت، به وجود آوردن ماجراهایی چون عزل وزیر اطلاعات و
استیضاح وزیر کار و حواشی مربوط به آنها، نادیده گرفتن اشتباهات فاحش برخی
از یاران نزدیک وی، خودبزرگبینی، نادیده گرفتن نصایح دلسوزان، اعتماد بیش
از حد به «خود»، چشمپوشی بر نواقص و غیره، مسائلی هستند که نشاندهنده
غفلت احمدینژاد از «مسائل اصلی» و پرداختن به «مسائل فرعی» و حاشیهای
است. آن هم در شرایطی که ناخدای انقلاب، بارها و بارها در زمینهی اصلی-
فرعی کردن امور هشدار داده بودند.
احمدینژاد البته برای آنکه به زعم
خویش، از برخی گروههای اصولگرا و منتقد انتقام بگیرد، به همینجا بسنده
نکرد و با روی کار گماشتن کوتولههایی که حتی سابقهی عملکردی مناسبی نیز
نداشتند، عملا به دست خود، موجبات زوال دولت را فراهم آورد.
باری،
دولت احمدینژاد با همهی خوبیهای زیاد و بدیهای کمی که داشت، تمام شد،
اما بر آن است تا دولت جدید با کسب عبرت از تجربیات دولت(های) پیشین،
گرفتار آفتهای آنان نشود. دکتر روحانی باید بداند که علت موجدهی او چیزی
جز شعار «اعتدالگرایی» نبوده است و باید همواره آن را مدّ نظر قرار دهد.
(اگرچه گمانهزنیهایی که در مورد کابینهی او انجام شده، متأسفانه خلاف
این ادعا را ثابت میکند) آقای دکتر روحانی باید همواره چهار عامل فروپاشی
دولتها یعنی فرو گذاشتن مسائل اصلی، اهمیت دادن به مسائل فرعی، جلو
انداختن افراد فرومایه و عقب نگهداشتن افراد برتر و شایسته، را از یاد
نبرد؛ و گرنه به همان دردی مبتلا خواهد شد که دولت پیشین شد.
پینوشت:
واضح است که مسبب همهی مشکلات به وجود آمده در این هشت سال، احمدینژاد و
دولت او نیست، یقینا بخشی از این مشکلات به علت وجود «دوستان نادان» و
«دشمنان دانا» است که باید در مجالی دیگر به آن پرداخت.
ادامه بدید
اگه نقدی داری به عملکرد بکن ... این دیگه چه نقدیه !!!
فقط می تونم بگم متاسفم ...
کابینهی وی کاملا این شعار را تائید می کند.
بیاد داشته باشید که نزدیک ترین فرد موجود در بین نامزدها به اصلاح طلبان رئیس جمهور شده است چطور انتظار دارید که همه کابینه مورد دلخواه بولتنی باشد که تمام قد از آقای جلیلی حمایت میکرد.
هر چند بیشترین تخریب روی احمدی نزاد صورت گرفت و در این جو سازی یک هماهنگی بزرگ داخلی و خارجی بود ولی هیچ کس روحانی را به عنوان یک مخالف دولت نگاه نگرد و امروز هم هنوز کار شروع نشده بیشترین رفتارها در ادامه حرکتهای قبلی است . در سخنان تبلیغاتی مشگلات مردم را ناشی از حرکت دولت و د رمصاحبه مطبوعاتی و د رمجلس ریشه مشگلات را به صراحت حصر اقتصادی مطرح کردند . امروز خود متوجه هستند که با پول بوکه شده . خط کشتیرانی بسته شده و نفتی که به سختی بفروش میرود و پولی که از حاصل ان با تاخیر باز میگردد مدیریت اقتصادی کشوری مصرف زده راحت نیست .
سخن از تعامل را باید طرف مقابل بگوید چرا که از این طرف کدام حرکت تخاصمی انجام شده است ؟! الا اینگه هزینه زیر سوال بردن ماهیت اسرائیل اینقدر سنگین باشد !!!!
ولی چه کسی این فکر را سازمان مند و هدف مند ساخت؟ بله دکتر احمدی نژاد بود. دکتر بود که در انتخابات شوراهای شهر که تحت آبادگران بود به تمام نقاط سفر کرد. در تک تک شهرها ستادها را فعال کرد. به همین روش در انتخابات مجلس هفتم هم عمل کرد.
اصول گرایان ثابت کردند که سربازان بی شمار، افسران جزء و ارشد قوی و نیرومند و قابل اتکا و زنرال باهوش دارند. ولی ستاد عملیات آنها بدون دکتر احمدی نژاد ضعیف عمل می کند. دکتر در این زمینه انصافا بی نظیر عمل کرد.
ادامه این روش منجر به تجزیه جریان اصول گرایی خواهد شد.