به گزارش «امروزی ها»
یک سال مانده به یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری، برنامه ریزیهای سیاسی
معطوف به معرفی کاندیدا، شدت گرفته و در لایههای مختلف سیاست ورز میتوان
انبوهی از اظهارنظرها و رایزنیها را رصد کرد. اصولگرایان، جبهه پایداری،
اصلاح طلبان و دولت، چهار جریان عمده ای هستند که ذیل این معادلات
تکاپوهای سیاسی خویش را شدت بخشیده و سعی
دارند آرایش تازه ای به فضای سیاسی بدهند و یا
آرایش موجود را بر هم زنند. در این میانه اما برخی چهرههای پیشکسوت به
قاعده همه سالهای پیش، هوای سکانداری سیاسی کرده و اندیشه محوریت مناسبات
سیاسی پیش رو را دارند، چهره هایی که آیت الله هاشمی رفسنجانی را میتوان
در راس آنها قلمداد کرد، مردی که دوست دارد یا رئیس جمهور باشد یا رئیس
جمهور ساز.
منطق هاشمی در سیاست
تاملی در سه دهه سیاست ورزی آیت الله هاشمی رفسنجانی
به خوبی نشان میدهد که او اهل نظاره گری نیست، همواره کوشیده که در مقام
یک بازیگر تمام عیار، آرایش دهنده اصلی صحنه باشد. تا آن زمان که توانست،
خود بازیگر نقش اول میدان شد و هیچ نهی و انذاری
را به گوش نخرید و آن هنگام که فرصت عرض اندام اینچنینی از دست
رفت، بازیگر مهم پشت پرده شد. و البته که این نقش دوم را حتی هنگامی که
نقش اول را بر عهده داشت، ایفا میکرد. چنانچه از خلال همین
رفتار بود که او در مقام رئیس جمهور، هدایتگر برآمدن
آفتاب اقبال کارگزاران سازندگی شد و باز به روایت محمدعلی نجفی، این طیف
را فرمان داد که در دوم خرداد ۷۶، در
کنار سید محمد خاتمی بایستند. رویه دوم هاشمی اما «فرشته نجات» نمایاندن
است. رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام که اینک خود را «سنگ صبور مردم» میداند،
همچنان باور دارد که دوران ریاست جمهوری اش، از عصر مادها تاکنون بی نظیر
بوده، دولتهای بعدی باید راه او را بروند و اگر چنین کنند، راه نجات پیدا
خواهد شد. به همین اعتبار هاشمی رفسنجانی، چه در روزهای فراز و چه در ایام
فرود، سخت کوشیده که کاتالیزوری فعال باشد و کنشهای سیاسی را تسهیل کند،
چه خودش در مقام دعوا باشد و چه دیگران. او همچنین سخت میکوشد که در کنار
نقطه ثقل بودن، چتر فراگیر هم باشد. شخصیتش، سخت متناسب با نهادی است که
اکنون ریاستش را بر عهده دارد، کثیری از سیاست ورزان چپ و راست سابق و
اصلاحطلب و اصولگرای امروز با هاشمی رفسنجانی کار میکنند و به نوعی جزو
تیم او محسوب میشوند. بر هم زدن بازی دیگران هم از وجوه ممیزه رفتار
سیاسی آیت الله است، این شیوه البته همواره نتایج مطلوب نداده
و گاه زیانهای جدی داشته، مانند انتخابات مجلس ششم
یا خرداد ۸۴ ولی هاشمی مرد
میدان سیاست است و با وجود نشیبهای بسیار،
همچنان در میدان فعال است. هاشمی رفسنجانی همچنین
اهل چرخش است، گاه با چپها فاصله جدی میگیرد، مانند انتخابات مجلس
ششم و گاه همین زاویه را با راستها پیدا میکند، مانند انتخابات ریاست
جمهوری هفتم. بدین مولفهها میتوان شاخصهای دیگر هم افزود، شاخص هایی که
در مجموع نشان میدهد نباید انتظار داشت در میدان مهم انتخابات ریاست
جمهوری آینده، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظاره گر باشد، او کماکان بازیگر پشت
پرده خواهد بود، آن هم با کارتهای متنوع و متعدد.
چهرههای مطلوب هاشمی
در میان انبوه چهره هایی که تاکنون
نامشان جدی تر برای ریاست جمهوری شنیده میشود، چهار نفر به هاشمی رفسنجانی
نزدیک تر و یا با الگوی ذهنی او سازگارتر مینمایند.
الف: علی اکبر ولایتی: وزیر اسبق امور خارجه که هنوز هم
نقش فعالی در سیاست خارجی ایران دارد، چند وقت پیش به عنوان گزینه
هاشمی رفسنجانی مطرح شد. خبری که نه ولایتی تکذیبش کرد و نه دفتر هاشمی
رفسنجانی بدان واکنش منفی نشان داد. او پیش تر هم گزینه مطلوب هاشمی بوده،
هم در انتخابات ۸۴ که اگر اصولگرایان
بر سر او به توافق میرسیدند، شاید هاشمی راضی میشد که نیاید و هم برای
کرسی ریاست دانشگاه آزاد که ولایتی تن به این گزاره نداد. علی اکبر ولایتی
اما یک اصولگرای تمام عیار محسوب میشود، به گونه ای که در مرکزیت
شورای سه نفره ای قرار گرفت که ماموریت داشت اصولگرایان را برای انتخابات
مجلس نهم گرد هم آورد. ولایتی از حمایت برخی چهرهها و جریانهای سیاسی
برخوردار است، معتمد جامعتین محسوب میشود و حتی
توانایی برقراری رابطه خوب با احمدی نژاد و حامیان دولتی اش دارد. نقش
فعالش در یک سال گذشته، چه در معادلات سیاسی داخلی که نیمه نخست سال گذشته
را در بر میگرفت و چه در سیاست خارجی که یک سالی است ادامه دارد، به خوبی
نشان از علاقه مندی آقای دیپلمات برای برداشتن یک گام بلند سیاسی در زندگی
اش دارد. عضو کنونی مجمع تشخیص مصلحت نظام اما میداند که رئیس این مجمع،
نه از سر علاقه که از سر اجبار میتواند چتر حمایتش را بر سرش بگستراند.
ولایتی به تعبیر دقیق تر، گزینه «بقا از بالا» محسوب میشود. برای هاشمی
رفسنجانی که حضورش در ساختار اجرایی کشور کم رنگ تر از هر زمان دیگر است،
دولت ولایتی میتواند روزنه هایی از امید را برای تاثیرگذاری بگشاید،
پیوندها را با ساختار نظام محکم تر کند و در عین حال، از تزلزل بیشتر
موقعیت هاشمی رفسنجانی نزد اصولگرایان بکاهد. او در صورت حضور، یکی از
کاندیداهای جدی هاشمی رفسنجانی و اصولگرایان خواهد بود.
ب: حجت الاسلام حسن روحانی: به جرات میتوان
گفت که او محبوب ترین و مطلوب ترین چهره هاشمی رفسنجانی در وضعیت کنونی
است. هاشمی رفسنجانی در دولت دوم خاتمی به رئیس جمهور اصلاحات پیشنهاد داده
بود که روحانی معاون اولش باشد تا بستری برای کاندیداتوری اش در
انتخابات ۸۴ فراهم شود،
پیشنهادی که رد شد. رئیس کنونی مرکز تحقیقات استراتژیک
نظام که چندی است به واسطه انتشار خاطرات هسته ای اش، بیشتر در رسانهها
آفتابی شده، معتمدترین شخص نزد هاشمی هم محسوب میشود، آنچنانکه در روزهای
سخت دور دوم انتخابات ۸۴، هنگامی که
هاشمی قصد انصراف داشت، حسن روحانی واسطه پیام هاشمی برای مقام معظم رهبری
بود و مخالفت ایشان را به هاشمی ابلاغ کرد. حسن روحانی البته به اندازه
ولایتی در میان اصولگرایان معتبر نیست ولی میتواند بخش هایی از
اصولگرایان سنتی را مجاب کند که هوایش را داشته
باشند، همچنانکه بخش هایی از اصلاح طلبان سنتی نیز حاضر هستند زیر بیرق
او سینه بزنند. در واقع او میتواند کاندیدای هاشمی، لایه هایی از
اصولگرایان سنتی و اصلاح طلبان میانه رو باشد.
ج: اسحاق جهانگیری: استاندار دولت هاشمی و وزیر صنایع و
معادن دولت خاتمی، میتواند دیگر کارت بازی هاشمی رفسنجانی در انتخابات
آینده باشد، هر چند شانسش برای پیروزی به اندازه دیگران نیست ولی وفاداری
اش به روش و منش هاشمی قابل توجه و تکیه است. در واقع او میتواند علاوه
بر هاشمی، کاندیدای اختصاصی حزب کارگزاران سازندگی باشد. حزبی
که از روزگار برآمدنش تا کنون بی میل به چنین نقش
آفرینی ای نبوده است، چنانچه در روزهای پیش از دوم خرداد ۷۶ نیز از میان آنها محمد هاشمی هوس ریاست جمهوری کرده
بود، غلامحسین کرباسچی هم چنین رویاهایی در سر داشت، در کارزار ۸۴ نیز محمدعلی نجفی یکی از مطرح ترین گزینهها
برای اجماع اصلاح طلبان تلقی میشد که حضورش محقق نشد، اینک شاید وقتی
برای ایفای نقش جدی تری یکی از کارگزارانی ها رسیده باشد. نکته دیگر
اینکه در شرایط کنونی که اقتصاد به یکی از مولفه های تعیین کننده در
ساختار سیاسی کشور تبدیل شده است، جهانگیری با برجسته کردن سوابق
اقتصادی خویش، سعی دارد در مقام چهره ای ظاهر
شود که راه حلی برای مشکلات موجود دارد، غافل از اینکه در کارزار
انتخابات ریاست جمهوری، تنها یک وجه نیست که برنده بازی را تعیین می کند،
بازیگر ارشد باید بتواند میدان را در وجوه مختلف مدیریت کند، با این وجود
پوشیده نیست که جهانگیری می تواند حتی به اندازه حسن روحانی میتواند توجه
لایههای اصلاحطلب را برای همدلی برانگیزد و اگر به میدان آید، کاندیدای
هاشمی و اصلاح طلبان میانه رو تلقی می گردد، با این تاکید دوباره که او از
شانس چندانی برای برنده شدن برخوردار نیست و حداکثر می تواند همان سود
سیاسی که مصطفی معین در انتخابات ۸۴ برای
حزب مشارکت داشت، را برای حزب کارگزاران سازندگی داشته باشد.
د: محمدعلی نجفی: عضو شورای شهر تهران
که یک بار در سال ۸۴ هم زمزمه حضورش در
انتخابات ریاست جمهوری شنیده شد، دیگر چهره محبوب هاشمی محسوب میشود.
تکنوکرات خوش تیپ که در حوزههای گوناگون سیاست ورزی و مدیریت کرده،
از جمله پایدارترین علاقه مندان هاشمی نشان داده است. او در تازه ترین گفت
و گوهایش به صراحت از دماندن روح دولت هاشمی در دولت اول خاتمی سخن گفته و
نه تنها به بازگشت به دوم خرداد ۷۶ که
به بازگشت به عصر هاشمی رفسنجانی معتقد است. نجفی البته در طول دو سال
گذشته سکوت کرده و سعی کرده است از حاشیه های عظیم اصلاح طلبان به دور
باشد، با این وجود این سکوت، مانع درک رقیب از منظومه فکری سیاسی و منش
احتمالی وی نبوده و می توان او را در زمره چهره های مطلوب لایه های
رادیکال اصلاح طلب دانست. باید توجه داشت که
در شرایط کنونی لایه هایی از اصلاح طلبان که مدعی میانه روی و وفاداری
به اصل نظام سیاسی هستند نیز علم حمایت از نجفی برافراشته اند ولی به خوبی
روشن است که آنها اهداف وسیع تری در ذهن دارند و
می خواهند چه در مسیر بازگشت به عرصه اجرایی و چه از منظر تضمین
بقای سیاسی، روی قدرت احتمالی اثرگذاری اجتماعی و رای آوری نجفی سرمایه
گذاری کنند. در مجموع، محمدعلی نجفی از اعتبار خوبی میان لایههای میانه
رو و حتی تندروی اصلاحطلب برخوردار است و در صورت حضور، میتواند
کاندیدای هاشمی رفسنجانی، اصلاح طلبان میانه
رو و اصلاح طلبان تندرو باشد.
برای همه سلیقه ها
الف: همین مرور اجمالی به خوبی نشان میهد که هاشمی کارتهای
متنوعی برای طیفهای مختلف سیاسی تدارک دیده است،
از اصولگرایان میانهرو تا اصلاح طلبان تندرو. جبهه ای که یک سرش علی
اکبر ولایتی ایستاده و سوی دیگرش، محمدعلی نجفی، البته که میدان بازی
وسیعی برای رئیس مجمع تشخیص مصلحت فراهم میکند
تا به خوبی بازی انتخاباتی خویش را پیش برد و هر زمان که مصلحت شد،
گزینه نهایی را انتخاب کند. انتخاب هاشمی حتی اگر انتخاب نهایی جریان های
مختلف نباشد، این قابلیت را دارد که آرایش سیاسی را پیچیده و شکاف های
تازه ای به وجود آورد.
ب: سست شدن پیوندهای اصلاح طلبان با نظام سیاسی، تشتت
آرا بین این جریان و فقدان اجماع درونی، هاشمی رفسنجانی را در موقعیت
بالادستی قرار داده و وی احساس میکند میتواند نقش تعیین کننده تری در
تعیین نوع مناسبات درونی اصلاحطلبان و همچنین مناسبات این طیف سیاسی با
نظام ایفا کند. به همین اعتبار است که هاشمی در ماه های اخیر بیش از هر
زمان دیگر پذیرای اصلاح طلبان ولو اصلاح طلبانی مانند حجت الاسلام فومنی
می شود، صریح و قوی به حمایت از سید حسن خمینی بر می خیزد،
ژست های انتقادی علیه رئیس جمهور و حتی نظام سیاسی را
تقویت می کند و بر حضورش تا آخرین لحظه زندگی پا می فشارد. او می خواهد
پیام بدهد که همچنان در صحنه هست و البته که اصلاح طلبان می توانند روی
توانمندی هایش حساب کنند.
ج: وضعیت شکننده وحدت اصولگرایان که فضا را در وضعیت
انتخابات ۸۴ قرار داده و
احتمال ضعیف ظهور چهره ای چون محمود احمدی نژاد، هاشمی را ترغیب میکند که
بازیگر جدی تر میدان باشد. در سال ۸۴ نیز او
اصرار داشت که یا خود انتخاب شود و یا انتخاب او، انتخاب نهایی
باشد. اکنون نیز اگرچه وقتی برای انتخاب خود
نمانده ولی به طور طبیعی او میتواند اصرار داشته باشد که کاندیدایش
انتخاب برتر باشد. البته در شرایط کنونی و تحت تاثیر فضای رقابت و همچنین
رویش های سیاسی درون اصولگرایان، هاشمی رفسنجانی نیک واقف است که قدرت
تاثیرگذاری و راهبری اش در میان این جریان به اندک سطح ممکن رسیده است ولی
باز هم او امیدوار است که بتواند با روش های غیرمستقیم و به سود اصلاح
طلبان، روزنه هایی را بگشاید، روزنه هایی که حمایت اجباری از چهره ای چون
علی اکبر ولایتی می تواند مصداقی از آن باشد.
د: هواداران هاشمی رفسنجانی به طور ویژه ای اصرار دارند
که او دیگر نماد رای سلبی مردمی نیست. و حتی اگر سال ۸۴ چنین بوده، در طول هفت سال گذشته تحت تاثیر رفتار سیاسی و
حکومت داری احمدی نژاد، این وجهه ترمیم شده است. به همین اعتبار اگر
کاندیدای مطلوب هاشمی رفسنجانی کاندیدای برگزیده انتخابات آینده باشد، این
ادعا در میدان عمل اثبات میشود. تلاش برای اثبات حقانیت و اعتبار اجتماعی
از مهم ترین محورها و رویکردهای فعالیت سیاسی هاشمی رفسنجانی در طول یک
سال اخیر بوده و انتخابات میتواند نقطه عطف چنین تلاش هایی
باشد. او که در سال های اخیر یکی از میدان دارهای
انتقاد از سیاست های مختلف دولت احمدی نژاد بوده، همواره در کنار انتقادات
یادش هست که گریزی به روزگار دولت خودش بزند و یادآور شود، آنچه او و دولتش
کرده، درست بوده و باید ادامه می یافت.
ه: چندی پیش فرشاد مهدی پور، روزنامه نگار اصولگرا در نوشته
ای انتقادی یادآور شد که « از اردیبهشت ۷۶ تاکنون، انتخاباتی در ایران برگزار
نشدهاست که قبل، حین و یا بعد از برگزاری آن، اکبر هاشمیرفسنجانی،
این چهره تاریخی و بیمانند سیاست ایران، در مورد آن اعلام نوعی از شک و
شبهه و ابهام نکرده و بدینگونه نقشِ خود را تداوم نبخشیده باشد.» این
گزارهها را میتوان در سطحی وسیع تر تعمیم داد. اعلام شک و شبهه درباره
انتخابات، نماد نوعی رفتار کلان تر است، او مایل است بازی را همواره در
کنترل داشته باشد و یا اینکه از نظری ظاهری القا کند که چنین است. در
انتخابات پیش رو نیز میتوان همین انتظار را داشت که حتی اگر او و یا
چهرههای مطلوبش شانسی برای بردن نداشته باشد، کماکان هاشمی رفسنجانی با
رو کردن کارتهای متعدد، بازی را پیچیده و چند وجهی کند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com