به گزارش بولتن نیوز، تیتر مهمترین خبرهای امروز 1خرداد ماه 96، به صورت هایپرلینک در زیر آمده که شما می توانید با کلیک بر روی آنها به صورت اختصاصی وارد آن مطلب شوید؛ البته متن کامل این مطالب در ادامه مطلب نیز آمده است و شما می توانید متن کامل و تصاویر مرتبط عناوین را در ادامه مشاهده فرمایید.
اعتقادی به ناسیونالیسم در موسیقی ندارم
ارکستر فیلارمونیک تهران این قابلیت و پتانسیل را دارد که بالغ بر دوازده کنسرت یا بیشتر را طی سال برگزار کند. بازگشت انرژی از سوی مخاطبان همیشه برای من شگفت انگیز بوده است و بهروی آن تاکید داشته ام. همه کنسرت های فیلارمونیک در راستای « با موسیقی از مرزهای جغرافیایی عبور کنیم»قدم بر می دارد.
به گزارش
بولتن نیوز، با وجود تفاوت هایی که قطعات به لحاظ تاریخی وحتی دوره آهنگسازی دارند اما وقتی مخاطب به عنوان مجموعه به قطعات نگاه می کند نوعی از همجنسی میان آنها دیده می شود. دوست دارم کانسپتی را که من برای انتخاب رپرتوار به آن فکر کردهام با مخاطبش ارتباط برقرار کند و بیشتر دوست دارم برداشت مخاطب را بشنوم.
تاریخچه ارکستر فیلارمونیک تهران به سالهای دور برمیگردد؛ از جمله ارکسترهایی که فعالیت آن برعهده بخش خصوصی است و طی این سالها بارها باوجود توقف فعالیت، دوباره به کارخود ادامه داد و درهمین مدت زمان نیزکمتر فردی سراغی از کم کاری و بیانگیزه بودن این ارکسترگرفته است. حال نزدیک به 6 سال است که آرش گوران رهبرجوان و با انگیزه سکان این ارکستر را برعهده دارد و بر این باوراست که «جوانان امروز درعرصه هنر از توانایی بالایی برخوردار هستند بنابراین برای اینکه بتوانیم درعرصه بینالملل فعالیت گستردهای داشته باشیم باید فراتر از مرزهای جغرافیایی تلاش کنیم.» ارکسترفیلارمونیک تهران حال درتجربهای متفاوت در روزهای ابتدایی خرداد ماه سالجاری با دو رپرتوار که به گفته رهبر ارکستر فیلارمونیک تهران کمتر از 10 بار در جهان اجرا شده است به روی صحنه میرود اتفاقی که میتواند به جلب نظر مخاطب خاص ایرانی بینجامد و به اعتقاد آرش گوران میتواند جهان موسیقایی بدون مرز را ترسیم کرده و جامه عمل بپوشاند. آرش گوران رهبراین ارکستر در گفتوگویی که در ادامه میخوانید، درخصوص کنسرت پیش روی و فعالیتهای اخیر ارکستر فیلارمونیک اشاراتی داشته است که در ادامه میخوانید.
ارکستر فیلارمونیک تهران چندان ارکستر پرکاری روی صحنه نیست و میتوان گفت که گزیده کار است. با این تفاسیر این ارکستر تصمیم دارد بواسطه رهبری شما حرکت جدیدی را به نمایش بگذارد؛ اجرای پیش رو چه قدر به فضای مورد نظر شما نزدیک است؟ چون شما ظاهراً قصد داشتید موسیقی بدون مرز را ترسیم کنید.
درخصوص کم کاری ارکستر فیلارمونیک همیشه اعلام کردهایم شرایط سالنها و اسپانسری که میتواند وجود داشته باشد بخشی ازاین دلایل بوده است. به نظر من ارکستر فیلارمونیک میتواند بالغ بر دوازده کنسرت یا بیش ازآن طی سال برگزار کند و این قابلیت و پتانسیل دراین ارکسترهمیشه وجود داشته، دارد وخواهد داشت؛ چه ازنظر رپرتوار وچه به لحاظ توان اجرایی تیم وهمچنین ازنظر پتانسیلی که در نوازندگانم وجود دارد توانایی اجراهای متعدد را داشتهایم. شرایط موجود ازجمله ترافیک کنسرتها در سالنهای متفاوت وکمبود سالنهای حرفهای برای موسیقیهایی که فیلارمونیک ارائه می دهند و البته دلایل مالی باعث شده ارکستر فیلارمونیک، کنسرتهای کمی برگزار کند، البته گزیده کاری را اتفاق خوبی برای ارکسترفیلارمونیک تهران میدانم. در واقع فیلارمونیک در رپرتواری که ارائه میدهد، تلاش میکند کارخود را به بهترین کیفیت ممکن برساند و تمام اجزای ممکن برای اجرای اثر هنری را در نظر بگیرد، ازآنها عبور کند و روی صحنه ببرد.
حال و روز ارکستر فیلارمونیک تهران در آستانه کنسرت پیش رو چگونه است؟
روزهای دوم و سوم مهرماه سال گذشته در تالار وحدت اجرای کنسرت داشتیم. دراین برنامه یک سولیست اوکراینی به نام دیما تکاچنکو حضور داشت که یکی از بهترین نوازندگان اوکراین محسوب میشود؛ بعد آن قصد داشتیم که دراسفند ماه، کنسرتی را برگزار کنیم ولی باز هم به همان دلایلی که عرض کردم، مجبور شدیم کنسرت را عقبتر بیندازیم و در تاریخ دیگری که هم سالنها با ما همکاری دارند و هم میتوانیم شرایط را فراهم کنیم، اجرا را روی صحنه ببریم. برای کنسرت پیش روی هم آماده اجرا هستیم، رپرتوارمان کاملاً بسته شده، نوازندهها مشخص شدهاند، تمرینات درحال انجام است، مجوز سالن هم گرفته شده و در تاریخ سوم خرداد سالجاری در تالار رودکی و چهارم خرداد در سالن وحدت روی صحنه خواهیم رفت.
با توجه به اینکه اشاره داشتید ارکستر فیلارمونیک این پتانسیل را دارد که دوازده کنسرت در سال برگزار کند با ملاحظات سختگیرانه شما برای آمادگی ارکستر جهت اجرای یک رپرتوار همخوانی دارد! چون شما از مدتها قبل با سولیستها وارد گفتوگو میشوید و تمرینات هم مدت زمان زیادی را طلب میکند. واقعاً امکان اجرای دوازده کنسرت در طول سال وجود دارد؟
بله، امکان آن وجود دارد. تمام این پروسه برای فیلارمونیک درهمان یک ماه میتواند خیلی راحت فراهم شود چرا که من اگر بخواهم برنامهام را سالانه تنظیم کنم از اوایل کار با تمام سولیستها و کسانی که میخواهم با آنها همکاری داشته باشم، توسط تیم اجراییام مکاتبات را انجام خواهم داد. میتوانم اعضایی را که میخواهم کنارم باشند، سولیستها و نوازندهها را در بار اول هماهنگ کنم تا در طول سال تفکیک شوند و در زمانهای مختلف با آنها صحبت و در نهایت همکاری شود. اینکه ارکستر فیلارمونیک از مدتها قبل برنامهریزی میکند باز هم به موضوع سالن و شرایطی که ممکن است براحتی فراهم نشود ارتباط دارد.استاندارد این است که محیط برای ارکستری که چنین مخاطبی را در موسیقیهای کلاسیک بویژه در ارکسترهای خصوصی داشته فراهم شود. به همین خاطر تمریناتی که ما انجام میدهیم در نهایت نصف یک ماه را در برمی گیرد ولی چون فاصله تمرینها زیاد است و ممکن است نهایتاً دو جلسه در هفته تمرین داشته باشیم حدوداً یک ماه و نیم زمان میبرد تا کل پروسه کنسرت به روی صحنه برود ولی اگرهمه جلسات را پشت سرهم حساب کنیم بیشتر از پانزده روز نمیشود. البته رپرتوارهمیشه دغدغههای زیادی به همراه دارد. من حساسیتهای بسیاری را در انتخاب رپرتوارم دارم. این بخش، بخشی است که به نوعی رنج من محسوب میشود که باید تحمل کنم. برای اینکه اثر هنری را برای مخاطبم روی صحنه ببرم، این موضوع را همیشه با کمال میل پذیرفته ام. در پس زمینه ذهنم همیشه این مسأله وجود داشته که به مخاطب و حتی به نوازندگان و توان اجرایی ارکسترفکر کنم؛ درست است که امکان دارد همه این موارد زمان بر باشد ولی میتوان طرح تهیه سالن را هم خیلی راحت برای ارکستر فیلارمونیک برنامهریزی کرد.
به نظر شما جامعه ایران چنین عطشی را دارد؟ ما میبینیم که ارکستر سمفونیک معمولاً رپرتوارهایی را روی صحنه میبرد که شاید خیلی از آنها چندان متعلق به این شیوه موسیقی نباشد. آیا خواست مردم این نیست که گاهی کارهای سطحی تری هم انجام شود؟
اگر بخواهم از تجربه خودم در کنسرتهایی که داشتهایم، بگویم، پاسخی که میتوانم بدهم این است که بازگشت انرژی از سوی مخاطبان به سمت فیلارمونیک شگفت انگیز بوده است، همیشه روی این نکته تأکید کرده ام. درست است رپرتواری که ما روی صحنه برده ایم، گستره زیادی از تاریخ موسیقی را دربرمیگیرد ولی تا حدی سعی کردهام که به مفهوم خود رپرتوار توجه شود. من صحبتهای همه مخاطبانم را نشنیدهام و به همین خاطر نمیتوانم آمارهای غلط بدهم و بگویم همه مردم کار ما را دوست داشتند ولی شاید درصد زیادی از مخاطبانی که به کنسرت فیلارمونیک آمدند، از رپرتوار و در مرحله بعد از اجرای کنسرت بسیار راضی بودند و احساس خوبی داشتند. این احساس هم روی صحنه به من برگشته است و هم بعد از کنسرت آن را دریافت کردهام. یکی از مهمترین دلایلی که فیلارمونیک کارمی کند و اثر هنری روی صحنه میبرد، همین مخاطبانی هستند که این گونه واکنش نشان میدهند. این موضوع در ابتدا برای خودم هم شگفت انگیز بود.
شما از چه زمانی رهبری ارکستر فیلارمونیک تهران را برعهده داشتهاید؟
من از سال 1385 در حال انجام این کار هستم و ارکستر را رهبری میکنم. در واقع خودم یکی از مؤسسانش بودم. شاید در پنج سال اخیر که با ارکستر فیلارمونیک تهران کار میکنم، احساس کردم که واقعاً مخاطب ما ارتباط خیلی خوبی با فیلارمونیک برقرار کرده است. البته وقتی میگویم «مخاطب» باید به چند نکته توجه کنیم؛ وقتی ما فقط دو شب در تالار وحدت اجرا میکنیم، میتوانیم تنها راجع به هزار و چهارصد نفر حرف بزنیم اما در همان کنسرت، مخاطبانی که اجرای فیلارمونیک را دیدند، به نظرم ارتباط عجیبی با آثار و بویژه اجرای ارکستر برقرار کردند. حالا این ارتباطها متفاوت بوده است؛ نمیتوانم بگویم خوب، بد یا عالی بوده است. دوست ندارم ازچنین صفاتی استفاده کنم چون اصولاً اعتقاد دارم که مخاطب باید راجع به اجرایی که دیده، حرف بزند، نه من. من حرفهای خودم را روی صحنه با دست هایم، با نوازندگانم و اجرایی که ارائه میدهند میگویم. چیزی که به ما برمی گردد، بازخورد مخاطب است. احساسی که همیشه در کنسرت هایم داشته ام، احساس شگفت انگیزی بوده است. این یکی از مهمترین دلایلی بوده است که فیلارمونیک، کنسرت میدهد.
درسؤال اول، موضوعی را مطرح کردیم که فرصت نشد به آن پاسخ دهید، شما طرحی را آغاز و تلاش کردید هدف خود را با استفاده از فضای مجازی با مخاطبان، در میان بگذارید. اجرای پیش رو چه قدر به طرح «موسیقی بدون مرز» مرتبط است؟
پاسخ این سؤال را باید از تیم اجرایی ارکستر پرسید چون جواب روشن تری میدهند. ایده و طرح از سوی من بوده ولی به هر حال با همفکری به اجرا رسیده است. فکر میکنم تیم اجرایی جوابهای صریح تری خواهد داد. به طور کلی میتوانم بگویم که همه کنسرتهای فیلارمونیک در راستای «با موسیقی از مرزهای جغرافیایی عبور کنیم» قدم برمی دارد. طرحی که شروع کردیم بواسطه امکانی که فضای مجازی برای ارتباط راحتتر و مستقیمتر با مخاطب ایجاد میکند، پیش میرود؛ خواستیم که رپرتوار متفاوتی را از آهنگسازان کشورهای مختلف به مخاطبان خود ارائه دهیم، لینکش را در اختیارشان بگذاریم و راجع به آن با مخاطبان صحبت کنیم. خواستیم که اعضای ارکستر روبهروی دوربین قرار بگیرند به مخاطبشان رو در رو یک پیشنهاد موسیقایی بدهند تا مخاطبان آن فایل صوتی را گوش کنند. در واقع یک کار جنبی کنار کنسرتهایی بوده که فیلارمونیک در نظر داشته انجام دهد.
مبنای کنسرت پیش رو چیست؟
همه رپرتوارهایی که فیلارمونیک اجرا کرده به آن گزاره «با موسیقی از مرزهای جغرافیایی عبور کنیم» ربط دارد و خواهد داشت اما نمیتوانم بگویم که رپرتوار این کنسرت صرفاً به دلیل عبور از مرزهای جغرافیایی انتخاب شده است. اصولاً همیشه یک یا چند کانسپت بسیار مهم برای من در انتخاب یک رپرتوار وجود دارد. باید بگویم که من در مقابل یک سؤال، آدم سختی میشوم؛ وقتی از من میپرسند چرا؟! من مثل کسی هستم که اثری را مینویسد و دلیل این کار را کسی از او نمیپرسد و فقط به آن اثر گوش میدهد. فکر میکنم دلیل رپرتوار ما خود همان رپرتوار و اجرایش است. در واقع برداشتی که مخاطب از این اثر خواهد کرد دلیل انتخاب من است. دلم نمیخواهد قبل از اینکه روی صحنه یک اثر را رهبری میکنم راجع به اینکه چرا این رپرتوار را انتخاب کردهام و دنبال چه کانسپتی در آن بوده ام، خیلی صحبت کنم. دوست دارم کانسپتی را که من برای انتخاب رپرتوار به آن فکر کردهام با مخاطبش ارتباط برقرار کند و بیشتر دوست دارم برداشت مخاطب را بشنوم.
شیوه رهبری شما به لحاظ اکتهایی که روی صحنه دارید، انرژیک است. این شیوه را از کجا آموختید و این شیوه احیاناً با قطعهای که اجرا میکنید، ارتباط دارد؟
اگر بخواهیم بگوییم شیوه رهبری، در حال صحبت درباره تکنیک رهبری یا مکاتب رهبری هستیم. در مقابل هم میتوانیم در مورد استیل رهبری میکنیم. این موارد یک مقدار با هم متفاوت هستند که نیازمند یک بحث تخصصی و مفصل است. اینکه در من چه اتفاقی افتاد که احساس کردم به رهبری ارکستر علاقه دارم، چگونه اتفاقات را پیگیری کردم و چه مطالعاتی داشتم، تاریخچهای طولانی دارد. البته اینکه شما از رهبری من تعبیر انرژیک دارید، شاید به نوعی تعبیر و تفسیر شماست که مخاطب ارکستر هستید. این طور فکر نمیکنم که رهبری من فقط میتواند یک انرژی باشد. من خودم را روی صحنه متعلق به اثر و از سوی دیگر اثر را برای خودم میدانم. من تجارب کمپوزیسیون هم زیاد دارم، یعنی موسیقیهای زیادی را چه برای تئاتر، چه برای فیلم و چه به صورت شخصی برای خودم ساخته ام، به همین دلیل روی صحنه احساس میکنم اثر را خودم نوشته و ساخته ام. بواسطه تمریناتی هم که با ارکستر انجام میدهم، سعی میکنم از دریچههایی از اثر عبور کنم و خودم را در لحظه خلق اثر به جای آن آهنگساز بگذارم و ببینم من از نوازندهای که قرار است اثر را اجرا یا یک رهبر که قرار است کار را رهبری کند، چه میخواهم. به همین دلیل سعی میکنم به همه این مسائل توجه کنم. امیدوارم این گونه بوده باشد و محصولی که من به همراه تمام نوازندههای ارکستر فیلارمونیک روی صحنه ارائه میدهیم، همان محصولی باشد که واقعاً از دریچه حقیقت اثر عبور کرده است. تلاش من این است که خودم را از آنِ اثر کنم. تکنیک که بحث جدا و مفصلی دارد ولی اگر راجع به حالی که روی صحنه دارم، میپرسید، واقعاً خودم هم نمیدانم چه حالی است. من فقط همراه اثر و نوازندگانم میشوم. ارتباط چشمی و حتی قلبی ما روی صحنه بسیار زیاد است. پس فقط متوجه میشوم کنسرت شروع یا تمام شده است. این واقعاً یک حس درونی است که آن لحظه دارم و مایل هستم با شما به اشتراک بگذارم.
برخی معتقدند موسیقی در تئاتر و سینما به صورت تام و تمام نیست و به نوعی اثر در خدمت چیز دیگری است. نظر شما در این باره چیست؟
صددرصد همین طور است. ما «Absolute music» یا «موسیقی محض» داریم. موسیقی کلامی داریم که کلام و اشعار به هر زبان و استیل و حتی ژانری در آن محوریت مهمی دارند. «موسیقی پروگراماتیک» داریم که برای یک برنامه ساخته میشود. موسیقیهای پروگراماتیکی داریم که قرار نبوده تئاتری روی صحنه برود ولی بواسطه آن نمایشنامه یا سناریو یا شعر، به اثر تبدیل شده است. ما ژانر و استیل مهمی در موسیقی به نام «Symphonic poem» داریم که براساس یک منظومه شعری یا چیزی غیرموسیقایی ولی با الهام از آن ساخته شده است. فکر میکنم «کارل لوئوه»، آهنگساز آلمانی بنیانگذارش بود و بعد فرانتس لیست، آهنگساز مجارستانی آن را تکمیل کرد. مثلاً «شب دگرگون» را آرنولد شونبرگ، آهنگساز اتریشی براساس شعر ریچارد دمل ساخته است ولی نه اثری از شعر وجود دارد و نه شعری خوانده میشود. موسیقی کاملاً instrumental و سازی و ارکسترال است. در واقع شونبرگ براساس تأثیری که از شعر گرفته، اثر نوشته است.
میتوان گفت شبیه به یک اقتباس ذهنی است...
بله دقیقاً، میتوان گفت شعر منشأ الهام ساخت یک اثر بوده است. موسیقیهایی که من برای تئاتر ساختم قطعاً میبایست در خدمت صحنه باشد اما موسیقیهایی که در کنسرت اجرا کردهام یا برای پیانو ساختهام، شخصی و به نوعی «Absolute music» هستند. در واقع شاید درون خودشان کانسپت و حتی اگر دورتر نگاه کنیم، پروگرام و روایت از یک چیزی هم داشته باشند اما کاملاً شخصی محسوب میشوند.
نکتهای که در مورد رپرتوار ارکستر فیلارمونیک وجود دارد، این است که با وجود تفاوتهایی که قطعات به لحاظ تاریخی و حتی دوره آهنگسازی دارند اما وقتی مخاطب بهعنوان یک مجموعه به قطعات نگاه میکند، نوعی از همجنسی میان آنها دیده میشود...
شما از من میخواهید در مورد کانسپت صحبت کنم و اینکه چرا رپرتوارها همگن و همگون هستند اما باید بگویم که صحبت در این باره برایم کمی سخت است چون وارد بحث زیبایی شناسی رپرتوار میشویم که من ترجیح میدهم راجع به این موضوع حرف نزنم، چون به شخصه آدمی هستم که احساس میکنم کار فقط باید روی صحنه شنیده شود. فقط موسیقی است که میتواند راجع به خودش صحبت کند. من هم چون آن کانسپت در ذهنم بوده و آن موسیقی را انتخاب کرده ام، دلم میخواهد تفسیرش را در مخاطب ببینم، نه تأثیر حرف هایم را. ما دو اثر چهار قسمتی و در واقع چهار «موومانه» را اجرا خواهیم کرد. نخستین اثری که اجرا خواهیم کرد «چهار فصل» اثر آستور پیاتزولا، آهنگساز آرژانتینی است که یک آهنگساز روس به اسم لئونید دسیاتنیکوف، این اثر را recompose یا بازآفرینی کرده است. او وابستگیهای تماتیک و مفهوم تماتیک و فولکلور آرژانتینی پیاتزولا را حفظ کرده ولی براساس آن یک اثر کاملاً جدید را ساخته است. با اینکه تمهای پیاتزولا را در «چهار فصل» دوست دارم ولی به نظر من، دسیاتنیکوف اثر را صد مرحله جلو برده است.
بخش دوم کنسرت شما به چه اثری اختصاص دارد؟
پارت دوم کنسرت ما اثری به نام «سمفونی برای ارکستر زهی» ساخته فکرت امیروف، آهنگساز آذربایجانی است. هر دو رپرتوار برای نخستین بار در ایران اجرا میشوند. اینجا میخواهم در مورد یک حقیقت تاریخی صحبت کنم، فکر نمیکنم هیچ کدام از این رپرتوارها بیش از 10 بار در جهان روی صحنه رفته باشند. البته ممکن است «چهار فصل» پیاتزولا زیاد اجرا شده باشد ولی هر دو رپرتوار به قدری جدید هستند که مطمئنم خیلی زیاد اجرا نشدهاند. به نظر من اجرای این قطعات در ایران جذابیت زیادی خواهد داشت. خیلی جالب است که بدانید فکرت امیروف این اثر را به یاد نظامی گنجوی نوشته است. من به قدری با این اثر ارتباط برقرار کردم که فقط لحظهها را میشمردم که ارکستر فیلارمونیک، این اثر را به روی صحنه ببرد. نخستین بار است که یقین دارم مخاطبان ما با دومین اثر به طور صددرصد ارتباط برقرار خواهند کرد. اگر نخواهم مطلق صحبت کنم، میتوانم بگویم 99 درصد جذب این اثر میشوند. «سمفونی برای ارکستر زهی»، اثری است که به اعتقاد من بشدت تأثیرگذار است. میتوان گفت «Symphonic poem» است و با تأثیر از زندگی و آثار نظامی ساخته شده است.
با این توصیف، صدای سازهای ارکستر هنگام اجرای این قطعه باید ایرانی باشد...
تم کار تقریباً آذری، صدا میدهد. فکر میکنم علاقه مندان به تمهای موسیقی فولکلور آذربایجان خیلی به سمت این اثر جذب شوند. من نمیخواهم اسم ایرانی یا آذربایجانی روی اثر بگذارم اما به نظر من «سمفونی برای ارکستر زهی» خیلی از آثار نظامی را در مفهوم و معنی خود دارد. «سمفونی برای ارکستر زهی» مثل «مخزن الاسرار» نظامی و همان قدر رازآمیز است. این اثر همان قدر عاشقانه است که «خسرو و شیرین» عاشقانه بود.
آیا فکرت امیروف مانند نظامی گنجوی، ناسیونالیست هم بود؟
او ناسیونالیست بوده ولی به نظر من در موسیقی نمیتوان دنبال این واژهها گشت چون چیزی از موسیقی، این موضوع را نشان نمیدهد. خود امیروف خیلی متعهد به موسیقی آذربایجان بوده است. البته تأثیری که از یک شاعر پارسی گرفته برای آن آهنگساز خیلی شگفت انگیز است. با وجود این اصولاً نمیشود برای آثار موسیقی در راستای همان گزاره «با موسیقی از مرزهای جغرافیایی عبور کنیم» واژه ناسیونالیست را استفاده کرد. هر چند در تاریخ، آهنگسازان ناسیونالیست روس داشتهایم، مانند کورساکف، سزار کوئی، برودین و... آهنگسازان ملی و ناسیونالیست روسیه محسوب میشوند. مانوئل دفایا هم آهنگساز ناسیونالیست اسپانیایی به شمار میرود اما من اعتقادی به این مسأله ندارم.
تئاتر؛ کسب و کار و زندگی من است/ تماشاچیان تئاتر از سینما تأثیرگذارتر هستند
نمایش «دیگری» به کارگردانی بهاره رهنما، بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون و نویسندگی انزو کرمن چند روزی است که در سالن سمندریان تماشاخانه ایرانشهر به صحنه رفته است. این نمایشنامه اثر یک نویسنده معاصر فرانسوی است که پیش از این نیز به کارگردانی علی منصوری در تئاتر شهر به صحنه رفته بود. اما اخیرا نیز به کارگردانی جدید بهاره رهنما و دراماتورژی سهراب حسینی و ایفای نقش رهنما و شیوا اردویی به اجرا درآمده است. درباره این نمایش با بهاره رهنما گفت وگو کردیم گه در ادامه میخوانید:
*به عنوان سوال نخست نمایش دیگری چه هدفی را دنبال میکند؟ در اجرای این نمایشنامه به دنبال چه چیز بودید، بیان یک قصه جذاب یا واگویه دغدغههای شخصی؟
من صحبت کردن از دنیای زنان را خیلی دوست دارم چون این دنیا را خیلی خوب میشناسم و طبیعتاً به عنوان یک زن دوست دارم از آسیبهای اجتماعی حوزه زنان حرف بزنم. چیزی که شاید کار مرا متفاوت میکند و آمار تماشاچیهای مرا هم بین آقایان و هم خانمها بالا نگه میدارد، این است که کارهای نوشته من یا انتخاب به عنوان کارگردان مطلقاً در فضای فمینیستی رایج و مردستیزانه نیست، من از آسیبهای اجتماعی میگویم که چون خودم زنی در این اجتماع بودم شنیدم و لمس کردم و میخواهم که حرفهایمان شنیده شود و این برایم مهم است.
*همانطور که خودتان اشاره کردید این صحبت همیشه درباره کارهای شما مطرح بوده که خواسته یا ناخواسته فضای فمینیستی را تداعی میکنید
واقعیت اینطور نیست من نمیگویم فمینیسم خوب است یا بد، این یک بحث مفصلی است اما دلیلی ندارد من غیر از واقعیت ذهنم صحبت کنم، من خیلی فراجنسیتی به موضوعات نگاه میکنم و خیلی تخصصی به عنوان یک زن از آسیبهای اجتماعی زنان صحبت میکنم چون خودم زن بودم متأسفانه در جامعه ما تفاوت این فضا با کار فمینیستی مشخص نیست، زنانه نگاه کردن و نوشتن به معنای مردستیزی نیست و من امیدوارم بتوانم این فرهنگ را جا بیندازم، من آقایونی را میبینیم که کار ما را میبینند و همزادپنداری میکنند و حس ملاطفت انسانیشان برانگیخته میشود. کار در واقع درباره مسئله دوهمسری به عنوان یک آسیب اجتماعی و شکست عاطفی زنان است، من حسی که دارم غصه مادرها و خواهرها و زنان دیگر است حتی نویسندهای نمایش ایرانی هم نیست اما جالب است که این فضا را تجربه کرده است.
* از دغدغههای اجتماعی و آسیبهای آن صحبت کردید، به نظر شما بیان این آسیبها در تئاتر واقعا میتواند تأثیرگذار باشد؟
من نکته خیلی مهمی را میخواهم بگویم جامعه تئاتر خیلی کوچکتر از سینما است اما جامعه بسیار تأثیرگذارتری است یعنی آدمهایی که تئاتر میبینند به دلیل اینکه دغدغه فرهنگیشان عمیقتر است این پیام را جدیتر نشان میدهد تا کسی که برای سرگرمی به سینما میرود. تجربه تخصصی هجده ساله من در تئاتر این را میگوید که تماشاچی تئاتر در تأثیرگذاری با وجود اندک بودن اما کیفیت بالاتری دارد.
* تا اینجا بازخوردها از نمایش چطور بوده است؟
البته تازه نمایش شروع شده یک مقدار درگیر انتخابات هم بودیم اما بازخورد خوب بوده من تماشاچی را خداراشکر حمل میکنم که از این تئاتر به تئاتر دیگرم میآید و جامعه هدفم مشخص است اما به نظر باید اجازه دهیم تا زمان بگذرد و متوجه شویم که استقبال صورت میگیرد.
*بازهم به دغدغههای اجتماعی خواهید پرداخت؟
تمام کارهایی که من کارگردانی کردهام تا الان همینطور بوده است و تا زمانیکه حرف داشته باشم دراین فضا بزنم از این فضا خارج نمیشوم مگراینکه یک زمان ببینم دیگر حرفی ندارم. متهم کردن من به مردستیزی مثل این است که بگوییم ابراهیم حاتمی کیا فیلسازی است که طرفدار جنگ است درحالیکه او از جنگ مینویسد و میگوید چون فضا را لمس کرده اما هرگز نمیگوید که جنگ چیز خوبی است. من هم سعی میکنم پیامهای فراجنسیتی را بگنجانم و بگویم جایی انسانیت است که حرف میزند نه زن یا مرد بودن. البته این نمایشنامه چیزی بود که به دستم رسید مشاور کارگردان پیشنهاد بازی این کار را به من داده بودند که من نتوانستم بازی کنم از طریق اقای آسانی دوباره به دستم رسید.
*نمایشنامه جدیدی در دست کار ندارید؟
یک نمایشنامه به نام «زن باران پای به جاده زدن» از نشر نگاه به زودی از من به چاپ میرسد.
*تئاتر این روزها را چطور میبینید؟
تئاتر خداراشکر در سبد اقتصادی و فرهنگی خانوادههای ایرانی جای بهتری پیدا کرده و اصولا میگویند هر سالن تئاتری در شهری باز میشود به نوعی امنیت فرهنگی را بیشتر میکند و به همین دلیل تماشاچی تئاتر هم از مدیاهای دیگر متفاوت است اما متأسفانه از شروع تئاتر امسال هنوز کارها جان نگرفته است. مثلا همین کار ما تقریبا حدود یک هفته است که شروع شده چند روز اول خوب بود اما بعد به دلیل انتخابات دچار بحران شدیم.
*پیشنهاد بازی جدید تئاتر داشته باشید، قبول میکنید؟
الان که یک متن دیگر از همین نویسنده را بازی میکنم، اصولا تئاتر کسب و کار زندگی من است سر سریال بهرام بهرامیان هم هستم که یک کار تاریخی است و هنوز اسمش قطعی نشده ولی در زمان پهلوی اول است و در نهایت چیزی که برایم از همه مهمتر است، تئاتر و ادبیات است.
غفلت از فرهنگ اصیل ایرانی
مروارید، شخصیت زن ایرانی است که با اعتماد به نفس، نماد خرد و پایداری، در برابر خشونت، غارت و ویرانگری وحشیان متجاوز است. این نمایش را باید در ادامه پروژه پاسداشت قطبالدین صادقی از «تئاتر ملی» در نظر آورد؛ یکی از موجهترین اهالی تئاتر که بسیاری را از سر کلاسهایش به تئاتر فرستاده و دکترایش، صرفا زینتی برای فعالیتهای حرفهای نبوده است. با او درباره تئاتر ملی و مروارید به گفتوگو نشستهایم.
آقای دکتر! شما همواره یکی از پاسداران تئاتر ملی بودهاید؛ امروز چه چیزهایی قوامدهنده این نوع نمایش هستند؟
ما یا به چیزی اعتقاد داریم یا نداریم! من از اینهمه آثار خارجی درجه دوی اقتباسی گلایهمندم. این آثار ربطی به ما، جامعه و مردم و فرهنگمان ندارد. در هر دوره نیاز است که آثاری متناسب با نیازهای روحی، روانی و اجتماعی خود تولید کنیم. یکی از اشکالات مدیریتی ما در دانشگاهها و جامعه نیز همین است که بچهها را با فرهنگ بیگانه پرورش میدهند. از زندگی، فکر و انسان ایرانی کسی سخن نمیگوید. چرا از ظرفیتهای تاریخی که در مقاومت، خلق فرهنگ و... داریم استفاده نمیکنیم؟ این تاریخ و فرهنگ نیازمند آن است که دراماتیزه شود.
در نمایش «مروارید» باز به تاریخ بازگشتهاید. دلیل رجوع هموارهتان به تاریخ چیست؟
یکی از راههای نزدیکشدن به هنر نمایش ملی و گرامیداشت آن سخن گفتن از تاریخ و الهامگرفتن از کتابهای معتبر تاریخی است. به قول گوته، ملتی که گذشته خود را نفهمد محکوم به ازسرگیری آن است. درک حوادث دشوار، خونبار و پیچیده دیروز، که امروز ما، نتیجه انکارناپذیر آن است، نخستین گام برای نظمبخشیدن و درک درست آن است.
بازیابی این هویت ایرانی، مشخصا چه اهمیتی در راستای حفظ تئاتر ملی دارد و چه کمکی به آن میکند؟
من از انسان ایرانی حرف میزنم. از تاریخ و سرزمین، فرهنگ و شجاعت و ترس ایرانی حرف میزنم. این شخصیتها، آنهایی نیستند که مخاطب با آن هزاران کیلومتر فاصله روحی، روانی و فرهنگی داشته باشد. باید از خودمان حرف بزنیم چون آیینه تمامقد زندگی و اندیشه ماست. ما خود را رها کردهایم و مدام از دیگران حرف میزنیم و ادای آنها را درمیآوریم. به مرور این فرهنگ این نسل را از همه دلبستگیهایش تهی و جدا خواهد کرد. میدانیم هنر و ادبیات یکی از نشانههای دوستداشتن وطن است، زیرا همه زیباییها و قدرت و جذابیت آن را برای شما به نمایش خواهد گذاشت.
پس گمان شما بر این است آسیبی که تئاتر ما را تهدید میکند، بیتوجهی به تاریخ است؟
دقیقا. برای اجرای تئاتر ملی چهارراه وجود دارد؛ رجوع به تاریخ و کتابهای تاریخی و سخنگفتن از ادبیات کلاسیک ما عرفان و حماسه و تغزل یا ذخیره تاریخی است. راه دیگر مراسم و آیینها و بهجاآوردن آن است که خودمان آن را تعریف کردهایم. و دیگر بهکارگیری دوباره شکلهای نمایش روحوضی ماست مثل سیاهبازی و.... حال با این ظرفیتها پشت به آنها کرده و اثر نویسنده درجه چندم آمریکایی را روی صحنه میبریم. خودمان ذهن فرزندانمان را به سمت غرب پرتاب میکنیم. نتیجه این ازخودبیگانگی فرهنگی این شده است که وقتی یکی از دوستانم در شهری شمالی مستند میسازد و از 19 نفر میپرسد رستم کیست؟ هفت نفر میشناختند. در حالی که اسم خدم و حشم شخصیتهای خارجی و سوپرمن و... را میدانند. اسم گردآفرید را هیچیک نشنیده بودند و این یعنی فاجعه.
تاریخ جهانگشای جوینی که این نمایش را از روی آن نوشتهاید، تا چه اندازه قابلیت بازگویی چنین فرهنگی را دارد؟
تاریخ جهانگشا یکی از کتابهای تاریخی مهم است که درباره شکست ما نوشته شده است. تاریخی به قلم عطا ملک جوینی که وقایعنگار (اکتای قاآن) پسر چنگیزخان مغول بوده است. یکی از معدود کتابهایی است که از برخی حوادث هولناک و شخصیتهای شگفتانگیز آن دوران، بدون تعارف و پردهپوشی سخن به میان آورده است. صحنههایی تکاندهنده از آنچه در سرزمین ما اتفاق افتاده است. جوینی، گاه از ماجراهای تلخ و ترسناکی پرده برمیدارد که اغلب ما از تصور، پذیرش و فهمیدن آنها واهمه داریم. این صحنهها درست مثل نمایشنامههای شکسپیر یک موقعیت دراماتیک نیرومند است. این نوشتهها را میتوان دراماتیزه کرد و روی صحنه برد و به چرخه فرهنگ و هنر ایران بازگرداند. تا امروز روی مثنوی، تاریخ بیهقی، شاهنامه و نظامی کار کردهام و اولین و آخرین بار نیست به این مساله میپردازم.
چه شد اینبار از «مروارید»، قهرمان زن، به عنوان نماد استقامت و فرهنگ ایرانی بهره بردید؟
این متن در دفاع از زنان مظلوم ایرانی نوشته شده است. اصل این است که این زن یک موجود ترسو، بدبخت و حقیر است. قبل از مرگ میگوید مروارید را بلعیده و اجازه میخواهد قضای حاجت کند بعد بکشندش. دسته دسته در صف ایستادهاند که گردن زده شوند. مغول اجازهای به قضای حاجت نمیدهد. شکم او را میشکافد و مروارید را بیرون میکشد و نعره میزند که ایرانیها مروارید بلعیدهاند. همه قصهای که عطاملک جوینی نقل میکند چهار خط است. او میگوید هولناکترین حمله مغول این بود که شکم صد هزار جسد را میدریدند و در شکم آنها دنبال مروارید میگشتند. این تاریخ ماست. ترس ما به خاطر همین خاطرات جمعی است. اما در این نمایش مروارید تبدیل میشود به زنی شجاع و پاک که بازگوکننده حرفهای زنان شجاع و پاک این سرزمین است. این مروارید پرورده دست من است. آن رنگ سپید عروس همان عروس بلند قامت سرزمین ماست. دو دختر نیز به نشانه پاکی و معصومیت لباس سپید پوشیدهاند.
دختران کرد، صدام، کودتای 32 و سوئد!
قطبالدین صادقی بجز کارگردانی نمایش «مروارید»، فعالیتهای دیگری نیز در حوزه تئاتر دارد. او در اینباره گفت: «در حال آمادهسازی آکادمی برای تدریس بازیگری و کارگردانی هستم. در کنار آن نیز سالن نمایش صد نفرهای به اندازه سالن چهارسو در خیابان وصال و بالاتر از تقاطع طالقانی ساخته شده است. امیدواریم تا عید فطر افتتاح شود و به آنجا برویم. در عین حال روی دو نمایش کار کردهام که در کشور سوئد روی صحنه خواهد رفت. یکی از این نمایشها «سرود صدهزار اوفلیای عاشق» داستان انفال است. داستان آن 182 هزارنفر که صدام زنده به گورشان کرد. در این نمایش دختری که بازیگر تئاتر بوده و نقش افلیا را بازی میکرده، مشاهدات خود را از زنده به گوری با شعرهایی در هم بازگو میکند؛ در اصل بازسازی شخصیت افلیا از دل فاجعه نسلکشی در کردستان عراق. و نمایش دیگر به نام «چلور» که اسم گیاهی خوشبو در کردستان است و نامی دخترانه. در این نمایش نیز از دختری مظلوم سخن به میان آمده است که در کودتای 32 اعدام شده است.
ارکستر ملی آزمون برگزار میکند/ آماده شدن برای کنسرتهای جدید
فریدون شهبازیان با اشاره به تازه ترین فعالیت های انجام گرفته در ارکستر ملی بیان کرد: طی ماه های گذشته عمده تمرکز ارکستر ملی بر اجرای رپرتوارهایی در تهران و شهرستان ها به خوانندگی علیرضا افتخاری و محمد اصفهانی بود که در ابتدا مجموعه کنسرت های ما با حضور علیرضا افتخاری با اجرای آثاری چون «شور عشق» و «نیلوفرانه» برگزار شد و پس از آن نیز مجموعه کنسرت های «تنها ماندم» به آهنگسازی زنده یاد همایون خرم و خوانندگی محمد اصفهانی در تهران و برخی از شهرستان ها میزبان دوستداران موسیقی بود.
وی ادامه داد: با توجه به فرا رسیدن ایام ماه مبارک رمضان برنامه ای برای برگزاری کنسرت های جدید پیش بینی نشده و در حال حاضر مشغول بازسازی ارکستر هستیم که بتوانیم با برگزاری یک آزمون جدید از داوطلبانی که قبلا در فهرست انتظار ما بودند نسبت به جایگزینی و استخدام نوازندگان جدید به جای نوازندگانی که شرایط حضور در ارکستر را ندارند، اقدام کنیم.
این آهنگساز در تشریح بیشتر این آزمون و نتایج آن بیان کرد: شرایط استخدام نوازندگان در ارکستر ملی با ظرفیتی معادل ۶۰ نفر است و ما نمی توانیم بیشتر از این هنرمندی را به گروه اضافه کنیم. با توجه به حساسیت های بسیار بالای برای من ارتقای سطح کیفی نوازندگان و توجه دقیق به این موضوع، تصمیم گرفتیم در ایام ماه رمضان که کنسرتی برگزار نمی شود نسبت به برگزاری این آزمون اقدامات لازم را انجام دهیم.
رهبر ارکستر ملی کشورمان افزود: با بازسازی گروه نوازندگان ارکستر ملی فعالیت با خوانندگان جدید و برگزاری اجراهای صحنه ای با رپرتوار جدید در دستور کار قرار میگیرد اما با توجه به اینکه هنوز آزمون برگزار نشده نمی توانم درباره برنامه های بعدی ارکستر به جزئیات بیشتری بپردازم.
این آهنگساز و رهبر ارکستر با اشاره به دریافت نشان سیمرغ فیروزه ای شهر نیشابور توضیح داد: اهدای نشان سیمرغ فیروزه ای نیشابور چندی پیش توسط شورای شهر نیشابور برای هنرمندانی که درباره این شهر فعالیتی داشته اند تصویب شد. حال با توجه به اینکه من سال های گذشته «سوئیت آوازی خیام» به خوانندگی محمدرضا شجریان را تولید کردم و این افتخار را دارم که این اثر هر روز در محوطه مقبره خیام نیشابوری پخش می شود دوستان تصمیم گرفتند که نشان سیمرغ فیروزه ای نیشابور را به من بدهند. من و بهروز غریب پور کارگردان تئاتر علاوه بر دریافت این نشان به عنوان شهروند افتخاری شهر نیشابور نیز معرفی شدیم.
اجرای مجدد «برلین» در پایتخت
آرین رضایی کارگردان «برلین» درباره اجرای مجدد این اثر نمایشی گفت: نمایش «برلین» فروردین امسال در پلاتو اجرای مجموعه تئاتر شهر به صحنه رفته و مورد استقبال مخاطبان نیز قرار گرفته بود به همین دلیل به پیشنهاد تماشاخانه پایتخت قرار است این نمایش مجددا از دوم تا دوازدهم خرداد ماه در این تماشاخانه اجرا شود.
وی درباره مضمون این اثر بیان کرد: نمایش «برلین» متشکل از دو مونولوگ است که مونولوگ اول نوشته محمد یعقوبی بوده و اسم اثر نیز براساس نمایشنامه یعقوبی است و مونولوگ دوم را بهار کاتوزی نوشته است. نمایش درباره فردی به نام فرزاد؛ استاد فلسفه دانشگاه است که قرار است در یک برنامه تلویزیونی درباره آیزایا برلین اندیشمند و متفکر بزرگ انگلیسی که عمده نظریاتش درباره لیبرالیسم و آزادی بیان است، صحبت کند. از طرف دیگر وی با همسرش مهشید دچار اختلاف شده و او درِ اتاق خواب را روی خودش بسته و لباس های فرزاد در اتاق است و او نمی تواند از منزل خارج شود.
رضایی ادامه داد: در این نمایش علاوه بر اجرای مونولوگ «برلین» محمد یعقوبی مخاطب صحبت های مهشید را هم به صورت همزمان می شنود که نویسنده مونولوگ زن، بهار کاتوزی است. در حقیقت نگاه زنانه ای هم به نمایشنامه محمد یعقوبی اضافه شده است.
وی درباره دلایل اضافه شدن نگاه زنانه به نمایشنامه بیان کرد: علتی که باعث شد مونولوگ زن نیز به نمایش اضافه شود خلاءهای متن یعقوبی نبود بلکه ما علاقه مند بودیم از زاویه دید زن نیز به مساله بپردازیم. این امر باعث شد مخاطبان نمایش در اجرای تئاتر شهر استقبال زیادی نشان دهند و تماشاگران زن خودشان را به جای شخصیت مهشید بگذارند.
این کارگردان تئاتر درباره انتخاب بازیگران نمایش توضیح داد: رویا دعوتی و محمدهادی عطایی بازیگران این نمایش هستند. از آنجا که رویا دعوتی بازیگر محمد یعقوبی بوده و در نمایش «خشکسالی و دروغ» ایفای نقش کرده است و هادی عطایی نیز سال ها در حوزه تئاتر محیطی کار کرده و در ارتباط با مخاطب و بداهه پردازی بسیار حرفه ای و مسلط است و بخش هایی از نمایش ما هم به صورت بداهه پردازی اجرا می شود از این دو بازیگر دعوت به همکاری کردم.
وی درباره مشارکت مخاطبان در اجرای نمایش عنوان کرد: این اثر نمایشی براساس تکنیک های «تئاتر ستمدیدگان» آگوستوبوآل شکل گرفته است و مخاطبان مشارکت زیادی در اجرا دارند. تاکنون تمام نمایش هایی که به شیوه مونوشورایی اجرا کرده ایم در قالب اجراهای جشنواره ای و رپرتوارهای گروه بوده است و نمایش «برلین» اولین اجرای گروه ما براساس تکنیک های «تئاتر ستمدیدگان» بوآل به حساب می آید که اجرای این نمایش به ما ثابت کرد این شیوه می تواند در جذب مخاطب موفق عمل کند.
رضایی در پایان صحبت هایش عنوان کرد: خوشبختانه اجرای عمومی این نمایش در تئاترشهر به دلیل شیوه مشارکتی که دارد توانست مخاطبان بسیاری را به خود جذب کند؛ مخاطبانی که فراتر از ظرفیت مرسوم مخاطبان همیشگی تئاتر بودند و مشارکت بسیاری در کار داشتند که امیدوارم این میزان استقبال و مشارکت در اجرای مجدد نیز وجود داشته باشد.
نمایش «برلین» به مسایل پنهان زنان و مردان در رابطه می پردازد و شیوه اجرایی آن به صورتی است که تماشاگران هم تبدیل به بازیگر و نمایشنامه نویس می شوند. این نمایش برای افراد زیر ۱۸ سال توصیه نمی شود.
دیگر عوامل این نمایش عبارتند از نویسنده مونولوگ برلین: محمد یعقوبی، نویسنده مونولوگ زن: بهار کاتوزی، جوکر: آریان رضایی، مدیر تولید و روابط عمومی: علی ژیان، طراح پوستر: میثم خاوری، طراح سایت و تیزر: محمد جواد ایزدی، عکاس: نازی خوش اخلاق، گروه کارگردانی: علا سریفی و عاطفه گندم آبادی، تبلیغات مجازی: گروه جارچی.
«فروغ» با صدای علیرضا قربانی در راه است
مراحل تولید و تکثیر این آلبوم با همت شرکت «آهنگ اشتیاق» به پایان رسیده و اکنون در مرحله توزیع قرار دارد.
هنوز زمان دقیقی از سوی دستاندرکاران آلبوم «فروغ» برای انتشار این اثر عنوان نشده اما انتظار میرود این مجموعه تا دهه اول خرداد به بازار عرضه شود.
نام جدیدترین آلبوم علیرضا قربانی برگرفته از قطعهای به همین نام با شعری از فروغ فرخزاد است که بهمنماه سال گذشته منتشر شد.
همچنین یک قطعه دیگر از آلبوم جدید علیرضا قربانی هم به صورت موزیک ویدیو و طی هفتههای آینده منتشر میشود.
آخرین آلبوم علیرضا قربانی به نام «دخت پریوار» به آهنگسازی «مهیار علیزاده»، اسفند 94 به بازار عرضه شد و قربانی بیش از بیست شب کنسرت در تهران با قطعات دخت پریوار برگزار کرد.
همچنین علیرضا قربانی سال گذشته تجربه برگزاری ده شب کنسرت در ماه مبارک رمضان با ساختههای مهیار علیزاده را داشت و ممکن است تجربه سال گذشته را این بار با آلبوم فروغ تکرار کند.
اساتید موسیقی آلمان به تهران میآیند
این کارگاه دو روزه در تیرماه با هدف مطالعه موسیقی نواحی در روند شهری شدن و روشهای جدید کار میدانی و تلاش برای پویایی و برخورداری موسیقی هویتی از دیدگاههای نواندیش و تحولگرا و آشنایی با شیوههای نوین پژوهشی در حوزه موسیقی نواحی برگزار میشود.
این کارگاه تخصصی 12 و 13 تیرماه به مدت 12 ساعت با حضور دکتر لیزا گوپ و دکتر لوتز دولردا از اساتید موسیقی دانشگاههای آلمان و با ارائه گواهینامه شرکت در کارگاه پژوهشی به همت انجمن موسیقی ایران و همراهی مرکز موسیقی ملل دانشگاه هیلدسهایم آلمان برگزار میشود.
علاقهمندان برای پیش ثبت نام اولیه و اطلاع از شرایط مربوطه میتوانند تا تاریخ 15 خرداد ماه سال جاری با مراجعه به پایگاه اطلاع رسانی این انجمن به نشانی اینترنتی www.nay.ir و دریافت فرم پیش ثبت نام و ارسال آن آمادگی خود را اعلام کنند.
همچنین اعلام شده است که باتوجه به محدودیت ظرفیت ثبت نام کارگاه شیوههای نوین پژوهشی در حوزه موسیقی نواحی، اولویت با افرادی است که زودتر درخواست خود را به این انجمن ارسال کرده باشند.
همچنین دانشجویان رشته اتنوموزیکولوژی(موسیقیشناسی قومی) با ارائه کارت دانشجویی از 50 درصد تخفیف ویژه حمایتی این انجمن برخوردار هستند.
دعوت جشنواره تئاتر آلمانی از مدیران تئاتری ایران
جعفر مهیاری با اشاره به برگزاری نخستین دوره جشنواره تئاتر «me» در شهر وورزبورگ آلمان گفت: این رویداد قرار است به صورت سالانه در ماه ژوئن (خرداد) برگزار شود و کمپانیهای تئاتری از کشورهای مختلف اروپایی در این جشنواره تولیدات خود را ارایه خواهند داد. بر همین اساس از مدیران تئاتر کشور، مهدی شفیعی مدیرکل مرکز هنرهای نمایشی وزارت ارشاد، شهرام کرمی مدیر هنرهای نمایشی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران و امیرحسین حریری مدیر تئاتر دانشگاهی، دعوت به عمل آوردیم تا در این رویداد نمایشی که اولین دوره خود را پشت سر میگذارد، حضور یابند.
وی افزود: هدف ما در برگزاری جشنواره تئاتر «me»، ایجاد تعامل بین گروههای نمایشی کشورهای مختلف است و دعوت از مدیران تئاتری کشور بر اساس شکلگیری این فعالیت بینافرهنگی صورت گرفته است.
مهیاری با اشاره به برپایی جشنوارههای تئاتری در ایران گفت: در جشنواره تئاتر «me» که رویه خود را بر اساس حضور کمپانیهای نمایشی و ارایه تولیدات رپرتواری آنها بنا نهاده، آثاری به نمایش در خواهد آمد که مدیران تئاتری کشور میتوانند برای جشنوارههایی همچون جشنواره تئاتر فجر، جشنواره تئاتر شهر و جشنواره تئاتر دانشگاهی آثاری را از این فستیوال نمایشی انتخاب کنند.
فستیوال تئاتر «me» از سوی دو کمپانی، تئاتر زندگی از ایران و نیونرپلاتس (Neunerplatz) آلمان برنامهریزی و اجرا خواهد شد و سازمان خلاقیت جوانان شهر وورزبورگ آلمان و شهرداری این شهر از این رویداد حمایت میکنند. در نخستین دوره این جشنواره گروههای نمایشی از کشورهای فرانسه، هلند، بلژیک، آلمان و ایران حضور دارند.
نخستین فستیوال تئاتر «me» به دبیری جعفر مهیاری، اول تا هفتم ژوئن (۶ تا ۱۲ خردادماه) در شهر وورزبورگ از ایالت بایرن آلمان برگزار خواهد شد.