کد خبر: ۱۲۶۳۵۲
تاریخ انتشار:
سخنان مهم رحیم‌پور ازغدی در اختتامیه اردوی جهاداکبر اتحادیه مستقل؛

مطالبه از هفتمین رئیس جمهور: پیشرفت در سایه عدالت از مسیر مقاومت

حسن رحیم پور ازغدی در اختتامیه اردوی جهاد اکبر اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل به سخنرانی مهمی پرداخت.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از پایگاه تحلیلی خبری دانشجویان مستقل، مطلب محوری سخنرانی ازغدی به شعار این اردو بازمی گشت که "مطالبه از هفتمین رئی جمهور: پیشرفت در سایه عدالت از مسیر مقاومت" از سوی دانشجویان این اتحادیه انتخاب شده بود. از اينجـــا بشنوید.
متن کامل این سخنان مهم حسن رحیم پور ازغدی به شرح زیر است:
 
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام عرض می کنم خدمت خواهران و برادران؛ امروز از صبح چندین سفر داشته ام اما تمام تلاشم را کردم که خودم را به جمع شما برسانم و خیلی خوشحالم که وصال ما با شما حاصل شد؛ در بین دوستان همین اتحادیه؛ بنده چند ماه پیش بحث مقاومت و پیشرفت و عدالت را مطرح کرده بودم (اینجـــا و اینجـــــا) و این بحث را می توان در امتداد همان صحبت ها دانست اما در حال حاضر وارد بحث انتخابات نمی شوم هر چند که بحث مصداق ها هم در میان دانشجوها الزامی است اما باید با حجت و استدلال و مطالعه و بر مبنای ولایت فقیه باشد. در کنار این مباحث باید یک سری بحث ها را هم داشته باشید که بدون اسم بردن از افراد یا گروه ها روی مباحث اصلی هم بحث شود.

به این دلیل وارد مباحث انتخاباتی نمی شوم که نمی توانم ساعت ها در روز وقت بگذارم و اظهار نظر ها را بدانم و افراد را بشناشم و ندانسته و گزینشی و احساساتی وارد این مباحث شوم !و آن هایی که اشراف ومطالعه پیگیر  دارند،  باید وارد مسایل سیاسی شوند بنابراین شرعا وعقلا وارد این مباحث نمی شوم البته تحلیل هایی هم برای خودم دارم و علت دوم و مهم تر اینکه احساس می کنم که اگر شما تور ماهی گیری داشته باشید بهتر از این است که برایتان روزی سه وعده ماهی بیاورند.
 
،تحلیل داشتن از مسائل، در حوزه مبانی فکری و اعتقادی و ایدئولوژیک انقلاب شناسی و ارزش شناسی، مثل تور ماهی گیری است وقتی معیار ها و ملاک ها دستمان آمد که  سیره پیامبر و حدیث و قرآن در مباحث مختلف چیست، در آن صورت هر مصادقی را با توجه به این مبانی، خود شما ها می توانید تشخیص دهید ،اگر هم در ابتدا این توانایی را پیدا نکنید ،بعد از یک مدتی خودتان قدرت تشخیص پیدا می کنید لذا سعی می کنم این مباحثی را که مطرح می کنم آموزش توربافی  باشد ؛ همه مصادیق عوض می شوند .

این جریاناتی که الان هستند، بیست- سی  سال پیش هم بودند حالا اندکی قوی یا ضعیف شده اند و یا آدم هایش عوض شده است.

 به یک معنا به جریانات حضرت امیر(ع) می خواهم اشاره کنم که خیلی ها چپ و راست زدند و در اوایل از فداکاران بودند و بعد بریدند ،شهدای زنده بودند و بعد خائنان مرده شدند و کسانی بی تفاوت و در حاشیه بودند و بعد ها جزو مجاهدین در خط مقدم جنگیدند؛ آدم ها غالبا تغییر می کنند  اما مسئله ها و روش ها باقی می ماند که با خواندن تاریخ و سیره اولیا و ضد اولیا  می توان به این شیوه ها و روش ها  دست پیدا کرد. ذهنتان را نسبت به این آسیب ها که دوباره تکرار می شوند ،  واکسینه کنید.
 

اگر اصول را درست بدانید خط گم نمی شود

 وقتی راجع به قصص قرآن بحث می شود ، ما قصص انبیا را صرف داستان بودن آن، نقل نمی کنیم  وقرآن کتاب تاریخ هم نیست، اگر فوایدی هم دارد ، آن ها هدف نزول  نیست قرآن می فرماید : "لعبره لاولالباب" اینکه آنچه بر عیسی و موسی و ابراهیم و دیگر پیامبران گذشت، برای شما می گوییم "فیه ذکرکم" یعنی این قرآن برای شماست و مسئله امروز شماست ،شما هم به صورت فردی وجمعی سر همان دو راهی قرار می گیرید که حضرت ابراهیم ،مریم ونوح  قرار گرفته است.
 
علت اینکه حضرت یونس به کام نهنگ بود وبعد زنده بیرون آمد ،در روایت می فرماید: برای اینکه با یک جمع چند ده هزار نفری سروکار داشت و زحمت هایی زیادی کشیده بود  ولی افراد  کمی به او  ایمان آوردند و زود خسته شد و تصمیم گرفت و گفت: من وظیفه ام را انجام داده ام و این ها درست نمی شوند و هجرت کرد که به سمت جامعه دیگری برود که آن جریانات پیش آمد و در دل نهنگ قرار گرفت و بعد نهنگ به ساحل آمد ،در واقع این ماجرا هم یک جور گوش مالی الهی و امتحان الهی  بود ،ضمن اینکه اعجازی پیش روی ما بود  .

ذکر بعضی از مسائل برای این است که ملاک دست ما بیاید .حضرت امیر می فرماید: می خواهید خط را گم نکنید ؟ملاک ها را بشناسید و بعد ادم ها را هر که هستند با ملاک ها بشناسید ،معیار ها و ارزشها را بر اساس آدم ها تعیین نکنید بلکه آدم ها را با ملاک ها بسنجید،کسانی که دین و ایمانشان را از آدم ها می گیرند با همان ها هم  دین شان را از دست می دهند؛ اگر معیارهایتان از مفاهیم باشد و معیار های مضمونی دست شما باشد،هر کسی که می خواهد وارد جریان  انقلاب شود و هر کسی هم که می خواهد برود  ،شما ککتان هم نمی گزد !

انسان شناسی پله نخست ورود به مقوله های عدالت و پیشرفت و مقاومت

در باب مثلث  سه ضلعی عدالت ،پیشرفت ومقاومت  سه نکته را عرض می کنم .

نکته اول :هر کس بخواهد راجع به این سه ضلع سخن بگوید باید یک انسان شناسی داشته باشد؛تعریف شما از سعادت ، شقاوت ، انسان وجهان ،زندگی ،حق وتکلیف ،خیر وشر و...هر چه که  باشد در تعریف شما از عدالت و پیشرفت و  مقاومت تأثیر می گذارد.

به عنوان مثال برای تحلیل انقلاب در عرصه جامعه شناسی انقلاب  و برای مفسرین آن دیده می شود که نوع تئوری هایی که ارائه می شود بسته به نوع جهان بینی آن فیلسوف ویا مفسر تغییر پیدا می کند.

مار کسیست  ها انقلاب ها را طبقاتی و از موضع ابزار تولید وبا درون مایه اقتصادی  تفسیر می کنند ،حتی می گویند اگر مردم شعار مذهبی می دهند در پس پرده موضوع اقتصادی است همچنین لیبرالیست ها و فاشیست ها نیز بر اساس نگاه خود به جهان انقلاب ها را تفسیر می کنند.

در هیچ کجای عالم در هیچ مکتبی نمی توانید فردی را پیدا کنید که بگوید با پیشرفت و عدالت و مقاومت مخالف است اما این ها هر کدام این سه واژه را بر اساس جهان بینی خود تعریف می کنند. اما سوال اساسی این است که اختلاف و دعوا بر سر چیست؟ این جا باید گفت که دعوا بر سر منافع است برای کسانی که بر سر منافع بحث دارند و در عرصه نظر دعوا بر سر نوع پیشرفت و عدالت و مقاومت است که اصلا این ها یعنی چی؟شما تا این تبیین را ارائه ندهید نمی توانید نقطه شروع و پایان پیشرفت را مشخص کنید. باید هزینه کرد. باید دید که آیا این تلاش ها می ارزد؟ زمانی که دم از مقاومت می زنید باید بلافاصله به این سوال پاسخ دهید که مقاومت بر سر چی؟ و چرا؟ آیا مقاومت تا حدی که جان هم بدهیم می ارزد؟
 
راه پاسخ دادن به تمام سوالاتی که پیرامون سه مقوله عدالت پیشرفت و مقاومت پیش می آید این است که انسان را بشناسیم اینکه انسان کیست؟ چیست؟اگر انسان را خلیفه الله و دارای فطرت و نفس و اراده و اختیار و آزادی و عقل بدانید و یا ندانید پاسخ شما به این سوالات متفاوت خواهد بود و این نکته دوم است.

و اما نکته سوم، در تفسیر مادی مفهوم عدالت و انقلاب و پیشرفت هم مادی است اسلام با بعد مادی این مسائل مخالف نیست نمی گوید، پیشرفت فقط پیشرفت روحی و معنوی، نمی گوید عدالت فقط عدالت اخروی بلکه می گوید عدالت در دنیا نیز آری؛ پیشرفت امکانات و رفاه در دنیا نیز آری؛ ما هم حسنه دنیا را وهم حسنه  آخرت رامی خواهیم.
 

اسلام طرفدار دنیا و آخرت خوب است

 اسلام طرفدار دنیا و آخرت خوب است. نه دنیای خوب و آخرت بد، نه دنیای بد و آخرت خوب و نه دنیا و آخرت بد اما منظور از دنیای خوب که می گوید معنای آن این نیست که این دنیا آخرت را تخریب کند.

این یک نگاهی به انسان، آخرت، دنیا و حسنه خوب است. دنیای خوب دنیایی است که، از عذاب نار رهایت کند. این نیست که در دنیا خوش باشی و عذاب نارهم باشد. تمام قرآن و سیره و سنت عملی  پیامبر و اهل بیت برای تبیین همین مفاهیم است. این نیست که کلمه آزادی، پیشرفت و مقاومت در آن ها نیست. صبر همان مقاومت است.

تفاسیر مختلف درباره عدالت ، پیشرفت و مقاومت

 از این قبیل کلمات معادل اسلامی زیاد است. همه این ها هست، اما کافی نیست. یک مارکسیست یا لیبرالیست زمانی که از مقاومت و عدالت حرف می زند نهایتا تفسیر مادی می کند یعنی سقف انسان ازعلوفه اش، همان سقف عدالتش در دنیا است، اما عدالتی که انبیا می گویند حقوق مادی و دنیوی در کنار حقوی معنوی و اخروی است.

مقاومت در آن تفسیر مادی، جنگندگی و پرخاشگری برای منافع است در این جا خود مقاومت ارزش ذاتی ندارد. مقاومت برای چه و بر سر چه ارزش دارد. بنابراین یک مقاومت ارزشی و یک مقاومت ضدارزشی داریم که همان لجاجت است.

 پیشرفت ارزشی و غیر ارزشی داریم. حتی عدالت درحالی که عدالت غیرارزشی معنایی ندارد. عدالت با این تفسیری که بیان کردند مکتب های مادی در مفهوم برابری و برادرخواهی این برابری و برادرخواهی هم می تواند مادی یا معنوی باشد.

 
برخی از افرادی که انقلاب ها را از بعد روانشناسی فردی از جنبه غریزی و خودخواهی تفسیرکرده اند و عنوان می کنند که انقلاب ها ایجاد نمی شوند مگر به علت همین رفتارهای غریزی وفردی.

مقاومتی که در تفکر انقلاب اسلامی ایران بوده است انقلابی بودن و مقاومت به معنای پرخاشگری و دعوای باهم بر اساس منافع خود بر محوریت مادی نیست. یک تفاوت تفسیری بین مقاومت در اسلام و انقلاب اسلامی ما و تفسیر مادی مقاومت وجود دارد.

در مارکسیست ها، فاشیست ها و نظام سرمایه داری هم اهل مقاومت هستند این همه مقاومت در برابر عقل داشته اند که نوعی این هم مقاومت است. عدالت هم می تواند از نوع مادی گرا یا از نوع الهی باشد. پیشرفت و برابرخواهی هم می تواند حق محور یا غریزه محور باشد.

برخی از کلمات مثل آزادی، استقلال، انقلاب و... باید اول چند سوال درباره آنها پرسیده شود، بعد تفسیر شوند چون هر کدام از این کلمات تفسیرهای گوناگونی دارند. از استقلال می توانیم سه نوع تفسیر بدهیم که دوتفسیر آن کاملا ضد بشری و ضداخلاقی و ظالمانه است  مثلا استقلال به مفهوم تکبر، انزوا، قطع ارتباط با دیگران و نفی هر گونه ارزش های سایر جوامع تعریف کرده اند، یا منع از روابط بین الملل سالم و آزاد که خود این ظلم است.
 

عدالت، پیشرفت و مقاومت در بند تفسیرهای منفعت جویانه

درباره انقلاب و پیشرفت هم می توان تفاسیر مختلف کرد. تئورسین های مختلفی علل ایجاد انقلاب را مطرح کرده اند. یکی از تئورسین ها می گوید که شرایط پیدایش وضعیت انقلابی در جامعه ای چیست؟ چه زمانی در جامعه ای انقلاب می شود؟ او معتقد است بعد اجتماعی خیلی ندارد و به منافع گروه های اجتماعی زیاد مربوط نیست.
 
او مدعی است:

"اینقدر می گویند انقلابات ریشه اجتماعی دارد اتفاقا انقلابات ریشه اجتماعی ندارند بلکه منشا فردی و خودخواهانه دارند یعنی چندصد هزار خودخواه در کنار هم هستند و اعتراض می کنند و انقلاب می شود. یعنی نقطه آغاز انقلابات در طول تاریخ خودمحوری، غریزی و فردگرایی افراطی بوده است.

همبستگی اجتماعی هم در انقلابات دروغ است اگر هم افراد دور هم جمع می شوند خودخواهانه است. یعنی اگر شما یک تشکل را تشکیل می دهید و دورهم جمع می شوید صرفا به علت خودخواهی شما است. "

بنابراین از نظر آنها، هرکسی برای خودش یک سری منافع مادی صورت بندی کرده است و تامین آن را در این می بیند که دور هم جمع شوند. تفسیر آنها از کل رفتارهای انسانی، تفسیر حیوانی و خودخواهانه است. به این صورت که تنها چیزی که تحولات و انقلابات را می سازد و چیزی که مبدا مقاومت، پیشرفت و عدالت را به همراه دارد، دروغ وضع عینی و ذهنی فرد است و چیز دیگری نیست و یا تصور فرد از وضعیت خودش است.  یعنی خودخواه است وضعیت خود را ناراضی می داند، عدالت خود را زیر پا مانده می بیند و نهایتا انقلاب می کند. وقتی یک عده با هم فریاد بکشند این انقلاب است و اسم آن را مقاومت می گذارند. وقتی اینها بخواهند منافع مادی خودشان بیشتر تامین بشود اسم آن را پیشرفت می گذارند وقتی سرمنافع باهم دعوا می کنندعدالت خواه می شوند. این یک تفسیر مادی از انقلاب، پیشرفت، مقاومت و عدالت است.

این تفکر می گوید دقیقا رفتار انسان ها عین حیوان است که اگر به شکل گله می شوند به علت اینکه منافعشان در شکل گله ای است و الا در گله هم که هستند هر کسی نهایتا به فکر آب و غذای خودش است و بیشتر تلاش می کند تا بیشتر پیشرفت کند. یعنی  به دنبال غذا می روند بعد سر غذا باهم دعوایشان می شود اینجا صحبت برابری پیش می آید و آن کسی که زور کمتری دارد از برابری حرف می زند چون سهمش کمتر است، کسی که سهم بیشتری دارد از برابری حرفی نمی زند. کسی که ضعیف است تا وقتی ضعیف است از برابری حرف می زند وقتی که قوی تر شد دیگر این شعار را نمی دهد.  یعنی عدالت خواهی هم منشا مادی و حیوانی پیدا می کند!

 تمام انگیزه ها و رفتارهای انسانی به شکل های مختلف در لیبرالیسم، کمونیسم و سرمایه داری، تفسیر مادی و حیوانی می شود. کسی مثل فروید هم که تمام انگیزه ها را جنسی می بیند. در پس اینها یک مکتب فلسفی وجود دارد که اسم آن را سود محوری ، اصالت فایده و لذت جویی  می گذارند یعنی تنها عمل فرد قابل تحلیل است نه رفتار جمعی و انقلاب هم تحلیل فردی دارد. پیشرفت، عدالت و برابری هم همه تفسیر فردی دارد و فرد وقتی جز عقلا است که خودخواه باشد. تمام تلاش های انسان برای خود فرد و لذت بخش و کوتاه مدت و شخصی است. در این تفکر ایثار، انفاق، شهادت طلبی، فداکاری، صداقت و گذشت معنایی ندارد؛ دروغ است چون اینها با این انسان مادی معنایی ندارد. در تفسیر آنها اگر کسی خودش را به خاطر دیگری به خطر بیندازد و خود تشنه باشد و آب خود را به دیگری بدهد معنایی ندارد این افراد در آن مکتب جز عقلا نیستند چون عمل فردی عقلایی است که در جهت رسیدن به منافع شخصی خودش باشد.
 
در این تفکر انقلاب هم بر اساس همین روش باید تفسیر شود. عامل اجتماعی، توده ای  یا گروه اجتماعی نیستند بلکه تک تک افراد هستند که به دنبال منافع شخصی خودشان هستند اما به شیوه عقلایی عمل می کنند چون می بینند به تنهایی نمی توانند به همین علت با دیگران وارد ائتلاف می شوند، این ائتلافشان هم مادی و خودپرستانه است.

یک سری از تئوری هایی  که بر اساس اینها برای انقلاب ها وجود دارد که تئوریهای فردی و روانشناسی فردی تحولات و انقلابات است. منشا همه اینها تصورات فردی و ذهنی به وضعیت های اجتماعی است نه حتی عینی از وضعیت اجتماعی و واقعیت مهم نیست بلکه تصورات فرد از وضعیت مهم است. تحولاتی است که در سطح زندگی فرد پیش می آید. عنصر اصلی وضعیت انقلابی، پیشرفت و تحولات همین خودخواهی ها است.

 اینها در تئوری روانشناسی  فردی مطرح می شود و نیازهای انسان را تنها نیازهای مادی می بینند اگر اینها سرکوب شد و ناکام ماند به سمت خشونت و پرخاشگری می روند اگر هماهنگ و جمعی علیه ساختارهای موجود عمل کردند این خشونت سیاسی می شود وگرنه خشونت اجتماعی، خشونت درخانواده  می شود اما اگر تیر آن به سمت ساختارهای حاکمیتی برود خشونت سیاسی و انقلاب می شود و رفتار انقلابی  یعنی پرخاشگری و منشا این پرخاشگری خودخواهی است!

 یکی از افرادی که در این حوزه نظریه پردازی کرده، سورکین است که عنوان می کند منشا همه تحولات اجتماعی این است که وقتی که بیشترغرایز مادی اکتریت جامعه سرکوب شد و حداقل ارضای آن غریزه وجود ندارد انقلاب یا جنگ می شود و این علت اصلی انقلاب است و علت بعید و دورتر هم این است که هر چه که به طورغیرمستقیم سرکوب ها و خودخواهی را سرکوب کند زمینه سازی برای انقلاب است. پیشرفت بر عکس انقلاب است چون در انقلاب وقتی غرایزخودخواهانه سرکوب شود خشونت سیاسی می شود اما پیشرفت زمانی است که فرد بتواند این حیوانیت های فردی را مدیریت کند و همه را به جای آنکه علیه هم یا علیه حاکمیت باشد همه را باهم جمع کند و زیر سایه حاکیمیت به سمت ارزش های مادی ببرد پیشرفت است.

مقاومت چیست؟ از نظر آنان مقاومت یعنی طوری بتوان حیوانیت ها را در جامعه کنترل کرد که  از هجوم در برابر کسانی که می خواهند منافع را نقض کنند، یعنی حیوانات دیگر که قوی تر هستند در اینجا اگر حیوانیت های جامعه خود را منسجم کنیم مقاومت است،  اگر رو به جلو مدیریت کنیم پیشرفت است، اگر علیه ساختار سیاسی بسیج شود انقلاب است، اگر دعوا بر سر سهمیه بندی را بتوان مدیریت کرد این برابری است. همه چیز تفسیر مادی پیدا کرد.
 
در این صورت سرکوب یعنی وضعیتی که افراد سطح برخورداری خودشان را از لذایذ دنیوی در دو زمان متفاوت مقایسه می کنند یا بین جامعه خودشان و یک گروه در جامعه دیگر یا در بین خودشان در دو زمان مقایسه می کنند وقتی به یک تصوری می رسند این  خشونت یک تبعیضی را ایجاد می کند. آنها شش نوع غریزه را دسته بندی می کنند که می گویند انسان شش غریزه دارد که موتور انقلاب، پیشرفت، عدالت خواهی و مقاومت اند.

این شش غریزه عبارتند از: غریزه تغذیه، مالکیت، صیانت از نفس و دفاع از خود، جنسی و آزادی به مفهوم خود بیانی نه آنچه مفهوم فلسفی و حقوقی دارد. آزادی به این معنا که هرچه میل می کند ارضا شود. آزادی به معنای نفسانیت است نه حقوقی و اخلاقی .

 ما مخالف وجود این شش غریزه نیستیم این که این غرایز کلا  تحت مدیریت عقلانی نیستند بلکه منشا همه تحولات حتی منشا بعضی از رفتارهای به اصطلاح اخلاقی و حقوقی و عدالت خواهانه هم اینها هستند. ماده بر معنا غالب است. معنا دروغ است یا اگر هم هست تحت تسلط ماده است و جبری است ونمی تواند معنا بر ماده غالب پیدا کند.

در این صورت اگر به طور دراز مدت غرایز شخصی سرکوب شد و اعتراض بعدی شروع شد اول سیستم قدیمی که نمی تواند غرایز انسانها را ارضا کند ضعیف می شود، هرج و مرج می شود، در مرحله بعدی که شورش می شود افراد خسته می شوند و دوباره به نظم باز میگردنند و یک نظم مادی و حیوانی  جدیدی حاکم می شود که یک سری افراد که کمتر ارضا می شدند بیشتر ارضا می شوند و سهم بیشتری می برند و یک سری که سهم بیشتر داشتند کمتر ارضا می شوند. این تفسیر آنها از تحولات تاریخ اجتماعی است.

تعریف و منشأ آن چیست؟ رها شدن بی مهار غرایض. بعد که اینها رها شد انرژی کم می شود و یک دسته دیگری از غرایض سرکوب می شود ودسته دیگر از غرایض تأمین می شود و هیچ جامعه ای نیست که این شش غرایض به طور کامل تأمین باشد و جنگ بین این شش غریزه است و آنهایی که بتوانند آن را نمایندگی کنند و عقلانیت در خدمت غریزه است و این یک نکته است.


نکته دوم تعریفی است که نسبت به بنیاد گرایی داشته اند، می گویند مذهبی ها و مسلمانان به طور عام و خاص در یک دوره 150 ساله سعی کردند مذهب سنتی غربی خود را حفظ کنند و حکومت های سکولار وابسته به غرب را ایجاد کردن دو بعد از جنگ بین الملل اول و سقوط عثمانی شروع شد و اینها بخشی از اسلام و جهان عرب را گرفتند و بعد از جنگ جهانی دوم نیز بر کل کشورهای مسلمان حاکم شدند و جهان اسلام به 60 کشور تقسیم شدند و در رأس هر کشوری فردی را گذاشتند که دیکتاتور و سکولار و غالباً سلطنت ارثی پدر فرزندی داشتند و تمام منافع کشور های اسلامی غارت شد و بین انگلیس فرانسه روسیه تقسیم شد. چند کشور نیز بودند که زیر سلطه آلمان بلژیک بودند و بعد از آن آمریکا به میدان آمد و رب الارباب شد و بعد از آن آمریکا و شوروی دنیا را تقسیم کرد و بعد از آن کمونیست سقوط کرد و جهان سرمایه داری شد و یک مرتبه ایران در گلوی آنها گیر کرد و آن انقلاب اسلامی بود. اول ایران را از چنگال آنها در آورد و بعد شروع به پیشرفت کرد.

انقلاب اسلامی با تمدن سازی مذهبی ریشه سکولار را زد

بعد از انقلاب اسلامی تعریف دیگری از آزادی و حقوق، جمهوریت ومردم سالاری مطرح شد که آنها می گفتند جهان برای همیشه سکولار شد و یک باره دیدند نه مذهب؛ بلکه بنیاد گرایی مذهبی آمده است و در ایران تمدن سازی می کند و تولید علم و ثروت و فرهنگ می کند و اقتصاد و سیاست و دانشگاه را در حال تغییر دادن است و اسلام سلبی و ساکت فردی نیست. مذهب دوباره زنده شد و اسم آن را بنیاد گرایی گذاشتند.

بنیاد گراها دو دسته هستند؛ منفعل و فعال. هر دو محصولی از پس از انقلاب اسلامی ایران است .بنیاد گرایی منفعل آنهایی هستند که اجازه نمی دهند برای نماز و احکام شرعی کسی آن ها را تحقیر کنند بلکه شروع به نشان دادن مذهب خود می کنند و پسر هایی هستند که ریش می گذارند و دختراهای محجبه ای که گاهی پوشیه می زنند و اینها از خانواده های لا مذهب بوده اند واین موجی در جهان اسلامی است.کسانی که در اروپا و آمریکا متولد شدند اما اینگونه شدند.

آنهایی که اسلام شخصی دارند سیاسی نیستند اما در همان ابعاد شخصی بنیاد گرا هستند. یعنی به یک باره محجبه شده است. اینها کسانی بودند که پدر بزرگ هایشان برای احتیاط حتی دو کراوات می بستند که کسی به آنها نگوید متحجر! اما فرزندان اینها مانند این بوده اند که هزار سال پیش به دنیا آمده اند. اینها خجالت نمی کشند بلکه طلبکار شده اند. منتها افراد منفعل آنها شعار های سیاسی نمی دهند. بنیاد گراهای فعال آنهایی هستند که می گویند بنده علاوه بر ریش در ظاهر خودم، زیر ساخت تو را نیز به هم می ریزم. من آمده ام که جهان را تغییر دهم. دنیا؛ دنیای غرب سالار است و از قرن 18 تا 20 تمام شد و نوبت ما است.

چه کسی تصور می کرد زنان مسلمان در اروپا با حجاب ظاهر شوند؟

آنها می گویند: در ساختار آنها دقت کنید؛ پوشیدن لباسی مشخص، مردان و جوانانی که ردا می پوشاند و زنانی که لباس های کاملاٌ پوشیده و بلند و حتی در حالی که روبنده می اندازند در اجتماع حاضر می شوند. چه کسی تصور می کرد زنان مسلمان در اروپا این گونه ظاهر شوند و ما مجبور شویم برای حجاب آن فرد را از دانشگاه اخراج کنیم و حجاب را ممنوع کنیم و با نوع لباس پوشیدن مسلمانان در خارج این گونه است که می گویند ورق برگشته است و زمانی است که آنها زبان فارسی را بهتر از فارسی زبانان قادر به صحبت هستندو حالا عکس شده است و می گویند بعد از تشکیل انقلاب اسلامی و نظام سازی وضعیت جهان و تعریف ها تغییر کرد. توده های مسلمانان غیر بنیاد گرا، بنیاد گرا شدند، مسلمان های منفعل در حال پیش روی به سوی بنیاد گرایی فعال هستند. آنهایی که می گفتند فعالیت سیاسی انجام نمی دهیم مگر این که یک فتنه وسیعی باشد که بفهمیم مستقیم متوجه قرآن ودین است، آنها نیز در حال فعالیت کردن هستند.

جهان تغییر مسیر داد و مسئولش شخص خمینی است

آنها به این نتیجه رسیده اند که بنیاد گراهای فعال الگوهای رفتاری شدیدا سازمان یافته را ساختند و الگوهای شان بر روی بنیاد گراهای منفعل تاثیر می گذارد و آن ها هم روی مسلمانان غیر بنیاد گرا و مسلمانان هم روی غیر مسلمانان. بعد از انقلاب اسلامی تاثیر می گذارد؛ می گوید امروز ما با بنیاد گرایی مسیحی، بنیاد گرایی یهودی، بنیاد گرایی هندو و بودایی رو برو می شویم در حالی که طبق پیش بینی های جامعه شناسی قرار بود تا آخر قرن بیستم یعنی تا اول قرن بیست و یکم قرن لامذهبی به تمام معنا باشد، گفتند با توجه به سیری که از قرن نوزده در اروپا شروع شده مذهب در قرن بیست و یک جز در غار ها نیست و مذهبیون هم شرمنده خواهند بود؛ در حالی که قرن بیست و یک هم شروع شده و ما دوباره به دوران قرون وسطی بازگشتیم.

جهان تغییر مسیر داد و مسوولش شخص خمینی است. می گویند: کار دارد به جایی می رسد که تفاوت قائل شدن بین بنیاد گرایان مبارز و مذهبی های منفعل اما بنیاد گرا، امکان پذیر نیست و نمی شود خط و مرز کشید و تفکیک اینها سخت می شود مگر در یک شرایط خاصی؛ در ادامه می گوید مراقب باشید که این شرایط پیش نیاید.

چهار موقعیت را می شمارد که من این چهار مورد را برایتان عرض می کنم؛ یک: هنجارهای رفتاری مانند اذان، نماز، شلوغی مساجد، فعالیت های مذهبی و دعا و گرم تر شد؛ مثلا غلیظ تر کردن ماه رمضان در اروپا و آمریکا!
 
برای مثال عالی جان محمد در آمریکا که استاد مالکوم ایکس بود و خود مالکوم ایکس از رهبران انقلابی سیاهان مسلمان امریکاست و در زندان مسلمان شد و اول یک لاتی بود اما بعد که بیرون می آید تغییر می کند و مسلمان می شود؛ او سخنرانی هایی کرده است که در تاریخ سخنرانان جهان و آمریکا کم سابقه است و بعضی از سخنرانی هایش از سخنرانی های مارتین لوتر کینگ هم قوی تر و جذاب تر است، استاد او اعلام کرده بود که از لج سفید پوست ها روزه یک ماهه ماه رمضان را یک وقتی می گذاریم که هویت اسلامی ما بیشتر به چشم بیاید، به همین دلیل گفتند در دوران جشن های اول سال و همزمان با کریسمس که تمام فضا چراغانی است و همه در اوج شادی هستند ، روزه می گیریم. آن ها گفتند ما زمان ماه رمضان را تغییر می دهیم و از این پس در کریسمس روزه می گیریم؛ یعنی بنیاد گرایی به این مفهوم شد که گفتند تا حالا ما را تحقیر کردید ما هم از این به بعد لج می کنیم! ولو به روش اشتباه، البته مالکوم ایکس این مسیر را نرفت، و در سفر حجی که داشت، با مسلمانان آشنا می شود  و برای مثال این را روشن می کند که "اسلام دین سیاه ها و ضد سفید هاست" غلط بوده و اصلا نژاد پرستی ندارد.

در آمریکا آمار دادن در خصوص تعداد مسلمانان ممنوع است

در امریکا حدود سیزده چهارده میلیون مسلمان است اما امریکا آمار درست نمی دهد چون ممنوع است برای آن که می داند اگر اعلام شود، قانون باید به آنها حقوقی بدهد و باید به تعداد مسلمانان در کنگره و مجلس، مسلمانها نماینده داشته باشند اما این کار را نمی کند.
 
با این حال یک نوع بنیادگرایی در این جوامع رشد می کند گاهی هم ممکن است افراط و تفریط کند. آنها به این نتیجه رسیده اند که زمانی که به مقدسات مذهبی اهانت می شود بنیادگرایی فعال و منفعل یک جبهه می شوند نباید این کار را بکنیم و این اشتباه را کرده ایم. آنها در مسئله اهانت به پیامبر با کاریکاتور یا کتاب سلمان رشدی به این نتیجه رسیدند که مسلمانان بنیادگرای منفعل با نیروهای فعال انقلابی در یک جبهه قرار گرفتند و انقلابیون سخنگوی آنها شدند. امام شد کسی که فتوای اعدام رشدی را به نمایندگی از کل مسلمانها می دهد.

جواب خشونت، خشونت است و جواب منطق هم منطق است. بنیادگراهای فعال تلاش می کنند تا در جاهایی به هم فشرده شوند و باهم زندگی کنند به ویژه در جاهایی که اقل هستند و سعی می کنند از بنیادگراهای منفعل فاصله بگیرند چون آنها سیاسی و انقلابی نیستد یک جاهایی هم بین آنها دودستگی و اختلاف پیش می آمد. در ایران هم ما داریم یک دسته افراد مذهبی متحجر و نادان که با اسرائیل و صدام و امریکا کاری ندارند ولی آش نذری و نماز مستحبی و همه اینها را انجام می دهند. به طوریکه برخی ها اعتقاد دارند دین از سیاست جداست و وحدت بین شیعه و سنی معنایی ندارد و جنگ شیعه و سنی عبادت است.
 
در ادامه تحلیل آنها اینطور آمده که بنیادگراهای فعال در ایران در مسجد بودند و پایگاه های خاصی داشتند همه جا نمی توانستند بروند و در آنجاها اولین تمرکزها ایجاد شد؛ بعد می گویند مواظب باشیم در کشورهای دیگر این اتفاق نیافتد البته این برای قبل از بیداری اسلامی بود.

باز در جایی دیگر گفته اند: این دسته حتی مسجدهایی داشتند که برای نمازجماعت صبح هم می رفتند. تفکر در خلوت، ستایش جمعی و گفتگوی  سیاسی در باره وقایع روز جهان اسلام داشتند اینها خطراتی بود که در مسجدها منعقد شد. مساجد خصوصی که خود مذهبی هایی که متولی آن بودند می ساختند و تحت کنترل مطلق حکومت ایران نبود. بنیادگراهای فعال در برابر بنیادگراهای منفعل برای تطهیر جامعه دست به عمل زدند.

نخستین تظاهرات انقلابی از حمله به مشروب فروشی و سینما شروع شد

از طرفی ببینید آدم های مذهبی منفعل مثلا در زمان شاه این طور بودند، فاصله ای بین فاحشه خانه و حرم امام رضا بود و آدم های مذهبی از جلوی آن فاحشه خانه ها رد می شدند و تنها ذکر می گفتند و اعتقاد داشتند که دیگر وظیفه ای ندارد چون خود امام زمان ظهور می کند و همه چیز را درست می کند این افراد بنیادگراهای منفعل هستند. بنیادگرای فعال یعنی امام کاری کرد که عده ای از جوانان بگویند چرا ما سرمان را پایین بیندازیم یک کاری می کنیم که شما سرتان را پایین بیندازید. شروع كردند به حمله به سینما ، مشروب فروشی، فاحشه خانه، باشگاه های شبانه و شروع به تخریب این مراکز کردند.نخستین تظاهرات انقلابی از حمله به مشروب فروشی و سینما شروع شد.میدان تقی آباد که سر میدان شریعتی، اولین مشروب فروشی است که در مشهد منهدم می شود (چون خود بنده شریک جرم بودم و مجبورم اعتراف کنم. من حدود 13-14 سالم بود. بعد از مشروب فروشی به سراغ سینما و  پس از آن به سراغ کلانتری و بانک رفتند. البته هیچ گاه رهبر و انقلاب دستور به تخریب بانک ندادند اما مردم خودشان شروع به تخریب کردند.)
 
خاطره رحیم پور از شعار نویسی روی دیوار خانه رئیس شهربانی

به یاد دارم اولین تظاهراتی که در مشهد شهید داد، من به همراه برادرم که یک سال از من کوچکتر است در آن حضور داشتیم. در خیابان طبرسی مشغول شکستن شیشه های بانک بودیم. شهید هاشمی نژاد مقابل بانک ایستاد و گفت به بانک چه کار داریم؟ جالب اینکه ما یک ساعت قبل در سخنرانی هاشمی نژاد شرکت کرده بودیم، اما اخوی ما ایشان را به چهره نمی شناخت.به من گفت حسن اینجا یک آخوند ساواکی هست و به ما اجازه ی شکستن شیشه های بانک را نمی دهد! ایشان می گفت بانک تعلق به مردم دارد و ما نباید آن را تخریب کنیم.هدف اصلی در آن زمان بانک نبود.

هتل هایت در آن زمان بالاشهر تهران بود.در خیابان های بالاشهر به دلیل پهن بودن خیابان ها و حضور ساواکی ها کسی روی دیوار شعار نمی نوشت.چون خانه ی ما نزدیکتر بود بعضی از شب ها به همراه برادرم می رفتیم و روی همه ی دیوارها شعار می نوشتیم.روی دیوار مقابل خانه ی رئیس شهربانی مشغول نوشتن بودیم، پسرعمه ام روی دیوار نوشت شاهنشاه آریامهر.  از او پرسیدم چرا نوشتی شاهنشاه آریامهر؟ گفت در ابتدا می نویسم شاهنشاه آریامهر، اگر کسی نگاه نمی کرد اول آن می نویسم "مرگ بر".

 هنگامی که ما مشغول نوشتن بودیم دو ماشین گشت پلیس از دو سمت خیابان آمد و ما گیر کردیم. پایین دیوار این خانه هم مانند خانه های غربی باز بود.چون راه فراری نداشتیم به داخل خانه ی رئیس شهربانی پریدیم.ما دو ساعت در آن خانه مخفی شده بودیم. پلیس ها دائما به دنبال ما می گشتند و باورشان نمی شد که ما به خانه ی رئیس شهربانی رفته باشیم.به این می گویند بنیادگرایی فعال. اما از سویی دیگر در مسجد محل و در میان بستگان، افراد متدین زیادی وجود داشتند، زمانی که بحث سیاسی راجع به شاه پیش می آمد می گفتند: اینکه شما پشت سر شاه غیبت می کنید درست است؟ شما از کجا می دانید او نماز نمی خواند؟ این می شود بنیادگرایی منفعل.

اولین تظاهرات در انقلاب، در مشهد قبل از قم، توسط زن ها صورت گرفت

می دانید که اولین تظاهرات در انقلاب، در مشهد قبل از قم، توسط زن ها صورت گرفت. مادر من هم در آن تظاهرات حاضر بود. یکی از بستگانمان به مادرم می گفت: روایت داریم مرد نباید صدای زن نامحرم را بشنود. شما چگونه در تظاهرات شعار می دهید؟ شعور نداشت که آن روایت مربوط به زنانی است که با لحن خاصی صحبت می کنند که حس جنسی را تحریک می کند، نه زنانی که همراه مردها شعار مرگ بر شاه سر می دهند. اگر کسی با این صدا تحریک شود مریض است.

این سخن یک انسان مذهبی است که شعور ندارد. از کنار مشروب فروشی رد می شود اما اهمیت نمی دهد و ذکر می گوید و می گذرد.در زمان جنگ که وظیفه اش دفاع است می گوید کسانی که در جبهه کشته می شوند شهید نیستند زیرا امام زمان هنوز ظهور نکرده است.ما تا حد مرجع تقلید از این انسان ها داشتیم و داریم که در نجف اشرف و قم مرجع تقلید هستند.عقلانیت اسلامیشان صفر ولی دانش فقهیشان 80-90-100 است.

یکی از همین آقایون اوایل انقلاب راجع به یک فیلمی که پخش می شد به امام نامه نوشتند این چه فیلمی است که در حکومت اسلامی پخش می شود، در حالی که خود این آقا خودش در انقلاب حضور نداشت. از او پرسیدند چطور؟ گفت خانومی در این فیلم برخلاف موازین شرعی بازی می کند که من پیرمرد ملاحظه می کنم و نمی بینم. امام فرمودند فیلم را بیاورید تا من ببینم، بعد از آن گفتند لطفا تذهیب نفستان را بیشتر کنید چون این فیلم اشکال شرعی ندارد. البته این توجیهی بر بعضی فیلم های ساخته شده در این سالها نیست. افراط یا تفریط نه تعادل.

بعضی برای مسئولیت منتظر نماندند و باور داشتند تا قبل از ظهور حضرت باید منتظر فعال باشند نه منتظر منفعل. منتظر دو گونه است، منتظر شجاع و ترسو. منتظر خداخواه، منتظر خودخواه. منتظر مجاهد، منتظر غائب. این دو نوع دینداری است.

مقدمات انقلاب اسلام این گونه به وجود آمد که جلوه های جمعی بنیادگرایی زیاد شد.برای مثال شروع کردند به مسجدسازی، حسینیه سازی. معلوم بود که عطش بازگشت به مذهب دارند. بعد فکر ایجاد شبکه های رادیویی و تلویزیونی مذهبی شدند. در اوایل محدود بودند و معتقد بودند رسانه های مذهبی فقط باید در زمان اذان، اذان بگویند. بعد به فکر حذف صحنه های فساد جنسی از فیلم ها افتادند. این ها خود تجلی مقاومت با یک تعریف جدید بود. سوم به احیای تعطیلات مذهبی پرداختند تا تعطیلات دیگر تا تاریخ شاهنشاهی دوباره هجری شود. اتفاق چهارم شلوغ شدن مساجد بود. اتفاق پنجم این بود زنانی که به برهنگی افتخار می کردند مانند زنانی که در مسابقات زن شایسته سال شرکت می کردند. بعضی از این ها باحجاب شدند و این تغییر از دانشگاه آغاز می شود. ناگهان دختران برهنه در دانشگاه باحجاب شدند. کم کم ظاهر پسرها هم تغییر کرد. نماز می خواندند و محاسنشان را بلند می کردند. در حالی که در زمانی کسی جرات روزه گرفتن و نماز خواندن را در دانشگاه تهران نداشت. اگر فرصت برای خواندن نماز کم بود پشت سرویس های بهداشتی نماز می خواندند.

 ولی به تدریج در دانشگاه های اسلامی نماز جماعت برگزار شد. کم کم شروع به اسلامی کردن رسانه های مدرن کردند. چراغ های بیشتری برای روشن نگه داشتن مساجد در شب نصب شد. نسخه های قرآن در ساختمان ها، ادارات و حتی تاکسی ها دیده می شد. شعارهای مذهبی در همه جا دیده می شد. نشانه های شفاهی برای تعریف عدالت، انقلاب و پیشرفت تغییر کرد.

 بنیادگرایی اسلامی مانند سایر ایدئولوژی ها کم کم اصطلاحات خود را وارد کرد. تا آن موقع آنها که سیاسی بودند اصطلاحات مارکسیستی به کار می بردند و کسانی که سیاسی نبودند اصطلاحات غربی و انگلیسی و فرانسوی را به کار می بردند. در آن زمان سبک زندگی غربی در همه جا حاکم بود.

آنها از شعار اسلامی ایرانی می ترسند حتی اگر موفق نشوید که انشاالله موفق خواهید شد. غربی ها از کلماتی مانند تمدن سازی، تولید علم و اسلام ایرانی می ترسند.

اصطلاحاتی که پس از انقلاب بر سر زبان ها افتاد این گونه بود؛ تا قبلش می گفتند دموکراسی، سوسیالیست، جامعه ی مدنی ... اما یک آیت الله و پیرمرد آمد و شرایط تغییر کرد و ادبیات دیگری به وجود آمد؛ مستضعف، مستکبر، جهاد، شهادت و ولایت. فقط کلمه تغییر نکرد. وقتی کلمه تغییر می کند یعنی زاویه ی دید تغییر کرده و این شروع تمدن سازی است. بعضی کلمات تا قبل از این جریانات اصلا وجود نداشت اما هم اکنون در کل جهان اسلام گسترش پیدا کرده است.

به برخی از این مفاهیم توجه کنید:
 
جاهلیت که به معنای جامعه  نادان گناهکاری است متشکل از مسلمانان و غیر مسلمانان که سبک زندگی جاهلیت دارند و در مسیر مستقیم زندگی نمی کنند. فساد یعنی تباهی اخلاقی در جامعه به خصوص در بین نخبگان جامعه که حاکمیت داشتند.توحید یعنی عقیده به وحدانیت خداوند در برابر شرک.از نظر امام شرک فقط شرک کلامی نیست، بلکه شرک سیاسی، شرک اقتصادی، شرک در تمدن سازی، شرک معرفتی هم هست. کنز یعنی تراکم ثروت و سرمایه داری افراطی و ذخیره ی کالا و ثروت توسط عده ای خاص علیه منافع عمومی جامعه ی اسلامی که این افتخار جامعه ی سرمایه داری است و کنز موتور جریان سرمایه داری است اما ناگهان کنز از افتخار به ضد افتخار تبدیل شد و ساده زیستی تبدیل به افتخار شد. منکر یعنی بازداشتن جامعه از کار زشت، اعمال فاسد، ظلم و دروغ. کلماتی مثل کافر و مومن حذف شده بود ولی دوباره آمد.

اوایل انقلاب کسانی بودند که ماشین گران قیمت داشتند و آن را به زحمت تهیه کرده بودند. و هدفشان این بود که در خیابان مورد توجه دیگران قرار گیرند و دیده شوند و در دوران انقلاب این افراد ماشینشان را تا یک سال از خانه بیرون نیاوردند. ازدواج ها به سمتی رفت که مهریه بعضی از زوج ها سری کامل المیزان بود. ازدواج های ساده رواج پیدا کرد. برای مثال مهریه ی یکی از بستگان ما این بود که وقتی مستطیع شدند امکان ازدواج 5 زوج جوان را فراهم کنند.

بچه هایی داشتیم که غذا نمی خوردند و به افراد نیازمند می دادند و یا با وجود اینکه مرفه بودند کارگری می کردند. ما در جنگ این مدینه ی فاضله را دیدیم که هر کس هر چقدر پول داشت روی تاقچه می گذاشت و هر کس به هر اندازه که نیاز داشت برمی داشت و کسی متوجه نمی شد چقدر پول گذاشته می شد و چقدر برداشته می شد. و این همان است که در زمان حضرت حجت اعتقاد داریم اتفاق می افتد و همه یک جیب واحد دارند.

سوال :بنیادگرایی فعالانه در شرایط سیاسی فعلی باید چه استراتژی داشته باشد؟

رحیم پور:
ببینید کلمه بنیادگرا را آنها روی ما گذاشتند. حالا کلمه بنیاد به معنی رادیکالیزیم به کار رفته و در دلش تعصبی افراطی وجود دارد. به جای بنیادگرایی ما همان تعبیر مکتبی بودن را به کار می بریم. حتی اصولگرایی را هم به کار نمی بریم زیرا امروز بار جناحی سیاسی پیدا می کند. در اوایل که این کلمه طرح شد منظور این نبود. امروزه شرایط ما در خارج و داخل در بهترین شرایط یک قرن گذشته قرار دارد. می دانید شما کی متولد سیاسی شدید؟ در بهترین موقعیت سیاسی که انقلابیون در صد سال گذشته تجربه می کنند. اصلا تصور اینکه در دانشگاه های ما چند صد هزار دختر و پسر مسلمان، محجبه، متدین با برنامه های اعتکاف، بازدید از مناطق جنگی و... باشند، نبود. یک زمانی بودند کسانی که درد داشتند و گوش گدایی می کردند. زمانی بود کسانی چون مطهری که امروزه تبدیل شدند به استاد مطهری، به زور می گشتند و 20 نفر آدم را پیدا می کردند. شرایطی بود که حجاب و ظاهر اسلامی مورد تمسخر بود. امکان تجمع نبود و کتاب برای مطالعه وجود نداشت. بسیاری از مردم در زمان شاه به جرم مطالعه ی چهار صفحه به زندان می رفتند.

 کسی حتی برای گفتن فتوای فقهی امام حق ذکر نام ایشان را نداشت. به یاد دارم در رساله ی مخفیانه ای که در خانه ی ما وجود داشت، برای ذکر فتواهای امام نام کامل ایشان نوشته نمی شد، "خ" نوشته می شد. رساله ی فقهی امام 6 ماه زندان داشت. شما در وضعیتی هستید که اگر زمانی این کارها ننگ بود امروزه افتخار است. چشم کل دانشگاه های عربی و اسلامی به شما دانشجویان ایرانی است. می گویند این ها به فضا ماهواره فرستادند، در جبهه ی علوم انسانی وارد عرصه شده اند. آنها به چهارهزار شهید دانشجوی ما افتخار می کنند.

معاون رئیس جمهور روسیه در یک جلسه ی رسمی به من گفتند: حرفی که من می زنم نه در جایگاه مقام رسمی روسیه، بلکه نظر شخصی خود را می گویم و آن اینکه همه ی دنیا به مردم شما، به نظام شما با غبطه نگاه می کنند. ما حتی در جلساتی با آمریکا، فرانسه، انگلیس و ناتو داریم آنها هم که دشمن شما هستند، در جلسه به شما احترام می گذارند یعنی ته دلشان به شما احترام می گذارند.  با اینکه می خواهند سر به تن شما نباشد. دید آنها این است که ایران رهبر و ملت شجاعی دارند و 30 سال است که مشغول تمدن سازی هستند. شرایط خوبی است. باید پرچم جمهوری اسلامی را بالا نگه دارید و لازمه ی آن مطالعه آثار شهید مطهری، آیت الله جوادی آملی، آیت الله مصباح یزدی، روایت های الحیات و میزان الحکمه و سایر کتب است که باید در کنار دانشجو بودن به آن بپردازید. داد بزنید و نگذارید این پرچم پایین بیاید. تشکل دانشجویی باید خرمگس باشد نه مگس. پیله کنید و نگذارید مسولین آرام بنشینند. باید احساس کنند تحت نظارت بچه مسلمان های دانشگاهند.
 
اگر اشتباه اقتصادی، خیانت سیاسی، افراط و تفریط اتفاق افتاد. بیانیه بدهید و اعتراض خودرا اعلام کنید. میتینگ برگزار کنید. در سایت ها مصاحبه کنید. اجازه ندهید از طرف شما خاطرها جمع شوند. در همه شرایط امر به معروف و نهی از منکر، مثل نماز و روزه  واجب شرعی است. البته باید شناخت درست از معروف و منکر داشت. امر و نهی هم یک عمل انقلابی است و روش خاص خود را دارد. آداب  و اخلاق دارد. آداب شرعی، اخلاقی  و قانونی  انتقاد و اعتراض باید رعایت شود. اما باید ایستادگی کرد.

در داخل پرچم را بالا نگه دارید. جمع خودتان را رشد دهید. با تشکل های دانشجویی خارج کشوردر جهان اسلام  مرتبط شوید. اگر ارتباط وجود دارد، تقویت کنید. گاهی حرف های شما بر روی تشکل های خارجی ده برابر تاثیر دارد. چشم آن ها به شماست .

سوال: باتوجه به کمرنگ شدن ارزش ها در جامعه شاهد پررنگ شدن بنیاد گرایی منفعل هستیم، چه راهکارهایی برای مقابله با این وضعیت باید اتخاذ کرد؟

رحیم پور:
این تصور که همه فکر می کنند در دهه اول همه ارزشی بودند وحالا غیر ارزشی شده اند، تصور غلطی است. دهه شصت این گونه نبوده که همه شب ها مشغول نماز شب باشند و روزها هم در حال جهاد، عبادت، تولید کار و علم باشند. اکثریت الکی خوش بودند، هستند و خواهند بود. اکثریت زندگی عادی خود را می کنند.

ملت شریف ایران انقلاب نکرد. یک عده ای از ملت شریف ایران انقلاب کردند. ملت شریف ایران 8 سال در جنگ مقاومت نکرد. بخشی از ملت شریف ایران در جنگ بودند. بخش دیگر وقتی دیدند جنگ تمام شد تنها تبریک گفتند. اخلاق ملت های شریف! این گونه است. لحظه ای که باید از جان، مال، فرزند و آبرو بگذرند، اکثریت حاضر به انجام چنین کاری نیستند. اقلیت فداکاری هستند که این روحیه را دارند. بعضی ها فقط تماشا می کنند.

 " اذا جا نصرالله والفتح و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا" مقاومت و فتح که اتفاق می افتد،  همه ورود پیدا می کنند و می گویند دل ما با شما بود. در زمان خطر یک عده تماشا می کنند و می بینند در جلوی میدان هر ده نفری که می روند سه نفر برمی گردند. بقیه یا برنمی گردنند یا زخمی برمی گردند. وقتی دعوت به جهاد می شوند، این گونه پاسخ می دهند: خانه هایمان خالی است. بی صاحب است ما می رویم مراقب خانه باشیم. بعد در اتمام جنگ هم اگر شکست بخورید، می گویند: نگفتیم نروید. اگر پیروز شوید و برگردید، می گوییند: تقبل الله، یا لیتنا کنا معکم. فنفوز فوزا عظیما.

این ها همه طبق آیات قرآن است.

این وضعیت مخصوص شرایط فعلی نیست. آن زمان هم همین گونه بوده است. در همان زمان هم همه به دنبال جبهه رفتن نبودند. بخشی از افراد به فکر زندگی خود بودند. این مفاسد همیشه بوده است. دوست دختر و پسر آن زمان هم بوده است. اختراع جدیدی نیست. فساد آن زمان هم وجود داشت.

انقلاب را یک اقلیتی شروع کردند. به تدریج بقیه همراه شدند. جمع زیادی پیوستند که قابل تقدیر است. هیچ ملت دیگری این گونه ملحق نشد. ملت ایران همه ملحق شدند. این تصور غلطی لست که دهه شصت همه انقلابی و مجاهد بودند. همه نماز شب خوان وشهید بودند. دروغ و کلاهبرداری وجود نداشت. الان تعداد بچه های فداکار و مجاهد نسبت به آن زمان به تصور من بیشتر است . منتها صحنه بروز بوجود نیامده است. اگر جنگ شود، همه شما در دو سه ماه اول حضور پیدا می کنید. اگر الان اول انقلاب بود شما هم همانند آن ها عمل می کردید. دختران جوان در پشت جبهه و مناطق محروم خدمت می کردند. حضور فعال بچه ها را در اردوی جهادی ببینید. هیچ قشری به اندازه دانشگاهیان ما اردوی جهاد ی شرکت نمی کند.

اول انقلاب هم همین گونه بود. تمام نهادهای انقلابی مثل سپاه و جهاد را اول انقلاب دانشجوهای ما ساختند. کسانی در جبهه حضور داشتند که سن آن ها بین 17 تا 23 سال بود. فرماندهان جنگ ما همه جوان بودند. اکثر بچه های جبهه، دانش آموزان دبیرستانی بودند. وضعیت الان بدتر از آن موقع نیست. درصدی نگاه کنید. در شرایط فعلی جنگ نیست. خود جنگ فضا را متفاوت می کند. در شرایط فعلی که جنگ هم نیست ما این همه جوانان خوب داریم. افرادی که هم می گوییم بد هستند، اگر موقعیت پیش بیاید تغییر می کنند. ما آدمی دیدیم که به جبهه آمد و حتی نماز خواندن بلد نبود. تمام بدنش خالکوبی داشت. در جبهه غواص شد. در عملیات اولین شهید غواص لشکر شد. همه نماز های قضای خود را در همان مدتی که در دوره اردو بود، خواند. مدام مشغول نماز و توبه و انابه بود. به تعبیر امام این ادم در چهل شب، ره صدساله را طی کرد. الان هم اگر موقعیت پیش بیاید، این مواردتکرار می شود.  

آن زمان ماهواره و اینترنت نبود. وسایل ارتباط جمعی وجود نداشت. بدترین ابزار فساد آن زمان، مجله های فاسدی بود که یک عده استفاده می کردند. امکانات برای فساد وجود نداشت. با این وجود قشر فاسد زیادی داشتیم. در شرایط فعلی با توجه به امکانات ارتباط جمعی ، سفرهای خارجی وباز بودن دروازه های فساد در دانشگاه ها این همه بچه مسلمان خوب داریم. اعتکاف، اردوهای جهادی این ها را میبینیم. از مسئولین مطالبه گری می کنند. اجازه ندهید شما را از این وضعیت مایوس کنند. با این که شرایط بدتر از دهه شصت است اما وضعیت نسبت به دهه شصت بهتر است. در حال حاضر جوانان خیلی بهتری داریم.

سوال: در زمان شاه جو علیه دین بود و اسلام آمریکایی وجود داشت. با این وجود مردم کارهای بزرگی کردند. در حال حاضر علاوه بر وجود حکومت انقلاب و دین، علت این که بنیاد گران فعال در دانشگاه با اقلیت مواجه هستند و به عقب افتاده بودن محکوم می شوند، چیست؟

رحیم پور:
این تصور شما هم غلط است. این که مطرح می کنید ملت آن زمان دست به چنین کار  بزرگی زدند قبلا هم گفتم که کل ملت نبودند. جوانان مومن و مجاهد بودند که انقلاب کردند.اگر ملت ان زمان دست به چنین کار بزرگی زد؛کل ملت نبودند ؛ بلکه بچه های مومن و مجاهد بودند .کم کم ورق برگشت و آنها مقاومت کردند و خداوند هم کمک کرد و انقلاب پیروز شد و بقیه هم ملحق شدند. ملت الان ما از ملت سال 57 هم شعور و هم شرفش بیشتر است. راهپیمایی 22 بهمن را شوخی نگیرید ؛در دنیا بعد از این همه سال از گذشت انقلاب محال است راهپیمایی شود و دنیا دیوانه می شود از دیدن این تصاویر.ملت ما درست است ضعفهایی دارد ولی نقاط قوتی هم دارد .

کمتر ملتی را می بینم که شعور سیاسی اجتماعی اش به اندازه ملت ما باشد.امریکایی ها با اینکه توسعه یافته هستند ولی  آنقدر مردم ساده ای هستند که هیچ چیز سرشان نمی شود و وقتی با دانشگاهیانشان حرف می زنی هیچ چیز از مسائل سیاسی نمی دانند ولی در ایران حتی با شاگرد نانوایی اگر صحبت کنید می تواند مسائل خاورمیانه را تحلیل کند و همه قشری در مورد سیاست نظر می دهند البته ایرانی ها افراط و تفریط هم می کنند ولی نسبت به اکثر ملت جهان امتحان بسیار خوبی دادند.

امام در وصیت نامه اش گفت من شهادت می دهم ملت ایران از ملت حجاز در زمان پیامبر و از ملت عراق در زمان امیرالمؤمنین بالاتر است البته همه ملت نبودند ولی بالاخره این بخش عظیمی از ملت بودند.

سوال: چه شده است که شیوه زندگی غربی که در زمان انقلاب از آن فاصله گرفته شد دوباره دارد احیا می شود و فساد گسترده می شود؟
 
رحیم پور:
شیوه زندگی غربی در جامعه ما هیچوقت نابود نشد؛ گفتمان حاکم بود و در دوره ای گفتمان محکوم شد. در دوره جنگ مسائل فرق می کرد و هفته ای دو روز شهید می آوردند و در هر محله ای حجله می زدند و فضا فرق می کرد با جامعه ای که هیچ کدام از این خطر ها نیست . اما آیا اوضاع بدتر شد؟ بله من این را قبول دارم  چون در حاکمیت مشکل بود به خصوص در سال های دهه دوم و سوم انقلاب و جریان آدم های خوب با سوابق خوب اما غرب زده ؛ روحانی و غیر روحانی؛ یکی این مسئله کمک کرد و دیگری هم بعضی ها خودشان اشرافی شدند و نیز فشار رسانه ای غرب و رسانه هم کمک کرد.و دیگری به روز نشدن فرهنگ رسانه .  اما  بالاخره هوسرانی و خوشگزرانی و ... هم بی تاًثیر نبود.
 
اما اگر ما نظم و دقت و تلاش و خستگی ناپذیری را داشته باشیم چرا پیروز نشویم؟ قرآن می فرماید شما وقتی در حال جنگ با دشمن هستید همان اندازه که شما جراحت برداشتید طرف مقابل شما هم برداشته است.شما وقتی شکست هم بخورید باز هم پیروزید و برعکس. بنابراین آخرت را نمی شود کنار گذاشت ولیکن دنیا هم به اندازه خودش مهم است.ملتی که  مصرفش از تولیدش بیشتر است آسیب پذیر و عقب مانده است ولی ملتی که تولیدش از مصرفش بیشتر باشد این ملت غلبه می کند و آقا می شود.ملتی که اسراف می کند علاوه بر شکست خوردن در دنیا از جنبه معنوی هم دور می ماند و از خدا هم دور می شود .قرآن می فرماید ان الله لا یحب المسرفین.

چرا معاویه بر حضرت امیر پیروز شد؟ بنابراین نتیجه بگیریم آنهایی که پرچم آخرت را بالا می برند شکست می خورند؟ نه این طور نیست در تاریخ اتفاقهای زیادی افتاده و در زمان حال شاهد این پیروزی بودیم . حضرت علی فرمودند والله معاویه از من سیاسی تر و زرنگ تر نیست ولی تقوا دست من را بسته است و نمی توانم و دروغ بگویم و خیانت کنم و آدم بکشم. اگر در دوره ای جبهه مسلمان و مؤمن شکست می خورد؛ الان جبهه ایمانی مدام در حال پیروزی است. اسرائیل اول در جنگ 33 روزه و بعد در 22 روزه و بعد در جنگ 8 روزه شکت خورد .آن هم از ایران شکست خورد. تازه بچه های ما مستقیم با اسرائیل در جنگ نبودند و با واسطه بود و به هشت روز اسرائیل به غلط کردن افتاد.

سوال: به نظر شما نباید در برابر متحد دانستن سنی و شیعه ساکت ماند؟ حال که صهیونیست تمام تلاشش را برای براندازی اسلام می کند آیا اختلاف شیعه و سنی را مطرح کرد؟
 
رحیم پور:
خیر .بعضی ها فکر می کنند منظور از وحدت شیعه و سنی این است که آنها خوب کردند که حضرت زهرا را زدند یعنی اهل بیت حق حکومت نداشتند! خیر معنی اش این نیست.شما به عنوان شیعه با برادران مسلمان غیرشیعی که اکثریت مسلمانان جهان هستند که دارای مشترکاتی هستید مثل اصول اخلاق و پیامبر و .... و دشمن مشترکی داریم که اسلام را تهدید می کند .اختلافات نظری در مباحث تاریخی حدیثی و فقه به جای خود محفوظ است ولی1 تکفیر نمی کینم و 2 جنگ داخلی به راه نمی اندازیم و گفتگوی علمی بین علما با رعایت اخلاق و ادب بدون تکفیر باید انجام شود. وحدت اسلامی این است نه اینکه ما شیعه ها کمی سنی شویم و سنی ها کمی شیعه شوند و بشویم شنی! خیر ما شنی نیستیم و شیعه ایم آن هم شیعه باشعور. و شیعه ای منجی جهان اسلام و اهل سنت باید باشد.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین