بولتن موسیقی و تئاتر امروز حاوی مطالبی از جمله،گفتگو با بابک جهانبخش،بازگشت شکوهمند خنیاگر، «محفل بی عاری» تمدید شد، رضا صادقی آلبوم«یعنی درد»را منتشر میکند، اجرای «پارههای ساده» پس از هفت سال و ... است.
گروه موسیقی و تئاتر: اخبار حوزه تئاتر و موسیقی نیز همواره مخاطبان خاص خود را داشته و دارد؛ به همین خاطر در مطلب پیش رو تلاش کردیم مهمترین و جذاب ترین مطالب این حوزه را جمع آوری نموده و تقدیم علاقه مندان کنیم تا اگر امکان پیگیری مطالب در طول روز را ندارد، در یک زمان مشخص و یکجا از آنها مطلع شوند.
به گزارش بولتن نیوز، تیتر مهمترین خبرهای امروز 30 اردیبهشت ماه 96، به صورت هایپرلینک در زیر آمده که شما می توانید با کلیک بر روی آنها به صورت اختصاصی وارد آن مطلب شوید؛ البته متن کامل این مطالب در ادامه مطلب نیز آمده است و شما می توانید متن کامل و تصاویر مرتبط عناوین را در ادامه مشاهده فرمایید.
گفتگو با بابک جهانبخش، از موسیقی تا دنیای پدرانهاش
بعضی از صداها شبیه تم باران اند. می آیند، می بارند و ردشان روی تن احساس جا می ماند. می گویند آنهایی که آوازشان را با قلب شان گره زده اند و در ترانه های شان راوی زندگی شخصی شان هستند و لهجه باران را جایی میان صدای شان پنهان کرده اند، می توانند نبض مخاطب را به دست بگیرند. نمونه این افراد بابک جهانبخش است که سخت صادق و عاشق است.
بهانه این گفتگو روایت زندگی دو نفره بابک و آرتا بود، زندگی که قاعده پدری و پسری را خط زده و مرز عشق را هم درنوردیده است. یک جاهایی آرتا برای بابک پدر می شود و او را زیر رگبار سختی های زندگی در آغوش می کشد و با دست های کوچک مهربانش، زخم های او را نوازش می کند و جای دیگر پدر می شود. همه پناه پسر. این روزها آنها جهان یکدیگرند و از دریچه هم به تماشای زندگی نشسته اند. با بابک و آرتا این پدر و پسر دوست داشتنی در یک بعدازظهر دل انگیز اردیبهشتی در حوالی خیابان الوند قراتر گذاشتیم. گفتگوی ما با جهانبخش از موسیقی شروع شد و به دنیای پدرانه اش گره خورد. با ما همراه باشید.
در ابتدای راه رد پایی از من نبود
از آخرین گفتگویی که با یکدیگر داشتیم حدود 10 سال گذشته است و نکته جالب اینجاست که در طول این 10 سال با وجود تغییراتی که در زندگی شخصی و حرفه ای تان رخ داد اما شما کمترین تغییر را داشتید. چقدر این موضوع دغدغه شما بود؟
- خوشحالم که شما چنین تصوری را در مورد من دارید. همان طور که خودتان هم در صحبت های تان به این موضوع اشاره کردید شرایط من نسبت به آن دوران حداقل در بخش موسیقی تغییرات زیادی کرده است. در آن مقطع فعالیتم را به تازگی در بازار موسیقی شروع کرده بودم، به همین دلیل جهان بینی ام در عرصه موسیقی نسبت به آن دوران تغییرات زیادی کرده است اما جالب اینجاست که به لحاظ خصوصیان اخلاقی ام، به گواه دوستان و آشنایان تغییر چندانی نکردم و همچنان همان بابک جهانبخش هستم.
شما جزو آن دسته از خوانندگانی به شمار می روید که مسیر موفقیت در بازار موسیقی را یک شبه طی نکردید و سال ها طول کشید تا نبض مخاطب را به دست بگیرید و به جایگاه کنونی تان دست پیدا کنید.
- همین طور است. هر چند در ابتدای راه و با انتشار اولین آلبوم موسیقی و قطعه «چی شده» توانستم خودم را به مخاطبان معرفی کنم و آن ترک به یک اثر هیت تبدیل شد اما اگر بخواهم صادقانه پیرامون آن آلبوم حرف بزنم، باید بگویم آن آلبوم، به جز قطعه «چی شده» حرفی برای گفتن نداشت چرا که در آن مقطع من کم تجربه بودم و با کمترین هزینه سعی کرده بودم یک آلبوم روانه بازار کنم. یادم هست برای «چی شده» یک موزیک ویدئو با مختصات آن دوران ساختم که به شدت مورد توجه مخاطبان قرار گرفت اما وقتی این روزها به آن ویدئو نگاه می کنم نمی توانم رد پایی از بابک جهانبخش را در آن پیدا کنم.
چرا؟
- حس می کنم حرکاتی که در آن ویدئو انجام می دادم و نوع اکت هایم خط دهی شده بود و دقیقا چیزهایی بود که از من خواسته بودند و این حرکات شباهتی به بابک جهانبخش نداشت.
حس می کنم این بی شباهتی تا سال ها رد پایش در کارهای شما وجود داشت.
- دقیقا. بعدها حتی وقتی آهنگ «تازگی ها» را منتشر کرم و این قطعه هم مورد توجه مخاطبان قرار گرفت و به نوعی من را یک قدم بیشتر به سمت موفقیت و دیده شدن سوق داد اما باز هم آن حس رضایتی که باید در من ایجاد نشده بود. حس می کردم همچنان با خودم فاصله دارم.
من و بارون با نگاه حرفه ای تر
از چه زمانی فاصله ات را با خودت کم کردی؟
- از قطعه «تو رو دوست دارم». من صدای نازک و چپ کوکی را دارم و نکته اینجاست که در ایران تصور بر این است که صدای خواننده مرد صرفا باید کلفت و حجیم باشد. به همین خاطر صداهایی از جنس من را در زمره صداهای زنانه می دانند (با خنده) اما من در طول فعالیت حرفه ای م سعی کردم از این موضوع به عنوان یک امتیاز برای وجه تمایز صدایم استفاده کنم.
البته این ویژگی صدای تان هم باعث شده بود که جایگاه خودتان را در میان مخاطبان به دست آورید، چون جای خالی یک صدای لطیف در مارکت موسیقی داخلی ایران حس می شد.
- - شاید. به هر حال این موضوع در شنیده شدن صدای من در میان مخاطبان بی تاثیر نبود اما در آن مقطع اشکال حرفه ای که در کارم وجود داشت این بود که در بخش ترانه صرفا از ترانه سرایان خانم شعر می گرفتم و نوع شعرهایی که انتخاب می کردم هم بیش از اندازه لطیف بود. ترکیب این لطافت با صدای من باعث می شد نتوانم آن طور که باید در جایگاه درستی قرار بگیرم اما بعد از آشنایی با حسین شیرالی که از ترانه سرایان خوب کشورمان به شمار می رود،
مسیر فعالیت حرفه ای من دستخوش تغییرات زیادی شد و در من معجزه ای رخ داد و باعث شد بتوانم ترانه بگویم. استارت موفقیت های جدید من هم با اولین ترانه ای که سرودم یعنی تو رو دوست دارم زده شد. بعد از آن هم از حسین ترانه هایی را گرفتم که با روحیه من سازگارتر بود.
اگر اشتباه نکنم ماحصل همکاری شما آلبوم «زندگی من» بود؟
- بله. آن آلبوم در میان مخاطبان با اقبال مواجه شد و قطعاتی نظیر «دوست دارم»، «افسانه» و ... توانستند در کنار مخاطبان عام با مخاطبان خاص هم ارتباط برقرار کنند و از آن پس فصل جدیدی از بابک جهانبخش که شباهت بیشتری هم با خود واقعی من داشت رقم خورد.
اما گل اصلی را شما با آلبوم «من و بارون» زدید.
- بله (با خنده). در آن آلبوم هم نگاه من به موسیقی حرفه ای تر شد و هم این که با افراد تاثیرگذارتری در زندگی حرفه ای ام آشنا شدم. در گام نخست در بخش تنظیم با افرادی نظیر کوشان حداد کار کردم که از بینش خوبی برخوردار بود و نوع موزیکی که ارائه می داد هم می توانست نبض بازار را به دست بگیرد و هم مورد توجه منتقدان قرار بگیرد. در ادامه هم با شرکت اکسیر نوین آشنا شدم. محمدرضا خانزاده مدیرعامل این شرکت از انگیزه زیادی برای کار برخوردار بود و کنار هم قرار گرفتن باعث شد در مسیر موفقیت قرار بگیرم و هر دو به آن چیزی که در ذهن پیرامون موسیقی داریم، نزدیک شویم.
حال خوب «اکسیژن»
مردم ما با گذشت سال ها، همچنان تصورشان بر این است که خواننده ها ترانه هایی را که می خوانند برگرفته از زندگی شخصی شان است و به نوعی روایتگر حال خودشان به شمار می رود. این موضوع در مورد خواننده هایی نظیر شما که غلظت احساس در کارهای شان بیشتر است به نوعی پررنگ تر به نظر می رسد. شما چقدر شبیه ترانه های تان زندگی می کنید؟
- خیلی زیاد. شاید این موضوع چندان حرفه ای نباشد اما من معمولا ترانه هایی را انتخاب می کنم که به نوعی برگرفته از زندگی شخصی ام باشد و حال درونی من را منعکس کند. به همین خاطر می توانم رد پای احساس ام را در اکثر ترانه هایم پیدا کنم. در واقع هر مقطعی از فعالیت کاری من، روایتگر بخشی از زندگی ام بوده است. مثلا در برهه ای که ترانه «تا حالا شده دلت برای خودت تنگ بشه» را اجرا کردم، عمیقا نسبت به خودم دلتنگ بودم و این موضوع در مورد ترانه های دیگر من هم وجود داشت.
به نظر می رسد هر ترانه ای که حال روحی شما را شخم می زد و حس تان را زیر و رو می کرد، به دل مخاطبان تان هم می نشست و آنها هم باورش می کردند.
- همین طور است. من هر وقت حالم با ترانه ای بد یا خوب می شد و به قول شما حس ام با آن زیر و رو می شد حتما این ترانه به دل مخاطبم هم می نشست چون پشت آن عشق همراه با صداقتی وجود داشت و این حال خوب از طریق موزیک من به قلب آنها راه پیدا می کرد.
بعد از آلبوم «من و بارون» شما به سراغ «اکسیژن» رفتید؟
- بله، و آن آلبوم هم توانست در میان مخاطبان به اقبال دست پیدا کند. حال من در آن مقطع همچنان از انتشار «من و بارون» خوب بود و باعث شد این حال خوب به «اکسیژن» هم منتقل شود.
منتقد آگاه و بی رحم
اما این روند خوب در «مدار بی قراری» به لحاظ مارکت ادامه پیدا نکرد؟
- درست است، در «مدار بی قراری» من تصمیم گرفته بودم که بازاری کار نکنم و صرفا روایتگر احساس خودم باشم. البته این موضوع باعث شد فضای آلبوم من تا حدی تلخ شود. آن کار در قیاس با آلبوم های قبلی من از ادبیات سخت تری برخوردار بود و باعث شده بود که همه نتوانند با آن اثر ارتباط برقرار کنند.
به همین خاطر تصمیم گرفتم در آلبوم بعدی ام به نوعی جبران مافات کنم و صرفا سلیقه بازار را در نظر بگیرم و خودم را به نوعی خط بزنم اما این موضوع باعث شد دوباره از آن طرف بام بیفتم و این کار هم نتواند با وجود آن که مخاطبم را راضی کرد به آن اقبالی که انتظار می رفت دست پیدا کند.
به نظر می رسد که منتقد آگاه و سرسختی نسبت به خودتان هستید؟
- و البته بی رحم. بله، من کاملا نسبت به عملکرد خودم آگاهم و می دانم چه مسیری را در موسیقی طی کردم و نقاط ضعف و قوتم کجاست. به همین خاطر چشمم را نه تنها روی اشتباهاتم نبستم بلکه سعی می کنم با آگاهی درصدد رفع آن باشم.
برای آلبوم جدیدتان و حل مشکل چه راه حلی در پیش گرفتید؟
- در گام اول سعی کردم بین ماجرای کار بازاری و دلی را بگیرم و آلبومی را که ارائه می دهم هم راوی حال خودم باشد و تفکراتم را منعکس کند، هم این که سلیقه مخاطب را در نظر بگیرم. شاید بعضی ها تصور کنند عصر انتشار آلبوم موسیقی در ایران به پایان رسیده است و بهتر است تک ترک به بازار ارائه داد اما من همچنان معتقدم در مارکت شلوغ کنونی ما، انتشار آلبوم می تواند به خواننده ای نظیر من بیشتر کمک کند.
به راحتی خواسته ها و نیازهایم را نادیده می گیرم
در زندگی شخصی تان هم مانند زندگی حرفه ای تان یک ذره بین به دست دارید و مدام در حال آنالیز خودتان هستید؟
- بله. این نگاه وسواس گونه در زندگی شخصی من هم وجود دارد. متاسفانه یا خوشبختانه من مدام خودم را مورد شماتت قرار می دهم و حواسم به رفتارهایم هست که مبادا کار بدی را انجام دهم. این خود مراقبتی باعث شده یک جاهایی فرصت زندگی کردن را از خودم بگیرم چرا که دائم درگیر آن هستم که رفتار اشتباهی از من سر نزند و کسی از من نرنجد و به نوعی الگوی خوبی برای کسانی که من را دنبال می کنند باشم.
چرا این قدر حواس تان به خودتان هست و درگیر این خودمراقبتی هستید، می خواستید از این طریق توجهات را به خودتان بگیرید و ثابت کنید که شما همیشه آدم خوبه ماجرا هستید و هیچ گاه اشتباه نمی کنید؟
- نمی دانم. شاید، اما فکر می کنم بخش زیادی از این ماجرا به دوران کودکی من باز می گردد، به زمانی که مدام برای من باید و نبایدها را تعیین می کردند. این باید و نبایدهای بیش از اندازه ای که از طریق خانواده ها به من منتقل شد باعث شد من از کودکی برای خودم خط قرمز ایجاد کنم. با بزرگ شدنم هم این خط قرمزها بیشتر و عمیق تر شد.
یادم هست در آن دوران هر وقت کسی من را به رستورانی دعوت می کرد، من ارزان ترین غذای منو را سفارش می دادم تا مبادا به آن فرد فشاری به لحاظ اقتصادی وارد شود؛ در صورتی که می بینم بسیاری از افراد وقتی به رستوران دعوت می شوند سعی می کنند گران ترین غذا را سفارش دهند. من همیشه دیگران را به خودم ارجح تر می بینم و به راحتی خواسته ها و نیازهایم را نادیده می گیرم.
نمونه این نادیده گرفتن ها کجاست؟
- بگذارید یک مثال ساده برای تان بزنم. بارها برایم پیش آمده که بعد از برگزاری دو سانس کنسرت و در حالی که به شدت خسته ام چون دوستانم برای تماشای اجرایم آمدند، نگران شام آنها هستم و بدون این که خستگی خودم را در نظر بگیرم در فکر تهیه شام و پذیرایی از آنها هستم، در حالی که احتمالا آنها اصلا از من چنین توقعی ندارند.
با این اوصاف شما مدام در حال خط زدن نیازهای تان هستید و باید حسابی بدهکار خودتان باشید.
- دقیقا و این نادیده گرفتن ها یک جاهایی آزارم می دهد. اینکه شما مدام دیگران را به خودتان ارجح ببینید و خودتان را وقف آنها کنید، آن هم در شرایطی که این رفتار متقابل را از آنها نمی بینید.
اساس روابط بر پایه داد و ستد متقابل است. به همین خاطر وقتی یک طرف بیش از اندازه محبت می کند و خودش را نادیده می گیرد اصل تعادل به هم می ریزد و کفه ترازو به سمت دیگری سنگینی می کند. این بهم ریختن ها باعث نمی شود ناخودآگاه به جای تغییر خودتان به سمت انزوا بروید؟
- این اتفاقی است که در مورد من رخ داده و در یک سال اخیر هم به نوعی پررنگ تر شده است و حتی تاثیرش را به نوعی روی کار من هم داشته. چون شما زمانی می توانید کار خوب تولید کنید که حال خودتان هم خوب است و از یک جایی به بعد که حس کردم رفتارهایم به نوعی به من آسیب می زند و آن محبتی که به دیگران می دهم را از آنها نمی گیرم ناخودآگاه به پیله تنهایی خودم رفتم. اما این روزها تصمیم گرفتم خودم را تغییر دهم و از این پیله رها شوم و ته مانده بابک جهانبخش را به خاطر آرتا هم که شده نگه دارم و درصدد رفع این مشکل بربیایم.
وقتی داشتید از این خصوصیات اخلاقی تان حرف می زدید با خودم می گفتم این خلق و خو چندان با روحیه سلبریتی ها سازگاری ندارد؟
- همین طور است. فکر می کنم کارم را اشتباه انتخاب کردم چون من نباید سراغ حرفه ای می رفتم که شهرت و دیده شدن به همراه داشت. وقتی شما قدم در حرفه اینچنینی می گذارید و به سمت سلبریتی شدن گام بر می دارید باید قواعد زندگی شخصی تان را تغییر دهید چرا که دیگر نمی توانید با قواعد یک زندگی عادی، زندگی تان را اداره کنید. من این روزها مفهوم این جمله که هنرمند متعلق به مردم است را می فهمم. هر چند که من دوست ندارم صرفا متعلق به مردم باشم و در زندگی شخصی ام از آن بابکی که باید، برای خانواده ام نباشم. اما ظاهرا این دو موضوع با هم جمع نمی شوند. ماجرایی که من سعی کردم همه توانم را برای همسو شدنش انجام بدهم اما از آن آسیب های زیادی خوردم. البته یک ماجرای دیگری هم وجود دارد.
چه ماجرایی؟
- هیچ وقت با خودتان فکر کرده اید چرا این قدر هنرمندان ما در سن و سال کم با سکته قلبی از دست می روند. چون مردم شما را ناگهان به واسطه کارهای تان به عرش می برند و شما آن بالا بالاها را تجربه می کنید اما بر اثر کوچک ترین اشتباه یا هر اتفاق دیگری که اختیارش ممکن است اصلا به دست تان هم نباشد، ناگهان به زمین می خورید. بعضی وقت ها فاصله این بالا و پایین رفتن ها به اندازه یک پلک زدن است.
گاهی وقت ها با خودم می گویم کاش آدم هیچ وقت آن بالای بالا را تجربه نکند که وقتی به پایین پرت می شود تا این حد از زمین خوردن دردش بگیرد. بعضی اوقات که این حرف ها را می گویم، دوستانم به من می گویند تو ناشکری می کنی، ببین چقدر آدم ها دوستت دارند.
خیلی ها آرزوی شان این است که جای تو باشند اما واقعیت اینجاست که جای من بودن هم راحت نیست چون گاهی حتی باید به شریک زندگی ات بابت محبت های مردم پاسخ بدهی. این که چرا این قدر مخاطبان دوستت دارند و بی دریغ به تو محبت می کنند. در حالی که اقتضای شغل من چنین محبت هایی را می طلبد و من نمی توانم به مردم بگویم من را دوست نداشته باشید و صرفا موزیکم را دنبال کنید.
پدر شدن حس عجیبی دارد
اولین باری که آرتا را در آغوش تان گذاشتند به خاطر دارید؟
- بله به وضوح (با خنده). هیچ وقت یادم نمی رود. وقتی مادر آرتا برای زایمان رفت زمان زیادی طول کشید تا من را صدا کنند و خبر تولد فرزندم را بدهند در حالی که افرادی که قبل و بعد از ایشان به اتاق زایمان رفته بودند، نوزادشان به دنیا آمده بود. این تاخیر باعث شد به اتاق پرستاری بروم و از آنها در مورد چرایی این موضوع بپرسم که آنها در پاسخ گفتند فرزندتان به دنیا آمده است و ما شما را صدا کردیم اما ظاهرا در میان همهمه نشنیدید. پسرتان کنار کانتر در بخش نوزادان است.
وقتی به آن بخش رفتم درون سبد چشمم به نوزاد قرمز با دماغی بزرگ افتاد. در آن لحظه با خودم گفتم ای بابک، این همه گفتم دماغ دیگران را مسخره نکن، بیا تحویل بگیر، پسر خودت با این دماغ به دنیا آمده است. فوری دستبندی که دستش بود را چک کردم تا مطمئن شوم رویش جهانبخش نوشته است.
دیدم بله، خودش هست، پسر من. بعد از آن هر کسی از دوستان و اقوام می آمدند و چشم شان به آرتا می افتاد می گفتند وای این چقدر شبیه بابک است. توی دلم می گفتم این کجا شبیه من است (با خنده) اما خب رفته رفته وقتی آرتا بزرگ تر شد، شباهت ما دو نفر بیشتر و بیشتر شد.
همین که چشم تان به آرتا افتاد حس پدر شدن در شما جوانه زد؟
- همان لحظه جوانه زد اما تا زمانی که با تمام وجودم درگیر پدر شدن شوم، مدتی طول کشید. پدر شدن حس عجیبی دارد چون شما حتی ممکن است بلد نباشید فرزندتان را به درستی در آغوش بکشید اما نسبت به آن مکلف و مسئولید و او بخشی از وجودتان است. اولین بار زمانی پدر شدن را با همه جانم حس و احساس کردم که آرتا بابا صدایم کرد و محبت کردن را یاد گرفت اما شیرین ترین لحظه ای که از رابطه پدر و پسری مان به خاطر دارم به دو سال قبل باز می گردد.
آن زمان آرتا تنها دو سال قبل باز می گردد. آن زمان آرتا تنها دو سال داشت. ما تصمیم گرفتیم به شمال برویم. در آن سفر من با یکی از دوستان قدیمی ام به شوخی با هم کشتی گرفتیم. در آن میان آرتا حس کرد که بین من و دوستم دعوا شده و او دارد من را کتک می زند. در آن لحظه آرتا بی هوا به سمت دوستم رفت و با همان دست های کوچکش شروع به مشت زدن به دوستم کرد تا به نوعی ما را سوا کند. او به روش خودش داشت از من مراقبت می کرد. این صحنه هیچ وقت از یادم نمی رود و از جلوی چشمم پاک نمی شود.
گوش دادن به صدای استاد بنان و سالار عقیلی حالم را خوب می کند.
در زندگی چه چیزی بیشتر شما را سر ذوق می آورد؟
- سفر رفتن همیشه مسافرت حتی اگر یک جای نزدیک باشد من را هیجان زده می کند البته در کنار آنها شنا کردن هم به شدت برایم جذاب است.
در ماشین تان معمولا چه موزیکی را گوش می دهید؟
- بیشتر موسیقی تلفیقی گوش می دهم یا این که به سراغ موسیقی سنتی و کلاسیک می روم. گوش دادن به صدای داریوش رفیعی، استاد بنان و سالار عقیلی هم حالم را خوب می کند.
این روزها مرگ های ناگهانی همان طور که خودتان هم اشاره کردید در میان هنرمندان زیاد شده است. درگذشت علی معلم، افشین یداللهی و به دنبال آن عارف لرستانی هر یک به تنهایی فاجعه غم انگیزی به شمار می رفت و همزمانی آنها این غم انگیزی را صد چندان کرد؟
- بله. و خب این موضوع گذرا بودن زندگی را بیشتر به ما یادآور می شود. درگذشت افشین یداللهی آن هم در شرایطی که تنها یک ماه از ازدواجش می گذشت بسیار تلخ بود و تلخی این اتفاق با فوت همسرش بیشتر شد. این مرگ عاشقانه آدم را یاد پایان فیلم های تلخ می انداخت و بسیار غم انگیز و اثرگذار بود. مرگ علی معلم و عارف لرستانی هم هر یک به تنهایی غم زیادی را روی دلم نشاند.
این مرگ های ناگهانی باعث نشد که دیدگاه شما نسبت به این مقوله تغییر کند؟
- راستش را بخواهید من از مرگ چندان نمی ترسم. شاید بخشی از این نترسیدن من به این خاطر باشد که عشق این روزها از زندگی ما رفته و همه ما به نوعی ماشینی زندگی می کنیم اما در این بین هر وقت به یاد آرتا می افتم حس می کنم بزرگ ترین کار ناتمام من بزرگ کردن این پسر است چون حضور من به او حس امنیت می دهد. به همین خاطر از خدا می خواهم تا سر و سامان گرفتن او به من فرصت زندگی بدهد.
این روزها دلتنگ چه چیزی هستید؟
- دلتنگ روزهایی هستم که فکر می کردم تلخ ترین اتفاقات هم مانند سرماخوردگی گذرا است و هیچ دردی نمی تواند من را از پا در آورد اما در ادامه دیدم که بعضی از دردها می تواند به تو زخم های عمیقی بزند که برای درمانش باید از روحت تاوان بدهی. به هر حال این روزها به عشق آرتا سعی می کنم همه مشکلات را پشت سر بگذارم و آغوشم را رو به اتفاقات خوب باز کنم. امیدوارم خدا هر بلایی را از آرتا دور کند و من را برای دردها به جای او انتخاب کند.
امیدوارم این بلاها از هر دو شما به دور باشد و در خوشی و سلامت زندگی پدر و پسری تان را ادامه دهید.
تنها چیزی که در این شرایط آرامم می کند، آرتا است
به نظر شرایط دشوار می آید؟
- همین طور است. وقتی این حجم از توجهات به سمت شما سرازیر می شود، حتی اگر شریک زندگی شما فردی قوی باشد اما باز هم حواشی یک جاهایی اذیتش می کند و این صدمه دیدن را او با خودش به زندگی مشترک می آورد. هر چند که در کنار این مسائل مشکلاتی مانند توقعات مالی از جانب مردم نسبت به زندگی شما وجود دارد.
وقتی شما به شهرت رسیدید همه انتظار دارند که خانه تان در فلان جا باشد و فلان ماشین را سوار شوید و از یک مارک معتبر برای خودتان لباس بخرید. این در حالی است که ممکن است شما اصلا شرایط مالی این هزینه ها را نداشته باشید. گاهی اوقات با خودم می گویم ای کاش کسانی که با توقعات باعث می شوند هنرمندان در یک حباب لوکس زندگی کنند، شرایط را به گونه ای فراهم کنند تا آنها هم بتوانند خودشان باشند و زیر بار فشارهای زندگی دچار افسردگی یا سکته قلبی نشوند.
با این اوصاف ترکش های شهرت بیشتر از حسن های آن است و اولین جایی هم که مورد اصابت این ترکش ها قرار می گیرد، زندگی مشترک است؟
- حس این که دیگران تو را دوست دارند و مورد توجه اید حس کم نظیری است و این موهبت نصیب هر کسی نمی شود. در بخشی از مصاحبه هم به این موضوع اشاره کردم که من آدم شهرت نیستم و نوع تفکرات و سبک زندگی ام با شهرت همخوانی ندارد. به نظرم این که مردم تو را دوست داشته باشند خوب است اما این که به شریک زندگی ات پیغام بدهند که خوش به حالت با فلانی ازدواج کردی و ... خوب نیست چون در این شرایط پایه های زندگی ات لرزان می شود و اختلاف ها در زندگی جوانه می زند.
به نظر می رسد یک تلخی این روزها در جان تان ته نشین شده است. زمانی که این تلخکامی به اوج خودش می رسد چه چیزی برای لحظاتی هم که شده، حس شیرینی را به شما منتقل می کند؟
- تنها چیزی که در این شرایط آرامم می کند آرتا است. آرتا برای من مانند مسکن عمل می کند. او با این که تنها پنج سال دارد اما جنس ناراحتی های من را کاملا می شناسد و زمانی که حالم خوب نیست یا غمگینم به سراغم می آید و نوازشم می کند و بی دریغ به من عشق می دهد. حضور او معنای واقعی عشق و معجزه است.
دوست دارم آرتا شبیه بچه های دیگر باشد
به آرتا این روزها چه چیزی را یاد می دهید؟
- من شاید پدر خیلی خوبی برای آرتا نباشم که بخواهم چیزهای زیادی را به او یاد بدهم.
چرا می گویید پدر خوبی نیستم. چه الگویی از پدر خوب در ذهن تان دارید که خودتان را شبیه او نمی بینید؟
- فکر می کنم پدر باید یک مقدار محکم تر باشد و به نوعی بتواند احساساتش را نسبت به فرزندش مدیریت کند اما من به قدری غرق آرتا هستم و احساساتم نسبت به او غلط است که مرز پدر و پسری را در رابطه با او رد می کنم و این رد کردن مرز که همراه با دوست داشتن بیش از اندازه است باعث شده آرتا از من حرف شنوی نداشته باشد و تذکر و حتی تشرهای من را جدی نگیرد چون به هر حال بچه ها یک جاهایی باید از پدر و مادرشان حرف شنوی داشته باشند اما نکته جالب اینجاست که او این حرف شنوی را نسبت به پدرم دارد و از او حساب بیشتری می برد. گاهی اوقات فکر می کنم پدر من برای آرتا باباتر است.
به هر حال این روزها دارم همه تلاشم را به کار می بندم تا بتوانم جدی بودن را در مقابل آرتا یاد بگیرم. فکر می کنم رفته رفته و با بزرگتر شدن آرتا من بتوانم بیشتر و بهتر پدر بودن را یاد بگیرم.
چه چیزی را در آرتا ببینید حال تان خوب می شود؟
- عشق و مهربانی را. آرتا با وجود این که سن و سالی ندارد اما مهربانی و محبت را به خوبی می شناسد و آن را بلد است. هر چند که این موضوع به همان نسبت که من را خوشحال می کند، باعث نگرانی ام هم می شود.
چرا نگران تان می کند؟
- چون من هم مثل آرتا مهربانی کردن را خیلی خوب بلد بودم و اتفاقا از همین ناحیه هم آسیب دیدم. به همین دلیل دلم نمی خواهد او هم مثل من از این ناحیه آسیب ببیند. شاید به این خاطر است که سعی می کنم بیشتر مراقبش باشم. هر چند که خب آرتا در قیاس با ما در شرایط و امکانات بهتری تربیت شده و همه آن چیزی که به آن نیاز داشته را به نوعی در اختیار داشته است و علاوه بر درون خانه از بیرون هم محبت زیادی را دریافت می کند.
این محبت های بیرون از خانه که به نظر می رسد زیاد هم هست، نگران تان نمی کند که مبادا این توجهات باعث لوس شدنش شود؟
- به نظرم آرتا همین الان هم کمی لوس شده (با خنده) و خب این موضوع به شدت برای من نگران کننده است. شاید باور نکنید. مدتی قبل این حجم از توجهات باعث شده بود به سرم بزند برای تربیت بهتر آرتا به خارج از کشور بروم و آنجا زندگی کنم چون می دانستم بیرون از ایران دیگر کسی من را نمی شناسد و او می تواند درست تر تربیت شود چون متاسفانه فرزندان چهره های مطرح معمولا به دلیل توجهات زیادی که به واسطه پدران و مادران شان به آنها می شود، شبیه بچه های عادی بزرگ نمی شوند. چیزی که من به شدت از آن گریزانم و دوست دارم آرتا شبیه بچه های دیگر باشد.
اما شما با وجود این که دوست داشتید آرتا شبیه بچه های عادی تربیت شود اما ناخودآگاه با انتشار تصاویرش در فضای مجازی او را شریک شهرت تان کردید.
- البته من فکر می کنم شهرت آرتا بیشتر از من است و مخاطبانم او را بیش از من دوست دارند. شاید باور کردنش برای تان سخت باشد اما من هیچ عمدی در این کار نداشتم. آرتا به بخشی از من بدل شده و جدا از من نیست. حتی عکس تلگرام من هم عکس مشترکی با آرتا است. او به قدری در من حل شده که ناخودآگاه وقتی می خواهم در صفحه اینستاگرامم فعالیت کنم سهم او با من برابر می شود.
نشانه های علاقه به موسیقی را در او دیدید؟- بله، او کاملا موسیقی را می شناسد و نسبت به آن حساس است. همین امروز وقتی در رستوران بودم موزیک بی کلامی داشت پخش می شد، می دیدم که او زیر لب در حال تکرار آن موزیک است و به درستی آن را ادا می کند.وقتی این رفتار را از او می بینید نسبت به آن عکس العمل نشان می دهید؟- شاید در دلم نسبت به هوشی که نسبت به موسیقی دارد ذوق کنم اما در ظاهر کاملا بی تفاوت هستم چون دوست ندارم آرتا موسیقی را به عنوان حرفه اش انتخاب کند و ترجیح می دهم صرفا دلی آن را ادامه دهد.آرتا نسبت به شغل شما آگاهی کامل دارد و مفهوم خوانندگی و ارتباط با مخاطبان تان را می داند؟- بله. کاملا و از سن کم نسبت به این موضوع اشراف داشت. وقتی در خیابان با مخاطبان عکس می گیرم به من می گوید بابا اینا هوادارت هستند.در کنسرت های تان هم حضور دارد؟- بله، در اکثر آنها حضور دارد و جالب اینجا است مدتی قبل در کنسرت اهواز ناگهان وسط سالن داد زد گفت «بابا، تازگیا رو بخون» در آن لحظه توی دلم گفتم آخه وقتی «تازگیا» را من ساختم تو کجا بودی. (با خنده)آرتا پز خواننده بودن شما را به دوستانش در مهد هم می دهد؟- بله، پز می دهد (با خنده). به هر حال هنوز بچه است و اینکه بگوید پدرش خواننده است برایش شیرینی های خودش را دارد اما خب وقتی آرتا را مهد سپردم از مربیانش خواهش کردم با او مثل بقیه بچه ها رفتار کنند و تفاوتی میان او و سایرین قائل نشوند هر چند که می دانم با وجود همه این سفارش ها آرتا برای آنها همچنان ویژه است و باز هم این ویژه بودن من را نگران می کند. به همین خاطر تصمیم گرفتم او را برای دوران ابتدایی در یک مدرسه دولتی ثبت نام کنم تا به نوعی در میان بچه های عادی بزرگ شود. شاید این ماجرا به تربیت درستش کمک بیشتری کند و به نوعی این وجه تمایز را در او کم کند.فکر می کنید آرتا بعدها که بزرگ شود به چه چیز شما افتخار می کند؟- فکر می کنم به سلامتم و این که هیچ گاه سعی نکردم از شهرتم سوءاستفاده کنم و همیشه تلاش داشتم به سلامت از کنار بی اخلاقی ها عبور کنم.
بازگشت شکوهمند خنیاگر
در موسیقی تعداد نوازندههایی که در دوران حیاتشان نامشان در یادها مانده، زیاد نیست. بسیاری از آنها هستند که بعد از مرگ شناخته میشوند، شیوه نوازندگیشان موردتجزیهوتحلیل قرار میگیرد و دوست و دشمن بر تواناییهای آنها صحه میگذارند. در ایران ما به احتمال این اتفاق امری است محتومتر. با این وجود هستند نوازندههایی که در عین جوانی (البته مراد بیتجربگی نیست، بلکه منظور ننشستن گرد پیری بر چهره آنهاست) مورد احتراماند و نبودنشان در هر ارکستری میتواند نقطه ضعفی برای آن ارکستر به حساب بیاید.
پدرام فریوسفی یکی از همین هنرمندان است. سال ٩٣ وقتی خبر آتشسوزی خانه او به دوستداران موسیقی کلاسیک رسید، خیلیها دلنگران ازدسترفتن یکی از بهترین نوازندههای موسیقی کلاسیک بودند، اما او ماند و با وجود آسیبهای جدی که به دستش وارد شده بود، مراحل بهبودی را طی کرد. او در ادامه ساز به دست گرفت و درست در روزهایی که همهمه ناتوانیاش به گوش میرسید، رسیتال پیانو و ویلن برگزار کرد. اهل فن میدانند برگزاری چنین اجرایی نشاندهنده توانایی بالای یک نوازنده موسیقی ارکسترال میتواند به حساب بیاید. فریوسفی حالا بناست در مقام تکنواز ویلن با ارکستر فیلارمونیک تهران همراهی کند. ارکستر فیلارمونیک به رهبری آرش گوران در روزهای سوم و چهارم خردادماه به ترتیب در تالار رودکی و تالار وحدت تهران به روی صحنه خواهد رفت. با پدرام فریوسفی به بهانه این اجرا گفتوگویی انجام دادهایم.
رونمایی از چالشی بزرگ
- بعد از آنکه خبر آسیبدیدن شما در سانحه آتشسوزی سال ٩٣ منتشر شد خیلی از علاقهمندان به شما و نوازندگیتان نگران بودند. چطور از پس آن حادثه تلخ برآمدید و آمادگی خودتان را برای حضور دوباره در عرصه موسیقی به دست آوردید؟
آن سانحه در سال ٩٣ برای من اتفاق افتاد. تا مدتها حرفوحدیثهایی بود که یک عده فکر میکردند پدرام فریوسفی نمیتواند ساز بزند و من برای اینکه این حرفها تمام شود، تصمیم گرفتم یک رسیتال برگزار کنم که البته بعد از برگزاری آن رسیتال هم همچنان یک عده برایشان سوال بود که من میتوانم ساز بزنم یا نه، اما طبیعتا از شدت آن صحبتها کاسته شد و من یک جورهایی از شایعاتی که در اطرافم بود، رد شدم. تجربه سوختگی، تجربه بسیار سخت و عذابآوری است که امیدوارم کسی آن را تجربه نکند. من با روحیهای که از خودم سراغ دارم، بعد از آن سانحه تصمیم گرفتم ورزش کنم و با همتی که به کار بستم، خودم را هم به لحاظ درونی و هم بیرونی بازسازی کردم. به همین خاطر بهنظر خودم مرحله بازسازی خیلی موفق بود و الان هم در صحت و سلامت کامل به سر میبرم.
تازهترین کنسرت ارکستر فیلارمونیک تهران به رهبری و مدیریت هنری آرش گوران در روزهای سوم و چهارم خرداد در تالار رودکی برگزار میشود که شما در آن دو اجرا بهعنوان سولیست به روی صحنه میروید. با توجه به آنکه شما و آقای گوران پیش از این هم با همدیگر همکاری داشتهاید و جدا از مبحث موسیقی با هم صمیمیت خاصی هم دارید، لطفا بگویید تجربه همکاری با ارکستر فیلارمونیک تهران و آقای گوران چطور است؟
خوشحالی من بابت کنسرت پیشرو در این است که یک رهبر و آرتیست خیلی خوبی چون آرش گوران کنسرت را رهبری و هدایت میکند. همانطور که اشاره کردید بین من و آرش گوران یک صمیمیتی هم هست که اتفاقا در دورهای که من درگیر سانحه آتشسوزی شدم، آرش مرا خیلی کمک کرد. جدا از این اتفاقات، اینکه آرش گوران مرا بهعنوان سولیست پذیرفته، باعث افتخار من است. آرش گوران نیازی به تعریفکردن ندارد و کارنامه و هنرش چه در ارکستر فیلارمونیک و چه در کارهای دیگر گویای همهچیز است.
من معتقدم که ارکستر فیلارمونیک تهران یکی از بهترین ارکسترهایی است که در دنیا وجود دارد. این را نه بهخاطر ایرانی بودنم و نه بهخاطر صمیمیتی که با آرش گوران دارم، بلکه به خاطر ارکسترهایی که دیدهام و همچنین تجربهای که در همکاری با یک ارکستر خارجی داشتهام، میگویم. فکر میکنم بعد از این همه تجربه دیگر بدانم که یک ارکستر خوب چیست. برای همین برای ارکستر فلارمونیک تهران چنین جایگاهی را متصورم. به همین خاطر الان به دنبال آن هستم که خودم را برای اجرای پیشرو به نهایت مرز آمادگی برسانم. الان حدودا ٨٠،٨٥درصد آمادگی دارم و انشاءالله خودم را در فرصت باقیمانده به صددرصد آمادگی میرسانم. همکاری با آرش گوران برای من باعث افتخار و بسیار مسرتبخش است. فکر میکنم آرزوی هر نوازنده موسیقی کلاسیک است که یک روزی بتواند با همچین ارکستری سولو بنوازد. این اتفاق برای من یک چالش خیلی بزرگ است. من اصولا آدمی هستم که چالش تغییر را خیلی دوست دارم و به نظرم کارکردن با آرش گوران به یک تغییر اساسی در همه بخشهای کار احتیاج دارد. خیلی خوشحال هستم که توانستم این کار را انجام دهم. این تغییرپذیری در روحیه خودم هم وجود دارد. من احساس میکنم هر کسی که میخواهد موفق باشد باید بتواند خودش را تغییر بدهد و میتواند هر روز و هر هفتهاش نسبت به روز و هفته قبل تغییر کند؛ هم در درون و هم در بیرون.
اینجا کیفیت مهم است
در صحبتهایتان اشاره کردید که برای همکاری با آرش گوران باید خودتان را به صددرصد مرز آمادگی برسانید. در کار آرش گوران چه ویژگی وجود دارد که لزوم رسیدن به آمادگی صددرصد در یک نوازنده حرفهای موسیقی کلاسیک احساس میشود؟
من همانطور که اشاره کردم بعد از یکسال که توانستم دوباره ساز بنوازم، خوشبختانه اوضاعم خوب شد و الان در معرض آمادگی برای نواختن موسیقی هستم. در مورد رسیدن به مرز آمادگی هم من اصولا برای هر کاری که انجام میدهم، نهایت تلاش را به کار میگیرم، چون اگر قرار بود به صددرصد آمادگی نرسم، آن کار را اصلا نمیپذیرفتم. درضمن بهنظرم هر سولیستی که بخواهد با آرش گوران کار کند، محکوم به این است که صددرصد آماده باشد. مثلا آقای دمیترو تکاچنکو هم که به ایران آمده بود، قطعا متوجه شده بود که دارد با چه کسی کار میکند. بنابراین من اعتقاد دارم هرکسی که با آرش گوران کار میکند، باید خود را به سطح استانداردی که آرش فکر میکند، برساند.
ارکستر فیلارمونیک تهران یک ارکستر خصوصی است که از حمایت خاصی هم بهرهمند نیست. اساسا چه چیزی در ارکستر فیلارمونیک وجود دارد که باعث میشود شما این ارکستر را برای اجرای موسیقی انتخاب و سعی کنید بالاترین درجه کیفی نوازندگی خود را در آن ارایه دهید؟
دلیلش به کیفیت موسیقی ارکستر برمیگردد. بهنظرم در ارکسترهای دیگر موسیقی وجود ندارد. از نظر من بسیاری نکات در موسیقی باید رعایت شود. ارکسترهای دیگر خیلی زود راضی میشوند. مثلا فلان ارکستر مثل ارکستر فیلارمونیک برلین با سه تمرین فلان قطعه را به روی صحنه میبرد! مگر همچین چیزی امکان دارد؟ اگر ارکستر فیلارمونیک برلین چنین کاری میکند، یک تاریخی پشت اجرای آن قطعه در ارکستر برلین وجود دارد که باعث میشود آنها بتوانند با سه تمرین از پسش بربیایند.
کاری که رهبر ارکستر انجام میدهد، تفسیرکردن است. خود آرش گوران هم این را قبول دارد. رهبریکردن به این نیست که چند قطعه پشت سر هم اجرا شود و تمام. اینها به هم ربط دارند و ربطشان به تفسیر رهبر ارکستر برمیگردد. تفسیرکردن در ارکستر فیلارمونیک خیلی پررنگ است. آقای توسکانینی گفتهاند که ارکسترها، خوب و بد ندارند، بلکه این رهبرها هستند که خوب یا بد هستند و سطح یک ارکستر را رهبر یک ارکستر تعیین میکند. توانایی و شناخت موسیقی برعهده رهبر است و نوازندهها هم هرچه تواناتر باشند، به خوبی یک ارکستر میافزایند.
شما میتوانید پارتیتور آرش گوران را نگاه کرده و با پارتیتور سایر رهبران ارکستر در کشورمان مقایسه کنید، آنوقت متوجه میشوید که آرش چه نوشته و هرچه که نوشته را هم موبهمو اجرا میکند و تا زمانی که به خواسته مدنظرش نرسد، دست از ممارست برنمیدارد. برای همین است که کارش نتیجه میدهد و نتیجهاش میشود یک موسیقی خوب. در دیگر ارکسترهای ایران چنین شرایطی وجود ندارد. سایر ارکسترهای ایران مثل یک اداره میمانند و اعضای ارکستر هم مثل کارمندهای آن اداره. همه از یک ساعتی وارد محل تمرین میشوند، در یک ساعتی میروند آنتراک و در یک ساعتی هم محل تمرین را ترک میکنند. فقط هم در محل تمرین به تلاش و تمرین میپردازند و کسی در خانه خود پارتیتور را برنمیدارد و تمرین نمیکند. من معتقدم که در ارکسترهای دیگر دغدغه موسیقی وجود ندارد، صرفا یک عده دور هم جمع میشوند که روی صحنه یک صدایی بدهند و یک حقوقی بگیرند. همیشه هم از اوضاع موجود معترض هستند. من خودم در آن ارکسترها بودهام و اگر الان در آن ارکسترها نیستم، دلیلش همین است.
تجربه معلم سخت گیری است
در زندگی هنرمندان و بهطورکلی در زندگی همه آدمها گاها ممکن است که من و شما کارهایی را انجام دهیم که جزو ایدهآلهایمان نباشند و شاید اگر شرایط بهگونه دیگری بود، آن کارها را انجام نمیدادیم. آیا هیچوقت این اتفاق برای شما رخ داده است؟
من صادقانه میگویم که برای هر کسی ممکن است این اتفاق بیفتد. اما کنسرت ناگفته برای من اتفاقات خوبی داشت که بهنظرم در ژانر خودش کنسرت بدی نیست. نکته این است که کنسرت ناگفته درواقع یک آنسامبل متشکل از ویولن، ویولنسل و سازهای دیگر همچون عود و پرکاشن است. در کنسرت ناگفته ما یک جورهایی مثل سولیست هستیم و ارکستری وجود ندارد. اما بههرحال من در آن کنسرت قطعاتی را مینوازم که از اجرایشان لذت میبرم و بهنظرم کارکردن در کنار آقای شهرام ناظری لذتهای خودش را دارد. تنها جایی که من به غیر از کنسرت کلاسیک از نواختن در آن لذت میبرم، همین کنسرت ناگفته است. من یک زمان ضبطهای استودیویی هم انجام میدادم و در آثار دوستان نوازندگی میکردم، اما الان از آن کارهایم بشدت کاستهام، چون کلا علاقهای به این اتفاق ندارم. اکنون ارتباطم را با خیلیها قطع کردهام. بههرحال آدم هرچه سنش بالاتر میرود، دیگر آن کارهای گذشته خودش را تکرار نمیکند و میداند که باید چطور رفتار کند.
بهمناسبت انتشار آلبوم خیامخوانی با آهنگسازی پیمان سلطانی
روایتی از حسوحال وصفناپذیر
پیمان سلطانی در میان هنرمندان و فعالان موسیقی ایرانی، هنرمند نامآشنایی است. آهنگساز، نوازنده تار، سهتار، سنتور و... رهبر ارکستر، پژوهشگر موسیقی و منتقد و مدرس. بهرهگیری از محضر اساتید بزرگی همچون فرامرز پایور، مجید کیانی، حسین علیزاده، زیدالله طلوعی، فرخ مظهری و... در عرصه نوازندگی و پروفسور امانوئل ملیک اصلانیان، پروفسور توماس کریستین داوید، پروفسور یوری داویتیان، دکتر محمدتقی مسعودیه و فرهاد فخرالدینی در زمینه رهبری ارکستر، آهنگسازی، ارکستراسیون و هارمونی. او همچنین تلفیق شعر و موسیقی را نزد هوشنگ ابتهاج و زیباییشناسی و فلسفه را نزد دکتررضا براهنی آموخته است. این گستره فراگیری از او چهرهای چندوجهی و با دانش در عرصه موسیقی ساخته است، باید همنشین و همکلام او بود تا پی به نگاه ژرف و عمیقش در زمینه موسیقی ایران و جهان برد، در کنار این نگاه عمیق به موسیقی، اشراف کامل این موسیقیدان به فلسفه و علوم اجتماعی و ادبیات باعث خلق آثاری ماندگاری شده است.
کمتر هنرمندی را دیدهام که همانند وی در عرصه هنر پرکار و فعال باشد، ذهن پویا و خلاق پیمان سلطانی در موسیقی ورای آن چیزی است که سایر آهنگسازان تاکنون آن را انجام دادهاند یا در پی آن هستند. مطالعه کارنامه هنری وی مؤید سخنان نگارنده است، از ایران جوان که اثری ملی میهنی است تا سوئیت سمفونیک گفت و شنید و عاشقانههایش و فعالیتهای اخیرش که از جهاتی میتواند در تاریخ موسیقی ارکسترال ایرانی یگانه باشد. سلطانی علاوهبر فعالیتهای متعدد موسیقیاییاش، گرافیست، طراح و شاعر ماهری نیز است و شاید همین امر توانسته کمک شایانی به او در ایجاد خلاقیتهای هنری کرده باشد و او را بهعنوان فردی پیشرو در موسیقی ایرانی معرفی کند.
اما اینروزها نام پیمان سلطانی در میان هنرمندان بیش از ایام گذشته به گوش میرسد، این آهنگساز موسیقی ایران چندی پیش آلبومی با نام سوئیت سمفونیک سعدیخوانی یا «وشتن» را روانه بازار موسیقی کرد که از مدهای ایرانی برای خلق آن بهره برده است، پنج خواننده مطرح موسیقی ایرانی، هر یک غزلی از سعدی را با همراهی ارکستر اجرا کردهاند، جهاندار، شاهزیدی، نوربخش، کرامتی و شفیعی وظیفه اجرای آوازها را برعهده داشتند و آیدین آغداشلو نقاش نامدار نیز در بخش دوم این آلبوم که در قالب یک سیدی مجزا ارایه شده، ٣٠ غزل از سعدی را دکلمه کرده است. باوجود آنکه انتقاداتی در شیوه دکلمه و بیان برخی ابیات توسط آغداشلو به پیمان سلطانی میشد، اما حسوحال وصفناپذیر آوازها و اجرای دقیق خوانندگان نامآشنا و البته کمکار موسیقی ایرانی، برخی ایرادات به خوانش اشعار را به فراموشی میسپارد و در مقایسه با آلبومهای منتشرشده این روزها جدای از آنکه از ارزش هنری بالایی برخوردار است، نمره بالایی را نیز کسب میکند. اما به فاصله کمتر از سه ماه از انتشار وشتن خبری مبنیبر رونمایی اثری جدید به نام «خیامخوانی» از این آهنگساز موسیقی منتشر شد که در آن ٣٤خواننده و ٤٥نوازنده موسیقی ایرانی، رباعیاتی از خیام را به همراهی یک ساز در فرم آواز دستگاهی اجرا میکنند، در کنار آن، دو ارکستر از ارمنستان و ایران نیز به اجرای دو قطعه «خیام هست و نیست» و «خیام ترانهها» پرداختهاند و به گفته آهنگساز در بروشور این آلبوم، هر اجراکننده در این مجموعه، خود، خیامی دیگر شده است. اما در میان ٣٤خواننده برگزیده سلطانی برای اجرای این آلبوم ترکیبی از خوانندگان نامآشنا و نیز نهچندان مطرح موسیقی دیده میشود که البته کفه ترازو به سمت هنرمندان جوانی سنگینی میکند که از شهرت چندانی برخوردار نیستند. این خود نشان از آن دارد که آهنگساز در انتخاب خواننده این آلبوم به دنبال هنرمند نامدار نبوده و صرفا تکنیک و قدرت اجرای آواز، از پارامترهای موردنظر سلطانی در گزینش خوانندگان مدنظرش بوده است، چهبسا این آلبوم میتواند باعث مطرحشدن خوانندگانی شود که برخلاف تکنیک هنریشان، آنطور که باید شناخته نشدهاند. جالب آنکه خوانش اشعار خیامخوانی نیز برعهده پیمان سلطانی بوده و به همراه آلبوم آثاری از هنرهای تجسمی شامل نقاشی، خوشنویسی و عکس از هنرمندانی چون مهدی اکبری، یارتا یاران، رضا همتیراد، آرش معصومی، محمد مثنوی، احمد ابوطالبیان، اسرافیل شیرچی، محمد میرزایی، رضا شیخمحمدی، علی قرطاسی و احمد مازادی ضمیمه است که باعث بالارفتن ارزش این اثر هنری خواهد شد. انتشار این آلبوم بهصورت آنتولوژی میتواند بهنوبه خود اتفاق نادری در عرصه موسیقی ایرانی قلمداد شود که نمونه مشابه آن را شاهد نبودهایم. بسیاری از کارشناسان و اهالی هنر چشمانتظار انتشار این اثر ارزشمند بودند تا شاید موسیقی دستگاهی ایرانی، در این روزهای رخوت و سکون حاکم بر آن که مدتهاست شاهدش هستیم، اندک حرکتی به خود دهد.
سلطانی همواره در پی ایجاد تحولاتی در شیوه ارایه هنر خویش بوده است، از اعمال تغییر در ملودی موسیو لومر، استفاده از شعر بیژن ترقی و تنظیم و ارکستراسیون و نهایتا خلق قطعه ایران جوان (وطنم) یا اثر زیبای راپسودی بختیاری که گویای استبدادستیزی مردمان بختیاری در برابر خودکامگی دولت است تا بهرهگیری از ٣٤نفر خواننده برای یک اثر موسیقی با اجرای اشعاری از خیام. این نگاه بدیع و نو به موسیقی توسط سلطانی، علاقهمندان به موسیقی را ترغیب به پیگیری آثارش میکند و آنها را به وجد میآورد، نتیجه چنین پیگیریهایی باعث بالارفتن انتظارات از وی برای آلبومی چون «ایرانه خانم» میشود که سالهاست برای خلق آن زحمات بسیاری را متحمل شده است. قطعا علاقهمندان به آثار سمفونیک ایرانی در انتظارند تا انتشار این اثر موسیقی که زمان آن چندان دور و دیر نیست آنها را مجددا شگفتزده کند، به جرأت میتوان سلطانی را از پیشروترین هنرمندان حال حاضر موسیقی ایرانی دانست که طعم نوآوری را در آثارش به راحتی میتوان چشید و از آن لذت برد، ناگفته نماند این نوآوریها با اندوختهای از تجربه و دانش سلطانی همراه بوده که رمز موفقیت او در هنر را رقم زده است.
جهانگیر کوثری با «کوروش کبیر» و «سهرودی» وارد تئاتر میشود
جهانگیر کوثری تهیه کننده سینما که پیش از این به عنوان تهیه کننده در عرصه تئاتر نیز حضور داشته است قصد دارد در سال جاری تهیه کنندگی ۲ اثر نمایشی را که توسط پری صابری و شکرخدا گودرزی کارگردانی می شود، عهده دار شود.
پری صابری قصد دارد در سال جاری نمایش «کوروش کبیر» را به صحنه ببرد. این نمایش از جمله آثاری است که صابری از سال گذشته کارگردانی و اجرای آن را مدنظر دارد. جهانگیر کوثری پیش تر به عنوان تهیه کننده نمایش «مرغ باران» با پری صابری همکاری داشته است که این اثر نمایشی بهار و تابستان سال ۹۲ در تالار وحدت به صحنه رفت.
کوثری همچنین قرار است تهیه کنندگی نمایش «سهروردی» به کارگردانی شکرخدا گودرزی را هم عهده دار شود.
«سهروردی» قرار است مهر و آبان ماه سال جاری در تالار وحدت روی صحنه برود.
«محفل بی عاری» تمدید شد
نمایش «محفل بیعاری» به کارگردانی و نویسندگی «سیاوش بهادری راد » که از چهارم اردیبهشت ماه در سالن «سایه» مجموعه تئاتر شهر به روی صحنه رفته است، به دلیل استقبال تماشاگران تا 5 خرداد ماه در سالن سایه تئاتر شهر به روی صحنه میرود.
در خلاصه داستان این نمایش آمده است:« ٥٤ ساله که تدارک عیش و عشرت دشمن رو میبینم من. من که خودم شاه جهان بودم.»
بازیگران نمایش «محفل بیعاری » به ترتیب حروف الفبا عبارتند از: عرفان ابراهیمی،الهه افشاری،الاهه بخشی،مجتبی رجبی،علیرضا ساوه درودی،مهرداد مصطفوی،پرهام یدالله.
سیاوش بهادریراد ( طراح )، علی نصر(دستیارکارگردان و برنامه ریز)، فرشید شایسته ( دستیار کارگردان)، محمد قدس (مشاور تهیه)، نسرین خرمی(طراح لباس)، امیر صدیقیان (آهنگساز)،مجتبی رجبی ( مشاور صحنه و ساخته دکور)، مهدی دوایی (طراح گرافیک)، عابس خلقی (طراح نور )، الهه حاجی زاده (مشاور امور رسانه)، امیر قالیچی( تبلیغات مجازی) غزاله رفیعی (منشی صحنه) دیگر عوامل این نمایش هستند.
«محفل بیعاری» تا 5 خرداد ماه ساعت 20 در سالن سایه مجموعه تئاتر شهربه روی صحنه میرود.
گروه موسیقی مشهدی در دو فستیوال آلمان و استونی
سرپرست گروه موسیقی «بامداد» مشهد - ضمن اعلام این مطلب، اظهار کرد: این گروه موسیقی پیرو دعوت دو فستیوال معتبر موسیقی در شهرهای لیبمورگ آلمان و تالین استونی حضور پیدا میکند.
وی ادامه داد: ما همچنین قصد برگزاری کنسرت موسیقی در شهر کایزرسلاترن آلمان را داریم؛ این کنسرت ۲۹ ماه می توسط انجمن فرهنگی ایرانیان برگزار میشود.
او بیان کرد: هفتمین فستیوال (پنج سالانه) بینالمللی موسیقی هارمونی - لیندن هولتز هاوزن از ۲۴ تا ۲۸ ماه می در آلمان برگزار خواهد شد. این فستیوال بهدلیل داشتن فضای خاص هنری و شاخههای رقابتی متنوع موسیقیایی، شهرت خاصی دارد و بهعنوان یکی از برجستهترین فستیوالهای موسیقی در دنیا شناخته شده است.
مرتضوی گفت: اعلانات بینالمللی آواز (International choral bulletin- ICB) این فستیوال را به مسابقات المپیک تشبیه کرده است. ششمین دوره این فستیوال در سال ۲۰۱۱ با حضور بیش از ۱۸۰ گروه از ۳۸ کشور مختلف و با حمایت مستقیم صدر اعظم آلمان برگزار شد.
سرپرست گروه موسیقی «بامداد» همچنین گفت: فستیوال موسیقی مشرق زمین (Oriental Music Festival - Estonia) در کشور استونی نیز ۳۱ می تا ۳ جون برگزار میشود. استونی از سال ۱۹۹۲ میزبان شناختهشدهترین موزیسینها و نوازندگان از هند، صربستان، خاورمیانه، آسیای میانه، خاور دور و جنوب شرق آسیا بوده است.
او همچنین اظهار کرد: فستیوال موسیقی مشرق زمین برجستهترین رخداد موسیقیایی در منطقه بالتیک است و عاشقان موسیقی در سالهای قبل شاهد هنرنمایی گروههای بزرگ و موزیسینهای شناختهشدهای مانند راوی شانکار، آنوشکا شانکار، ژیوان گاسپاریان، عالیم قاسیموف و بسیاری دیگر از بزرگان موسیقی مشرق زمین در این فستیوال بودهاند.
مرتضوی افزود: شرکت در این برنامهها، فستیوالها و کنسرتها قطعا اهمیت فوقالعادهای خواهد داشت؛ اما هیچگاه برای ما جای برگزاری کنسرت در زادگاه و شهرمان را نخواهد گرفت. بهعنوان یک موزیسین مشهدی امیدوارم روزی امکان ارائه این قطعات و اجرای کنسرت موسیقی برای همشهریهای خوبم در مشهد عزیز نیز فراهم شود.
اعضای گروه «بامداد» مشهد را سالار مرتضوی (نوازنده دف، همخوان و سرپرست گروه)، امیر گوهریان (نوازنده تار وهمخوان)، بابک شایق (نوازنده سنتور)، رضا شریعتی و علی ظفری (نوازندگان کمانچه)، نفیسه طباطبایی (نوازنده نی)، امیررضا نقوی (نوازنده عود)، امید ناگهانی (نوازنده تمبک و همخوان) و فرشته مدرسزاده (همخوان آواز) تشکیل میدهند.
رضا صادقی آلبوم«یعنی درد»را منتشر میکند
آلبوم «یعنی درد» هفتمین و جدیدترین اثر «رضا صادقی» است. در این آلبوم شاهد حضور پررنگتر «رضا صادقی» در نقش ترانهسرا و آهنگساز هستیم و «مهران خالصی» تنظیمکننده موسیقی پاپ که سابقه همکاری با صادقی را دارد بیشتر تنظیمها را انجام داده است.
«حال بارون» با ترانه و ملودی «رضاصادقی» و تنظیم «مهران خالصی»، اولین قطعه آلبوم است. «منو یادت» و «من دوسِت دارم» نیز اسم دو آهنگ دیگر از آلبوم است. مطابق شش آلبوم رسمی گذشته صادقی در این آلبوم هم یک قطعه با گویش بندرعباسی به نام «دل بیغم» که در آن به مدح شهر بندرعباس و مردمش میپردازد به مردم این شهر هدیه شده است.
هفتمین آلبوم رضا صادقی خواننده موسیقی پاپ تحت عنوان «یعنی درد»، طی روزهای آینده توسط آوای هنر منتشر و روانه بازار موسیقی میشود.
معرفی و بررسی آلبوم«خیامخوانی»درخانه هنرمندان
مراسم معرفی و بررسی آلبوم خیامخوانی روز بزرگداشت خیام سیویکم اردیبهشت ماه از ساعت 16 الی 188 در سالن شهناز خانه هنرمندان برگزار می شود.
در این مراسم دکتر ابو محبوب، حمیدرضا شعبانی و پیمان سلطانی سخنرانی خواهند داشت. از دیگر برنامه های این مراسم میتوان به اجرای موسیقی توسط خوانندگانی که در آلبوم به اجرای خیام خوانی پرداخته اند اشاره کرد.
مهدی امامی، رضا طیبی، مجتبی عسگری، اشکان کمانگیری، علیرضا وکیلی منش و علی یاری پور از جمله خوانندگان این آلبوم در این مراسم حضور خواهند داشت. طینوش بهرامی، علیرضا دریایی، آرش زمانی، نوا سلیمانی، امیر شریفی، سپهر شهبازی، هوشمند عبادی، رضا صدرالدینی، میثم کشاورز ملکی، فرید مظفر زاده و سعید همتیان از نوازندگان این آلبوم نیز در این مراسم حضور خواهند داشت.
اجرای «پارههای ساده» پس از هفت سال
سیدعلی هاشمی که این روزها نمایش «پاره های ساده» را در تماشاخانه باران روی صحنه دارد درباره دلایل بازتولید این اثر نمایشی گفت: نمایش «پاره های ساده» هفت سال پیش در خانه نمایش اداره برنامه های تئاتر روی صحنه رفته بود و همان موقع به دلیل اینکه تعداد اجراهای ما کم بود علاقهمند بودم مجدد این اثر را به صحنه ببرم. همچنین این اثر نمایشی متن جذابی دارد و جا داشت دوباره آن را اجرا کنم.
وی ادامه داد: یکی از خصوصیات متن این است که می شود مدرنیته را به آن تزریق کرد چون هفت سال قبل که ما این اثر را به صحنه بردیم هنوز خبری از شبکه های اجتماعی مثل اینستاگرام، تلگرام و حتی اینترنت به گستردگی امروز نبود بنابراین در اجرای مجدد این موارد را به کار وارد کردیم. همچنین از دیگر عواملی که باعث شد این نمایش را مجددا به صحنه بیاورم این بود که این روزها متن خوب برای اجرا کم است و اکثر نویسندگان عزیزمان نیز دوست دارند خودشان کارگردانی نوشته هایشان را بر عهده داشته باشند به همین دلیل تصمیم گرفتم دوباره این متن متفاوت را اجرا کنم.
این کارگردان تئاتر درباره نقشی که سیما تیرانداز در این نمایش برعهده دارد، عنوان کرد: در «پاره های ساده»، سیما تیرانداز نقش دختری به نام مهرناز را بازی می کند که خاطرات روزانه اش در ۱۳ روز نوروز را روایت می کند. نقشی که وی بر عهده دارد یک نقش سرتاسری با والورهای مختلف احساسی است که او همگی را به شکلی متفاوت ایفا می کند. من از سالها قبل، تیرانداز را می شناسم و در یک نمایش هم به عنوان دستیارش حضور داشتم. البته او در کار قبلی من هم به عنوان بازیگر حضور داشت و همین همکاری ها و شناختی که از یکدیگر داشتیم، باعث شد که برای بازی در این نمایش نیز از او دعوت کنم.
هاشمی درباره انتخاب دیگر بازیگران نمایش توضیح داد: گروه بازیگران نمایش نسبت به اجرای قبلی متفاوت هستند. بازیگرانی همچون شکوفه هاشمیان، علی دستانپور و فرزانه سکوتی چندین سال است که در کنار ما هستند و در آثار مختلفی که من کارگردانی می کنم، بازی دارند با کاوه خداشناس نیز همکلاسی بودم و قبلا هم با او کار کرده ام به همین دلیل گروهی که به عنوان بازیگر در نمایش حضور دارند همگی از قبل مورد شناخت من بودند و از حضورشان رضایت دارم.
وی درباره مشکلاتی که برای سیما تیرانداز پیش آمده است، گفت: متأسفانه مدتی است که سیما تیرانداز دچار خونریزی از ناحیه بینی می شود که حتی در زمان اجرا نیز این خونریزی ادامه دارد. البته خوشبختانه چند روز است که در زمان بازی و روی صحنه خونریزی زیادی ندارد اما همچنان شبها هنگام خواب، این خونریزی وجود دارد. با وجود اینکه پزشکان به وی توصیه کرده اند که وی نباید تحرک زیادی داشته باشد و کارهای هیجانی انجام دهد اما این بازیگر حرفه ای با وجود مشکلاتی که این خونریزی برایش به وجود می آورد در تمام صحنه ها حضور پیدا کرده و علیرغم وجود این مشکل به بازی اش ادامه می دهد.
همیشه علاقهمند هستم که کارهایم را در فاصله نزدیک با تماشاگر اجرا کنم و تلاش می کنم رئالیسم نرمی در جنس بازی ها و حتی آکسسوار صحنه وجود داشته باشدکارگردان نمایش «موش توی پیت حلبی» درباره نوع بازی بازیگران و فضای رئالیستی آثارش اظهار کرد: همیشه علاقهمند هستم که کارهایم را در فاصله نزدیک با تماشاگر اجرا کنم و تلاش می کنم رئالیسم نرمی در جنس بازی ها و حتی آکسسوار صحنه وجود داشته باشد اما در صحنه پردازی و دکور، مینیمال عمل می کنم. در همین نمایش نیز این موارد را رعایت کردم بنابراین بازی های بازیگران طبیعی، عادی و عین زندگی است و در مورد بازی سیما تیرانداز نیز همین قضیه صدق می کند.
هاشمی در مورد مضمون این اثر نمایشی متذکر شد: «پاره های ساده» در مورد انسان معاصر است. در واقع این متن نمایشی یک اثر پست مدرن زنانه درباره ضعف ارتباط آدم هاست. شخصیت اصلی نمایش دختری است که با دوستان و آشنایانش ارتباطی ندارد و همین مدرنیسمی که در جامعه ما رشد یافته یکی از دلایلی است که باعث دور شدن او از افراد خانواده اش شده و در واقع همین مساله آدم های جامعه را از هم دور کرده است. ما در این نمایش تنهایی آدم ها را از زاویه دید یک دختر به تصویر می کشیم که همین مساله برای من اهمیت زیادی داشت و از همین رو علاقهمند به اجرای این متن نمایشی شدم.
وی در پایان صحبت هایش در باره حضور تماشاگران و اجرا در تماشاخانه باران بیان کرد: سالن باران سالن بسیار خوبی برای اجرای نمایش ماست و مدیریت بسیار خوبی نیز دارد اما در حال حاضر مساله ما جذب تماشاگر است چون ما پولی برای هزینه تبلیغات در اختیار نداریم و در واقع این تماشاگران هستند که با خودشان تماشاگر به سالن می آورند. امیدوارم در اجراهای بعدی و بعد از خوابیدن تب انتخابات، مخاطبان بیشتری را برای دیدن «پاره های ساده» شاهد باشیم.
نمایش «پاره های ساده» از ۲۰ اردیبهشت ماه اجرای خود را در تماشاخانه باران آغاز کرده است. این اثر نمایشی که هر شب ساعت ۲۱ روی صحنه می رود، در مورد خاطرات روزانه دختری به نام مهرناز در ۱۳ روز نوروز است. در این روزها روابط و برخورد مهرناز با آدم های مختلف روایت می شود.
مهدی میرمحمدی نویسنده این نمایش و سیما تیرانداز، الهام شکیب، کاوه خداشناس، الناز شاهوردی، علی دستانپور، هاله گرجی، فرزانه سکوتی، رضا سخایی و شکوفه هاشمیان بازیگران این اثر نمایشی هستند.
رونمایی از آلبوم «نرگس فتان» در حوزه هنری
در جدیدترین برنامه «شب آواز ایرانی» که ساعت ۱۸ امروز شنبه ۳۰ اردیبهشت ماه در سالن سوره حوزه هنری برگزار می شود، از آلبوم موسیقی «نرگس فتان» اثر شهرام میرجلالی نوازنده پیشکسوت موسیقی ایرانی رونمایی می شود. این آلبوم شامل ۱۲ قطعه موسیقی و با همنوازی تار و تمبک شهرام میرجلالی و رضا ترشیزی است.
از دیگر بخشهای نوزدهمین برنامه «شب آواز ایرانی» میتوان به اجرای حمیدرضا فرهنگ به همراه احسان استیری نوازنده کمانچه اشاره کرد که به اجرای آوازی در مایه دشتی با استفاده از اشعار مولانا میپردازد.
در این نشست ماهانه که با هدف تجلیل از پیشکسوتان آواز ایرانی، کشف و معرفی چهرههای جدید شکل گرفته است، هنرمندان ویژه دیگری نیز اجرا دارند.
نوزدهمین «شب آواز ایرانی» به همت مرکز موسیقی و موسسه فرهنگی هنری سپهر سوره هنر، شنبه ۳۰ اردیبهشتماه ساعت ۱۸ در تالار سوره حوزه هنری برگزار میشود.
آثار قدیمی کیهان کلهر منتشر میشود
مجموعه موسیقایی «ساز و آواز» پاییز امسال آلبومی از تک نوازی های استاد کیهان کلهر نوازنده بین المللی ساز کمانچه را منتشر می کند. این آلبوم به نوعی مجموعه ای مشتمل بر ۸ قطعه قدیمی کلهر در حوزه تک نوازی و موسیقی بدون کلام است که برای علاقه مندان موسیقی ایرانی ارائه می شود.
طبق برنامه ریزی های انجام گرفته تازه ترین آلبوم کیهان کلهر آذرماه امسال در روزهای منتهی به سالروز تولد این هنرمند به همت موسسه «ساز و آواز» به مدیریت امیر مردانه رونمایی می شود.
کیهان کلهر که طی چند ماه گذشته با حضور دوباره در ایران کنسرت های متعدد و پرتماشاگری را در تهران و شهرستان ها با عنوان «پردگیان باغ سکوت» همراه با هنرمندانی چون هادی آذرپیرا، نوید افقه و علی بهرامی فر برگزار کرده تنها هنرمند شاخص موسیقی ایرانی که همراه با گروه ها و هنرمندان بین المللی دیگر چهار بار نامزد دریافت جایزه «گِرَمی» شده است. او چندی پیش به به عنوان نوازنده گروه راه ابریشم که یویوما ویولونسلنواز چینی-آمریکایی به راه انداخته برنده جایزه گرمی شد.
«بوی نوروز» به آهنگسازی حمید متبسم و خوانندگی ایرج بسطامی، «شب، سکوت، کویر» به خوانندگی محمدرضا شجریان، «سفر به دیگر سو» به آهنگسازی و خوانندگی شهرام ناظری، «سرو سیمین» به آهنگسازی محمدعلی کیانی نژاد و خوانندگی علیرضا افتخاری، «غزل ۱، ۲ و ۳» با همکاری گروه موسیقی «غزل» به هنرمندی شجاعت حسین خان و سواپان چات هوری، «زمستان است»، «بی تو به سر نمی شود» و «فریاد» به خوانندگی محمدرضا شجریان و همراهی هنرمندانی چون حسین علیزاده و همایون شجریان، «باران» با همکاری گروه موسیقی «غزل» به هنرمندی شجاعت حسین خان و ساندیپ داس، «در آینه آسمان» به خوانندگی علی اکبر مرادی، «جاده ابریشم» با همراهی ژائو ژیپینگ، یویوما و دیگر اعضا پروژه راه ابریشم، «نخستین دیدار بامدادی» با همراهی پژمان حدادی، «بی کران در دور دست» با همراهی اردال ارزنجان، «سرود مهر» و «ساز خاموش» به آهنگسازی حسین علیزاده و خوانندگی محمدرضا شجریان، «شهر خاموش» با همراهی کوارت زهی بروکلین راید، «سامان سایه ها» با همراهی مجید خلج، «تنها نخواهم ماند» با همراهی علی بهرامی فر، «لایه های تاریکی» با اجرای کوارت زهی بروکلین راید و «هاونیاز» از جمله آثاری هستند که کیهان کلهر آنها در کنار برگزاری کنسرت های داخلی و خارجی خود منتشر کرده است.