گروه سیاسی: در نخستین روزهای تهاجم رژیم بعث عراق به ایران، وضعیت نیروهای نظامی کشور چندان مطلوب نبود. از سوی دیگر پشتیبانی و عقبه جنگ نیز اصلا شکل نگرفته بود. نظام تازه تاسیس جمهوری اسلامی در چنین شرایطی با یک تهاجم همهجانبه از سوی رژیم بعث مواجه شد اما با این وجود، نیروهای نظامی به سرعت خود را بازسازی کرده و مهیای دفاع از کشور شدند و در طول هشت سال جنگ تحمیلی، ضربات ویرانگری به رژیم بعث وارد آوردند.
به گزارش بولتن نیوز، سردار سیدرحیم صفوی در بخشی از خاطرات خود که با عنوان «از جنوب لبنان تا جنوب ایران» توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است، درباره وضعیت نیروهای نظامی ایران در آغاز جنگ میگوید: نظام نوپای جمهوری اسلامی ايران در آغاز جنگ تحميلی از وضعيت سياسی مطلوبی برخوردار نبود. از لحاظ نظامی نيز ارتش انسجام خوبی نداشت و از يک تفکر عقلانی، فکر طراحی عمليات و بخصوص اطلاعات لازم در درون آن، خبری نبود و فرماندهان آنها از طرحهای گسترش لشکرها در مناطق خوزستان اطلاعات کافی نداشتند. سپاه پاسداران هم يک نهاد تازه تأسيس بود و هنوز تجربه جنگ با يک کشور خارجی را نداشت؛ هر چند برای مدت يکسال بعد از پيروزی انقلاب اسلامی در جنگ با ضد انقلاب در کردستان تجربههای عملياتی و نظامی خوبی کسب کرده بود، اما نه ارتش و نه سپاه آمادگی يک جنگ تمام عيار کلاسيک را نداشتند.
بیتوجهی بنیصدر به هشدارها
سید رحیم صفوی درباره بیتوجهی بنیصدر به هشدارها درباره تحرکات عراق میگوید: «بنیصدر هم که با شروع جنگ تحميلی هفت ماه از حکم او در سمت فرماندهی کل قوا میگذشت، با توجه به افکار و اهداف گروهکهای ضد انقلاب در تضعيف نهادهای انقلابی، هيچ تلاشی در تقويت و انسجام نيروهای مسلح نکرد و در حالی که رژیم بعث و استکبار جهانی در تدارک و مهيا ساختن يک حمله سنگين به ايران بودند، در داخل کشور با توجه به همه هشدارها و تذکراتی که به شخص رئيسجمهور داده شد، اين هشدارها به نتيجه نرسيد و جنگ در شرايطی آغاز گشت که هرگز آمادگی رزمی در قوای نظامی وجود نداشت.»
لجستیک جنگ در اولین ماههای تجاوز رژیم بعث
سردار صفوی درباره پشتیبانی جنگ در اولین ماههای حمله صدامیان به خاک ایران میگوید: «از همه بدتر تغذيهی نيروها بود که با سختی روزی دو وعده غذا تهيه میکرديم، آن هم از پايگاه سپاه شادگان که البته پايگاه کوچک و فقيری از لحاظ مالی و تدارکاتی بود؛ اما به لطف خداوند با همان امکانات اوليه، غذايی هر چند مختصر تهيه میشد و بين نيروها تقسيم میگرديد. مشکل بعدی، نظافت، استحمام و تهيه لباس و پوشاک نيروها بود. هيچ نوع امکاناتی در آن روزها و ماههای نخستين جنگ به جبههها نمیرسيد و پشتيبانی و تدارکات لجستيکيی نيروها بسيار ضعيف بود. وقتی لباسهايمان کثيف میشد، در همان نهرهای جاری در نخلستانها میشستيم و همان طور خيس، خيس میپوشيديم و يا پارچهای به خود میبستيم تا لباسهايمان خشک شود. خلاصه آنکه دو دست لباس نداشتيم، ولی با همه اين مشکلات و سختیها بچهها هرگز از خود ضعف نشان نمیدادند و حضور اين نيروها در محور دارخوين اجازه ورود دشمن را به اين منطقه نمیداد.
تا اين که يک روز برادران ديدهبان گزارش دادند که دو يا سه تانک بعثی در قسمت غربی رودخانه کارون پيشروی کرده و با شليک چند گلوله تير مستقيم تانک، ساختمان پاسگاه ژاندارمری دارخوين را زير آتش گرفته و نيروهای ژاندارمری هم بعد از اندکی مقاومت آنجا را تخليه کرده و رفتهاند. تا چند روز هم ما موقعيت و وضعيت پاسگاه را زير نظر گرفته بوديم، اما از نيروهای ژاندارمری خبری نشد؛ من به اتفاق چند تن از برادران تصميم گرفتم از نزديک وضعيت پاسگاه را بررسی کنيم. وقتی که وارد ساختمان پاسگاه شدم، ديدم که عجب جاي خوبيست! چند اتاق؛ خوابگاه و سرويس بهداشتی داشت و دستشويیهای آن همه سالم بود، حتی در آشپزخانه پاسگاه وسايل غذاخوری و آشپزی سالم بود. در اسلحهخانهی پاسگاه نيز تعدادي سلاحهای قديمی همچون بازوکا نيز وجود داشت و نيروهای ژاندارمری اين وسايل را با خود نبرده بودند. ما که در حسرت چنين مکانی بوديم بعد از گذشت يک ماه بالاخره سرپناهی برای استراحت بچهها پيدا کرديم و تصميم گرفتيم کليه نيروها را از داخل نخلستانهای منطقه به اين پاسگاه انتقال دهيم. همين مکان، خيلي سريع تبديل به پايگاه استقرار نيروهای سپاه در خط مقدم دارخوين شد و زمانی هم که اقدام به عمليات و پيشروی میکرديم، همين پايگاه بهعنوان عقبه و بنه تدارکاتی و اورژانس (بهداری) نيروهای اعزامی از سپاه و بسيج به محور دارخوين تبديل شد.
انتهای پیام/#
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com