مشخص است که آن بخشی از جریان دوم خرداد که مشارکتی در فعالیت های ضد ملی و ساختار شکنانه نداشته اند با هیچ منعی برای شرکت در انتخابات مواجه نیستند و بنابراین این سنخ استراتژی های نخ نما جدای از آنکه بی صداقتی جریان دوم خرداد را برای فعالیت های سیاسی نشان می دهد . حداقل امکانات اجتماعی –نه حکومتی- را برای فعالیت سیاسی را از انها سلب خواهد کرد. جامعه ایرانی وقتی اینچنین تفاوت نظر و عمل را مشاهده کند بدیهی است که رای خود را خرج این رویکرد نخواهد کرد و نظام سیاسی نیز به چنین قشری هرگز به عنوان یک «جریان سیاسی فعال» نخواهد نگریست.
"عماریون"- درباره استراتژی جناح دوم خرداد در انتخابات پیش رو اکنون دیگر می توان به روشنی حکم داد. چه آنکه واضح است اکنون این جریان سیاسی استراتژی خود را بر عدم تحریم و شرکت خاموش قرار داده است و می کوشد از این طریق نه هزینه تحریم کردن انتخابات را بپردازد و نه موهبت به دست آوردن چند کرسی در مجلس را از دست بدهد.
در این استراتژی کوشیده می شود با نفی مدعیات بخش رادیکال ،سخنی از تحریم انتخابات به زبان آورده نشود و از این رهگذار هم به صورت تصنعی مرزبندی رقیقی با تندروهای ساختارشکن به تصویر کشیده شود و هم به نوعی به نظام سیاسی اینطور پیغام دهند که خود را در چارچوب نظام تعریف می کنند.
با این رویکرد به زعم جریان دوم خرداد «حساسیت ها» بر حرکات آنها کمتر می شود . از آن سو با فغان سر دادن از نظارت شورای نگهبان و با ناسزا گفتن به آیت الله جنتی و هم چنین عدم ارائه لیست مشخص هم به تندروها اطمینان قلبی داده می شود و هم از شناسانده شدن نیروهای سفید این جریان جلوگیری به عمل می آید.
در این خصوص گزارشهای موثق از جلسات لیدرهای جریان حکایت از آن دارد که اتخاذ این استراتژی اتخاذ یک مسیر«برد-برد» توصیف شده است و حاصل آن را هم عدم اعانت به نظام برای گرم کردن تنور رقابت ها بر شمرده اند و هم به دست آوردن 60-70 کرسی توسط نیروهای خود و تشکیل یک فراکسیون قوی در مجلس.
اکنون حدود 300 نفر از کاندیداهای جریان دوم خرداد در شهرستان ها مشغول فعالیت هستند و با محاسبه دقیق می توان گفت در 57 درصد حوزه های انتخابیه رقابت بین اصولگریان و اصلاح طلبان به جریان خواهد افتاد .بنابراین سخن گفتن از عدم شرکت در انتخابات و فراهم نبودن امکان رقابت بی شک رویکردی است که صرفا برای مظلوم نمایی و جلب توجه طرف های خارجی بیان می شود.
در این میان اما لیدرهای جریان دوم خرداد فراموش کرده اند که چنین رویکردهایی در گذشته نیز توسط آنان اتخاذ شده است و رهاورد «باخت-باخت» را به همراه آورده است. مشخص است که آن بخشی از جریان دوم خرداد که مشارکتی در فعالیت های ضد ملی و ساخار شکنانه نداشته اند با هیچ منعی برای شرکت در انتخابات مواجه نیستند و بنابراین این سنخ استراتژی های نخ نما جدای از آنکه بی صداقتی جریان دوم خرداد را برای فعالیت های سیاسی نشان می دهد . حداقل امکانات اجتماعی –نه حکومتی- را برای فعالیت سیاسی را از انها سلب خواهد کرد. جامعه ایرانی وقتی اینچنین تفاوت نظر و عمل را مشاهده کند بدیهی است که رای خود را خرج این رویکرد نخواهد کرد و نظام سیاسی نیز به چنین قشری هرگز به عنوان یک «جریان سیاسی فعال» نخواهد نگریست.
با این رویکرد جریان اصلاح طلب نمی تواند اساسا تابلوی گفتمانی خود را بالا برد و با آن در عرصه حاضر شود و کاندیداهای آن نیز باید در عرصه تبلیغات به سراغ وعده های اقتصادی و نه سیاسی بروند . بنابراین جای سوال این است که چگونه می تواند در عرصه تبلیغات انتخاباتی هویت سیاسی خود را پنهان کرد و در صورت انتخاب شدن علم دوم خردادی بودن را برافراشت؟ اینچنین است که بازی«باخت-باخت» رقم خواهد خورد...