گروه اجتماعی - همه امیدم را از دست داده ام، دستم از زمین و آسمان کوتاه است و جز پناه آوردن به مردان قانون چاره ای نداشتم. دزدان بی وجدان دسترنج چند ساله ام را به یغما برده اند و من امروز در حالی شرمنده دختر کوچکم شده ام که نمی دانم چگونه جهیزیه دیگری برایش تهیه کنم در حالی که قرار بود آخر همین ماه زندگی مشترکش را آغاز کند و ...
به گزارش بولتن نیوز به نقل از خراسان، زن 27 ساله در حالی که آرام و قرار نداشت و مدام داخل اتاق به این سو و آن سو می رفت گزارش پلیس 110 را روی میز مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گذاشت و با بیان این که بعد از خدا چشم به حمایت مردان قانون و نیکوکاران دوخته ام، در تشریح ماجرا گفت:
تازه به سن نوجوانی رسیده بودم که با اصرار پدر کارگرم در حالی پای سفره عقد نشستم که وارد مقطع تحصیلی راهنمایی شده بودم و هیچ چیزی از مهارت های خانه داری و زندگی مشترک نمی دانستم با وجود این سال ها با بیکاری و اعتیاد همسرم ساختم اما دم بر نیاوردم تا خدای ناکرده زندگی ام متلاشی نشود. روزهای سختی را می گذراندم تا این که کمی بزرگ تر شدم و با هر زحمتی بود زندگی ام را اداره می کردم.
از حدود دو سال قبل، چندین خواستگار زنگ منزلمان را به صدا درآوردند اما دخترم 12 سال بیشتر نداشت و من هیچ گاه راضی به ازدواج زودهنگام او نمی شدم چرا که خودم این شرایط را با گوشت و پوست لمس کرده بودم و با سختی های ازدواج زودهنگام، آشنایی داشتم، این بود که به همه خواستگاران پاسخ منفی می دادم اما در میان آن ها جوانی بود که رضایت همسرم را جلب کرده بود، با آن که نمی خواستم دخترم همانند من گرفتار مشکلات ازدواج زودهنگام شود اما گویی دست تقدیر قفلی بر دهانم زد و من با اصرار همسرم راضی به این ازدواج شدم.
از روزی که خطبه عقد جاری شد من هم کمر همت را بستم تا با کارگری در منازل مردم و سبزی پاک کنی، جهیزیه مناسبی را برای دختر کوچکم تهیه کنم. در این میان برخی از خیریه ها که از مشکلات زندگی من آگاه بودند، مقدار زیادی از جهیزیه دخترم را خریدند تا بعد از گذشت دو سال از دوران نامزدی، آخر همین ماه زندگی مشترک خود را آغاز کند اما حادثه تلخی زندگی ام را به هم ریخت به طوری که از نگاه کردن به چشمان جگرگوشه ام شرم دارم.
ماجرا این گونه بود که بعد از چند ساعت وقتی از بیرون به منزل بازگشتم، تلاش هایم برای بازکردن در حیاط بی فایده بود، به همین دلیل پسرم را برای گشودن در بالای دیوار فرستادم اما وقتی وارد خانه شدم دنیا روی سرم آوار شد. دزدان همه جهیزیه دخترم را به یغما برده بودند و من تنها به محل هایی خیره شده بودم که دزدان بی وجدان دست به تخریب زده بودند و ... شایان ذکر است به دستور سرگرد زمینی (رئیس کلانتری سپاد مشهد) این پرونده به طور ویژه در دستور کار ماموران تجسس قرار گرفت و تلاش ها برای دستگیری دزدان ناجوانمرد آغاز شد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com