کد خبر: ۷۴۱۲۵۹
تاریخ انتشار:
به مناسب رسیدن سالروز درگذشت جلال آل احمد

جلال آل احمد؛ نعمتی بزرگ برای جامعه ایران

بدون شک جلال آل احمد را باید یکی از نام آشنا ترین و تأثیرگذارترین نویسندگان و متفکران ایران در دوران معاصر بدانیم. فردی که اثرات قلم توانا و دیدگاه هایش همچنان باقی است و موافقان و مخالفانی جدی دارد.

گروه فرهنگی: بدون شک جلال آل احمد را باید یکی از نام آشنا ترین و تأثیرگذارترین نویسندگان و متفکران ایران در دوران معاصر بدانیم. فردی که اثرات قلم توانا و دیدگاه هایش همچنان باقی است و موافقان و مخالفانی جدی دارد. بررسی و تحلیل اندیشه ها و آثار آل احمد کماکان محل بحث های فراوانی است. از همین روی بد نیست در آستانه سالروز درگذشت این نویسنده و متفکر نام آشنا نگاهی داشته باشیم به افکار او تا بهتر درک کنیم که چرا پس از گذشت نزدیک به نیم قرن از درگذشت وی، همچنان آوردن نام جلال آل احمد چالش برانگیز است.

آل احمد؛ نعمتی بزرگ برای جامعه ایران
به گزارش بولتن نیوز، جلال آل احمد در قالب داستانهای بلند و کوتاه و با تعهد سرشار سیاسی و با مقالات انتقادی اجتماعی جامعه خویش را در راه مبارزه با هرچه که نشان دهنده بی عدالتی و ستم است بسیج می کرد. جلال آل احمد نوشتن برایش هدف نبود بلکه ارتقای جامعه انسانی و دستیابی جامعه ایرانی به آزادی ، عدالت ، رفع تبعیض های طبقاتی و... منظور نظرش بود. جلال آل احمد از سال های جوانی تا پایان عمر کوتاهش ، همواره در یک تکامل تدریجی فکر سیر می کرد و مانند رودی جاری ، شکل ثابتی نداشت. او روشنفکری متعهد ، نویسنده ای آگاه و مبارزه جسور در جامعه زیر سلطه ، در روز های خاموش و در میان مردمی نا آگاه بود که با قلمی شیوا و نثری گیرا و اندیشه ای روشن و قاطع ، با فرهنگی آشنا، صداقتی کم نظیر ، رویه ای مردمی و با تکیه بر غنای فرهنگی شرق و آشنا به فرهنگ غرب ، در گیری های این فرهنگ را با جامعه تحت استیلا به روشنی نشان داد. هیچ مسألۀ با اهمیتی را نمی توان فکر کرد که برای جامعه و دنیای زمان او مطرح نشده باشد و آل احمد در مورد آن داروی پر شور، شجاعانه و انسانی نکرده باشد.

آل احمد؛ نعمتی بزرگ برای جامعه ایران
حیات سیاسی جلال آل احمد پر بود از درگیری های جناحی و حزب بازی ها و گروه بندی های سیاسی و اجتماعی ، به نحوی که هر روز این دوران مصادف بود با ظهور یک مکتب یا جناح سیاسی و فردای آن روز با سقوط حزب سیاسی دیگر و یا قدیمی شدن و متروک ماندن آن مکتب و ایدئولوژی فکری و سیاسی.

جلال وقتی که به تحلیل تبعیضات و تضادهی اجتماعی اشاره می کند عملاً نوک تیز حملات خود را معطوف عوامل و کارگزاران حکومت می سازد و سر انجام فشارهای ساواک سبب شد که او با اسالم گیلان تبعید شود و به گفته برادرش شمس به طرز مشکوکی وفات یابد.

 آل احمد برای تعریف غرب زدگی می گوید : « غرب زدگی می گوییم همچون و بازدگی  گرما زدگی یا سرما زدگی ... به هر صورت سخن از یک بیماری است. عارضه ای از بیرون آمده و در محیطی آماده برای بیماری رشد کرده » ( آل احمد – ١٣٤١ – ص٥١ )

این غرب زدگی دو سر دارد یکی غرب و دیگری ما که غرب زده ایم یکی سازنده و دیگری مصرف کننده می گوید : « امروز دو رقیب ، ما و غرب در مقابل هم هستند یکی جا روکش زمین است و یکی هم بازیگر اصلی. آیا زمان آن نرسیده که این احساس را بکنیم که توسط غرب نابود خواهیم شد؟ ما باید برخیزیم و خود را بسیج کنیم و یک حمله جانانه دست بزنیم.»( آل احمد – ١٣٤١– ص٥٤ ص٦٠ )

در این جملات آنچه به چشم می خورد نخست قبول تغییر است که خود اساس مسئله است. آل احمد قبول کرده که تغییرات و تحولات جدی در ایران و در جهان رخ داده در این جا دو راه در مقابل است پس از قبول تغییرات عده ای اصل آن را منافی انسانیت دانسته و شرکت در آن را رد می کنند و عده ای دیگر متمایز به شرکت در آن هستند.

آل احمد؛ نعمتی بزرگ برای جامعه ایران

به نگاه آل احمد نباید از تغییرات دوری کنیم بلکه با شرکت در آن ، جهت آن را به نفع خود تغییر دهیم  اما چرا باید برخیزیم؟ و خود را بسیج کنیم؟ و یک حمله جانانه دست زنیم؟ روشن است که این خیزش در ذهن نویسنده برای دفاع از خود و میهن خود صورت می گیرد و این همانا از حس از دست رفتگی بر می یابد. آل احمد فهمیده است که خود ، میهنش و ارزش های تاریخی میهنش در مقابل هجوم غرب و مدرنیته دارد از میان می رود.

آل احمد به درک از دست رفتگی و ناتوانی فرهنگی میهنش در مقابل هجوم سهمگین فرهنگ بیگانه رسیده است و از این رو ندای خیزش می دهد. بنابراین گویا مسئله تنها رد کردن تسلط غرب نیست ،  پس از اعتراف به تغییرات و تصمیم به شرکت در آن ، تلاش نویسنده آن است که دست از بیگانه از تکنیک بر دارد: « در مقابل تکنیک ، ما هنوز در عصر علی بابا و چهل دزد هستیم و ما مشغول تقلید آن فرمول جادویی هستیم برای گشایش در ، اما برای ما در پشت این در جواهری نهفته شده است، بهتر آن است که دست از این لجبازی عبارت جادویی برداریم.» ( آل احمد – ١٣٤١– ص٢٢ )

آل احمد؛ نعمتی بزرگ برای جامعه ایران

به نظر جلال ، اگر بتوان نقشی برای فرهنگ ما قایل شد. شخصیت های برجسته است که بتوانند در این نابسامانی اجتماعی ناشی از بحران غرب زدگی ، عاقبت این کاروان را به جایی بر مانند. هدف فرهنگ ما چنین که هست نباید و نمی تواند هم دست کردن و همسان کردن و سروته یک کرباس کردن آدم ها باشد تا همه وضع موجود را تحمل کنند و با آن کنار بیایند. به خصوص برای ما که در این روزگار تحول و بحران به سر می بریم و در چنین دوره ای از برزخ اجتماعی که می گذرانیم ، فقط به کمک آدمهای فداکار و از جان گذشته و اصولی که در عرف عوامانۀ روانشناسی ایشان را نا سازگار ، کله شق ، نا متعادل می خوانند می توان بار این همه تحول و بحران را کشید و سامانی به این درهم ریختگی اجتماعی داد.

آل احمد اعتقاد دارد وظیفه فرهنگ و سیاست در این روزگار کمک دادن است به مشخص شدن اختلاف ها و تضادها ، به اختلاف میان نسل ها ، میان طبقات ، میان طرز تفکر ها تا بتوان دست کم دانست که چه مشکلاتی در راه است و مشکلات که روشن شد ، البته که راه حل ها نیز یافت خواهد شد.

آل احمد؛ نعمتی بزرگ برای جامعه ایران

آل احمد چنین می گوید : « وظیفه فرهنگ به خصوص مدد دادن است به شکستن دیوار. هر مانعی که مرکز فرماندهی و رهبری مملکت را در حصار گرفته است و آن را انحصاری کرده است. غرضم «دموکراتیزه» کردن رهبری مملکت است. یعنی آن را انحصار این و آن کس یا خانواده در آوردن بیش از این نمی توان صراحت داشت » (آل احمد – ١٣٤١ – ص ١٦٩ )

همین عقاید منجر به این شد که آل احمد علاقه ای غیرقابل انکار به حضرت امام خمینی (ره) پیدا بکند. آل احمد در طول زندگی‌اش تنها یک بار امام را ملاقات کرد و آن دیدار در نخستین سال‌های نهضت اسلامی اتفاق افتاد. وی درباره این دیدار می‌گوید: «من پس از شنیدن نطق ایشان [امام خمینی]... احساس کردم باید ایشان را ببینم. به قم رفتم. در خانه ایشان کتاب "غرب‌زدگی" خود را کنار دستشان دیدم. گفتم: شما هم این خزعبلات را می‌خوانید؟ با نگاهی به من پرسیدند: شما آقای آل احمد هستید؟ گفتم: بله. گفتند: آنچه ما باید بگوییم شما گفته‌اید.»

در ادامه جلال درباره این ملاقات می‌گوید: «من حتی دست پدرم را نبوسیده بودم، اما دست ایشان را بوسیدم.»

امام خمینی نیز در اردیبهشت 1359 درباره دیدار جلال با ایشان فرمودند: «آقای جلال آل‌احمد را جز یک ربع ساعت بیشتر ندیدم. در اوایل نهضت یک روز دیدم که آقایی در اتاق نشسته‌اند و کتاب ایشان غرب‌زدگی در جلوی من بود. ایشان به من گفتند: چطوری این چرت و پرت‌ها نزد شما آمده است؟ یک هم‌چو تعبیری و فهمیدم که ایشان هستند. مع‌الأسف دیگر او را ندیدم. خداوند ایشان را رحمت کند.»

مقام معظم رهبری نیز که از دیرباز و روزگار جوانی نسبت به جلال علاقه داشته و با او در ارتباط بوده است، در تنها یکی از ده ها اظهارنظر خود پیرامون این شخصیت گفته اند: «نهضت انقلابی از «فهمیدن» و «شناختن» شروع می شود. روشنفکر درست کسی است که در جامعه جاهلی، آگاهی های لازم را به مردم می دهد و آنان را به راهی نو می کشاند. و اگر حرکتی در جامعه آغاز شده است؛ با طرح آن آگاهی ها، بدان عمق می بخشد. برای این کار، لازم است روشنفکر اولا جامعه خود را بشناسد و ناآگاهی او را دقیقا بداند. ثانیا آن «راه نو» را درست بفهمد و بدان اعتقادی راسخ داشته باشد. ثالثا خطر کند و از پیشامدها نهراسد. در این صورت است که می شود. العلماءورثه الانبیاء. وجود چنین کسی برای یک ملت که به سوی انقلابی تمام عیار پیش می رود نعمت بزرگی است. و آل احمد به راستی نعمت بزرگی بود.»

منبع: بولتن نیوز

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین