روند لیبرالیزاسیون قدرت جمهوری اسلامی در عرصه منطقه ای، برنامه و هدف نظام جهانی سلطه است که با دستاویز اجماع و همراه شدن در کنار دیگر کشورهای منطقه دنبال می شود...
گروه سیاسی: چارچوب های کلی نظام اسلامی براساس سند چشم انداز 1404 عملاً به این واقعیت بالقوه موجود در کشور اشاره می کند که ایران باید تمام توان مادی و معنوی خود را در تمام عرصه های موجود در کشور در جهت تسهیل سازی مسیر تبدیل ایران به یک قدرت منطقه ای در تمام جوانب آن را مورد توجه قرار داده و بکار بگیرد. در واقع هدف از بیان این مطلب، ضمن یادآوری اصول تدوینی و ابلاغی مذکور از سوی مقام معظم رهبری در راستای مشخص نمودن سند ملی چشم انداز، تاکید بر اتخاذ موضع گیری های تقابلی ریاست جمهوری با اصول مذکور است که به نوعی با این جهت گیری ها بدنبال تکمیل پازل دوگانه سازی های شکل گرفته در چند ساله اخیر بویژه در ایام انتخابات است.
به گزارش بولتن نیوز، رییس جمهور در شرایطی سخن از سازوکاری منطقه ای و تقویت این سازوکارهای جمعی را در منطقه پر آشوب پیرامون جمهوری اسلامکی ایران را می زند که اولاً این موضع گیری در باره منطقه ای می تواند قابلیت اجرایی شدن و عملیاتی پیدا کند که کشورهای موجود در آن در تمام ابعاد فرهنگی، فکری و امنیتی و حتی اقتصادی همگن بوده و هماهنگی های خارق العاده ای را به سبب این قرابت های تاریخی در عرصه های فوق را در خود پرورانده و با خود همراه داشته باشند که منطقه پیرامون فاقد مولفه های تاریخی مذکور در شکل حداکثری (نه حداقلی) آن است؛
دوم اینکه با توجه به منطق آنارشیک قدرت چه در حوزه نظریه پردازی و چه در حوزه عملی آن در سطح بین المللی و منطقه ای، این سخن و تلاش برای نهادینه سازی این تفکر بیان شده از سوی ریاست جمهور، بر خلاف منطق های علمی (واقع گرایی) و عملی (نئومحافظه کاران) در دستیابی و حصول و دنبال نمودن منافع ملی و گزاره قدرت سازی ملی و تقئیت قدرت ملی در عرصه کلان بین المللی است.
واقعیت امر این است که ذات تنش زا بودن رژیم های محافظه کار موجود در منطقه و سیاست های توسعه طلبانه این رژیم های تمامیت خواه، تضعیف نظام سیاسی در ایران و به تبع آن در منطقه است. بطوریکه رویکرد و روند حامی (قدرت های فرامنطقه ای موجود در منطقه) – پیرو(رژیم های محافظه کار منطقه ای) با تمام برنامه ها و سیاستگذاری ها و هزینه کردن های تخریبی برای ایجاد چالش و تهدید برای نظام اسلامی ایران، رویه عنادی آنچه می باشد که از لسان مقامات عالیرتبه نظام رسانه ای می شود.
از این رو نباید فراموش کرد روند لیبرالیزاسیون قدرت جمهوری اسلامی در عرصه منطقه ای، برنامه و هدف نظام جهانی سلطه است که با دستاویز اجماع و همراه شدن در کنار دیگر کشورهای منطقه دنبال می شود. به عبارتی هم سطح سازی قدرت ها در سطح منطقه ای در خاورمیانه با هدف ارتقا قدرت دیگر کشورهای منطقه و کاهش قدرت ایران، برنامه ای است که کانون آن موجودیت نظام یا همان سیاست تغییر رژیم است که تغییر رفتار مدخل آغازین آن است که امروز ما همواره در اشکال گوناگون همچون تاختن به قدرت های نظامی، دفاعی، امنیتی در داخل و خارج شاهد آن هستیم.
باید خاطر نشان ساخت هر آنچه که در خارج با جلوه سخت افزاری به خلق تهدید برای کشور می پردازد و قابل رویت و رصد سازمانی است، در عرصه داخلی با نمود نرم افزاری آن بمراتب خطرناک تر و تهدیدزا تر می باشد چرا که اولاً از درون به ریزش در بدنه اقتدار و قدرت نظام با تفکیک نگاه و منش های اجتماعی و حتی طبقات فکری در جمهوری اسلامی ایران منجر می شود و از سوی دیگر نیز به شکل گیری پنهان کلونی های قدرت با مطالبات کاملاً متضاد با نظام سیاسی در دورن نظام سیاسی در نزد متولیان قدرت خواهد شد؛ بطوریکه این خیمه ها و تجمع های شکل گرفته قدرت با سواره نظام خود به تزریق مرزبندی ها مورد نظر به عرصه اجتماعی و کلان کشوری و ایجاد شکاف در صفوف اقتدار اجتماعی و سیاسی بدنبال قدرت سازی و انحصار طلبی در قدرت در جهت پیاده سازی های اهداف سواره نظامشان حرکت خواهند کرد؛ از این رو در این عرصه تلاش ها باید بمراتب بیشتر و دوچندان تر باشد.
به عبارتی این عرصه نه تنها هوشیاری بیشتری را می طلبد بلکه به نگاه های بینا تر و مدیریت های نظارتی و کنترلی بیشتری از سوی نهادها و افراد انقلابی، میهن پرست و علمی نیازمند است که دغدغه ایران و نظام اسلامی را دارند.