گروه دین و اندیشه: حجت الاسلام دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند حدیث تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر می کند.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب امروز به آیه 67 سوره احزاب پرداخته شده و در آن آمده است:
وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبیلاَ
سوره احزاب (33) آیه 67
ترجمه
و گفتند: پروردگارا ! ما از سرکردگان و بزرگانمان فرمان بردیم، پس ما را از راه [راست] به گمراهی کشاندند؛
حدیث
1) محمد بن عمر طرسوسی میگوید که یکبار روز عید غدیر محضر امام رضا ع مشرف شده بودم و مردمی جمع شده بودند و همه را برای افطاری نگه داشت و به همه هدایایی داد که منزل ببرند واز فضیلت این روز سخن گفت از جمله فرمود که پدرم از پدرشان امام صادق ع از پدرشان امام سجاد ع از پدرشان امام حسین ع روایت کردهاند که در زمان حکومت امیرالمومنین ع روزی عید غدیر با روز جمعه مصادف گردید، حدود ۵ ساعت از طلوع روز گذشته بود که حضرت منبر رفتند و خطبهای خواندند بدین بیان که ... [در فرازی از آن خطبه شروع کردند به معرفی این روز و اینکه چه اتفاقاتی در آن افتاده و چه فضیلتهایی دارد]
و همین طور میفرمود: این روز چنین است و این روز چنان است؛ پس خود را در محضر خدای عز و جل ببینید، و تقوای الهی در پیش گیرید، و به او گوش دهید، و از او اطاعت کنید، و از مکر برحذر باشید، و به او خدعه نزنید، و باطن خویش را تفتیش کنید، و با دو پهلو سخن گفتن حقیقت را مخفی نکنید، و به خداوند با اذغان به وحدت او و اطاعت از کسانی که به شما دستور پیروی از آنها را داده تقرب جویید، و «به پيوندهاى كافران متمسّك نشويد» (ممتحنه/10)، و گمراهی، شما را از مسیر اصلی منحرف نکند که از راه رشد بازمانید با پیروی از کسانی که گمراه شدند و گمراه کردند، که خداوند متعال از قول گروهی که از آنان با مذمت یاد کرده، فرموده است «ما از سرکردگان و بزرگانمان فرمان بردیم، پس ما را از راه [راست] به گمراهی کشاندند» (احزاب/67) و نیز فرمود «و هنگامى كه آنها در ميان آتش با هم به محاجّه و ستيز برمىخيزند، ضعيفان به كسانى كه استكبار ورزيدهاند گويند: همانا ما دنبالهرو شما بوديم، پس آيا شما دفعكننده بخشى از آتش از ما توانيد بود. گویند اگر خدا ما را هدایت میکرد حتما شما را هدایت میکردیم...»
[سپس به توضیح حقیقت استکبار میپردازد و خطبه ادامه مییابد.]
مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص756
2) امیرالمومنین ع در فرازی از خطبه قاصعه فرمودند: پس برحذر باشید، برحذر باشید از اطاعت از سرکردگان و بزرگانتان، آنانی که به خاطر حَسَبشان تکبر ورزیدند و نَسَب و نژاد خويش را برتر ديدند، و امور زشت و ناپسند به پروردگارشان نسبت دادند، و بر نعمت خدا در حقّ خويش انكار ورزيدند، از باب ستیز با قضاى او و چیره شدن بر نعمتهاى او. پس آنان پايههاى عصبيّتاند و ستونهاى فتنه و شمشيرهاى تفاخر جاهليّت. پس، تقوای الهی در پیش گیرید و با نعمتهايى كه به شما داده مستيزيد! و به فضل او بر خودتان حسادت نورزيد!
و ناپاك گوهران را پيروى مكنيد، همانان كه کدورتشان را با صفایتان نوشیدید و مرضشان را به سلامتیتان در آميختيد، و باطلشان را در حقّ خود داخل كرديد، در حالى كه آنان اساس و بنیان فسقاند و ملازمان عصیان. ابلیس آنان را مَرکَبهای گمراهى ساخت، و سپاهى كرد كه بديشان بر مردمان تواند تاخت، و ترجمانى كه به زبانشان سخن گويد تا عقلتان را بدزدد و در ديدگانتان در آيد، و در گوشتان بدمد، تا شما را هدف تير و زیر پا و ابزار دست خود قرار دهد.
نهجالبلاغه، خطبه192
3) اصبغ بن نباته میگوید: حارث همدانی همراه با عدهای از شیعیان بر امیرالمومنین ع وارد شدند و حارث مریض بود و به زحمت و کشان کشان راه میآمد. امیرالمومنین ع به او رو کردند – و او در دیدگان ایشان منزلتی داشت- و فرمودند: چطوری؟
گفت: یا امیرالمومنین! روزگار بر من سخت میگذرد؛ و نزاعهای همین اصحابی که دم درب خانهات حاضر میشوند ناراحتی و حزنم را افزوده است.
فرمود: در چه نزاع دارند؟
گفتم: درباره مقام تو [بعد از پیامبر ص]، و آن بلیهای که پیش از تو بوده است. یکی با غلو راه افراط میپوید و دیگری میانهرویی است که در پی میآید [= عقب مانده]؛ و دیگری در شک و حیرت است نمیداند اقدام کند یا دست نگهدارد.
فرمود: کافی است ای برادر همدانی! همانا بهترین شیعه من آن جماعت یکدل وسطند، که اهل غلو باید بدانها برگردند؛ و عقبماندهها به ایشان برسند.
گفت: پدر و مادرم به فدایت! ای کاش این شک را از قلوب ما میزدودی و ما در کارمان بصیرتی میبخشیدی.
فرمود: صبر کن! تو کسی هستی که امر بر تو مشتبه شده! همانا دین خدا، نه با رجال و بزرگان، بلکه با آیه و نشانه حق شناخته میشود؛ حق را بشناس تا اهلش را بشناسی...
[سپس حضرت شروع میکنند به معرفی شخصیت خود و جایگاه و نسبتی که با حق دارند]
تدبر
1️⃣ تقليد و پیروی كوركورانه از بزرگان [و سرکردگان] جامعه، مايهى پشيمانى است. (تفسير نور، ج9، ص408)
2️⃣ از ابتدای سوره هشدار میدهد به پیروی نکردن از کافر و منافق؛ اینجا از قول این جهنمیان نقل میکند که آنها از بزرگان و سرکردگانشان اطاعت میکردند.
میتوان نتیجه گرفت: اگر اطاعت از بزرگان و سرکردگان، صرفا به خاطر شهرت و قدرت آنان باشد مصداقی از مصادیق اطاعت از کافر و منافق است.
بحث جامعهشناسی
توجه شود که این آیه نمیخواهد رویکرد آنارشیستی را ترویج کند و بگوید «هرکس گمراه شده، از بزرگ و سرکردهای اطاعت کرده است و در نتیجه نباید از هیچ بزرگ و سرکردهای اطاعت کرد»! چرا که دست کم خود پیامبر ص در مدینه، بزرگ و سرکرده مسلمانان بود و اطاعت از او را در همین آیات قبل واجب شمرد؛ بلکه میخواهد تذکر دهد که اطاعت کردن از کسی، باید دلیل و منطق دیگری (غیر از شهرت و قدرت شخصی که قرار است اطاعت شود) داشته باشد؛ و به صرف شهرت و قدرت نمیتوان اطاعت کرد.
به تعبیر امیرالمومنین، بزرگان، معیار تشخیص حق نیستند، بلکه ابتدا باید حق را با نشانههای خودش شناخت و از روی آن تشخیص داد چه کسی اهل حق و حقیقت است.
تاملی در جامعه خویش
آیا ما در جامعه خود، خواه در میان قشر سنتی و خواه در میان مدرنها، واقعا بزرگان [البته بزرگان در دید هریک متفاوت است] را معیار حق میدانیم یا حق را معیار احترام و بزرگی افراد؟
به تعبیر دیگر، آیا در بسیاری از موارد، پیروی از افراد، بیشتر تابع شهرت و قدرت آنها نیست؟
مثلا آیا همین که بسیاری از افراد، بیشتر بر اساس موضع جناحی که طرفدارش هستند [و در واقع، موضع بزرگان آن جناح]، به قضاوت درباره وقایع اقدام میکنند؛ یا اینکه حتی در فضاهای روشنفکری، بسیاری از افراد پیرو این یا آن بهاصطلاح روشنفکر هستند و هنگام بحث با آنها صرف استناد به سخنان آن شخص، برای قانع کردن این افراد کفایت میکند؛ یا اینکه در بسیاری از شبکههای مجازی صرف استناد به کلام بزرگان برای نشر آن کافی شمرده میشود؛ یا ... همگی نشاندهنده این نیست که آنچه برای اغلب افراد، معیار است، موضعگیری و نظر بزرگان است تا خود حق؟
3️⃣ پیروی و مساله تقلید
اگر پیروی از بزرگان و سرکردگان بد است، آیا تقلید در مسائل شرعی مصداق آن نیست؟
پاسخ: در تدبر 2 بیان شد که پیروی از بزرگان، زمانی بد است که این پیروی صرفاً ناشی از بزرگی (شهرت و قدرت) آنان باشد؛ اما اگر شخصی در یک زمینه تخصص دارد و جزء بزرگان آن عرصه به شمار میرود، مادام که مراجعه به وی، مصداق رجوع غیرمتخصص به متخصص است، امری کاملا عقلایی است.
بله، اگر کسی در عرصهای متخصص و جزءبزرگان آن عرصه شد، اما به خاطر شهرت و موقعیتی که کسب کرد در اموری که به تخصص او ربطی ندارد سراغ او رفتیم، میتواند مصداق همین آیه قرار گیرد.
تاملی در جامعه خویش
آیا این مساله، که موجب جهنمی شدن عدهای شده است، امروزه به عنوان یک سبک رایج ژورنالیستی توسط رسانههای جمعی (اعم از مکتوب و تصویری) در پیش گرفته نمیشود؟
آیا همه ما بارها شاهد نبودهایم که در مصاحبههای این رسانهها مثلا در عرصه سیاست و فرهنگ، از بازیگران سینما و فوتبال نظرخواهی میشود؟ یا برای حل فلان مشکل شهری سراغ سیاستمداران نمیروند؟
یا ...؟آیا این رسانهها به این دامن نمیزنند که هرکس مشهور شد در همه زمینهها ابراز نظر کند؟
4️⃣ عقل انسان به انسان میگوید تنها از موضعی پیروی کن که درست و بجا باشد؛ پس چرا بسیاری از انسانها، صرفا بزرگی و سرکردگی (شهرت و قدرت) افراد را برای پیروی از وی کافی میشمرند؟
میتوان به دلایل زیر اشاره کرد که هریک ممکن است در مورد برخی افراد صادق باشد، و بکوشیم هیچیک از اینها نباشیم:
الف. وقتی کسی جزءبزرگان قرار میگیرد، دایره اثرگذاری وی بر دیگران توسعه یافته و افراد بیشتری تحت نفوذ وی قرار دارند؛ و انسانها ناخودآگاه گمان میکنند اگر کسی بر افراد بیشتری اثرگذار است، حتما تشخیص درستتری دارد!
ب. وقتی کسی جزءبزرگان قرار میگیرد، قدرت بیشتری در جامعه پیدا میکند و افراد دوستدارند به صاحبان قدرت نزدیک شوند تا اینها هم از قدرت وی نصیبی ببرند.
ج. بسیاری از افراد در مقام تصمیمگیری بشدت تحت تاثیر دیگراناند، گویی هر کاری را تعداد بیشتری از انسانها انجام دهند آن کار درستتر است؛ و بزرگان به خاطر شهرتی که دارند، تعداد کسانی که نظر وی را مهم میشمرند بیشترند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com