گروه فرهنگي ـ محمد پورغلامي: يك. از همان زماني كه كشور ما در معرض امواج تمدن جديد غرب قرار گرفت، همواره دو دسته واكنش توسط علما و نخبگان و به تبع آن مردم عادي، نسبت به آن وجود داشت:
دستهاي از افراد معتقد بودند هرآنچه كه از غرب آمده به دليل آنكه از سوي بلاد كفر است، اساسا نبايد در كشوري اسلامي چون ايران رسوخ پيدا كند. به همين دليل هميشه در مقام انكار پديدههاي جديد عالم مدرن غرب بودند. اين مقام انكار از نفي پديدههاي انتزاعي چون مفاهيم علوم انساني و اجتماعي (مانند دموكراسي، حقوق اجتماعي زنان) شروع ميشد تا جلوههاي ظاهريتري چون تكنولوژيهاي جديد. (مانند ميكروفون، سينما، راديو، تلويزيون)
دستهاي ديگر از افراد نيز از آن سوي بام افتاده و در برابر فرهنگ جديد غرب دچار «از خود بيگانگي» شده و از شكوه فرهنگ و تمدن جديد غرب و جلوههاي ظاهري آن سخنها گفتند. دفاع جانانهي اينان از مفاهيم انتزاعي و تكنولوژي جديد مدرن تا بدانجا بود كه شعار «فرنگي شدن» از فرق سر تا انگشتان پا را سر دادند.
اين دو جريان در طول تاريخ سياسي- اجتماعي ايران در دويست سال اخير در جريان بوده و همواره نيز در تقابل با هم قرار داشتند. در اين ميان اما عدهي كمي از علما و انديشمندان بوده و هستند كه «فرزند زمانه»ي خود بوده و الزامات خوب و بد دنياي جديد را به درستي فهم كردهاند. اين دسته از علما، نه راه دستهي اول را پيش گرفته و «غربستيز» شدند، و نه راه دستهي دوم را قبول داشته و «غربگرا» شدند. چارهي كار به باور اين علما و انديشمندان، برخورد «منتقدانه» و «عالمانه» با مفاهيم و ابزارهاي مدرن غرب بوده است.
البته در اين ترديدي نيست كه «تكنولوژي مدرن» محصول تفكر «اومانيته»ي عالم متجدد غرب است. متأسفانه ما نيز به دليل كمكاريهايي كه حداقل در دويست سال گذشته داشتهايم چارهاي نداريم جز آنكه خريدار اين تكنولوژي باشيم. اگرچه اين خريدار بودن ميتواند «آگاهانه» و مبتني بر «نياز»ها باشد نه «منفعلانه»، اما يقينا «ديوار كشيدن» به گرداگرد خود، راهحل درست و عقلاني نخواهد بود و بدون شك در بلندمدت نيز جواب نخواهد داد. چنانچه امروزه نيز شاهد آنيم كه سينما و راديو و تلويزيون و ماهواره و اينترنت نيز با همهي واكنشهاي منفي اوليهي نسبت به آن، وارد زندگي اكثر قريب به اتفاق ما شده است. پس چارهي كار در «نفي» و «انكار» لوازم و تكنولوژي جديد و مدرن نيست.
دو. سالها پيش از اين و در ايامي كه تازه تكنولوژي جديدي به نام «ويدئو»، ساخته و وارد ايران شده بود، واكنشهاي افراد دو دستهي ياد شده در بالا نيز نسبت به آن به وجود آمد. مبارزهي با ويدئو از سويي و تبليغ فيلمهاي ويدئويي از سويي ديگر چنان شدت گرفت كه يكي از دغدغههاي هميشگي مسئولين و نهادهاي فرهنگي كشور چگونگي مبارزهي با اين پديدهي جديد بود. اما درست در همان ايام، «سيد شهيدان اهل قلم» واكنش ديگري در برابر اين تكنيك نوظهور داشت. شهيد آويني، جايي در پاسخ به اين سؤال كه «به نظر شما ورود و گسترش ویدئو در ایران تحت تأثیر چه عواملی بوده است؟» چنين گفت:
«تردیدی نیست که ما نمی توانستیم از ورود ویدئو به کشورمان جلوگیری کنیم، چنان که نتوانستهایم مانع ورود هیچ یک از محصولات تکنولوژی غرب بشویم؛ و راستش من تردید دارم که اگر هم میتوانستیم، آیا چنین عملی درست میبود یا نه. سؤال شما سؤال خوبی نیست، چرا که در جستوجوی عوامل ورود ویدئو به کشور هستید، حال آنکه این امر یک ضرورت تاریخی است و زندگی در این عصر، خواه ناخواه چنین موجبیتی را به همراه دارد که ما نه تنها ویدئو، بلکه به زودی زود ماهواره را نیز بپذیریم... و چه باک؟! کسی میترسد که ضعیفتر است و ما که پا در میدان مبارزه با غرب نهادهایم باید خودمان را برای چنین روزی نیز آماده کنیم. ما باید از دشمن تصوری درست و مطابق با واقع امر داشته باشیم، اگر نه، شکست خواهیم خورد. کسی که خود را برای رو در رویی با پلنگ آماده کرده باشد، از گربه نخواهد هراسید؛ کسی از گربه میترسد که دشمن را موشی حقیر انگاشته باشد.»
او البته راه خود را از راه افراد منفعل در برابر امواج تمدني غرب نيز جدا كرده و ميگويد:
«من به ولایت مطلق تکنیک معتقد نیستم. ولایت تکنیک یک حقیقت است، اما مقید نه مطلق. و من به همین است که امید بستهام. همانطور که نتوانستهایم از ورود کامپیوتر جلوگیری کنیم، از ورود ویدئو هم نخواهیم توانست، اگر چه نظارت بر ورود هر دوی این محصولات تکنولوژیِک لازم است. هر چیزی که ما را در حدّ کامپیوتر مقید کند به همان میزان تقیدی که به همراه دارد خطرناک است، اما ما در جهانی زندگی میکنیم که در آن مرزها در حال فرو ریختناند و در عصری به سر میبریم که محصولات تکنولوژیک لازمهي حیات بشری هستند و بنابراین، اصلاً نباید دربارهي ورود یا عدم ورود ویدئو به کشور اندیشید؛ چه ما بخواهیم و چه نخواهیم این کار انجام شده است. اکنون باید در اینباره که «چگونه ویدئو را مسخّر خویش کنیم» بیندیشیم و البته این کار جز با وصول به معرفت نسبت به ماهیت ویدئو و غلبه روحی بر حقیقت آن ممکن نیست.»
با اين حال آويني اما راهحل را در ديوار كشيدن به گرداگرد خود نيز نميداند:
«بحث بر سر حُسن و قبح ذاتی و ماهوی این رسانه بسیار لازم است، اما در مقام عمل نمیتوان به حکمهای مطلقگرایانهای که محصول چنین بحثی هستند گردن نهاد. مهم این است که ما با چیزی روبهرو نیستیم که خودمان آن را اختیار کرده باشیم. ویدئو را ما خودمان اختراع نکردهایم و در وضعی نیز قرار نداریم که بتوانیم دیواری آهنین به گرد خود بکشیم، گذشته از آنکه تجربهي دیوارهای آهنین چین و شوروی تجربههای موفقی نبودهاند که هیچ، مردم را نسبت به سراب جهان غرب آنقدر حریص کردند که با افتتاح یک پیتزافروشی در میدان سرخ مسکو همه چیز فرو ریخت. بنابراین، به موازات بحث در ماهیت این رسانه، ضروری است که راههای مقابله با تأثیرات مشئوم فرهنگی آن را بیابیم.»
چنين نگرشي البته برخاسته از نگرش «حكمتمحور» آويني بود. او اساسا معتقد بود كه در «بلا» نيز حكمتي نهفته است كه انسانها از آن غافلند:
«دیگر اینکه در بلا همواره حکمتی است که بلازدگان از آن غفلت میکنند. همان طور که عرض کردم، بنده منکر زیانهای ویدئو نیستم، اما در عین حال درست نمیدانم که ما همچون بلازدگان، از حکمتی که در این بلیهي عظما نهفته است غافل شویم. بلا فولادِ وجود انسان را آبدیده میکند و صفات فطری و شئون ذاتی او را به فعلیت میرساند. پس همچنان که جنگ تحمیلی – که یک تحمیل بود و ما آن را انتخاب نکرده بودیم – ما را پرورش داد و زیباترین و باشکوهترین صفات فطری انسان را ظاهر کرد، تهاجم فرهنگی دشمن نیز، چه از طریق ویدئو و چه از طریق ماهواره، ما را علیرغم این واقعیت که قربانیهای بسیاری از ما خواهد گرفت، به تعالی خواهد رساند. تنها چنین است که ما امروز از انفعال در برابر ویدئو و فردا از موضوع انفعال در برابر ماهواره خارج خواهیم شد. مُرادم این نیست که باید جلوی قاچاقچیان را باز بگذاریم تا هر غلطی که میخواهند بکنند؛ مگر جلوی ارتش بعث را باز گذاشتیم؟ آنجا هم درست در آن هنگام که همه از زیانها و خسارات جنگ تحمیلی سخن میگفتند، حضرت روحالله سخن از برکات جنگ تحمیلی میگفتند و حق هم با ایشان بود – و البته این قیاس در همهي وجوه و به هر اعتبار مصداق پیدا نمیکند.»
سه. پر بيراه نيست اگر بگوييم پيشقراولان مواجهه با مستحدثات فكري و عملي دنياي مدرن، بايد حوزههاي علميه باشند. حوزهها به عنوان متوليان اصلي و اوليه «توليد فكر» و «توليد نظريه»ي ديني و اسلامي، ميبايست پيش از هر جريان و گروه و فرد ديگر، نسبت به دنياي پيراموني خود، آگاه باشند و بيش از همهي مردم جامعه، «فرزند زمانه»ي خويش باشند. اين حوزهها و روحانيون و عالمان ديني هستند كه بايد نحوهي صحيح «زيست» در جهان پيراموني را براي مردم جامعه بازگو كنند. اما متأسفانه ديده ميشود حوزههاي علميه و روحانيون ديني در اين امر كوتاهي كرده و در مباحث اجتماعي و سياسي كه بيشترين معضلات و مشكلات جامعه نيز در آن نهفته است، كمتر ورود پيدا كردهاند.
چندين روز پيش آيتالله مصباح يزدي به عنوان يكي از روحانيوني كه همواره در صف اول نظريهپردازي در ساحت مباحث اجتماعي و سياسي حضور داشتهاند، نسبت به اين موضوع چنين گفتند: «وقتی به کتابخانهها میرویم 90درصد کتابها دربارهي فقهات، مسائل عبادی و مسائل فردی زندگی است. مثلاً کتابهای صاحب جواهر و شیخ انصاری در باب طهارت و صلوات؛ و یا مثلاً کتاب صاحب جواهر که در شش جلد تمام ابواب فقه را شامل شده است.»
آیتالله مصباح یزدی با بیان اینکه به طور کلی بررسی مسائل سیاسی و اجتماعی فقهی و دینی در اسلام خیلی کم بوده است، گفت: «البته الآن در مقام بحث این موضوع نیستم اما فقهایی که در مسائل اجتماعی تحقیق کردند کم بودهاند و در بین همین عالمان نیز اکثریت غریب به اتفاق آنها تئوری مطرح کردند و فعالیاتشان روی کاغذ و داخل کتاب است؛ متأسفانه کمتر پیش میآمد کسی روی مسائل سیاسی و اجتماعی اسلام سرمایهگذاری کند و حتی جان خودش را هم بدهد.»
وی ادامه داد: «یادم میآید وقتی تازه طلبه شده بودم بحث درباره مسائل سیاسی و اجتماعی اسلام ارزش منفی تلقی میشد. کمتر پیش میآمد عالم دینی وارد مسائل سیاسی و اجتماعی شود و به طور قالب مردم به کسی میگفتند عالم که به نماز جماعتی برود، عمامه سرش کند، نماز میت بخواند و یا چند دقیقهای در مراسم عزاداری شرکت کند؛ برخی علما که روی مسائل سیاسی و اجتماعی اسلام فعالیت نمیکردند میگفتند فعالیت در این حوزه کاربردی ندارد چون ما قدرت نداریم و اصلاً کاری از دستمان بر نمیآید.»
از همين روي، غفلت حوزههاي علميه و روحانيون و طلاب ديني از مسائل اجتماعي- سياسي روز جامعه موجب شده است كه متأسفانه در پارهاي از مواقع نتوانند واكنشهاي به هنگام و متناسب با «مسأله» داشته باشند. مشكل در آنجايي مضاعف ميشود كه واكنشهاي حوزه به درون جامعهي ايران كه متشكل از مردمي ديندار است نيز كشيده شده و موجب پديد آمدن معضلاتي اجتماعي در سطح جامعه ميشود.
چهار. چند وقتي است كه با ورود سيمكارتهاي نسل سوم تلفن همراه و امكان استفاده از مكالمهي تصويري، بحثهاي فراواني در مورد آن نيز شكل گرفته است. در اين ميان برخي از علما استفادهي از اين سيمكارتها را به دليل آنكه داراي برخي «مفاسد» است، محل اشكال دانستهاند. در اينكه سيمكارتهاي نسل سوم و مكالمهي تصويري داراي مفاسدي است، شكي نيست اما به تعبير شهيد آويني، «ما با چیزی رو به رو نیستیم که خودمان آن را اختیار کرده باشیم». بنابراين آيا چارهي كار، فتواي بر «حرمت» استفادهي از آن است؟ آيا به صرف حرام دانستن استفادهي اين سيمكارتها، معضل بهوجود آمده رفع خواهد شد؟ و اصلا كدام پديدهي مردن و تكنولوژيك است كه داراي مفاسد نباشد؟ آيا راديو، تلويزيون، سينما، ويدئو و دستگاههاي پخشكنندهي سي دي و دي وي دي، كامپيوتر، اينترنت و غيره داراي مفسده نيستند؟ آيا بايد به صرف مفسدهدار بودن، همهي آنها را كنار گذاشت؟ و اصلا آيا در عصري كه جبر عنكبوتي تكنولوژيك مدرن بر زندگي بشر امروزي سايه گسترانيده است، ميتوان از اين ابزارها استفاده نكرد؟ آيا چنين نگاهي به تكنولوژي مدرن برخاسته از ديدگاه «منفعلانه»ي حوزههاي علميه نيست؟
به نظر ميرسد مسألهي «مفسدهدار» بودن ابزارها و لوازمهاي مدرن مذكور بيش از آنكه «ماهوي» باشند، «عرضي» هستند. يعني با «چگونگي» استفادهي انسان از آن ابزار ارتباط دارد. براي مثال اينترنت و دنياي مجازي نيز داراي مفاسد گوناگوني است اما همهي مراجع عظام و دستگاهها و نهادهاي فرهنگي و جريانهاي مدافع انقلاب اسلامي، به خوبي از آن براي تبليغ معارف ديني و انقلابي بهره ميبرند. و يا با اينكه ماهواره هم داراي مفاسد به مراتب بيشتري است اما برخي از مراجع عظام براي تبليغ معارف ديني و شيعي، داراي شبكههاي ماهوارهاي هستند. پس ميتوان از همين پديدهها به جاي «فساد» در راه «اصلاح» استفاده كرد. چنانچه مراجع بزرگوار نيز چنين كردهاند.
بنابراين حوزههاي علميه و روحانيون بزرگوار به جاي اتخاذ ديدگاههاي منفعلانه در برابر امواج تهاجمي تكنولوژي مردن غربي، بايد چارهاي بينديشند. بدون شك يكي از كاركردهاي حوزه، ميبايست تعريف و تبليغ «فرهنگ» درست استفاده از ابزارهاي جديد باشد. يقينا اگر فرهنگ استفاده از ابزار مدرن به مردم جامعه آموزش داده شود، بسياري از مشكلات و مفاسد آن حل خواهد شد.
باري، متأسفانه تكنولوژي مدرن، وارد زندگي انسان قرن بيست و يكمي شده و يكي از شئون زيست او را شامل ميشود. بنابراين حوزههاي علميه نيز ميبايست به جاي ترسانيدن مردم و واكنشهاي منفعلانه در برابر آن، به فكر چاره بوده و آرايش تهاجمي به خود گيرند. كه انقلاب اسلامي با وقوع خود، تهاجم فرهنگي عليه تمدن اومانيتهي غرب را آغاز كرده است. انقلاب اسلامي را با «ترس» نسبتي نيست. و چه زيبا گفت سيد شهيدان اهل قلم:
«کسی میترسد که ضعیفتر است و ما که پا در میدان مبارزه با غرب نهادهایم باید خودمان را برای چنین روزی نیز آماده کنیم. ما باید از دشمن تصوری درست و مطابق با واقع امر داشته باشیم، اگر نه، شکست خواهیم خورد. کسی که خود را برای رو در رویی با پلنگ آماده کرده باشد، از گربه نخواهد هراسید.»
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
من نمیدونم تا کی باید سر این مساله ی خوب یا بد صحبت بشه تو این مملکت! اینترنت خوب یابد؟! کامپیوتر ، موبایل و ... خوب یا بد؟! متاسفانه برای چی ؟ من برای شما متاسفم که خودت داری از این وسایل مدرن (لب تاپی که برای این مقاله ات استفاده کردی یا اینترنتی که الان سایتتان رویش می تازد!) و باز هم میگویی متاسفی!
وانگهی سیستم رایتل هیچ مرزی را در نوردیده بلکه به عکس با تبلیغ داخلی به خورد مردم داده می شود ! چه ضرورتی وجود دارد که در این وانفسای بی توجهی به فرهنگ و خصوصا تنیدگی های خانوادگی وبی بند و باری چنین ابزاری تبلیغ و تلقین به مصرف شود؟!استقبال از این دست فناوری ها با ژست اینکه پیشرفت ها را نباید پس زد ،ساده لوحی است و فقط زمانی قابلیت دفاع دارد که با شناخت بوم و فرهنگ ایرانی که بر خانواده تکیه دارد، بصورت کاملا دقیق، ابعاد آن بررسی شده و پس از آگاه سازی اقشار مختلف مورد استفاده قرار گیرد. با احترام و تشکر
تکنولوژی خطراست یا یک فرصت بیراه نیست که خیلی ازجوامع خطرراشناسایی وتبدیل به فرصت می کنند ولی چرا فقط ما هستیم که یک فرصت را خطری بس عظیم ومهلک تصور می کنیم تکنولوژی در کنار آسایش وراحتی وپیشرفت سوغاتی خطر ناک به نام بی بندوباری را با خود به ارث می گذاردچرا نباید بجای نه گفتن به تکنولوژی بیاییم وآموزش دهیم روش استفاده وبهره وری سالم را به جامعه
کاش در خلوت خود کمی تأمل می کردیم که ارتباط تصویری آنلاین با گستردگی و آسانی دسترسی واقعاً آفتی ندارد؟!!!