خداوند هم به والد (کسی که فرزند دارد) و هم به فرزندی که این شخص میآورد، سوگند خورد. رابطه «والد و فرزند» از عظیمترین آیات الهی است که بقدری برای ما عادی شده که اهمیتش را درک نمیکنیم.
گروه دین و اندیشه: حجت الاسلام
دکتر سوزنچی از اساتید دانشگاه، هر روز یک آیه قرآن را با ترجمه و چند حدیث
تفسیری و چند نکته در تدبر آن آیه منتشر می کند. بولتن نیوز نیز در راستای
ترویج چنین اقدامات ارزشی این سلسله مطالب را به صورت روزانه منتشر می
کند.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، در مطلب روز 4 اسفند به آیه 3 سوره بلد پرداخته شده و در آن آمده است:
وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ
سوره بلد (90) آیه 3
ترجمهسوگند به والد [= پدر، صاحب فرزند] و آنچه فرزند آورد.
نکات ترجمه ای«والِدٍ» و «وَلَدَ»
هر دو کلمه از ماده «ولد» هستند، اولی اسم فاعل است و دومی فعل ماضی.
ماده «ولد» به معنای فرزند است و آنچه از نسل شخصی ادامه پیدا کند. کلمه «وَلَد» (فرزند) را هم برای یک نفر یا بیشتر، و نیز هم برای پسر و دختر به کار میبرند. (معجم المقاييس اللغة، ج6، ص143؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص884)
وقتی «والد» در مقابل «والدة: مادر» (بقره/233؛ مریم/32) به کار رود، به معنای «پدر» است؛ اما وقتی «والد» بتنهایی بیاید، هم میتواند به معنای «پدر» باشد، و هم به معنای «کسی که فرزند دارد، اعم از پدر یا مادر» (لقمان/33). وقتی پدر و مادر با هم مد نظر باشد «والدان» (نساء/7) و «والدَین» (بقره/83؛ جمعا 17 مورد) گفته میشود.
برای به بچهای که به دنیا آمده «مولود» (بقره/233) و مادام که طفل است و به سن بلوغ نرسیده «ولید» (شعراء/18) گفته میشود (تاج العروس، ج5، ص326).
با اینکه خود کلمه «وَلَد»، برای جمع هم به کار میرود (بقره/233)، اما برای جمع آن به نحو خاص کلمات «وِلدان» (مزمل/17؛ نساء/75 و 98 و 124) و «اولاد» (اسراء/64؛ جمعا 23 مورد در قرآن) و «وُلْد» (نوح/21؛ بنابر قرائت برخی از قراء سبعه: مَنْ لَمْ يَزِدْهُ مالُهُ وَ وُلْدُه) نیز استفاده شده است.
فعل «وَلَدَ» به معنای «فرزند آورد» (فعل پدر و مادر) است، نه به معنای «متولد شد» (فعل فرزند) چنانکه تعبیر «لم یلد: فرزند نیاورد» (توحید/3) و یا جمله مشرکان در مورد خدا «یقولون وَلَدَ اللَّهُ: میگویند خدا فرزند آورد» (صافات/152) بخوبی این تفاوت را نشان میدهد؛ و وقتی بخواهند وضعیت فرزند را بیان کنند از صیغه «تولّد» استفاده میکنند. بدین ترتیب، وقتی این فعل به باب تفعیل میرود (ولّد) و متعدی میشود، منظور - نه فعل پدر و مادر، بلکه - فعل کسی است که در به دنیا آمدن بچه نقش ایفا میکند (مثلا: ماما که بچه را از شکم مادر بیرون میآورد).
از این ماده در قرآن کریم جمعا 102 مورد استفاده شده است.
«وَ والِدٍ»
حرف «و» را اغلب حرف عطف (عطف به «هذا البلد» در آیه 1: سوگند به این سرزمین .. و به پدر و فرزند) قلمداد کرده، و حتی برخی تصریح کردهاند که این «واو» قسم نیست (إعراب القرآن (للنحاس)، ج5، ص142) ؛ اما دلیل این سخنشان معلوم نیست و میتوان آن را ابتداءا واو قسم دانست؛ و تفاوتش در این است که اگر عطف بدانیم تمام حالاتی که درباره «لا اقسم» مطرح میشد (جلسه 330، نکات ترجمه) قابل اجرا خواهد بود؛ اما اگر واو قسم باشد؛ فقط یک معنا (سوگند خوردن) باقی میماند.
«وَ ما وَلَدَ»
«ما» را غالبا به معنای «موصول» (چیزی که، آنچه) گرفتهاند و به تبعِ آن بحثی پیش آمده که چرا با اینکه غالبا در مورد انسان از موصولِ «مَن: کسی که، آنکه» استفاده میشود، در اینجا از موصولِ «ما» استفاده شده؟ و به تبع این بحث، برخی این را «ما»ی نافیه دانستهاند که «ما وَلَدَ» به معنای «نزاد، فرزند نیاورد» میباشد، و آن را به معنای «شخصی که عقیم و بیفرزند است» دانستهاند (آنگاه معنای آیه چنین میشود: سوگند به کسی که فرزند دارد و کسی که فرزند ندارد)؛ و بعد برای اینکه عطف آن به قبلی درست شود یک «من» یا «ما»ی موصوله را در تقدیر فرض کردهاند: «آنکه فرزند نیاورد» (مجمع البيان، ج10، ص748)
حدیث1) سلیم بن قیس میگوید: از حضرت علی ع شنیدم که میفرمود: بدرستی که من و فرزتدانم که وصی مناند، امامانی هدایت شده و همگی مُحَدّث (کسی که از عالم غیب با او سخن میگویند، اما پیامبر نیست) هستیم.
گفتم» امیرالمومنین ! آنها کیستند؟
فرمود: حسن ع و حسین ع، سپس فرزندم علی بن الحسین [= امام سجاد ع] (سلیم میگوید: و علی بن حسین در آن زمان طفلی شیرخواره بود) سپس هشت نفر بعد از او که یکی بعد از دیگری میآید؛ و آنان همان کسانیاند که خداوند بدانها سوگند خورد و فرمود: «سوگند به والد و آنچه فرزند آورد» (بلد/3) اما «والد» رسول خدا ص است و اما ـآنچه فرزند آورد» همین اوصیا می باشند.
گفتم: امیرالمومنین! آیا دو امام در یک زمان جمع میشود؟
فرمود: مگر اینکه یکی سکوت پیشه میکند و سخن نمیگوید تا وقتی زمان قبلی تمام شود.
الإختصاص (للمفید)، ص329؛ بصائر الدرجات، ج1، ص372 ؛ كتاب سليم بن قيس، ج2، ص825؛ إرشاد القلوب (للديلمي)، ج2، ص394
إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي إِسْمَاعِيلُ بْنُ يَسَارٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ الْحَضْرَمِيُّ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ الشَّامِيِّ أَنَّهُ سَمِعَ عَلِيّاً ع يَقُولُ
إِنِّي وَ أَوْصِيَائِي مِنْ وُلْدِي أَئِمَّةٌ مُهْتَدُونَ كُلُّنَا مُحَدَّثُونَ قُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَنْ هُمْ قَالَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ثُمَّ ابْنِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ- قَالَ وَ عَلِيٌّ يَوْمَئِذٍ رَضِيعٌ- ثُمَّ ثَمَانِيَةٌ مِنْ بَعْدِهِ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ وَ هُمُ الَّذِينَ أَقْسَمَ اللَّهُ بِهِمْ فَقَالَ «وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ» أَمَّا الْوَالِدُ فَرَسُولُ اللَّهِ ص وَ مَا وَلَدَ يَعْنِي هَؤُلَاءِ الْأَوْصِيَاءَ فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَ يَجْتَمِعُ إِمَامَانِ فَقَالَ لَا إِلَّا وَ أَحَدُهُمَا مُصْمَتٌ لَا يَنْطِقُ حَتَّى يَمْضِيَ الْأَوَّل.
2) از امام باقر ع درباره آیه «سوگند به والد و آنچه فرزند آورد» (بلد/3) سوال شد. فرمودند: یعنی [حضرت] علی ع و امامانی که از فرزندان ایشاناند.
و از امام صادق ع سوال شد درباره سخن خداوند که میفرماید: «و تو در این سرزمین جای گرفتهای» (بلد/2). فرمودند: منظور رسول خدا ص است. سوال شد: «سوگند به والد و آنچه فرزند آورد» (بلد/3)؟ فرمودند: «[حضرت] علی ع و فرزندان ایشان.
تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص771-772
عَنْ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ صَالِحٍ الْأَنْمَاطِيِّ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ قَالَ يَعْنِي رَسُولَ اللَّهِ ص قُلْتُ وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ قَالَ عَلِيٌّ وَ مَا وَلَدَ.
مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هَوْذَةَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَضِيرَةَ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ قَالَ يَعْنِي عَلِيّاً وَ مَا وَلَدَ مِنَ الْأَئِمَّةِ ع.
(این روایت اخیر در این منابع هم آمده است: الكافي، ج1، ص414 ؛ شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج2، ص430 )
3) از رسول خدا ص روایت شده است: حق علی بر این امت همانند حق والد (پدر) بر فرزند است.
الأمالي (للطوسي)، ص54؛ فضائل أمير المؤمنين (لابن شاذان)، ص77 ؛ بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، ص269
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الطَّيِّبِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مَاهَانَ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو مَنْصُورٍ نَصْرُ بْنُ اللَّيْثِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُخَوَّلٌ، قَالَ: حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ سَالِمٍ، عَنْ أَبِي الْجَارُودِ زِيَادِ بْنِ الْمُنْذِرِ، عَنْ أَبِي الزُّبَيْرِ الْمَكِّيِّ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ، قَالَ:قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): حَقُّ عَلِيٍّ عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ كَحَقِّ الْوَالِدِ عَلَى الْوَلَد.
4) از امیرالمومنین ع روایت شده است که رسول خدا ص فرمود: علی! تو برادرم و وارث و وصی و جانشین من هستی، در خانوادهام و در امتم، چه در زندگیام و چه بعد از مرگم؛ دوستدار تو دوستدار من است؛ و بدخواه تو، بدخواهِ من.
علی! من و تو پدران این امت هستیم.
علی! من و تو و امامانِ از میان فرزندانت، بزرگان در دنیا و پادشاهان در آخرتایم. کسی ما را بشناسد خدا را شناخته است و کسی که منکر ما شود منکر خداوند عز و جل شده است.
الأمالي( للصدوق)، ص657
حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عِيسَى الْقُمِّيُّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَاجِيلَوَيْهِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَسَدِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْعَبْدِيِّ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ قَالَ
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا عَلِيُّ أَنْتَ أَخِي وَ وَارِثِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فِي أَهْلِي وَ أُمَّتِي فِي حَيَاتِي وَ بَعْدَ مَمَاتِي مُحِبُّكَ مُحِبِّي وَ مُبْغِضُكَ مُبْغِضِي
يَا عَلِيُّ أَنَا وَ أَنْتَ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ
يَا عَلِيُّ أَنَا وَ أَنْتَ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِكَ سَادَةٌ فِي الدُّنْيَا وَ مُلُوكٌ فِي الْآخِرَةِ مَنْ عَرَفَنَا فَقَدْ عَرَفَ اللَّهَ وَ مَنْ أَنْكَرَنَا فَقَدْ أَنْكَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ.
تدبر1️⃣ درباره اینکه مقصود از «والد» و «فرزند [یا فرزندان]ش» کیست، دیدگاههای مختلفی مطرح شده است.
معروفترین نظرات عبارتند از:
امیرالمومنین ع و فرزندان ایشان که اماماند.
حضرت آدم ع و انبیا و اوصیاء که همگی از ذریه ایشان بودهاند (منسوب به امام صادق ع، تفسير القمي، ج2، ص423؛ مجمع البيان، ج10، ص747)
حضرت آدم ع و همه انسانها که ذریه ایشاناند (نظر حسن بصری و مجاهد و قتادة، به نقل از مجمع البيان، ج10، ص747) و موید این برداشت، آیه بعدی است که درباره وضعیت همه انسانها سخن میگوید (المیزان، ج20، ص291)
حضرت ابراهیم ع و حضرت اسماعیل ع، از این جهت که آنها بودند که با تجدید بنای کعبه، این سرزمین را احیا کردند؛ و این اقتضای تناسب آیه با آیات قبل است که به این سرزمین سوگند خورد؛ آنگاه مفاد این سه آیه، سوگند به سرزمین مکه است، و به پیامبر اکرم ص که الان (هنگام نزول آیه) در این سرزمین جای گرفته، و به ابراهیم ع و اسماعیل ع که سکونت در این سرزمین را پایهریزی کردند. (المیزان، ج20، ص290)
حضرت ابراهیم ع و اولاد عرب ایشان که در این سرزمین ساکن شدهاند (نظر ابن ابیعمران جونی، به نقل از مجمع البيان، ج10، ص747)
حضرت آدم ع و اولاد صالحش (یا حضرت ابراهیم ع و اولاد صالحش) (این دو قول، اصلاحی در اقوال قبلی است از این جهت قید که انسانهای صالحاند که صلاحیت دارد به آنها سوگند خورده شود، نه همه انسانها) (المیزان، ج20، ص291)
پیامبر [و امیرالمومنین ع] و امت اسلام، از این جهت که پیامبر همانند پدری برای این امت است (حدیث4) (المیزان، ج20، ص291)
هر والد و فرزندی (ابنعباس و جبائی، به نقل از مجمع البيان، ج10، ص747)
«ما» در «ما ولد» به معنای نفی باشد آنگاه یعنی «هرصاحب فرزند و هر بیفرزندی» (ابنجبیر، به نقل از مجمع البيان، ج10، ص747) (توضیح این معنا در نکات ترجمه گذشت.)
با توجه به قاعده امکان استعمال یک لفظ در چند معنا، ممکن است همه اینها مد نظر بوده باشد؛ و اصلا همین که به جای اینکه اسم شخص خاصی را بیاورد، از عنوان کلی «والد» و «ولد» استفاده کرد، مویدی است که لزوما فقط یک شخص معین مد نظر نبوده، و قبول یکی از این اقوال، لزوما به معنای رد قول دیگر نمیباشد.
و آنگاه در مورد هریک، حالاتی که درباره معنای آیه قبل مطرح شد، در اینجا نیز قابل طرح است؛ مثلا بنا بر حالت اول، و اینکه مقصود از آیه قبل، هشدار به هتک حرمت پیامبر ص باشد، آنگاه منظور از این آیه این است که حال امیرالمومنین ع و امامان بعدی در این زمینه که حرمتشان هتک شد، همانند حال پیامبر است که حرمتش هتک شد. (تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص774) و به همین ترتیب، معانی دیگری از این چند آیه قابل برداشت است.
2️⃣ چرا «والد» را نکره آورد؟
الف. نکره آوردن «والد» مویدی است بر دیدگاهی که این آیه را به معنای «هر پدر و فرزندی» می داند.
ب. این نکره، ایجاد ابهام در کلام است که از باب تعظیم (بزرگ شمردن) و مدح است (لذا کسانی هم که منظور از «والد» را شخص خاص دانستهاند نظرشان نادرست نیست) (الکشاف، ج4، ص754؛ الميزان، ج20، ص290)
3️⃣ چرا به جای «من ولد: آنکه (کسی را که) به عنوان فرزند آورد» از تعبیر «ما ولد: آنچه (چیزی را که) به عنوان فرزند آورد» استفاده کرد؟
الف. این موید دیدگاهی است که «ما» را نافیه میدانست یعنی آیه میخواهد سوگند یاد کند به هر فرزنددار و هر بیفرزندی؛ که هر دو نشانه قدرت خداست و هریک سختی خاص خود را دارد (آیه بعد درباره «در سختی بودن» انسان است)
ب. کاربرد «ما: چیزی که» به جای «من: کسی که» دلالت بر «تعجب همراه با مدح» میکند (شبیه آیه ««وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ: خدا بهتر میداند که چه چیزی را وضع حمل کرد» آلعمران/36) ؛ و این با سیاق آیه که در مقام سوگند است سازگارتر است. (الکشاف، ج4، ص754؛ الميزان، ج20، ص290)
4️⃣ خداوند هم به والد (کسی که فرزند دارد) و هم به فرزندی که این شخص میآورد، سوگند خورد. رابطه «والد و فرزند» از عظیمترین آیات الهی است که بقدری برای ما عادی شده که اهمیتش را درک نمیکنیم.
بحث تخصصی انسانشناسی
اگر چه حیوانات هم زاد و ولد دارند، اما رابطه «والد و فرزند» در انسان، بسیار متفاوت است. در حیوانات، این رابطه کاملا غریزی است و تنها در حدی است که فرزند بتواند به استقلالی برسد که غذایش را خودش تهیه کند و از جان خود مراقبت کند. اما رابطه والد و فرزند در انسان، اگرچه ابتدایش حالتی نسبتا غریزی دارد، اما در حقیقت، ادامه رابطه خاصی است که بین زوجین (با تعبیر «مودت و رحمت» در قرآن کریم) آغاز شده است.
از عجایب این رابطه آن است که در ابتدای کار محبت از جانب والدین به فرزندان بسیار شدیدتر است ( وظاهرا به همین جهت است که اسلام، برخلاف مکاتب غربی، تاکید اصلیاش را بر احترام و رعایت حقوق والدین قرار داده؛ چون با آن محبتی که از جانب والدین هست، توصیه به رعایت حقوق کودک (و حرکت دادن جامعه به سمت فرزندسالاری) چندان ضرورت ندارد) اما بعد از اینکه فرزندان دوره بلوغ را کامل سپری کردند و استقلالشان بیشتر شد، کمکم محبت در جانب فرزندان شدت مییابد، و در حالی که غالبا دیگر هیچ نیاز مادیای به والدین ندارند، از دست دادن آنها برایشان بسیار مصیبتبار مینماید.
این نوع رابطه انسانی، یکی از مهمترین مولفههایی است که طراحی مدل، احکام و قوانین خانواده را با سایر سازمانهای اجتماعی ( که مبنای اولیه تشکیلشان، رسیدن به سود بیشتر برای طرافین است) متفاوت میکند و بیتوجهی به این مبنای مهم، و اصرار بر تساوی افراد خانواده همانند افراد جامعه در مقام قانونگذاری، از مهمترین عواملی است که روند سست شدن نهاد خانواده در غرب (و به تبع آن در جوامع اسلامی) را تشدید میکند.
شاید قرآن کریم با این سوگند میخواهد هشداری به ما دهد که این رابطه را جدی بگیریم.
---
انسان با اندک تامل در احساسات آشکار در رابطه ی طبیعی مشترک میان فرزند و والدین در بیشتر موجودات زنده متحرک ، راز هم زیستی و هم بستگی اجتماعی دنیوی را که خداوند در سرشت این موجودات نهادینه ساخته است بسادگی درک می کند و هدفمندی و ظابطه مندی اصولی الهی را در جهان آفرینش از این رابطه و لازمه های منطقی که ایجاد می کند بخوبی درک می نماید و از این راه با گامهایی فراخ به سوی آشنایی بهتر و بیشتر با خدا شناسی قرآنی و تنظیم زندگی خود روی این شناخت حرکت می کند.
تجربه همیشه میان افراد و جوامع بشری ثابت کرده که شکستن این رابطه ی طبیعی سرشتی الهی در دنیا و نادیده گرفتن لازمه های آن توسط طرفهای ذی ربط هیچ بازده ای بجز زیان برای طرفهای رابطه نداشته است.
طبقه بندی عظمت آیات الهی توسط بشر که به همه ی ناتواناییها و نیازها محدود است در شان و حیطه ی اختیارات بشر نیست و هیچگاه توان آن را نمی یابد.