ملاک های یک انتخاب درست را کشف کن و تصمیم بگیر

گروه اجتماعی: رفیقی داشتم که تازه ازدواج کرده بود. منبع درآمدش، حقوق مختصری بود که بابت یک کار پاره وقت داشت. اما پول خیلی کمی دستش را می گرفت. ازدواج که کرد، پدرش یک مغازه به او داد تا کار کند. ظاهرا اتفاق خیلی خوبی افتاده بود. اما این وسط مشکلی وجود داشت. مغازه ای که پدر رفیقم به او داد، در یک جای نسبتا پرت بود. یعنی عملا هیچ.

به گزارش بولتن نیوز، در همین شرایط بود که دو سه تا پیشنهاد کاری پاره وقت دیگر هم به او داده شد. مانده بود چه کند. از یک طرف برای شرایط جدید زندگی اش و ازدواجی که کرده بود، به پول بیشتری نسبت به قبل نیاز داشت. از طرف دیگر هم چند پیشنهاد نه چندان جذاب کاری و از همه مهمتر، یک مغازه در جایی که خیلی خوب نبود.

به همان شدتی که این رفیق من نمی دانست باید چه کار کند، زمان می گذشت و نزدیک اولین سالگرد ازدواج شان شد. او علاوه بر مجهولاتی که در بالا توضیح دادم، با یک مشکل جدیدتری مواجه شد. همسرش از شرایط ناراضی بود. حق هم داشت. چون گذشته از مشکلات مالی زندگی مشترک شان، تصور می کرد انتخاب خوبی در ازدواج نداشته. چون انگار همسری مردی را پذیرفته که یک معضل بزرگ دارد. او نمی تواند تصمیم بگیرد.

واقعیت داستان هم همین بود. رفیق من نمی توانست تصمیم بگیرد. چون متر و معیار درست و حسابی برای انتخاب هایش نداشت، نمی توانست تصمیم بگیرد. و این باعث شده بود با اینکه چند موقعیت مختلف پیش رویش قرار داشت، اما نتواند تشخیص دهد که کدام درست است. حتی وقتی یک پیشنهاد کاری خوبی هم به او ارائه شد، باز نمی توانست تصمیم بگیرد. چون خودش به این نتیجه نرسیده بود این کاری که به او پیشنهاد داده اند خوب است یا نه، همین طور معطل مانده بود.

به احتمال زیاد شما هم از این دست افراد در اطراف تان دیده اید. افرادی که نمی توانند تصمیم بگیرند. واقعا چنین افرادی زندگی کلافه کننده ای دارند. حس آدمی را دارند که وسط یک چهار راه شلوغ گیر کرده اند و با اینکه باید به سمتی بروند تا تصادف نکنند، اما تصمیم نمی گیرند به کدام سمت چهار راه بروند. و نهایتا تصادف می کنند. البته ممکن است خود شما هم از این دست افراد باشید. و یا در یک سطح پایین تر، بعضی وقت ها، شما هم اینطوری می شوید.

اینکه تصمیم نگرفتن و از بین بردن زمان بخاطر تصمیم نگرفتن چیز خیلی بدی است، مطلبی است که تردیدی در مورد آن وجود ندارد. اما ما قرار نیست در این مطلب فقط بگوییم چنین افرادی هستند و چقدر بد که چنین افرادی هستند. نه. قرار است ما برای این مشکل یک راه حل اساسی ارائه کنیم. راه حل تصمیم نگرفتن، پیدا کردن ملاک های یک انتخاب درست است. بگذارید باز برای تان مثالی بزنم.

رفیق من که در بالا توضیح دادم، بعد از اینکه دید دیگر اوضاع زندگی اش خیلی بهم ریخته شده، متوجه شد چاره ای جز انتخاب یکی از پیشنهادهای پیش رو ندارد. اما هنوز نمی دانست چکار باید بکند. در نتیجه رفت و از چند نفر مشورت گرفت. اتفاق خوبی که این وسط افتاد آن بود که یکی از مشاورنش، به او نگفت چه باید بکنی و چه نباید بکنی. بلکه به او گفت برای هر کدام از موقعیت ها، به چه پیش نیازهایی احتیاج دارد. چطور باید روند کاری را پیش ببرد. و به او نشان داد در صورت هر انتخابی، چه آینده ای پیش رویش قرار خواهد گرفت.

به عبارت دیگر، این مشاور خوب، ملاک های انتخاب درست موقعیت های کاری پیش پای رفیق مان را به او نشان داد. و آن زمان بود که او تردیدی در دلش نداشت. خیلی راحت تصمیم گرفت. او دیگر نسبت به موقعیت هایی که ممکن بود در آنها قرار بگیرد بی اطلاع نبود. می دانست هر کدام چه ویژگی هایی دارند. چطور باید به آنها ورود کند. چه مشکلاتی دارند و دیگر مواردی که لازم بود بداند را می دانست. در نتیجه تصمیم گرفت.

پس اگر شما هم جزو افرادی هستید که ضعف در تصمیم گیری دارید و اطرافیان تان را از این بابت کلافه کرده اید، بهتر است در هر انتخابی که پیش پای تان قرار دارد، بروید و معیارهای یک انتخاب درست را پیدا کنید. اولین حسی که به شما دست می دهد این است که کم کم متوجه می شوید انگار تصمیم گرفتن ناخودآگاه در وجود شما در حال شکل گرفتن است.

مثلا اگر قرار است یک دستگاه اتومبیل بخرید و بودجه محدود و حق انتخاب های معدودی دارید، بهتر است اول سراغ یک تعمیر کار مورد اعتماد بروید و از او درباره همین چند ماشینی که امکان خریدش برای تان فراهم است سوال بپرسید. از او بپرسید در انتخاب خودرو باید به چه چیزهایی توجه کرد؟ و هر کدام از این خودروها، چند درصد این ملاک ها  را دارند. در حین توضیح دادن او، متوجه می شوید که ناخودآگاه قدرت تصمیم گیری در شما در حال شکل گرفتن است.

قبول کنید خیلی زجرآور است که به شما به عنوان آدمی نگاه کنند که توانایی تصمیم گیری ندارد. پس همین حالا تصمیم بگیرید و با برطرف کردن مجهولات تان، به سمت یک انتخاب درست حرکت کنید.