گروه فرهنگی- کمیل سوهانی در شبکه اجتماعی تاملات نابهنگام نوشت:"والت ویتمن روستو" اقتصاددان امریکایی، در سال ۱۹۶۲ در ضیافتی که کاخ سفید به افتخار شرکتکنندگان در پنجمین کنگره جهانی جامعهشناسیِ واشنگتن ترتیب داده بود گفت:
" اینک بقا و ثبات جهان سرمایهداری بستگی به راههایی دارد که کشورهای درحال توسعه خواهند گزید".
به گزارش بولتن نیوز، پس از پایان جنگ دوم جهانی و تضعیف کشورهایی چون بریتانیا، فرانسه و آلمان، ایالات متحده به عنوان یک ابر قدرت جهانی ظهور کرد.
این ضعف در اروپا موجب استقلال بسیاری از کشورهای تحت سلطه ایشان شد. در آن مقطعِ تاریخی، این کشورها بیش از هرچیز نیازمند الگویی نظری برای توسعهی خود بودند. کمونیسم یک رقیب جدی بود و سیاستمداران ایالات متحده خطر آن را بهخوبی احساس میکردند.
آنها دانشمندان علوم اجتماعی را ترغیب به یافتن راههایی کردند که در نتیجهی آن، هم این کشورها به توسعه دست یابند و هم به دامان کمونیسم نیفتند. بدین ترتیب در آن دوران نظریاتی با عنوان "نظریات توسعه" در مغرب زمین شکل گرفت.
در اواخر دههی ۱۹۵۰، در میان نظریات مختلفِ توسعه، "مکتب نوسازی" پارادایم مسلط بود. در این نظریه، توسعه فرآیندی تقلیدی بود که در جریان آن، کشورهای توسعهنیافته به تدریج صفات و کیفیات کشورهای صنعتی و پیشرفتهی غرب را میآموختند.
نظریهپرداز مطرح مکتب نوسازی "والت روستو"، توسعه را مراحلی میدانست که یک وضعیت سنتی را با آنچه که او به آن بلوغ میگفت، ارتباط میداد.
در این نظریه، پنج مرحله وجود داشت که همهی جوامعِ در حال توسعه اِلا و لابُد باید از آنها عبور کنند:
جامعهی سنتی، جامعهی ماقبل خیز، مرحلهی خیز، راه به سوی بلوغ و جامعهی مصرف انبوه.
بدین ترتیب توسعه در نظر روستو، تک خطی، تدریجی، یک طرفه و اصطلاحا فرآیندی "تکاملی" بود. در فرایند تکامل از جامعه سنتی به جامعه مصرفِ انبوه، تقلید و دنبالهروی(Catch up) الزامی است. بدین معنی که در این مکتب همواره "امر جدیدِ" ما "امر قدیم" ایشان و "عصر جدیدِ" ما "عصر قدیم" ایشان است.
در ادامه، نظریهپردازانی چون "دانیل لرنر" و "اورت راجرز" در ذیل مباحث "ارتباطات و توسعه" به طرح مفهومی به نام "نوسازیِ روانی" پرداختند.
"نوسازی روانی" اشاره به نوعی تغییر ذهنی دارد که در آن افراد ویژگیهای روانی، ارزشی، انگیزشی و اعتقادی تازهای را کسب میکنند. این تغییرات در ذهنیت، زیربنای نوسازی در توسعه میشود. مهمترین تغییر در ذهنها، باور یافتن به نازاییِ داشتههای بومی و سنتی است.
سالها از دوران اوج و یکهتازی نظریه مکتب نوسازی گذشته، برخی کشورها از این مکتب عدول کرده و برخی دیگر هنوز توسعه را ذیل این مکتب میفهمند.
آنچه به طرز پیچیده و نرمی در "نوسازی روانی" با قدرت ادامه دارد، زدودنِ امکانِ تصورِ تولد "امر جدید" و ورود به "عصری جدید" در مسیری غیر از مسیر کشورهای غربی است. زدودن این امکان مهمترین و راهبردیترین ماموریت رسانه در دنیای سرمایهداری است.
ساخته شدن "گات تلنت ایرانی" در تلویزیونی که در حال تبدیل شدن به کازینوی ملی است تعجبی ندارد. آنچه تعجب دارد نام "عصر جدید" است. اگر مانند دیگر کشورها که نامهایی چون "Malaysia Got Talent" یا "Arabs Got Talent" را بر این مسابقه گذاشتهاند نام "Iran Got Talent" بر آن میگذاشتند چه اشکالی داشت؟
در این صورت خیالمان راحت بود که این هم یکی دیگر از آن "ما میتوانیم"هایی نیست که در این سالها شاهدش بودیم.
روزگاری با شعار "ما میتوانیم" ایران بزرگترین سدساز جهان شد. روزگار دیگری با مدیریت جهادی و شعار "ما میتوانیم" بزرگترین شاپینگمالهای جهان را در تهران و مشهد ساختیم و ... آیا "عصر جدید" هم یکی از همین مامیتوانیمهایی بود که بالاخره با یک مدیریت جهادی به وقوع پیوست؟
تجربه چهل سال گذشته انقلاب اسلامی در عرصههایی چون صنایع موشکی، انرژی هستهای، سلولهای بنیادین، پیروزهای منطقهای و ... نشان داده، که عبور و عدول از الگوی تکاملگراییِ مکتب نوسازی، ابتدا امکان تصور امر جدید و سپس وقوع آن را در پی دارد.
ما آنجایی موفق بودهایم که خودمان بودهایم، و آنجا که عبور از مسیر دیگری را اجتنابناپذیر شمردهایم، چه در مدیریت منابع آبی، چه توسعه شهری و چه سرگرمیِ تلویزیونی جز آشفتگی و تباهی حاصلی نداشتهایم.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com