گروه تئاتر و موسیقی: نصرتالله مسعودی، شاعر و اهل تئاتر است. البته این جمله کوتاه برای معرفی او کفایت نمیکند و شاید تنها دو فعالیت عمدهتر او را پوشش داده باشد، چرا که مسعودی هم نمایشنامه مینویسد، هم نمایش روی صحنه میبرد، هم قصه مینویسد و هم طنز میپردازد. شاعران و علاقهمندان به شعر در دو سه دهه اخیر او را به شعرهای عاشقانهاش بیشتر میشناسند و اهل تئاتر او را از پیشکسوتان تئاتر لرستان در نظر میآورند.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از جام جم آنلاین، او در بیش از چهار دهه فعالیت ادبی و هنری چند مجموعه شعر و نمایشنامه نوشته و منتشر کرده و در بیش از 40 اثر نمایشی به عنوان نویسنده، کارگردان و بازیگر حضور داشته است. با او در آستانه شصتوچهارسالگیاش به گفتوگو نشستهایم.
نوشتن شعر اغلب مبتنی بر خرد فردی و نمایش اساسا حرکتی گروهی است. تاثیر روح گروهی تولید اثر خلاقه بر شما چه بروز و ظهوری داشته است؟
در کار نمایش گرچه در نهایت کارگردان درخصوص کلیتِ کار، تمام مسئولیتها را به لحاظ کاستی کار به عهده میگیرد اما کار، حاصل خرد افرادی است که به نوعی، اندیشههایشان با هم سنخیت دارد و در یک همکاری ارگانیک و تنگاتنگ هدف زیباشناختی خاصی را پی میگیرند و در سرایش این نمایش بر صحنه به نوعی به هم یاری میرسانند. گروه نمایشی، آن خرد جمعی مورد نظر شما را با همکاری و برنامهریزی از پیشتعیینشده در اوج نشان میدهد.
در طول این سالها شعرتان با تغییر و تحولاتی روبهرو بوده است؛ هم از جریانهای گذشته شعر فارسی و هم با رویکردهای متاخر همراه بودهاید. میگویند وقتی مدام تجربه میکنی، نوشتن شعر و بخصوص رسیدن بهتازگی، سختتر میشود. شما الان با شعر خودتان در کجاهای مسیر قرار دارید؟
معروف است میگویند: «آنچه برقرار است، بیقراری است». در فلسفه هنر، مبنای تغییر سبکها و تغییر عناصر زیباشناختی هم، تحولات ناگزیر مبتنی بر بیقراری است. اگر نیک نگریسته شود، در زمینه ادوات و ابزارهای مورد استفاده در جنگها ـ من بشدت از جنگ بیزارم ـ آدمیان از سنگهای تیز و برنده به هواپیمای بیسرنشین رسیدهاند. از نقاشیهای غار لاسکو و آلتامیرا و غار دوشه و نقاشیهای آن، به کارهای پیکاسو و اریک فیشل پستمدرنیست رسیدهاند. ما هم با توجه به گزارهای که عرض کردم، مدام دگرگون میشویم؛ مثلا درخصوص شعر من، علی باباچاهی در کتاب گزارههای منفرد مرا شاملوگرا میداند. دستاندرکاران مجله دنیای سخن، من را موج سومی میخواندند. سریا داودی حموله، در کتاب کلمات بیش از آدمی رنج میبرند به کارهای من دیدی دیگر دارد و اما اگر از خودم میپرسی، شعرم در این موقعیت کجا قرار دارد، باید ساده بگویم در نگاه و تفسیرهای شما.
حالا که به تفاسیر دیگران از شعر خودتان اشاره کردید، یادم افتاد کتابی قرار بود منتشر شود با عنوان مسعودی از منظر دیگران. کتاب منتشر شد؟ در این کتاب چه کسانی درباره شعر شما نوشتهاند؟
متاسفانه این کتاب به خاطر مسائل مالی هنوز منتشر نشده است. البته این تنها کتاب زیرچاپ نرفته و خاکخورده من نیست. در این کتاب، نقد و اظهارنظر عزیزانی چون عبدالعلی دستغیب، عنایت سمیعی، سریا داودیحموله، دکتر شیرزاد بسطامی، احمد بیرانوند، لطیف آزادبخت، روحالله روئین (مرادزاده)، کاظم علیپور، دکتر بهروز سپیدنامه، دکتر احمد پدرام، هوشنگ گراوند، سینا میرزایی، هوشنگ حبیبی، دکتر کامین عالیپور، کیانوش کشوری، مسعود مرادی، علیرضا کرمی، عزیز کلهر و برخی دیگر از عزیزان اهل اندیشه و قلم آمده است.
داستانهای طنزتان هم ظاهرا منتشرنشده باقی مانده...
من در زمینه قصههای طنز بسیار نوشتهام و در این خصوص دو سه جایزه ملی دارم. این کتاب هم فعلا انتظار ناشری را میکشد تا اگر خدا بخواهد، در ویترین کتابفروشیها ظاهر شود.
او که روبهروی شعرش مینشست
«ما همچنان ترانه خواندیم» یکی از کتابهای شعر نصرتالله مسعودی است. این کتاب البته جز او، شاعر دیگری هم دارد؛ زندهیاد نسرین جافری، از شاعران مطرح لرستان که دو سال پیش درگذشت. مسعودی درباره این کتاب به جامجم میگوید: «نسرین ذاتا شاعر بود. فارغ از بازیهای برخی دریوزگان نام و نان، سرودههایش را میزیست. باخود کنارآمدهای بود که روبهروی شعرش مینشست و تبلورِ باشکوه خویشِ خویش را تا بینهایت، تکثیر میکرد. درباره کتابِ مشترک من و بانو نسرین جافری، باید بگویم به مناسبتی رفته بودم انتشارات افلاک خدمت مرحوم حاج محمد احمدی که بحق مردی اهل فضل و فرهنگ بود و بسیار وارسته و خیرخواه. با هم گپ و گفتی داشتیم. در حین همین گفتوشنید اظهار اشتیاق کردند که کتابی از گزینه شعرهای نسرین و مرا به چاپ برسانند. نسرین، تهران بود. تلفنی موضوع را با او در میان گذاشتم. خوشحال شد. من هم چند سروده از خودم را انتخاب کردم و حاصلش شد کتاب مشترک نسرین و من.
آدم حسابیهای بیسواد و بیربط!
مسعودی معتقد است تولید اثر خلاقه ادبی و هنری، مبتنی بر کسب تحصیل دانشگاهی نیست. او در این باره میگوید: «بی آن که بخواهیم برخی محاسن تحصیلات آکادمیک را نادیده بگیریم، این گونه میاندیشم که در علوم محض مثل ریاضیات، فیزیک، شیمی و... تحصیلات ضرورت دارد. اما در علوم انسانی چنین ضرورتی تا حدودی زیاد، منتفی است. برای اثبات این مدعا ناگزیرم چند مثال خدمتتان عرض کنم. ناصر تقوایی خالق فیلم ماندگار ناخدا خورشید به لحاظ تحصیلات دانشگاهی در کجا درس خوانده است؟ استاد اکبر رادی، نمایشنامهنویس خلاق، مگر تحصیلات آکادمیکش علوم اجتماعی نیست؟ حالا یکی دو مثال هم درخصوص افراد خارج از جغرافیای مملکتمان عرض کنم. جان فورد خالق فیلمهای بزرگی چون خوشههای خشم، دلیجان و جویندگان در کدام دانشکده هنری درس خوانده بود؟ یا کارگردان شهیر و تاثیرگذاری چون آکیرا کوروساوا با آن همه آثار بینظیر یا لااقل کمنظیر آیا تحصیلات دانشگاهی داشت؟ راستی خدمتتان بگویم نصرالله کسرائیان، عکاس نامدار ایرانی که من به همشهریبودن با او افتخار میکنم نه تحصیلکرده عکاسی یا سینما که فارغالتحصیل دانشکده حقوق است.»
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com