گروه سینما و تلویزیون: در گفتوگویی که با خردمندان داشتیم، انگیزهها و دغدغههایش را برای ساخت این فیلم جویا شدیم که در ادامه میخوانید.
ایده فیلم بیست و یک روز بعد چطور شکل گرفت؟
به گزارش بولتن نیوز به نقل از جام جم آنلاین، ایده این فیلم مجموعه تصاویر پراکندهای بود که در زمانهای مختلفی در ذهن من شکل گرفت. یکی از قدرتمندترین تصاویر جلوی چشم من، تصویر پسربچهای بود که روی ریل قطار ایستاده و میخواست قطار را نگه دارد و من او را نمیشناختم. این جریان ادامه داشت تا اینکه رسیدم به بحرانی که به خاطر آن مجبور به تهیه دارویی خاص بودم.
در آن بازه زمانی من با افراد و داروخانههای خاصی آشنا شدم تا اینکه در یکی از همین داروخانهها به پسربچهای با مادرش رسیدم که مادر سرطان داشت و در دست پسربچه یک کیسه دارو بود. آن موقع بود که حس کردم این پسربچه همان پسربچه ذهن من است. از اینجا کمکم یک خط داستانی شکل گرفت و بعد از آن شروع به نوشتن سکانسهایی در ارتباط با این قصه کردم و بعد هم احسان ثقفی اضافه شد و هفت هشت بار (و حتی تا روز فیلمبرداری) این فیلمنامه را بازنویسی کردیم.
پس شخصیتهایتان ما به ازای بیرونی دارند و منطبق با واقعیت هستند؟
بله. این قصه ریشه در واقعیت دارد و ممکن است خیلی از اتفاقات در فیلم ساخته و پرداخته تخیلات ذهن من باشد. در کل معتقدم هر اثری که ساخته میشود، ریشهای در واقعیت داشته که توانسته با مردم ارتباط برقرار کند. درواقع اگر اثری ریشه در واقعیت نداشته باشد که حرفی برای گفتن ندارد. بیست و یک روز بعد، قصه بخشی از جامعه ماست که درگیر چنین مشکلاتی هستند و بسیار نزدیک به زندگی واقعی است.
برای ساخت اولین فیلمتان سراغ سوژه سختی رفتید، درحالی که میتوانستید با ساخت فیلمی راحتتر آغاز کنید که ریسک کمتری هم برایتان به دنبال داشته باشد. شما سراغ ایده موضوع و قصهای رفتهاید که فرآیند تولید و کارگردانی چالشبرانگیزی دارد و در برخی موارد حتی متهم به تلخبینی و سیاهنمایی هم شدید!
این استرس همیشه با فیلمسازان اول وجود دارد که سراغ سوژهای نروند که به اصطلاح در آن بمانند و نتوانند بخوبی آن را به پایان برسانند، اما من از روی تجربه میدانم اگر به قصه و ایدهای اعتقاد دارم نباید از سختی کار واهمه داشته باشم و اتفاقا وقتی کارهای سخت انجام میدهم نتیجه بهتری هم میگیرم. در بیست و یک روز بعد، هم لحظات تراژیک و عاطفی وجود دارد و هم لحظات پر از امید و در واقع فیلم پر از سکانسهای مختلف به لحاظ فضا و حس و حال است. اتفاقا این فیلم بههیچ عنوان سیاهنمایی نیست. اگر امروز بیست و یک روز بعد میان همه فیلمهای اجتماعی دیده میشود، به دلیل این است که با وجود تمام تلخیهایی که دارد، بشدت همگام با امید حرکت میکند و اصلا قهرمانش از دل رنج و سختی، هر باری که به زمین میخورد با امید بلند میشود و ادامه میدهد. به نظرم صرفا به دنبال پایانی شاد بودن نوعی سطحینگری است.
«بیست و یک روز بعد» اشارهای مستقیم به اخلاق ندارد و آنچه میخواهد با مخاطب در میان بگذارد را در قالب داستان بیان میکند، اما به نظر میرسد یکی از دلایل موفقیت این فیلم همین اشاره غیرمستقیم به کمرنگ شدن اخلاق و عاطفه در جامعه باشد. نظر خودتان در اینباره چیست؟
من با این نظر موافق نیستم. «بیست و یک روز بعد» سرشار از لحظات عاطفی بین مادر و پسر، برادر و برادر، دوست با دوست و... است. اینها مهم است نه روابط با تکتک اعضای یک جامعه. جامعه تنوعی از افراد مختلف با روحیات و شخصیتهای مختلف است. در بیرون از خانه ممکن است دهها آدم شیاد و پلید باشند که مدام درصدد ضربه زدن به آدم هستند، اما در کنار آنها وجود دارند کسانی که میشود به محبت و حمایت آنها امید داشت؛ مثل کاراکتر مهران (دوست مرتضی) با اینکه پسری کوچک است، اما یکی از ستونهای فیلم محسوب میشود و میتوان روی او حساب کرد.
به بازیگرانی مثل ساره بیات، حمیدرضا آذرنگ و... از ابتدای ساخت فکر میکردید؟
از همان زمان نگارش به ساره بیات فکر میکردم و بعد از اینکه فیلمنامه را نوشتم به حمیدرضا رسیدم و در مجموع از بیشتر بازیگران کارم راضی بودم. بخصوص یاد میکنم از کاراکتر مهران، پسربچه اهل رفسنجان که از عوامل موثر دیده شدن فیلم است و خیلیها دوستش داشتند.
از نتیجه کار و نحوه اکران فیلمتان در داخل و خارج از کشور راضی هستید؟
«بیست و یک روز بعد» در جشنواره فجر نامزد بهترین فیلم از دیدگاه تماشاگران شد، در جشنواره کودک اصفهان هفت جایزه برد و در جشنوارههای دیگر داخلی و اکران عمومی هم با استقبال مردم مواجه شد. در جشنوارههای خارجی نیز فیلم در حال حاضر برای حضور در جشنواره آسیا ـ پاسیفیک انتخاب شده و امیدوارم در آنجا برای فیلم اتفاقات خوبی بیفتد.
بـرای سردشت کاری نکردیم
محمدرضا خردمندان: جو موجود در هیروشیمای ژاپن بسیار دوستانه بود. من آنجا در کنار استادانم (فاطمه معتمدآریا، کمال تبریزی، حبیب احمدزاده، مریلا زارعی و...) در سالگرد بمباران اتمی شهر هیروشیما حضور داشتم. آنها هرساله در چنین روزی مراسم یادبودی برگزار میکنند و در حاشیه آن کلی برنامه و نمادسازیهای مختلف برای نسل جدیدشان تدارک میبینند و به این ترتیب میخواهند فرهنگ صلح و دوستی را به نسل بعدیشان انتقال دهند. ما در ایران بمباران شیمیایی سردشت را داشتیم که خیلی از جوانان ما از آن بیاطلاع هستند! وقتی این دو واقعه را با هم مقایسه میکنیم، میبینیم ما کاری برای سردشت انجام ندادهایم، در صورتی که باید یاد بگیریم یاد وقایع تاریخیمان را زنده نگه داریم و آن را با تمام ابعادش به نسلهای بعدی انتقال دهیم.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com