به گزارش بولتن نیوز، فیلم سینمایی پاستاریونی ساخته سهیل موفق، این روزها واپسین هفتههای اکران در سینماهای کشور را سپری میکند.فیلم روایتگر داستان پسر نوجوانی به نام کوشان است که همراه با پدربزرگ خود در اصفهان در یک رستوران سنتی بریانی مشغول به کار است.کوشان پس از فوت پدربزرگ، نزد پدرش که او نیز صاحب فست فودی به نام ترنج در تهران است، میآید اما به زودی متوجه میشود که رستوران پدرش به دلیل وجود یک رقیب قدرتمند و مجلل در آن سوی خیابان به نام "پاستا داپیتزا"، عملا رونق خود را از دست داده و در آستانه تعطیلی است. کوشان که مخالف تعطیلی رستوران پدرش است، تصمیم میگیرد برای کمک به پدر کاربری مغازه را از فست فود به بریانی و در ادامه به محلی برای طبخ غذای اقوام مختلف ایرانی تغییر دهد. او در این مسیر با تلاش و پشتکار فراوان خود، کمکهای مالی عمه پدرش و حضور سرآشپز جوانی به نام فرشته، رستوران سنتی تازهای را به راه میاندازد اما رستوران مدرن و مجلل روبه رو که رقیب قدرتمند و البته ناجوانمردی است، مدام پیش پای آنها سنگ میافکند و تلاش میکند با بهرهگیری از اقسام حیلهها و رفتارهای خباثت آمیز، آنها را از میدان به در کند. با این حال، این تلاشها همواره نافرجام و بی ثمر است.
پاستاریونی فیلم شریف و سالمی در گونه کودک است. مهمترین وجه تمایز آن نسبت به بسیاری از نمونههای مشابه و پیشین خود، این است که برای خلق فضای شاد و مفرح به ورطه سخافت و میانمایگی فرو نمیغلتد و به سان خیل انبوهی از آثار شبه کمدی سینمای ایران که برای خنداندن مخاطب به هر حربه سخیف و نازلی تمسک میجویند، هدف را توجیهی برای بهرهگیری از وسیله قرار نمیدهد. از این رو امتیاز بزرگ فیلم این است که میتوان آن را همراه با خانواده در سینما دید؛ بی آنکه نگران بدآموزیهای احتمالی و انتقال مفاهیم نامناسب به اعضای خانواده به ویژه کودکان و نوجوانان بود.
یکی دیگر از وجوه مثبت فیلم، ایجاد روحیه مسئولیت پذیری، همیاری و مشارکت در کودکان و تشویق آنها به داشتن احساس مسئولیت در قبال کارهایشان است. فیلم اثبات میکند که کودکان ظرفیتها و توانمندیهای قابل توجه بسیاری دارند که در صورت اعتماد به آنها و هدایتشان در مسیر و بستری صحیح و مناسب، میتوان به بهترین نحو از توان و انرژی آنها بهره برد و ای بسا موفقیتها و دستاوردهای چشمگیری را نیز به دست آورد. بدین ترتیب؛ فیلم به نوعی مروج تشویق والدین برای تفویض مسئولیتهای بزرگ و کلیدی به کودکان است.
پاستاریونی از منظری دیگر روایتی جذاب و طنازانه از تقابل «پاستا» و «بریونی» است که هر یک از این دو به صورت نمادین میتوانند نماینده دو اندیشه، دو مفهوم و دو سبک زندگی متفاوت و متناظر باشند؛ اندیشه مدرن و سرمایهداری که مصداق عینی آن در پاستا و مشی صاحبان رستوران مرفه "پاستاداپیتزا" تبلور یافته است، اندیشهای ایستا، تن آسا و مخرب است که همواره به جای ساختن خود در پی تخریب دیگری است. در مقابل؛ اندیشه سنتی مبتنی بر فرهنگ و ارزش های اصیل ایرانی، بازنمای فرهنگ خودبسنده ایرانی است که مصداق عینی آن در بریونی و مشی صاحبان رستوران "ترنج" تجلی پیدا کرده است، اندیشه ای قانع، سالم و سازنده است که به جای تخریب دیگری، بر داشتههای خود تمرکز میکند و شکوفایی ظرفیتهای درونی خویش را وجهه همت خود قرار میدهد. این چنین است که کوشان به عنوان کودکی پرورش یافته در خانوادهای سنتی(نزد پدربزرگش در اصفهان) کودکی خودساخته، توانمند و با پشتکار است که دوشادوش بزرگسالان دست به کارهای بزرگی میزند و مسئولیتهای بزرگی را عهدهدار می شود. در مقابل کودک تربیت شده در فضای خانواده مدرن، کودکی نق نقو، خرابکار و ناتوان در انجام مسئولیتهای محوله است که کوچکترین خواستههای او همواره در کسری از ثانیه از سوی والدینش محقق شده است. جالب اینجاست که کوشان به عنوان نماینده تفکر اول سرانجام موفق به جذب کودک نماینده تفکر دوم میشود و او را همرنگ و همسو با ارزشهای خود میسازد.
فیلم همچنین حائز سویههای مثبت و آموزنده رفتاری برای کودکان است و این اتفاق گاه با تغییر جالب توجه فضای فیلم همراه میشود. برای مثال؛ احترام به بزرگسالان ویژگیای است که همواره در رفتار کوشان دیده میشود و او هربار که میخواهد با یک بزرگتر هم کلام شود، ابتدا او را با صفاتی چون "شما عزیز مایید و شما چشم مایید" خطاب میکند و بعد گفتگو را ادامه میدهد. یا در صحنه کشتی گرفتن دو کودک با یکدیگر، یکی از آنها به محض اینکه چشمش به ساندویچ های آماده درون یخچال مغازه میافتد، از دیگری میخواهد تا به دعوا خاتمه دهند و به سراغ خوردن ساندویچها بروند. تغییر فضایی که در نوع خود جذاب و طنازانه از آب درآمده است.
موضوع دیگر، به بازنمایی تصویر مردان در خانوادههای مدرن در مقایسه با تصویر آنها در خانوادههای سنتی بازمیگردد که در نوع خود جالب توجه است. پدر کوشان به عنوان مردی که از یک خانواده سنتی برخاسته و واجد ارزشها و خصائص سنتی مرد در یک خانواده ایرانی است، حائز ویژگیهایی چون تشخص، عزت نفس، اطمینان و وفاداری به خانواده است و یکی از دغدغه های همیشگیاش آن است که رستورانی که به نام همسر مرحومش؛ "ترنج" نامگذاری کرده ، تعطیل نشود و همواره با عشق از خاظرات همسرش یاد میکند. در مقابل پدر خانواده مرفه، فردی سست عنصر، آب زیرکاه، پوشالی و نامطمئن است که همواره یکی از دغدغه های همسرش این است که مبادا او جذب زیبایی و زرق و برق زنان دیگر شود و با آنها تیک بزند.
وجه جالب توجه و تامل برانگیز دیگر فیلم، به آسیب شناسی آن از روابط شکننده موجود میان کودکان و والدین در خانوادههای مرفه و مادیگرا که رسالت اصلی خود را معطوف و محدود به فراهم ساختن امکانات مادی برای کودکان میبینند، بازمیگردد. پاستاریونی نشان میدهد که توجه صرف به رفع نیازهای مادی کودکان نه تنها کافی نیست، بلکه آسیب زننده نیز هست و آنچه کودک بیش از مادیات به آن نیاز دارد، اهتمام به نیازهای روحی و معنوی او از جمله محبت، عشق و عاطفه است. سکانسی که کودک متعلق به خانواده مرفه، مطالبه خود را در قالب نامهای سه کلمهای به مادرش نشان میدهد و آن سه کلمه عبارت از: "مادر، پدر و دوست" هستند، سکانس بسیار درخشان و تاثیرگذاری است که عمق نیازهای کودک پرورش یافته در خانواده ای با مختصات فوق را به تصویر میکشد.
فیلم در کنار وجوه مثبت و آموزنده محتوایی خود، به طور محدود از ضعف هایی محتوایی رنج می برد؛ برای مثال، اصرار هر دو خانواده به فرستادن بچه هایشان به خارج از کشور با هدف پیشرفت و ادامه تحصیل، سویه محتوایی نادرستی است که در فیلم مورد پرداخت قرار گرفته است؛ یا اصرار ترویج پدیده تست غذا از سوی فردی که کار او تست غذا ونظر دادن درباره کیفیت آنهاست، اصراری نادرست بر پدیدهای وارداتی محسوب میشود.
با این وجود، اهتمام والدین به استعدادها، ظرفیت ها و اقتضائات روحی و روانی کودکان به منظور آماده سازی آنها برای حضور در جامعه از طریق تکنیک بازی نقش، از جمله وجوه ارزشمندی است که مورد صحه و تاکید پاستاریونی قرار گرفته و آن را به کمدیای با طعم خانواده بدل ساخته است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com