آخرین عکس یک پاسدار
صادق نژاد این حرف را که شنید بغض کرد و رفت گوشه سنگر ، زانو هایش را بغل گرفت و شروع کرد به گریه کردن. تو عالم خودش بود و ناله می کرد. من که شاهد این ماجرا بودم به عکاس گفتم:«سریع عکسش رو بگیر. این رفتنیه.
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق ، محمدعلی حق بین ، از رزمندگانِ لشکر قدس گیلان چنین روایت کرده است که:
قبل از عملیات نصر 4 ، محمود صادق نژاد ، با همان لهجه لنگرودی
به فرمانده ی گردان کمیل ، شهید «محمد اصغری خواه» همشهری اش بود ، می گفت: «حاجی ! تو رو به امام اجازه بده بیام
تو این عملیات».
فرمانده هم که می دانست او از کربلای 2 جراحت سنگینی در پا دارد می گفت: «نه ، امکان نداره. تو بمون محمود جون. خوب که شدی ، بعد.»
صادق نژاد این حرف را که شنید
بغض کرد و رفت گوشه سنگر ، زانو هایش را بغل گرفت و شروع کرد به گریه کردن. تو عالم
خودش بود و ناله می کرد. من که شاهد این ماجرا بودم به عکاس گفتم:«سریع عکسش رو بگیر. این رفتنیه. موندنی نیست».
درست 24 ساعت بعد
، ساعت 2 بعدازظهر، در عملیات نصر4، به تاریخ دوم اردیبهشت 1366 ، طی پاتک بعثی ها ، محمود صادق نژاد رفت.
این همان عکسی است که از صادق نژاد گرفته شد:
ز یاران عاشق حکایت کنیم
از آن ها که خونین سفر کرده اند
سفر بر مدار خطر کرده اند
از آن ها که خورشید فریادشان
دمید از گلوی سحر زادشان
غبار تغافل ز جانها زدود
هشیواری عشقبازان فزود
عزای کهنسال را عید کرد
شب تیره را غرق خورشید کرد
حکایت کنیم از تباری شگفت
که کوبید درهم، حصاری شگفت
از آن ها که پیمانه «لا» زدند
دل عاشقی را به دریا زدند
ببین خانقاه شهیدان عشق
صف عارفان غزلخوان عشق
چه جانانه چرخ جنون می زنند
دف عشق با دست خون می زنند
سر عارفان سرفشان دیدشان
که از خون دل خرقه بخشیدشان
به رقصی که بی پا و سر می کنند
چنین نغمه عشق سر می کنند:
«هلا منکر جان و جانان ما
بزن زخم انکار بر جان ما
اگر دشنه آذین کنی گرده مان
نبینی تو هرگز دل آزرده مان
بزن زخم، این مرهم عاشق است
که بی زخم مردن غم عاشق است
بیار آتش کینه نمرود وار
خلیلیم! ما را به آتش سپار
که پروانه برد با دو بال حریق»
در این عرصه با یار بودن خوش است
به رسم شهیدان سرودن خوش است
بیا در خدا خویش را گم کنیم
به رسم شهیدان تکلم کنیم
مگو سوخت جان من از فرط عشق
خموشی است هان! اولین شرط عشق
بیا اولین شرط را تن دهیم
بیا تن به از خود گذشتن دهیم
ببین لاله هایی که در باغ ماست
خموشند و فریادشان تا خداست
چو فریاد با حلق جان می کشند
تن از خاک تا لامکان می کشند
سزد عاشقان را در این روزگار
سکوتی از این گونه فریادوار
بیا با گل لاله بیعت کنیم
که آلاله ها را حمایت کنیم
حمایت ز گل ها گل افشاندن است
همآواز با باغبان خواندن است
﴿شاعر: سید حسن حسینی﴾
خدايا يعني ميشه منم؟!
انشاءالله عاقبت شما و همه ما به شهادت ختم شود(چون حقیر تر از آنی هستم که در خودم فیض شهادت را ببینم لطفا شفاعت بنده یادتان نرود)
شب جمعه هم هست برای شادی روح سید حسن حسینی هم فاتحه ای هدیه کنید.
کاش پاسداران امروز ما هم مثل او بودند.
اخوي پاسداران ما امروز همانگونهاند، فقط كافيست چشم داشت تا ديد. يك نگاه به خدمات غيرقابل وصف اين عزيزان فقط در عرصه سازندگي بياندازيد تا ببينيد. البته اگر ميخواهيد ببينيد.
روحشان شاد
شهید کرمی یکی از پاکترین جوانان این مرز و بوم بود، جوانی رشید در عملیات پاکسازی در شمال غرب کشور و در درگیری با گروهک تروریستی به شهادت رسید،
آدم غبطه میخوره وقتی اینجور آدما رو میبینه !!
کاش ما هم شهادت در راه جهاد نصیبمون بشه انشالله !!
روحش شاد و یادش گرامی...